تاریخ عضدی
نویسنده:
احمد میرزا عضدالدوله
امتیاز دهید
شرح حال زنان و دختران و پسران و متضمن سی و هشت سال سلطنت و نوادر احوال فتحعلیشاه قاجار
تاریخ عَضُدی، کتابی تاریخی به زبان فارسی که درباره زندگی خصوصی آقامحمدخان و فتحعلی شاه و محمدشاه قاجار میباشد. نویسنده این کتاب نوشته احمدمیرزا، پسر فتحعلی شاه قاجار بوده که آن را در دوره حکومت خود در همدان به تقاضای اعتمادالسلطنه در ۱۳۰۴ تألیف کرده است. این کتاب را از روی لقب وی عضدالدوله، تاریخ عضدی نامیدهاند. تاریخ عضدی در بین همه کتابهای تاریخی اعصار مختلف ایران از این لحاظ ممتاز است که تنها همین یک بار شاهزادهای از زندگانی خصوصی اجداد و پدر و مادر و خانواده خود یاد کرده و هرچه از آنان دیده و شنیده نقل کرده است. عضدالدوله در کتاب خود، با صداقت کامل، آنچه راجع به سلطنت آقامحمدخان و فتحعلی شاه و محمدشاه بوده نوشته، و حتی از ذکر بعضی قضایا که موجب رسوایی و بد نامی یا مایه سرزنش و سرافکندگی بوده چشم نپوشیده و به شرح موضوع پرداخته است و با شرح ماجرای عروسی مادر خود و اینکه فتحعلی شاه فردی ایلیاتی است؛ نشان داده که در حقیقت گویی از هیچ چیز واهمه نداشته است. نثر تاریخ عضدی نه مغلق و متکلف و نه عوامانه و ساده، بلکه ادیبانه و آمیخته به شعر و آیه و حدیث و نکتههای لطیف است.
بیشتر
تاریخ عَضُدی، کتابی تاریخی به زبان فارسی که درباره زندگی خصوصی آقامحمدخان و فتحعلی شاه و محمدشاه قاجار میباشد. نویسنده این کتاب نوشته احمدمیرزا، پسر فتحعلی شاه قاجار بوده که آن را در دوره حکومت خود در همدان به تقاضای اعتمادالسلطنه در ۱۳۰۴ تألیف کرده است. این کتاب را از روی لقب وی عضدالدوله، تاریخ عضدی نامیدهاند. تاریخ عضدی در بین همه کتابهای تاریخی اعصار مختلف ایران از این لحاظ ممتاز است که تنها همین یک بار شاهزادهای از زندگانی خصوصی اجداد و پدر و مادر و خانواده خود یاد کرده و هرچه از آنان دیده و شنیده نقل کرده است. عضدالدوله در کتاب خود، با صداقت کامل، آنچه راجع به سلطنت آقامحمدخان و فتحعلی شاه و محمدشاه بوده نوشته، و حتی از ذکر بعضی قضایا که موجب رسوایی و بد نامی یا مایه سرزنش و سرافکندگی بوده چشم نپوشیده و به شرح موضوع پرداخته است و با شرح ماجرای عروسی مادر خود و اینکه فتحعلی شاه فردی ایلیاتی است؛ نشان داده که در حقیقت گویی از هیچ چیز واهمه نداشته است. نثر تاریخ عضدی نه مغلق و متکلف و نه عوامانه و ساده، بلکه ادیبانه و آمیخته به شعر و آیه و حدیث و نکتههای لطیف است.
آپلود شده توسط:
morad850
1399/07/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ عضدی
مسقط ! برای درک بهتر داستان مسقط و... بروید و اقدامات کریم خان را در جنوب کشور مرور کنید بد نیست! ضرر ندارد دوست عزیز! به دنبال علت باشید نه معلول! درباره سایر مباحث هم که مطرح کردید؛ کتاب تاریخ ایران در دورۀ قاجاریه: عصر آقامحمدخان/ دکترغلامحسین زرگری نژاد بسیار مناسبِ شماست/ صفحه 265 تا 266 کتاب مزبور: لطفعلی خان پسر جعفرخان زند در اذهان بسیاری از کسانی که باورهای تاریخی خویش را بر دو پایه نوشته های نه چندان دقیق و شایعات رایج از همین طریق بنا کرده اند، خان زاده ای بود که اگر قدرتش دوام می یافت و به سرعت از میان نمی رفت، چه بسا می توانست حکومتی مطلوب را در ایران پدید آورد! این داوری و پیش بینی خیال پردازانه از سوی نویسندگان انگلیسی، به خوصوص سرهاردفورد جونز در این دسته از اذهان پدید آمده( جناب جان ر.پری هم شامل می شود البته!) و باور رایج و منفی دیگری درباره آقامحمدخان تقویت شده است، افزون بر اینکه به دلیل ماهیت آینده گویی از ارزش تاریخی و عقل تهی است، با واقعیت و مستنداتی نیز که از لطفعلی خان شخصیتی شجاع و مردم دوست ساخته است، مباینت دارد. لطفعلی خان، به موجب اسناد و مدارک تاریخی، نه در صفت شجاعت برجستگی داشت و نه در مردم دوستی و نه در مراتب سخت کشی و قساوت و تمایل به چپاول مردم، بر دیگر خوانین زمان خویش امتیازی داشت، نه آقا محمد خان از وی و پدرانش خونریزتر بود... ( در ادامه داستان لطفعلی و شخص ناصر آل مذکور (بزرگان اعراب جنوب کشور و دارای ارتباط با مسقط را خواهید خواند)). به گمانم تا همین جا برای شما کافیست!
ساس توانایی ایلیاتی که بر اثر تلاش صفویان متحول شده بود، به وسیله نادرشاه و کریم خان ادامه یافت، امور مستقیم اداری مراکز شهری بیش از آنکه به وسیله خوانین طوایف صورت گیرد از طریف مقامات انتصابی ایالات انجام میشد. این مقامات به هر حال در استانها ریشه های خانوادگی یا طایفگی در قلمروی خویش داشتند و به نوبه خود مسئولیت فرمانبرداری و رفاه و در صورت ضرورت تنبیه طوایف را عهده دار بودند. دراینباره دستوراتی که در مورد کردان شقاقی به نجفعلیخان دنبلی در هنگام انتصابش به سمت بیگلربیگی تبریز داده شده است شاهد مثال مناسبی است. غرض از انتصاب افراد اداری رسمی(مانند نقیب و محسس محتسب و ..) ، پشتیبانی از مسئولیت سنتی حکام در امور اجرایی قلمرو خودشان بود. چنین به نظر میرسد که وکیل این مسائل را به سختی بررسی میکرد. ذکر نمونه ای از اعمالش در برخی موارد کفایت میکند: روایت کرده اند اقامحمد رنانی دومین حکمران وکیل در اصفهان به دلیل برخی تخلفات به حالتی تحقیرآمیز با قاطر و الاغ از اصفهان بیرون آمد و به شیراز رفت. در ارومیه گروهی از بازرگانان که راهزنان آنها را غارت کرده بودند به رضاقلیخان حاکم ارومیه شکایت کردند. مشارالیه قیمت کالاهایشان را به آنها پرداخت کرد تا گرفتارِ اتهام مسامحه نشود و اندکی بعد نیز اموال مسروقه را پیدا کرد.
خراج و پیشکش والیهای کردستان و لرستان و عربستان و طوایف بنی کعب و بختیاری و دیگر ایلات تابعه به زور گرفته میشد. البته این وجوه گاهی به صورت مسالمت آمیز و زمانی نیز با نیروی قهریه وصول می گردید»
جان ر.پری؛ تاریخ ایران بین سالهای ۱۷۴۷_۱۷۷۹، کریم خان زند
جان ر.پری :
«با وجود آن که وکیل در رفتارش چون مردی نیکخواه عمل میکرد ولی کنترل سیاست مرکزی را به شدت در اختیار داشت. فهرست لغات سنتی ادارات دربار صفوی و تشریفات اداری را در گوشه و کنار مراجع اصلی میتوان ملاحظه کرد. هنگامی که در ایالات آرامش برقرار بود کارها به حکام و اداریان محلی سپرده میشد و اینان نیز یک یک در برابرش مسئولیت داشتند. ساختار اداری ایالات به روش حکومت سلفش نادر شباهت داشت. ایالات تحت فرمان دارای فرامین دولتی و ناگزیر بودند که در اغلب مواقع به شکلی منظم همکاری نظامی و مالی را رعایت کنند. همانطور که از خوانین ساکن مرزها و طوایف کشور گروگانهایی از خویشاوندان به صورت داوطلبانه گرفته میشد و مقصود از این کار تامین قیود لازم بود. از جمله گروگان های برجسته در شیراز، پدر و پسر نجفقلی خان بیگلربیگی تبریز، برادرزاده حسینعلی خان بیگلربیگی ایروان، خانواده ذوالفقار خان افشار حاکم خمسه، پسر و عموی حسینعلی خان قوانلوی قاجار حاکم دامغان، پسر شیخ عبدالله بنی معین حاکم جزیره هرمز و پناه خان جوانشیر پدرِ بیگلربیگی قره باغ و..... را میتوان برشمرد. مهمانهای گروگان وکیل به تناسب موقعیتشان دارای مقام و درآمدی بودند. حقیقتا به صورت ظاهر هم که شده بود اینان گروگان نبودند همه از رفتار خوب دربار سخن میگفتند زیرا به واسطه جلب رضایت خانواده هایشان در معرض انتقام جویی قرار نداشتند. پیوند های زناشویی نیز برای انسجام بیشتر دیده میشد. پسر بزرگ وکیل موسوم به ابوالفتح خان که از ابزار های مهم کاربرد این سیاست بود با خواهر نجفقلی خان دنبلی و خواهر هدایت الله خان رشتی ازدواج کرد و ترتیب ازدواج ناتمامی را نیز با خواهر فتحعلی خان دربندی موسوم با فاطمه بیگم داده بود. علیمراد خان زند با دختر محمدحسن خان قاجار موسوم به بی بی شاه جهان ازدواج کرد. وکیل خودش با خدیجه بیگم خواهر محمدحسن خان ازدواج کرد. سایر خوانین زند گاهی ترتیب این قبیل ازدواج های سیاسی-نفوذی را میدادند مانند بسطام خان که با دختر علی نقی بگ چوپاری ازدواج کرد..در واقع کریم خان در حفظ و پیوستگی و وفاداری نفرات و درآمد دارای روش منطقی تر و آرامتری بوده است.
عجیب است که امثال شما خبر ندارید این آغامحمدخان بندرعباس را 50 سال به سلطان مسقط اجاره داد. پس یعنی آقامحمدخان بیشتر از لطفعلی خان با اعراب همداستان بود:D تازه چهارسال بعد انگلیس با امام مسقط عهدنامه امضا و اجاز تاسیس پایگاه در بندرعباس را گرفت.
یعنی فضل و بخشش به بیگانگان از این اخته آغاز شد. کریم خان هم همیشه در روابط خارجی خود با بیگانگان محتاط بود. کریم خان هم مشغول عیش و نوش نبود و این درک کم شما رو از این دوران میرساند و کریم خان به مسائل تمامی ایران توجه داشت و این را ما از نامه هایی که به ولایات گوناگون میفرستاد متوجه میشویم. لطفعلی خان هم با اعراب همداستان نشد. لطفا خودتان منابعتان را بگویید. البته به گفته شما منابع خارجی غیرمعتبر و ساخته استعمار هستند پس لطفا منبع ایرانی بیاورید.
درضمن آقامحمدخان ایرانی متحد به جا نگذاشت. پس از مرگ او بار دیگر ایران دچار فروپاشی شد. اگر درایت و تدبیر حاج ابراهیم کلانتر و دیگر وزرای عصر زند نبود ایران باز هم تجزیه میشد. تازه این شورش ها تا اواخر سلطنت فتحعلی شاه ادامه داشت. تازه آقامحمد خان نه توانست تفلیس و قفقاز را بازگرداند نه حتی بلوچستان ایران که اواخر زند از کنترل زندیان خارج شده بود را بازگرداند. بلوچستان زمان فتحعلی شاه به ایران بازگشت.
البته بقیه حرفهای شما رو من قبول دارم. ایران نمیتوانست تلاش چندانی دربرابر روسیه بکند. تازه روسیه جنگ زده از جنگ های ناپلئونی. من همیشه میگم به کسانی که از قاجاریه انتقاد میکنند که اکثر حکومت های آسیا در همان شرایطی بودند که قاجاریه بود. عثمانی که چیزی ازش جز عراق و سوریه و ترکیه باقی نمانده بود. هند هم به کلی مستعمره شده بود. دودمان منچو در چین مناطق مغولستان و هنگ کنگ و ماکائو را از دست داد. شین جیانگ و منچوری هم حیات خلوت روسیه و ژاپن بود. حتی ننگی بیشتر از این برای چین نبود که سپاهیان بیگانه وارد پایتخت کشورش بشن.