رسته‌ها
تاریخ آذربایجان
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 23 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 23 رای
از پیدایش اجتماع انسان های اولیه تا جنبش های کارگری اوایل قرن بیستم

آنچه در این کتاب میخوانیم:
عنوان
فصل اول: اجتماع انسان های اولیه در آذربایجان
فصل دوم: طوایف و قبایل در آذربایجان
فصل سوم: پیدایش مناسب فئودالی و مبارزه علیه اشغالگران ساسانی
فصل چهارم: مبارزات آزادی بخش توده های مردم علیه حکومت خلفای عرب در آذربایجان
فصل پنجم: آذربایجان از قرن هشتم تا نیمه دوم قرن نهم
فصل ششم: آذربایجان تحت اشغال مغولها، دولتهای فئودال در قرن 15
فصل هفتم: آذربایجان در قرن پانزده
فصل هشتم: آذربایجان در اوایل قرن شانزدهم، مبارزه علیه اشغالگران ترکیه و ایران
فصل نهم: آذربایجان در نیمه اول قرن 18
فصل دهم: خانخانی آذربایجان در نیمه دوم قرن هیجدهم - اوضاع افتصادی اجتماعی و فرهنگی کشور
فصل یازدهم: پیوستن آذربایجان به روسیه
فصل دوازدهم: آذربایجان در سالهای 30 تا 50 قرن نوزدهم
فصل سیزدهم: فرهنگ آذربایجان در نیمه اول قرن نوزدهم
فصل چهاردهم: اصلاحات سالهای 60 تا 70 در آذربایجان در رفرم های دهقانی آذربایجان در دوره های بعدی
فصل پانزدهم: تکامل صنعت در نیمه دوم قرن نوزده در آذربایجان، سرمایه داران و کارگران، آغاز جنبش های کارگری
فصل شانزدهم: فرهنگ آذربایجان در نیمه دوم قرن 19
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
246
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
شازده
شازده
1399/03/03
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تاریخ آذربایجان

تعداد دیدگاه‌ها:
67
مارکسیسم یک فلسفه همه جانبه از جمله اقتصادی است که برای اجرای آن نیاز است فرهنگ های جوامع تحقیر و دگرگون شود و میراث ملی و تاریخی آنان از بین برود تا قوانین فرهنگی و اقتصادی مارکسیسم قابل اجرا باشد زیرا جامعه ای که فرهنگ و اجتماع خود را دارد فرهنگ و اقتصاد مارکسیستی را نخواهد پذیرفت و پرچم مارکسیسم را پرچم کشور خود نخواهد کرد لنین می گفت اگر بتوانیم ملی گرایی در یک نسل را از بین ببریم می توانیم به اهداف خود دست یابیم
در شوروی سابق کتاب های زیادی نوشته میشد که مردم گیلان و آذربایجان و کردستان را بیگانه با ایران جلوه دهد برای آنان تاریخ واقعی اهمیتی ندارد آنان از داستان های جعلی تاریخی برای پیشبرد اهداف پلید خود حمایت می کردند درست است که مارکسیسم مخالف با مذهب و میهن است ولی همین ریاکاران گاهی درب های کلیسا را باز می کنند و گاهی دم از ملی گرایی های ساختگی می زنند و با کمک ستون پنجم خویش دولت های جعلی در کردستان و آذربایجان ایجاد کردند و جدایی آذربایجان از ایران کاملا مورد حمایت کمونیست ها در ایران بود آنان از شاه ایران نفرت عمیقی بابت آزادی آذربایجان داشتند و استالین را می پرستیدند امروز نیز هستند بسیاری کمونیست ها که همان نظر را دارند
یک عدد مارکسیست نوین
یوگوسلاوی بین جنگ جهانی دوم تا سقوط شوروی هم تحت نفوذ شوروی و اهداف پلید آنان بود با پرچم های کمونیستی، همین جا می شود فهمید مارکسیسم چه بلایی سر یوگسلاوی آورده است
پی نوشت : البته هرگز منکر این نیستیم برخی کشورهای تازه تاسیس غیرکمونیستی با روش های امتحان شده شوروی سابق ساز جدایی را تبلیغ می کنند
پی نوشت: سین کیانگ به معنی سرزمین جدید است و ایغورها هیچ وقت بخشی از چین نبودند کشور چین این منطقه را اشغال کرده و دیکتاتوری خود را گسترده درب مساجد بسته شده و پرچم حزب کمونیست در صحن مساجد افراشته شده و برخی مسجد ها تبدیل به کاواره و میخانه شده و اگر یک مسلمان زمزمه الله اکبر کند فوری به اردوگاه های اصلاح تربیت فرستاده می شود هیچ کس دقیقا نمی داند چه بر سر افراد بیشماری که پشت دیوارهای سنگی و آهنین این به اصطلاح اردوگاه های تربیتی هستند آمده است البته چین همواره به دلیل داشتن نام چپ مورد حمایت رسانه های مارکسیسم اروپا و بقیه چپ ها بوده است برای آنان کشتار ایغور ها و اشغال گری اهمیتی ندارد
پی نوشت: اگر نظام فعلی برای بقا خویش از اختلاف بین اقوام ایرانی پرهیر کند و چپ ها از تحقیر و تضعیف ملی گرایی ایرانی دست بردارند هیچ کشوری نمی تواند ضربه ای به همبستگی ایرانیان وارد کند
در میان بسیاری از ایرانی ها باور نادرستی هست که مارکسیسم ( و روسیه ) را برابر با جنبش ها و اندیشه تجزیه طلبی میدانند در حالیکه مارکسیسم فلسفه ایی اقتصادی است و بخودی خود ربطی به تجزیه طلبی و قومگرایی ندارد و امروزه تجزیه طلبان / قومگرایان ایران از طرف آمریکا و باکو و اسراییل و ترکیه و عربستان که همگی شان نظامهای کاملا سرمایه داری اند، بر انگیحته و پشتیبانی میشوند ، قومگرایی در یوگوسلاوی پیشین و شوروی مارکسیسم را آمریکا و متحدانش پشتیبانی میکردند ، جنگ بالکان و تجزیه یوگوسلاوی را را آمریکا و متحدانش پدید آوردند حتی امروزه در کشور چین نظام مارکسیستی آنها در حال جنگ با تجزیه طلبان اویغور ( با انگیزه های پان ترکی ) است که خودش در تضاد با باور نادرست کسانی است که مارکسیسم را با تجزیه طلبی یکی میدانند.
کتاب را یک نویسنده مارکسیست نوشته و کاملا تحت تاثیر عقاید مارکسیست نوشته شده. برای الان این کتاب یک جوک است ولی در زمان خودش احتمالا طرفداران زیادی داشته.
فهرست مطالب کتاب بیانگر محتوای پوچ کتاب هست و نیازی به مطالعه نیست. واقعا مطالعه همچین کتاب هایی حماقت محضه. طبق فهرست کتاب تا زمانی که باکو جزء ایران بوده مدام در حال مبارزه با اشغالگری بوده ولی زمانی که توسط روسیه اشغال میشه به توسعه صنعتی و فرهنگی میرسه.
قطعا کتاب توسط دولت شوروی منتشر شده.
[quote='fariba beh']جناب بهتره تموم کنید این حرفهای پوسیده رو!!!
چرا فکر می کنید که قراره از طرف یک حکومت به این تاریخ کهن لطف بشه؟!!!
حرفتون خیلی سطحی و گدامنشانه هست!!![/quote]
ایشان که اینجا برای ما آموزگار رفتار شده است، کتاب "نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکهای ایران" زهتابی میهن‌فروش را لایک کرده است! مردم ایران درخواست نمی‌کنند که حکومت تاریخ پیش از اسلامشان را هم بخشی از تاریخشان مانند تاریخ پس از اسلامشان بدانند، دستور می‌دهند و خویشکاری حکومت می‌دانند. گدامنش شما هستید که هی ناله می‌کنید آی به زبان ترکی بایست آموزش داد و ... چرا می‌اندیشید یک حکومت بایست به یک زبان بیگانه که تنها برخی آن را می‌دانند لطف کند؟ اینجا هم کسی سخن از تاریخ کهن نیاورد، گویا این تاریخ کهن خاری است به چشم شما خودتووورک‌پنداران.
جناب بهتره تموم کنید این حرفهای پوسیده رو!!!
چرا فکر می کنید که قراره از طرف یک حکومت به این تاریخ کهن لطف بشه؟!!!
حرفتون خیلی سطحی و گدامنشانه هست!!!
من این کتاب را قبلا مطالعه کرده بودم. مثل آنکه این کتاب کاربرد درسی داشته زیرا در پایان هر فصل سوال طرح کرده است.
بسیار کتاب مسخره‌ای است که بسیاری از حقایق تاریخی را جعل کرده است و آذربایجان را منطقه‌ای همیشه جدا از ایران میداند که مدام در اشغال حکومت های پارسی بود و بهش ستم میشد! شما تیترفصل هارا ببینید کم و بیش با محتوای کتاب آشنا میشوید. چیزی هم از هخامنشیان و اشکانیان نمیگوید و فقط اشاره کوچک میکند اما مثل گرگ به ساسانیان میپرد!
تازه این کتاب اکثرا تاریخ شمال ارس را شرح میدهد و نویسنده اشاره‌ای به نام اران نمیکند. فقط در فصل هاب ابتدایی نام آتروپات و آلبانیا را میاورد و پس از ظهور ساسانیان، فقط آذربایجان میگوید. در یک قسمت هم زبان رسمی دولت شاه اسماعیل را ترکی ذکر کرده! حکومت صفوی راهم حکومت آذربایجانی نامیده و شاه عباس را چون پایتخت را به اصفهان تغییر داده بود آخرین شاه صفوی مینامه! آخوندزاده را آخونداوف نامیده و کسی که بانی ناسیونالیسم ایرانی بود را اذربایجانی مینامد! ماشالله همش نیز از ستم حرف میزند و انگار هیچوقت به آذربایجان خوبی نشده است. اصطلاحات چرت و پرت مارکسیستی کمونیستی در این کتاب فراوان است!
کتاب اصلا خوبی نیست. اما برای آشنایی کافی با آذربایجان بعد ترکمنچای، فصل های آخریش مفید است.
تاریخ آذربایجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک