عصر پهلوی به روایت اسناد
نویسنده:
علیرضا زهیری
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد
[quote='Jeremiah']اینجا سخن از کارواژه کفر نیست، از خود واژه "کافر" است که به نامسلمانان نمار کند. [/quote]
برداشتی نوین از قرآن را مشاهده کردیم! یعنی می خواهد بگوید در واژه "کفر" خشونت نیست بلکه در "کافر" خشونت وجود دارد! چرا چنین تلاشی می کند؟ چون در آیه ۲۵۶ البقره مشاهده کردیم از مومنان می خواهد به طاغوت کفر بورزند و قاعدتا توهینی به مومنان نفرموده است. بی مایگی سخن را که نمودار ساختیم؛ ایشان به ماست مالی روی آورده که نخیر؛ آیه می گوید به طاغوت کفر بورزید؛ نمی گوید به طاغوت کافر شوید. پس در واژه "کافر" خشونت نهفته و توهین محسوب می شود!
[quote='Jeremiah']این "کفر" بیشتر همانگونه که در دنباله خواهید دید بیشتر نامسلمان را رویگفت کند.[/quote]
یک کلمه "بیشتر" را قرار داده که جلوی گاف احتمالی گرفته شود. صد البته "بیشتر" در خصوص نامسلمان هاست. ارتباطش به این بحث را هر کسی فهمید؛ یک آبنبات چوبی به او هدیه می دهم.
مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ-۱۰۵ البقره
کسانی که کفر می ورزند از اهل کتاب و نیز مشرکان دوست ندارند که بر شما خیری از پروردگارتان نازل شود و الله از رحمتش به هر کسی بخواهد اختصاص می دهد و الله صاحب فضل بزرگ است.
[quote='Jeremiah']
خود قرآن حتا شایسته نداند که مومنان کافر باشند:
[/quote]
سخنان بی پایه و اساس؛ لابد قرآن باید می گفت مومنان هم کافر باشند تا نشان دهد توهینی در این واژه نیست. البته فرموده. همانگونه که پیشتر گفتیم در ۲۵۶ البقره فرموده که مومنان به طاغوت کفر بورزند.
گریزی هم به صحرای کربلا می زند و وقتی مشاهده فرمود که نمی تواند در واژه "کافر" خشونت و توهینی بیابد؛ صورت مسئله را عوض می کند که در قرآن آیه های خشونت بار وجود دارد. وجود دارد و ندارد؛ در واژه کافر هیچ خشونت و توهینی نیست و به معنای بی اعتقاد به اصول دین بوده و جناب Behruz67 بزرگوار با آگاهی تمام این واژه را بکار برده است.
این افاضات یکی از اسلامگرایانِ "اصلاحطلبِ" روشنفکرنمای دینی کتابناک، نوکر تازی، آقای سیاوش است. همین شیعه که خاری است به چشم تازیان، برای عُمَریان ایران که تازیپرست به معنای راستین واژه هستند، هم میباشد. هر چند من و یکی از دوستان پاسخ دروغهایش را گواهمند دادیم، با این روی گفتم دریغ است یادمان برود "خر همان خر است تنها پالانش عوض میشود". همین تازیان که بیفرهنگ هستندو هنوز رشد نکردهاندو دنبال کشورگشایی هستند (برای نمونه صدام نام جنگش را قادسیه صدامی گذاشته بودو سازه دستهای قادسیه را برای یادبود آن درست کرده بود یا داعش دنبال خلافت درست کردن و جهاد بود مانند همان تازیان 1400 سال پیشو ...) و خونریز با جنگجو هستند، یکی از کارشناسانشان سعودی که خواهان ازهمجدایی یا تجزیه ایران است همین شیعه را مشکل داند، ببیند از دهان سوسمارخورش چه در آید:
https://www.mashreghnews.ir/news/1015599/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AA%D9%88%D9%87%D9%85%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%BA%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D8%AA
کدام کارشناس ما چنین سخنانی را درباره عقبستان زده است؟ سپس اینجا ما می شویم نژادپرست زیرا در برابر دشمنان مردم ایران که اگر به دستشان یبفتیم مانند یزیدیان کردتبار نسلکشیمان کنند، ایستادگی کنیم.
نمی اندیشم نیازی باشد آیههای خشونتبار دیگر که به کافران نُمار کنند را بیاورم، با این روی چندتا از دشنامهای قرآن به کافران را آوریم:
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً ۚ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ
و مثل [دعوت کننده] کافران چون مثل کسى است که حیوانى را که جز صدا و ندایى [مبهم چیزى] نمى شنود بانگ مى زند [آرى] کرند لالند کورند [و] درنمى یابند (فولادوند، بقره، 171)
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ
بىتردید، بدترین جنبندگان پیش خدا کسانىاند که کفر ورزیدند و ایمان نمىآورند. (فولادوند، انفال، 55)
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ
خدا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، در باغهایى که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است درمىآورد، و [حال آنکه] کسانى که کافر شدهاند، [در ظاهر] بهره مىبرند و همان گونه که چارپایان مىخورند، مىخورند، و[لى ]جایگاه آنها آتش است. (فولادوند، محمد، 12)
پس از این همه نامسلمانی گوشش باید دراز باشد که خودش را "کافر" بنامد یا استادی باشد که قرآن را نخوانده است. :)) از سرسپردگان ارتجاع سرخو سیاه بیش از این هم این نتوان چشم داشت :D
حجت الاسلام خونیرثی باز هم شقایق را به گوزن پیوست کرد، اینجا سخن از کارواژه کفر نیست، از خود واژه "کافر" است که به نامسلمانان نمار کند. همین جهودی که برخی گویند از آرامی آمده است، همان معنای یهودی را دارد، با این روی یهودیان بدشان میآید به آنان جهود گویید چون بار منفی دارد. این "کفر" بیشتر همانگونه که در دنباله خواهید دید بیشتر نامسلمان را رویگفت کند. نکند حجت الاسلام خونیرثی میاندیشد اینجا هم مسلمانان باید خودشان که کفرورز به طاغوت هستند را هم بکشند:
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
پس چون با کسانى که کفر ورزیدهاند برخورد کنید، گردنها[یشان] را بزنید. تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید، پس [اسیران را] استوار در بند کشید؛ سپس یا [بر آنان] منّت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید]، تا در جنگ، اسلحه بر زمین گذاشته شود. این است [دستور خدا]؛ و اگر خدا مىخواست، از ایشان انتقام مىکشید، ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید، و کسانى که در راه خدا کشته شدهاند، هرگز کارهایشان را ضایع نمىکند. (فولادوند، محمد آیه 4)
إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلَائِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا ۚ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ
هنگامى که پروردگارت به فرشتگان وحى مىکرد که من با شما هستم، پس کسانى را که ایمان آوردهاند ثابتقدم بدارید. به زودى در دل کافران وحشت خواهم افکند. پس، فراز گردنها را بزنید، و همه سرانگشتانشان را قلم کنید. (فولادوند، انفال، 12)
خود قرآن حتا شایسته نداند که مومنان کافر باشند:
وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً ۖ فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّىٰ یُهَاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ ۖ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا
همان گونه که خودشان کافر شدهاند، آرزو دارند [که شما نیز] کافر شوید، تا با هم برابر باشید. پس زنهار، از میان ایشان براى خود، دوستانى اختیار مکنید تا آنکه در راه خدا هجرت کنند. پس اگر روى برتافتند، هر کجا آنان را یافتید به اسارت بگیرید و بکشیدشان؛ و از ایشان یار و یاورى براى خود مگیرید. (فولادوند، نساء، 89)
کافر به معنای پوشاننده است، کسانی خدا را قبول ندارند به خود آتئیست گویند یا خداناباور، این کافر از همان واژه های خشونت بار دینی است که به نامش بسیاری را تا کنون کشته اند و در دید خداناباور یک توهین مذهبی است، دقیقا مثل آن است که یک زرتشتی به خودش بگوید گَبر، یا یک کلیمی به خودش بگوید جهودی، یا یک شیعه به خودش بگوید رافضی، یا یک سنی به خودش بگوید ناصبی و ... . [/quote]
خب بعد از اینکه استاد اخلاق و ادب یادمان دادند که Siavash چنین و چنان است و Khwanirath چنان و چنین است و Behruz67 اینگونه و آنگونه است؛ فرمودند کسی از بی خدایان نباید خودش را کافر بنامد -چرا؟ چون ایشان می فرمایند- و باید خودش را آتئیست یا خداناباور بداند -چرا؟ باز هم چون ایشان می فرماید- و حال واژه کافر را "خشونت بار" خوانده اند!!!!
(به جناب بهروز می تازد چرا مخاطب خود را "دوست گرامی" خطاب کرده؛ لابد انتظار دارد چارواداری بار طرف کند تا نشان دهد با او هم عقیده نیست-به جناب سیاوش می تازد که بحث را منحرف ساخته؛ ولی بحث بی ربط واژه شناسی کافر را خودش مطرح می کند):
فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى-البقره ۲۵۶
پس هر کس به طاغوت "کفر بورزد" و به الله ایمان بیاورد؛ پس به دستاویزی استوار متمسک شده است
مشاهده می کنید که در این آیه؛ مطابق برداشت این بزرگوار؛ الله تعالی نسبت به مومنان خشونت ورزیده و ایشان را به کافر شدن نسبت به طاغوت دعوت می کند!! و با نظر این عربی ندان! دارد به مومنان توهین می کند.
زهی عقل!
[quote='Khwanirath']یک توهین جنسیتی بسیار زشتی هم بیان فرموده که از این جماعت کافر چیز دیگری انتظار نمی رفت. می گوید "همانند زنان کولی با شلوغ کردن راهی به جایی نمی بری". در جای دیگر فرموده: "به جای استدلال مانند زنان کولی وراجی کنی"......به فرض هم که نگاه طبقاتی اش را ندیده بگیریم؛ چرا نگفت همانند کولی ها و به جایش گفت همانند زنان کولی؟ به این خاطر که در جمجمه ی این جماعت همچون عصر دقیانوس نگاه جنسیتی فاسد وجود دارد. در دیدگاه ایشان زنان جنس دوم بوده و کولی ها هم دسته جاتی هستند که زنانشان اهل شلوغ بازی بوده و "وراجی" می کنند. من حقیقتا شرم دارم این جملات ایشان را می خوانم. در قرن ۲۱ این افکار پوسیده چه جایگاهی دارد؟ استاد یکی دو هزار سالی دیرتر زاده شده اند. این نگاه طبقاتی و جنسیتی ابلهانه ۱۴۰۰ سال پس از نزول قرآن و در قرن ۲۱ اگر هم پذیرفتنی باشد؛ بیان شدن آن از زبان اعضای کتابناک دیگر نوبر است. خوب می شد اگر یک فیلتری برای عضویت و اظهار نظر در این تارنگار در نظر گرفته می شد تا عقاید متعفن برخی کافران عقب مانده منجر به تهوع مزاج و توهین به نیمی از جامعه نمی شد.[/quote]
نیازی به توضبح درباره سوء برداشتهای همیشگی این آقا با شقایق را به گودرز ربط دادنهایش یا کولیگریهایی که اکنون شاهدش هستید، نیست. چیزی که مهم اینجا است و خیلی ذهن منو درگیر کرده، پاسخ رفیق بهروز است:
[quote='Behruz67']
دوست گرامی، لطفا این جماعت رو با «کافر»ان هم ردیف نکنید که توهینی است به من کافر. کسی که به نصف جمعیت دنیا توهین کند با ارزشهای انسانی یک جامعهی مدرن بسیار ناآشناست (در بهترین حالت) و یا مشکل روانی دارد (در بدترین حالت). مرسی.[/quote]
کافر به معنای پوشاننده است، کسانی خدا را قبول ندارند به خود آتئیست گویند یا خداناباور، این کافر از همان واژه های خشونت بار دینی است که به نامش بسیاری را تا کنون کشته اند و در دید خداناباور یک توهین مذهبی است، دقیقا مثل آن است که یک زرتشتی به خودش بگوید گَبر، یا یک کلیمی به خودش بگوید جهودی، یا یک شیعه به خودش بگوید رافضی، یا یک سنی به خودش بگوید ناصبی و ... . جامعه ایی که روشنفکر چپش بشود مثلا آقای بهروز باید درش آب بست. بله خودشون خیلی با ارزشهای دنیای مدرن آشنا هستن که خودشون رو کافر می دونن (هر چند شک دارم ایشون اصلا بیدین باشه) مثل اینکه برخی چپها هنوز مسلمانپرستی را ترک نکرده اند، همان گونه هم که Jeremiah در زیر کتاب "نظریه تکامل سرمایه داری" نشون داد ایشان یک بسیجی را دوست گرامی گفته بود، گویا ایشون اسلامگرایان را بیشتر دوست دارد.
[quote='Behruz67'] به گمانم هر کس دلیل خود را داشته باشد و برای من یکی حداقل فردوسی و کوروش در یک پایه نیستند. ولی آیا چیزی دیگری از من خواندهاید که از خاطرم رفته است؟[/quote]
بنده آن سخن را با همه ایرانستیزان بودم، با این روی اکنون چیز دیگری درباره ایشان به یادم افتاد: رفیق بهروز زیر نپی "رابطه تاریخی زبانهای ترکی و سومئری" که از نپیهایی است که در دروغا-ترکشناسی (Pseudo-Turkology) دسته بندی شود و رهاورد پانترکیسم است از آن آغاز تا پایان از این نوشته هواداری کرده با این روی زیر نپی "واژه نامه پارسی سره" سخن کاربری کمونیست به نام taha chanj که در زیر "سرمایه - جلد اول" گوید: خیلی ممنون بایت این کتاب به درد بخور برای متفکرین جامعه. (هرچند به آن اندازه برای متفکرین کمونیست به درد بخور بود که چپوچولههای امروزین آنان را به کژبرداری از مارکس متهم کنند :)) ) که این باشد:
[quote='taha chanj']فارسی یا پارسی (به قول شما) هم صرفا با کلاس بودن است.
کسایی نظر میدن که الگوهای زبان شناختی رو حتی یک بار هم مطالعه نکردن اگه مطالعه میکردن میفهمیدن تبادل لغات
1.هیچ ربط به مردم نداره فرهنگستان در زمان مناسب باید واژه رو برگردونه
2.تبادل واژگان به یگانگی زبان آسیب نمیرسونه بلکه به گویش آسیب میرسونه که با ارجاع به زبان اصلاح میشه(زبان فارسی دوم دبیرستان)
لطفا بدون فکر یا مطالعه کردن اظهار نظر بیخود نکنید[/quote]
لایک کند. ایشان شماره 2 را وارونه گفت، زیرا واژههای بیگانه در هر گویشی فهمپذیر است، برای نمونه واژگان روسی گویش پارسی تاجیکی برای تاجیکان فهم پذیر است با این روی برای ایرانیان که گویشور به پارسی ایرانی هستند، نیست پس به یگانگی زبان آسیب رساند، با این روی چپوچولهها همیشه استاد هستند. دوم می فرماید در زمان بهنگام بایستی واژه را برگردانند، خب شماها مگر زمانی که فرهنگستان واژه های پارسی را به جای واژه بیگانه پیشنهاد مگر نمیخندید یا خرده نمیگیرید؟ برای نمونه همین رفیق بهروز این سخن را زیر کتاب "آموزش سریع و ساده گرامر زبان ترکی آذربایجانی" این را لایک کرده است:
[quote='محمد بیگ']اما از آنجایی که فرهنگستان ادب مشغول ساختن واژه های زاید است وقت نکرده است که این ها را ویرایش کند و رسم الخط عربی را برای زبان فارسی با توجه به آواهای فارسی اختصاصی کنند تا به جای رسم الخط عربی بگوییم رسم الخط فارسی.(این رسم الخط عاریتی که ما از زبان اعاب گرفته ایم واقعا ما را دچار مشکل کرده است به وِزه در بحث ترجمه کتب فلسفی قابلیت واژه سازی را از ما گرفته است چنانچه که عده ای وارد وازه سازی براساس فارسی سره شده اند)[/quote]
هر چند که ما نداستیم این چه گوید زیرا همین فرهنگستان برای یکی از آموزههای تازه فلسفه به نام Post-modernism واژه پسانوگرایی را خیلی آسان درست کرده است. یا نمی دانم زبان تازی استاندارد "گ، چ، پ، ژ" دارد که آواهای پارسی هماهنگ با آن نیست؟ خود همین انگلیسی هم یک جور "ک" دارد، با این روی آن را دوجور نویسد: "K" با "C". گذشته از این چرا دبیره تازی خیلی بیشتر ریخت دبیره پهلوی است تا دبیره نبطی که گویند از آن آمده است؟ ونکه شمارههایی را هم که خوارزمی ایرانیتبار از روی هندی درست کرد را "اعداد عربی" نامند. همین محمد بیگ هم یکی از چپوچولههای سینهچاک مارکس است، همین بسند که به پروفایلش بروید تا درباره علایقو دیدگاههایش بخوانید. همین رفیق پانترک که پای "پارسی سره" می رسد خون خونش را خورد با این روی زبر کنابهای پانترکانه هواداری سرسخت از آن کند. این جنبش رفیق پانترکی ریشه بس ژرف در میان مثلا کمونیستهای آذربایگان دارد.
شما درست فرمایید، پیشینه پشتیبانی شاملو از تروریسم چپ، تنها آن یکی دو تا نیست، احمد شاملو ترانهای به نام "ضیافت" دارد که برای رخداد تروریستی جنگل سیاهکل سروده شده است یا نامه به مسعود رجوی (سرپرست سازمان مجاهدین خلق) به یاد کشتهشدگان این گروه تروریستی میهنفروش می نویسد:
یوتیوب: نامه شاملو به مسعود رجوی در سالگردشهادت حنیف نژاد
امیدوارم این نامه دروغ باشد. یا ایرج جنتی عطایی برای همین رخداد تروریستی جنگل سیاهکل، ترانهای به نام "جنگل" سراییده که با صدای داریوش اقبالی خوانده شده است، این پشتیبانی از تروریسم امروزه در همین شاهین نجفی چپگرا که دنبالهرو شاملو هستو برای شاملو را در یکی از آهنگهایش به نام "بامداد" که بخشی ازش این است: "پدر تو تکثیر یه درد دوباره ای/ پدر تو معنی زندگی شاعرانه ای/ پدر تو خشم کوچه ای که تو مشتته/ پدر تو شاعر نسلی هستی که پشتته" ستاییده، نمودار شده است، برای اینکه ایشان در آهنگ "متحد شوید" مردم را به تروریسم فرا خواند، که بخش آغازینش این است:
خانه به دوشان جهان متحد شوید
فاحشگان بی نشان متحد شوید
کولبران بی مادیان متحد شوید
کوکودکان خیابان متحد شوید
کوکوروشان رنجبران متحد شوید
خواب ننگ است... متحد شوید
تاره چوفنگ است... متحد شوید
عرش کور است... متحد شوید
اشک زور است... متحد شوید
شعر پشم است
واقعه خشم است
درد نان است
مفت جان است
تنبان بدرید از شادى
از این همه آزادی
در این شب رویایی
بانکها را بزنید
بانکها را بزنید
منفجر شوید
منفجر شوید
منزجر شوید
منزجر شوید
همانگونه که دانید، تروریسم به معنای "هراسگری" استو درست کردن ناامنی مانند اینکارهایی که اینجا سفارش شده، هم بخشی از تروریسم است. اکنون بایستی گفت: باز هم دیدیم هادیان فرهنگو ادب اینان چه کسانی هستند، اراذلی که پشتیبان تروریسم هستند. :D
دروغهای آقای رضا براهنی بدست کاظم آذری سیس در آنجا رو شده است، بنده دروغهای ایشان را آوردم. سخنانی که ایشان می زند، مانند یکی از رفیق پانترکهای خودمان که از زبان پارسی بیزار هست، می باشد، کسانی چون اینان زور بهشان می آید که زبان پارسی زبان همگانی ایرانیان هست. خود ترکان راستین چشم تنگ آسیای میانه (مانند غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان) و ترکیزه های خودمان (مانند قاجاریان، افشاریان) حتی ترکزبانان در بیرون از ایران مانند گورکانیان هند با سلجوقیان روم زبان رسمیشان بوده است. امید است هم کشور ایران به زبانهای دیگر مانند ترکی خلجی (شاخهای از زبانهای نااغوز از زبانهای در حال نابودی ویژه ایران) یا هورامی (شاخهای از زبانهای ایرانی شمال باختری، زیر شاخه زازا-گورانی در حال نابودی ویژه کرمانشاه ایران) هم کشورهای ترکزبان مانند آذربایجان به زبان تاتهای پارسیزبان که به تاتهای قفقاز آوازه دارندو هم ازبکستان به تاجیکان پارسیزبان برجستگیو اهمیت دهند. تا برخی موش ندوانند. ونکه این بزرگوران مانند همین آقای رضا براهنی پایش برسد دوتا لیچار بار پانترکیسم میکنند تا دست کم اندیشههای قومگرایانه خودشان را پنهان کنند، با این روی سخنانی که با مجلههای بیگانه کنند چیز دیگری گوید. همین یغما گلرویی که از رفیق پانترکان است و در دیدگاههای پیشینم زیر همین کتاب دروغهایی قومگرایانه از آن را بازگو کردم، در جایی با این که به گفته خودش به "ایسمی" نمیچسبد در همپرسیای که هنگامی از آن پرسند:
- شما یکی از منتقدین آمریکا هستید؛ دوست دارم صریح از شما بپرسم آیا آقای گلرویی سوسیالیست است؟
چنین پاسخ دهد:
- پرسش صریح پاسخ صریح هم میطلبد ولی من پاسخ صریحی برای این پرسش ندارم. بزرگی گفته «هر هنرمند متعهدی به نوعی سوسیالیست به حساب میاد» و شاید من هم بتوانم به رسم مثلا «چامسکی» به شما بگویم «سوسیالیستی آزادیخواه و آنارکو- سندیکالیسم هستم» ...
یغما گلرویی:با ممیزی مخالفم/ حق دارم بدانم «برجام» چه دستاوردی داشته
برای آن که بدانید همین یغماخان لنگه همان شاهین نجفی اراذل است، این بخشهای از ترانه ژاژ "متعهد به کاکتوس بودن" که برای همین دوست جونجونیش شاهین نجفی خوانده است، این باشد:
...
به سگی که نشسته در لپتاپ
گرمِ تردیدِ پارس، یا هاپ هاپ
...
به سبیل پدر که میچرخید
به کسی که به نسلِها میرید
و به کوروش که استوانه شده،
ضجهای که همین ترانه شده
...
به زبانی که شاش را دیده
به ندایی که مانده از فریاد،
.....
به همه شعرهای پُر کاندوم
به تجاوز به واژهی درخواستها
....
به همه شاعرانِ انجمنی
به غزلهای خیسِ از آبِ مَنی
...
بنده نمی دانم این چرندوپرندها را اگر ترانه بنامیم، باستی به ترانههای اردلان سرافراز چه بگوییم. ببخشید بنده اینان را آوردم، امیدوارم آن سگ فردیدشان فارسگ نباشد (واژه قومگرایان ترک به ایرانیان گویند). بگذریم از ترجمههای دزدیاش که افشین پرورش آنان را رو کرده است. همانگونه که پیشتر گفتم برخی اندیشههای قومگرایانه خود را پشت ایدئولوژی های گوناگون به ویژه سوسیالیسم پنهان کنند. باز هم دیدیم هادیان ادبی و فرهنگی اینان چه کسانی هستند.:D یک مشت ایرانستیز چپوچوله قومگرا.
از رفیق پانترکان دیگر، رضا براهنی است، گذشته از سرودههای زیبای ایشان، گرایشهای قومگرایانه هم دارد، تارنگار آذریها، که خودشان را از ایرانیان میدانند نه پسرعموی مغولان، بخشی از سخنان ایشان را خرده گرفته بنده بخشهای برجسته آن را آورم:
بعد از انقلاب در سال 1358، تشکیلاتی زیر نظر حزب توده پا گرفت به نام فرقه ی آزادی خواهان آذربایجان که مرامش همان مرام فرقه ی دمکرات آذربایجان در سال 1324 بود که توسط باقراوف صدر هیئت آذربایجان شوروی به سفارش استالین در آذربایجان ایران تشکیل شده بود. آقای براهنی هم در سال 1358 یکی از شورای نویسندگان آذربایجان که زیر نظر فرقه ی آزادی خواهان آذربایجان فعالیت می کرد، بود (مجله یولداش، ارگان فرقه ی آزادی خواهان آذربایجان، شماره 15، ص 49). البته ایدئولوژی حاکم بر این فرقه، ایدئولوژی خلقی بود «من در ترکیه تحصیل کردم و مسائل را از دید علمی می نگریستم حتی با اینکه در ترکیه کتاب های لنین قدغن بود کتاب هایش را پیدا می کردم و می خواندم. لنین بزرگترین معلم من در شناخت ملت های مظلوم بود و من بیشتر از لنین درس می گرفتم». (مصاحبه رضا براهنی با مجله یولداش ارگان فرقه ی آزادی خواهان آذربایجان، شماره 11، ص 42، ترجمه از زبان ترکی) برای شناختن آقای براهنی، از کودکی ایشان شروع می کنیم. به قول خود آقای براهنی، از 10 سالگی از زمانی که ظلم را شناخت بویژه ظلم فرهنگی را! «در سال 1325 وقتی اوضاع برگشت، آذربایجان به دست چکمه پوشان پهلوی افتاد و در همه جا شروع به قتل و غارت کردند و مجبورمان کردند که کتابهایی که به زبان فارسی نوشته بودند بخوانیم. کتابهای ترکی را سوزاندند. آن زمان بود که شخصیت من له شد و به یک شخصیت شکافته شده بدل شدم و سعی می کردند مرا به هویت دیگری تبدیل کنند» (مصاحبه رضا براهنی با مجله یولداش، شماره 11، ص 8، ترجمه از زبان ترکی). آیا شخصیت بچه هایی که توسط چکمه پوشان اشغال گر مجبور شدند کتابهای ترکی بخوانند له نشد؟ در کدام زمان از ادوار تاریخی آذربایجان، بچه های آذربایجان،ترکی می خواندند و می نوشتند؟ اینها نظرات آقای براهنی در مورد تجزیه طلبان و زبان ترکی در سالهای 1324 و 1358 بود ... «آیا زبان و فرهنگ فارسی، زبان و فرهنگ اشغالگر و غاصب در سرزمین ها و ملیت های ستمزده در ایران نیست؟ آیا شونیزم فارس، زبان فارسی را به میلیونها آذربایجانی تحمیل نکرده است؟ از نظر فارس ها، منظور از با سواد شدن، تن دادن به تربیت شونیسم فارس بر میلیونها آذربایجانی است». (حق تعیین سرنوشت، رضا براهنی، ویژه نامه یول ارگان دانشجویان ترک، دانشگاه تهران، شماره 10، صص 35-26) ... طبق اصل سوم اساسنامه فرقه ی آزادی خواهان آذربایجان که در سال 58 به امضای آقای براهنی هم رسیده «آذربایجان از مدرسه ی ابتدایی تا دانشگاه باید به زبان ترکی تدریس شود» (مجله یولداش، شماره 15، ص 49) ... «کسرایی آرش کمانگیر را نوشت که به نظر من شعر فوق العاده بدی است و زاییده ی پان فارسیسم است فکرش را بکنید که یک نفر تیری بیندازد و از بالای تمام رودخانه ها و کوهها بگذرد و بعد برود بخورد به چشم یک ترک و حال آن که یک سوم جمعیت ما را ترک ها تشکیل میدهند» (براهنی، اندیشه ی پویا، شماره 4، ص 143) ... «من متوجه شدم که نویسندگان فارس در زندگی من هیچ ربطی ندارند و زبان و بیان من در فارسی به شکل دیگری است. یک نویسنده آذربایجانی، زبان فارسی را شلاق خود می داند» (براهنی، مجله یولداش، فرقه ی آزادی خواهان آذربایجان، شماره 11، ص 7، ترجمه از زبان ترکی).
تارنگار آذریها: نقدی بر مصاحبه رضا براهنی