رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

عصر پهلوی به روایت اسناد

عصر پهلوی به روایت اسناد
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 24 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 24 رای
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
tahqiq
tahqiq
1398/12/19

کتاب‌های مرتبط

مریوان از فراسوی زمان
مریوان از فراسوی زمان
5 امتیاز
از 1 رای
مرد سال و سده و هزاره
مرد سال و سده و هزاره
1.8 امتیاز
از 27 رای
صحیفه نور - جلد ۱۹
صحیفه نور - جلد ۱۹
4.1 امتیاز
از 7 رای
تاریخ تحولات اجتماعی - جلد 3
تاریخ تحولات اجتماعی - جلد 3
4.7 امتیاز
از 27 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد

تعداد دیدگاه‌ها:
146
این سیاوش ذلت ملی را تبلیغ میکند. به هیچ وجه ملی گرا نیست. میگوید برویم نوکر عرب بشیم.
همین اعراب هیچوقت مارو مسلمان ننامیدن! الان که شیعه هستیم مارو مجوس میگن! چرا؟ چون شیعه مهندسی ایرانی اسلامه و اعراب حالشون از تشیع بهم میخوره. اعراب میخوان مثل اوایل قرن اسلام، به شکل تبعیظ آمیز بر ملل بدبخت خاورمیانه حکومت کنند. هیچوقت حتی وقتی ما سنی بودیم مارو آدم حساب نمیکردن!
الان تو چطوری میگی مشکل از ماست؟ ما عرب ستیزی میکنیم؟ یعنی شما صدام و بقیه رو فراموش کردین؟ فراموش کردین حمایت ملل عربی از اون صدام حرومزاده؟ کسی که باعث و بانی مرگ هزاران جوانان ما شد.
تو با کدوم عقلی خاورمیانه رو با اروپا مقایسه میکنی؟ خاورمیانه مجموعه‌ای از کشورهای جعلی و نژادپرسته. اروپا چی؟ ما هیچ همسایه درستی نداریم از ما حمایت کنن. آلمان چی؟ این آلمان اتریش و ایتالیا و غیره رو داشت. خاورمیانه‌ای که هرروز توش جنگه. خاورمیانه‌ای که بحران آب و زمین داره! اروپا هیچ مشکلی از اینا نداره.
فقط بلدی مدام از جنایات کوروش بگی، بدون یک کار پژوهشی و درست و مطالعه عمیق. لامصب تو کتاب جامعه شناسی خودکامگی و نخبه کشی هم عمیق نخوندی تبلیغشو میکنی؟ اینهمه جوبتو دادیم! باز داری تکرارشون میکنی؟ الان کی جاهله؟ من یا شما؟
باز از اوپیس آوردی که من چند ماه پیش جوابتو دادم. اونو عینا گرامر میکنم
هرودوت و مورخان یونانی فقط نام اوپیس را آورده اند و در رویدادنامه نبونید آمده است در ماه تشریتو هنگامی که کوروش در اوپا (اوپیس) با سپاه اکد جنگ انجام می‌داد، او «نیشو»‌های اکد را کشت. نیشو در بابل هم مردم و هم سرباز معنی میدهد و مشخص نیست مردم یا سپاهیان کشته شدند. و ازیاد نبریم این ترجمه بدلیل شکستگی های رویدادنامه کلی معنا شده است و ما اصل ماجرا را نمیدانیم. شاید شما ترجمه های قدیمی را خوانده اید که صحبت از قتل عام مردم میکند مانند اومستد: نزدیک به آغاز اکتبر، کوروش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود، و مردم اکد را با آتش سوزاند، پس از این نمونه ترس آور، دشمنانش دلاوری از دست دادند، و در یازدهم اکتبر سیپار بدون نبرد گرفته شد. چیزی که اصلا در کتیبه نمیبینیم. اما درباره مردم اوپیس متنی نیست. در متن نیشوهای اکد یا سربازان کشور بابل امده است و چیزی از مردم اوپیس نیست چون اگر اینگونه بود نیشوهای اوپا میامد. ترجمه های دیگر و متحملتری آمده اند مثل ترجمه ارفعی: آنگاه که کوروش بر سپاه اکد در اوپا بر کناره رود دجله می‌تازد، باشندگان اکد سر به شورش برداشتند، اما نبونید باشندگان سردرگم را قتل عام کرد. که محتمل تر است زیرا مردم بابل از نبونید ناخرسند بودند. و لوح بابلی دیگری به نام منظوم این را تایید میکند: ظم از سوی او (=نبو-نائید) اجرا نمی‌شد. [او مردم عادی را با [نیـ]از [به نابودی کشاند]، بزرگ زادگان را در جنگ بکشت، بر بازماندگان راه را بست. ودر استوانه کوروش نیز از ظلم نبونید به مردمش میاید و مورد نفرین مردمش بود
- اعدام مانی فقط به خاطر اینکه مانند موبدان و شاهان زرتشتی فکر نمی کرده است !‌!‌!‌ ابن ندیم و بیرونی و اکتاارکلای شرح اعدام مانی را می‌دهند. مرگ او را با کندن پوست یا بریدن سر وی ذکر می‌کنند. اطلاعات از دوران آخر زندگی او، فقط محدود به چند روز آخر است.مانی را بهرام اول در حدود ۲۷۳ میلادی دستگیر کرد. بهرام دستور می‌دهد مانی را بکشند و پوست او را به کاه انباشته کنند و بر یکی از دروازه‌های شهر گندی‌شاپور آویزان کنند و همچنین دستور می‌دهد پیروان او را از ایرانشهر برانند . مثله کردن و دفن : زاندرمان با رد نظریه اعدام، مثله‌کردن پیکر مانی را تأیید می‌کند و می‌نویسد که این کار برای آن انجام شد تا مرگ مانی به‌صورت اعدام در نظر بیاید.سپس سر از تن او جدا کردند و سر جداشده را به دروازهٔ شهر آویختند. اثیمار یکی از حواریون مانی، کالبد تکه‌تکه را در خانه‌اش نگهداری می‌کرد و سپس باقیماندهٔ جسد را در تیسفون به خاک سپردند .
- مرگ مشکوک یزدگرد اول (( احتمالا به دست موبدان و مغان شکم گنده زرتشتی )) فقط به خاطر اینکه معتقد به آزادی ادیان بوده است !‌!‌!‌ جالب است که در دوران این پادشاه ، اقلیت های دینی به راحتی زندگی می کرده اند !‌ برای همین آخوندهای زرتشتی به او لقت یزدگرد بزه گر می دهند !‌!‌!
باز این سیاوش بحث رو به کوروش انتقال داد.
اولا گفته ویل دورانت باید دارای منبع باشد. ما چهار منبع دست اول از کوروش داریم.
۱. تاریخ هرودوت: کوروش پدر بوده است، زیرا ... کوروش مهربان و انسان‌دوست و در اندیشه‌ی آسایش رعایای خود» بود (کتابِ سوم، بندِ ۸۹)
۲. کوروش نامه گزنفون: کوروش پادشاهی عاقل و مهربان بود و بزرگ‌منشی شاهان و فضائل حکیمان در او جمع بود. همتى پیروزگر و وجودى برتر از دیگران داشت. شعارش خدمت به انسانیت و خوى او عدالت بود و تواضع و فروتنی در وجود او جاى خودپرستی و تکبر را گرفته بود
۳. کتسیاس که بنابرگفته خود یونانیان، اسنادش اعتباری ندارد.
۴. متون سنگی مانند لوح نبونید و منشور کوروش که چهره دادگری به شاهنشاه کوروش میدهد.
تو فقط میخوای تو بحث کم نیاری
در خصوص سایر جنایات پادشاهان ایران فقط به اختصار چند مورد دیگر را هم ذکر می کنم :
- قتل نعمان (‌رییس قبیله عرب ) به دست خسروپرویز چون دخترش را به جناب خسرو نداده بود !
- گروه آدم خوارهای شاه عباس
- قتل عام دهلی توسط نادرشاه (‌البته ببخشید فتوحات دهلی توسط نادرشاه !‌!‌!‌ :D:)):)):))
- سوراخ کردن شانه های اعراب به دست شاپور ذوالاکتاف
- قتل عام وحشیانه هزاران مزدکی توسط انوشیوران عادل (بر اساس گزارش فردوسی، ظاهراً خسرو با توطئه‌ای سه‌هزار تن از مزدکیان را در روز مهرگان در باغی جمع کرد و آنان را مانند درخت بر روی زمین کاشت به طوری که سرهای آن‌ها در زیر خاک و پاهایشان در هوا بود و پس از آن مزدک را هم به همان باغ فراخواند و او را از پاهایش به دار آویخت و تیر باران کرد. بنا بر روایت فردوسی، مزدک و مزدکیان در مدائن قتل‌عام شدند. اما بنا بر سیاست‌نامه این واقعه به‌صورت دیگری رخ داد و انوشیروان در یک میهمانی آنان را با وعدهٔ دادن خلعت ناجوانمردانه قتل‌عام کرد خواجه‌نظام‌الملک تعداد مزدکیان کشته‌شده در آن روز را دوازده‌هزار تن نوشته‌است. پیش از آن آورده‌است که خسرو انوشیروان قبل از آن واقعه پدر خود را به بند کشیده و خود را شاه نامیده بود اما ابن الاثیر تعداد مزدکیان کشته‌شده را صدهزار نفر عنوان کرده‌است. ثعالبی تعداد کشته شدگان را هشتادهزار نفر عنوان کرده‌است. در خصوص محل قتل‌عام مزدکیان، مسعودی و ابن الاثیر و ثعالبی نوشته‌اند، این محل در نزدیکی تیسفون بین رودخانهٔ نهروان و جازر در عراق عرب بوده‌است.
[quote='siawash110']
هفته نامه "اشپیگل" چاپ آلمان در شماره 28 سال 2008 نوشته ای به نام "فرمانروای قلابی صلح" به قلم ماتیاس شولتس Matthias Schulz منتشر کرده است. در این نوشته نویسنده می گوید که کوروش پیام آور صلح و حقوق بشر نبوده است و یکی چون دیگر دیکتاتورهای زمان خویش بوده است و در این راستا منشور حقوق بشر کوروش را یک "سند تبلیغاتی" می خواند.
برای مطالعه متن اصلی به http://no-lie.blogfa.com/post-16.aspx مراجعه کنید .
وبرای متون اصلی به
http://www.spiegel.de/spiegel/0,1518,564395,00.htm
و
http://www.spiegel.de/international/...566027,00.html[/quote]
لینک نخستی که داده اید برای من باز نشد و لینک های دیگر؛ به صفحاتی غیرمرتبط تغییر یافت.
در انتها ذکر چند نکته را بر خود لازم می دانم :
1- اعتراف می کنم که هر آنچه سخن نیک و رفتار شایسته که از کوروش یا هر پادشاه دیگری در تاریخ نقل شده ( چه صحت داشته باشد و چه دروغ تاریخی باشد ) مورد تایید هر اندیشه و عقل سلیم و مباهات هر ایرانی است ولی خواهش می کنم به وقایع از دید عقل محض نگاه کنید نه از دریچه کور آب و خاک و ملیت و نژاد
2- بدون شک شما سعی می کنید صحت اسناد جنایات زیر را به هر طریق ممکن و با آسمان ریسمان کردن های متعدد ، منکر شوید . تجربه من در این سایت نشان داده وقتی ما با دلیل و مدرک مثلا جریان اعدام یهودیان بنی قریظه توسط مسلمانها را زیر سئوال می بریم این کار ما ( به زعم شما ) می شود ماست مالی و ماله کشی ! ولی وقتی شما می آیید و صحت اسناد مربوط به کشتار اپیس توسط کوروش را زیر سئوال ببرید این کار شما ماست مالی و ماله کشی نیست !
3- در منطق شما حمله شاهان ایرانی به سایر کشورها نامش می شود :‌ فتوحات
حمله شاهان دیگر به خاک ایران نامش می شود : تجاوز
یا شما به جای توضیح در خصوص جواز یا عدم جواز حمله به خاک سایر کشورها از رفتار عطوفت آمیز شاهان ایرانی پس از حمله می گویید :stupid: در حالیکه سئوال ما از رفتار پس از فتح نیست بلکه سئوال ما این است که چگونه یک نفر به خودش اجازه تجاوز به خاک دیرگان را می دهد . پس خواهشا ، خلط مبحث نفرمایید !‌
در کتیبه «رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ» که از آخرین نمونه‌های سنت رویدادنامه‌نویسی در بابل بشمار می‌رود، عبارت زیر آمده است:
“هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت.”
برای آگاهی بیشتر : رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ در کتاب: تمدن هخامنشی، سیزده گفتار در بررسی‌های هخامنشی، ۱۳۸۶٫
3-خانم اولمستد : “کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند.”
اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹٫
4-جان مانوئل کوک : “کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می‌شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می‌کند.”
مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴٫
5-استاد پرویز رجبی : “کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید، که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد.”
رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶٫
6- البته چون فاصله وقایع زمان کوروش با وقایع زمان یورش اعراب بیشتر از 1000 سال است و به قول شما اسناد زیادی در کتابخانه ها سوزانده شده مسلما انساندوستی ها و رافت و محبت های دیگر کوروش نابود شده و به دست ما نرسیده است .
پزکزاسپ مشاور و معتمد نزدیک کمبوجیه بود. شاه از او پرسید نظر مردم نسبت به من چیست؟ گفت نظرشان اینست که شما زیاد شراب می خورید. شاه با خشم گفت چون شراب زیاد می خورم شعورم را از دست داده ام؟ پس تعاریفی که از من می کردند راست نبوده است؟ حال پسرت را که در دالان ایستاده بنگر، اگر من با این تیر، درست میان قلب اورا هدف ساختم، معلوم خواهد شد که حرف مردم اساسی ندارد و اگر تیرم به خطا رفت، آن وقت تصدیق می کنم که حق با مردم است و من دیوانه هستم. با این حرف کمان خود را تمام کشید و تیر را به طفل زد که در همانجا افتاد و مرد. بعد شاه دستور داد بدن کودک را شکافتند و زخم را امتحان کردند و چون معلوم شد که تیر در قلب داخل شده است. شاه بسی خوشحالی کرد و خنده کنان به پدر گفت: آشکارا می بینی که من دیوانه نیستم، بلکه این مردمند که شعورشان را از دست داده اند و از تو می پرسم که بگویی آیا هرگز دیده ای که یک آدم فانی، بهتر از این تیری به هدف زده باشد. تاریخ هرودوت – ترجمه مازندرانی ص 212- 210
بخش پنجم :
داریوش شاه می گوید: «آن گاه، فرورتی با اندکی از سواران اش گریخت، مردمی به نام رغا، در سرزمین ماد، او تا آن جا رفت، آن گاه من سپاهی را به دنبال او فرستادم، فرورتی دستگیر شد، به سوی من آورده شد، بینی، گوش ها، زبان او را بریدم و یک چشم اش را درآوردم، بر درگاه من، او در زنجیر نمایش داده شد، تمام مردم او را دیدند، سپس، در اکباتان تیر به مقعد او فرو کردم و در دژ، در اکباتان، به دار آویختم». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ۲۲۸، ۲۲۹ و ۲۳۳)
داریوش(486 – 522 قبل از میلاد)پسر ویشتاسب یکی از شاهان هخامنشی سلطنت خود را با خونریزی آغاز نمود. بابلیان علیه داریوش قیام کردند. داریوش پس از محاصره طولانی بابل را تصرف کردو فرمان داد تا سه هزار نفر از بزرگان بابلی را بدار آویزند تا مایه عبرت دیگران شود.ویل دورانت ج 1 ص 521
داریوش در کتیبه بیستون چنین می گوید:فرَوَرتیش دستگیر شد واو را نزد من آوردند. گوشها بینی و زبان اورا بریدم وچشمهای اورا در آوردم. و اورا در دربار من غل و زنجیر کردند تا همه مردم اورا ببینند، بعدا ً اورا به همدان بردم به دار آویختم. تاریخ تمدن ویل دورانت ج 1 ص549
خشایار شاه(466 – 486 قبل از میلاد) پی سی یوس فردی از اهالی لیدیه( غرب ترکیه امروزی) به خشایارشاه در لشکر کشی به یونان کمک فراوان کرد. از شاه تقاضا کرد ، چهار فرزند من در سپاه تو هستند پسر بزرگ را نبر تا من کسی را داشته باشم. شاه گفت مهمان نوازیت و کمکت به سپاه جان ترا نجات می دهد اما به خاطر این جسارتت یکی از فرزندانت اعدام می شود
شاه دستور داد یکی از پسرهایش را شقه کردند و دو شقه را روی زمین انداختند به دستورشاه از بین دو بدن شقه شده رد شدند. .....
ایران باستان، حسن پیرنیا ج3 ص721
ملکه – همسر خشایار شاه – به قراولان دستور داد تا پستانها و گوشها و بینی همسر برادر شاه را ببرند . برادر شاه و پسرانش به قصد انتقام به سمت کاخ رفتند. توسط قراولان شاه کشته شدند .
ده روز تمام سرباز را بر چهار میخ کشیدند و چشمانش را بیرون آوردند. آن اندازه سرب گداخته در گوشهای او ریختند تا مرد......... تاریخ تمدن ویل دورانت ج 1 ص552
کمبوجیه پسر کوروش مصر را فتح کرد. معابد را از بین برد، بتها را سوزاند. فرمان داد جسد آخرین فرعون را از تابوت خارج کرده شلاق زدند سپس با سیخ سوراخ کردند. جسد از بین نرفت دستور داد مومیایی را آتش زدند.
کمبوجیه دستور داد 12000 نفر از بزرگان ایران را زنده بگور کنند. وی برادر و همسرش را بقتل رساند .تاریخ تمدن ویل دورانت ج 1 ص52
عصر پهلوی به روایت اسناد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک