رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
عصر پهلوی به روایت اسناد
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 24 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 24 رای
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
tahqiq
tahqiq
1398/12/19

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد

تعداد دیدگاه‌ها:
146
به سخن دیگری از ایشان بنگریم:
[quote='Jeremiah']
نادان هم خود هستی از پیروان قرآن چنین ادبی هم باید چشم داشت، اندازه نگهدار که برای شما تازی ‎پرستان فرومایه‌و نوکر سخنانی بس گران‌تر هم داریم. بیچارگان همان تازیان که با کشورگشایی‌شان مسلمانتان کرده اند مسلمان نمی دانندتان و مجوس خوانندتان بدبخت‌ها[/quote]
اول که برای ما فرقی نمی کند اعراب ما را چه بدانند. خداوند فرموده که برتری به تقواست. آن ها می توانند هر چه دوست دارند ما را بدانند و بخوانند. ثانیا که بعید به نظر می رسد کسی که مخالفانش را با وقاحت "چپ و چوله"؛ "دزد"؛ "وراج"؛ "فرومایه"؛ "نوکر" و ... خطاب می کند در جایگاهی باشد که مومنین را به رعایت ادب دعوت کند. دیده فرو بر به گریبان خویش. الحمدلله مزینات تربیتی و فرهنگی شما در کتابناک فراوان است و جا برای لاپوشانی هم نیست. من ولی بلدم با زبانی که شما و امثالتان می فهمید با شما سخن کنم.
[quote='Jeremiah']
هر چند کسانی که آیین نیاکان خود را جویند، درخور همانند به جانوران نیستند، زیرا جانور آیین ندارد،[/quote]
وجه شبه این افراد در آیه مشخص شده است.
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً ۚ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ (۱۷۱-البقره)
و مثل کسانی که کفر ورزیده اند چنان است که کسی به حیوانی که جز آوایی یا ندایی نمی شنود بانگ زند؛ اینان کر و لال و کورند و در نتیجه نمی اندیشند
پس وجه شبه؛ نداشتن آیین نیست و به این وجه مثال زده نشد. بلکه ندیدن؛ نشنیدن؛ نگفتن و در نتیجه تعقل نکردن است.
علامه درد دیگری پیدا کرده و به شاخه دیگری پریده و به آیات نخست سوره القلم متمسک شده است. مشکلی نیست و ما بلدیم دردش را درمان کنیم.
اولا که آیه ۱۳ سوره القلم نمی گوید مخالفان الله چنین هستند بلکه می گوید از "زنیم" اطاعت نکن. حال معنای "زنیم" که ایشان آن را "زنازاده" می داند چیست؟ باز هم از تفسیر المیزان قرار می دهم:
((و کـلمـه (زنـیـم ) بـه کـسـى گـفـتـه مـى شـود کـه اصل و نسبى نداشته باشد. بعضى گفته اند به معناى کسى است که از زنا متولد شده، و خـود را بـه قـومـى ملحق کرده باشد، و در واقع از آن قوم و دودمان نباشد. بعضى دیگر گـفـتـه اند: زنیم کسى است که به لئامت و پستى مشهور باشد. بعضى دیگر گفته اند: کـسـى اسـت کـه در شـرارت علامتى داشته باشد، که با آن شناخته شود، و چون در محفلى سـخـن از شرارت رود، او قبل از هر شرورى دیگر به ذهن در آید، و این چند معنا همه به هم نزدیکند.
پـس ایـن نـه صـفـت رذیـله، اوصـافـى است که خداى تعالى بعضى از دشمنان دین را که پـیـامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم) را به اطاعت خود و مداهنه دعوت مى کردند توصیف کرده، و در حقیقت جامع همه رذائل است.
(عتل بعد ذلک زنیم ) - معنایش این است که شخص مورد نظر بعد از آن معایب و رذائلى کـه بـرایـش ذکـر کـردیـم عـتـل و زنـیم هم نیز هست. بعضى از مفسرین گفته اند از تعبیر (بـعـد ذلک ) فـهـمـیـده مـى شود که دو صفت اخیر از سایر رذائلى که برایشان شمرد بدتر است.
و ظاهرا در این جمله اشاره اى است به اینکه شخص مورد نظر آن قدر داراى صفات خبیث است کـه دیـگـر جا ندارد در امر حق از او اطاعت شود، و بر فرض هم که از آن خبائث صرفنظر شود، وى فردى تندخو و خشن و بى اصل و نسب است که اصلا نباید در جوامع بشرى به مثل او اعتنا شود، باید از هر جامعه اى طرد شود، و افراد جامعه نه به سخن او گوش دهند و نه در عملى پیروی اش ‍ کنند.))
واژه زنیم چه معانی ای دارد؟ ۱-بی اصل و نسب ۲- پست و فرومایه ۳-حرامزاده
به آدرس زیر مراجعه شود:
معنی واژه زنیم
استاد فرمودند که در اینجا معنای حرامزاده صحیح است و بی اصل و نسب یا پست و فرومایه صحیح نیست؟ اجازه دهید بنده و مرحوم علامه طباطبایی با آن مخالفت کنیم. الله برای هدایت پیامبرش می گوید از فرد فرومایه و بی ریشه اطاعت نکن یا از کسی که پدر و مادرش زنا کرده اند؟ با آنکه مطابق آنچه در سوره مدثر آمده؛ بار گناه هر کسی به عهده خود اوست.
ضمن عرض تبریک سال نو خدمت دانشمند مقیم کتابناک به بررسی فرمایش ایشان بپردازیم
ما چه گفتیم؟
[quote='Khwanirath']
صد البته کافر در قرآن واژه ای منفی ست[/quote]
استاد چه برداشت کرد؟
[quote='Jeremiah']خودش هم در پایان خستو شد "کافر" بار منفی دارد [/quote]
نخیر! صرف کافر واژه منفی نیست. در قرآن و در قبال منکران ادیان؛ بار منفی دارد و همانگونه که نشان دادیم در مورد کافر شدن مومنان به طاغوت؛ این واژه معنای مثبتی در قرآن می گیرد. پس آنچه این واژه را در قرآن منفی می کند این است که به چه چیزی کافر شوند و اگرنه این واژه در خارج از قرآن؛ واژه ای منفی نیست.
ترجمه آیه ۹ الممتحنه را به اشتباه آدرس آیه شماره ۸ را قرار داده اند و مدعی شده اند با آیات ۵۱ المائده و ۲۳ التوبه تناقض دارد.
چه چیزی را درست متوجه نشد؟ تقصیری ندارد. نکته ای در آیات ۸ و ۹ الممتحنه هست که خواننده آماتور شاید دقت نکند. دوباره ترجمه آیات ۸ و ۹ الممتحنه را قرار می دهم:
الله شما را از کسانی که در دین با شما نجنگیده اند و از دیارتان اخراجتان نکرده اند نهی نمی کند که به ایشان نیکی کنید و با ایشان عدالت بورزید که الله عادلان را دوست دارد (۸)
جز این نیست که الله شما را از کسانی که در دین با شما جنگیده اند و شما را از خانه هایتان بیرون رانده اند و پشتیبان یکدیگر شده اند بر اخراج شما نهی می کند که ایشان را به دوستی بگیرید و هر که ایشان را به دوستی بگیرد از ظالمان است (۹)
آیه ۸ الممتحنه در خصوص این است که الله نهی نمی کند که نیکی کنید و عدالت بورزید؛ آیه ۹ صحبت از نیکی کردن و عدالت ورزیدن نیست بلکه صحبت از ولایت ظالمان و دوستی و همیاری ایشان است. ولایت به معنای دوستی و یاوری (نه نیکی کردن و حسن خلق) ابدا برای کفار نیست. در آیه ۵۵ المائده:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ
جز این نیست که ولی (دوست و یاور) شما الله و رسولش و کسانی هستند که ایمان آورده اند؛ کسانی که نماز به پا می دارند و زکات می دهند و ایشان رکوع کنندگانند.
کدام تناقض؟ ولایت متعلق به خدا و رسول و مومنان است و نیکی متعلق به همه کسانی که با مومنین نجنگیده اند و از خانه ها بیرونشان نکرده اند. آیه ۸ ممتحنه می گوید با این افراد نیکی و عدالت کنید. آیه ۹ الممتحنه می گوید کسانی که چنان کرده اند را به ولایت و دوستی و یاوری نپذیرید. گویا ترجمه آیه را اشتباه خوانده اند. آیه ۹ نمی گوید "فقط" این افراد را به دوستی نگیرید و هر کس دیگری را به دوستی بگیرید. بلکه می گوید اینگونه است و جز این نیست که این افراد را نباید به دوستی بگیرید.
بخش دوم
هر چند کسانی که آیین نیاکان خود را جویند، درخور همانند به جانوران نیستند، زیرا جانور آیین ندارد، با این روی ببینیم خداوند از چه چیز‌های دیگری شرم نکند:
پس از دروغزنان فرمان مبر«8» دوست دارند که نرمى کنى تا نرمى نمایند«9» و از هر قسم خورنده فرو مایه‏اى فرمان مبر«10» [که] عیبجوست و براى خبرچینى گام برمى‏دارد«11» مانع خیر متجاوز گناه پیشه«12» گستاخ [و] گذشته از آن زنازاده است«13» به صرف اینکه مالدار و پسردار است«14» چون آیات ما بر او خوانده شود گوید افسانه‏هاى پیشینیان است«15» (فولادوند، سوره قلم)
و اگر مى‌خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات‌] بالا مى‌بردیم، اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هواى نَفْس خود پیروى کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که‌] اگر بر آن حمله‌ور شوى زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنى [باز هم‌] زبان از کام برآورد. این، مَثَل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را [براى آنان‌] حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند. (فولادوند، اعراف 176)
نادان هم خود هستی از پیروان قرآن چنین ادبی هم باید چشم داشت، اندازه نگهدار که برای شما تازی ‎پرستان فرومایه‌و نوکر سخنانی بس گران‌تر هم داریم. بیچارگان همان تازیان که با کشورگشایی‌شان مسلمانتان کرده اند مسلمان نمی دانندتان و مجوس خوانندتان بدبخت‌ها :! آیه 4 محمد را باز می آورم:
پس چون با کسانى که کفر ورزیده‏ اند برخورد کنید گردنها[یشان] را بزنید تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید پس [اسیران را] استوار در بند کشید سپس یا [بر آنان] منت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید] تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود این است [دستور خدا] و اگر خدا مى‏ خواست از ایشان انتقام مى ‏کشید ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شده‏ اند هرگز کارهایشان را ضایع نمى ‏کند
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‌اند برخورد كنيد، گردنها[يشان‌] را بزنيد. تا چون آنان را [در كشتار] از پاى درآورديد، پس [اسيران را] استوار در بند كشيد؛ سپس يا [بر آنان‌] منّت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد]، تا در جنگ، اسلحه بر زمين گذاشته شود. اين است [دستور خدا]؛ و اگر خدا مى‌خواست، از ايشان انتقام مى‌كشيد، ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد، و كسانى كه در راه خدا كشته شده‌اند، هرگز كارهايشان را ضايع نمى‌كند.
می گوید هنگامی تا هنگامی که در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود، نه می گوید هنگامی که در میدان جنگ آنان را دید، حضرت گویا جهان امروز را با بیابان عربستان 1400 سال پیش جابجا گرفته است در آن زمان مردان و جنگاوران شمشیر با خود می بردند، تا همین زمان قاجارش هم نبردگان قداره می‌بستند. باز هم نمی دانم سنگینی جنگ ابزار چه ربطی به سخن این روده‌دراز دارد: «سلاح به دست می‌گیرند و با مسلمین می جنگند» در این آیه قرآن بدون هیچ پیش‌درآمدی میگوید هنگامی که کافران را می بینید با آنان بجنگید تا جنگ‌ابزار زمین بگذارند آغاز جنگ از سوی کافران نیست . پاسخی نداری که بگویی. حضرت که خودش را استاد عربی می داندو باور دارد یک ترجمه درست پس از 1400 سال نیست، آیا خودش ترجمه‌ای چاپ کرده است که بخوانیم، یا دارد تنها روده‌درازی کند؟ :)) سخن گفتن با این آسمان‌ریسمان‌باف نمی‌اندیشم بیش از این راه به جایی ببرد.
بخش نخست
بنده مگر گفتم من آن بیانیه است؟ خواهشمندیم با سخنان بی‌ربط جستار را به بی راهه نکشانید، خودش هم در پایان خستو شد "کافر" بار منفی دارد با این روی با سخن من هم که همین بود سر ناسازگاری داشت، با خودت درگیری؟ در اینجا سخن ما با یک خداناباور است که چرا باید خودش را با واژه‌ایی دارای بار منفی از گفتمان اسلام نام نهد؟ جز آن که از همان ارتجاع سرخ‌و سیاه است. آن پیشینه‌اش هم می‌شود آیات خشونت باری مانند کشتارشان که نشان دادم، حضرت یکی از معجزات قرآن همانا خود ناسازگار بودنشان را ندیده گیرد، برای همان آیه 8 ممتحنه بسنجید با آیه ای که پس از آید:
فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى‌دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه‌هایتان بیرون رانده و در بیرون‌راندنتان با یکدیگر همپشتى کرده‌اند. و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمگرانند. (فولادوند، 8 ممتحنه)
اى کسانى که ایمان آورده‌اید، یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید [که‌] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند. و هر کس از شما آنها را به دوستى گیرد، از آنان خواهد بود. آرى، خدا گروه ستمگران را راه نمى‌نماید. (فولادوند، 51 مائده)
در آیه نخست زنهار داد که از آهومند نیست با چندخداپرستان ناجنگاور دوست باشد، با این روی در آیه دوم زینهار می‌دهد مبادا با یکتاپرستان "اهل کتاب" دوست باشید :)) همچنین این آیه درباره دوستی نگرفتن از کافران هم است:
اى کسانى که ایمان آورده‌اید، اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستى مگیرید، و هر کس از میان شما آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمکارانند. (فولادوند، توبه 23)
در این سوره محمد که پس از سوره ممتحنه آمده است، گفته شده است کدام کافر؟:
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
پس چون با کسانى که کفر ورزیده‌اند برخورد کنید، گردنها[یشان‌] را بزنید. تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید، پس [اسیران را] استوار در بند کشید؛ سپس یا [بر آنان‌] منّت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید]، تا در جنگ، اسلحه بر زمین گذاشته شود. این است [دستور خدا]؛ و اگر خدا مى‌خواست، از ایشان انتقام مى‌کشید، ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید، و کسانى که در راه خدا کشته شده‌اند، هرگز کارهایشان را ضایع نمى‌کند. (فولادوند، محمد آیه 4)
اکنون باید همچون خودش گفت: مشاهده می شود که در اینجا "الذین" بکار رفته است. یعنی شامل همه ی انسان ها"یی کفر ورزیده اند می شود :))

برسیم به سراغ آیه ۱۲ سوره مبارکه محمد (ص):
همدان می گوید :
[quote='Jeremiah']سپس یا [بر آنان] منت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید] تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود ..................در آیه چهار آیا گفته شده است کافران جنگ‌ابزار بدست گیرندو با مسلمانان جنگند؟[/quote]
دوبله اش این می شود که چیزی که خودش نوشته را نمی خواند. آیه دارد می گوید در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود و خود بی نوایش این ترجمه را قرار داده؛ دو خط پایین تر می پرسد منظور در جنگ است؟
حتی نمی داند وقتی آیه می گوید فاذا لقیتم به چه معناست پروفسور.
برای اینکه باز هم تشت رسوایی اش را از بام بیندازم و مزه پرانی اش در خصوص "تفسیر به رای" را کم نمک کنم؛ تفسیر المیزان را ببینیم؛
پس مراد از (لقاء) در جمله (فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب ) برخورد با کـفـار اسـت در جـنـگ............(حـتـى تـضع الحرب اوزارها) - (اوزار حرب ) به معناى سنگینى هاى جنگى یعنى اسـلحه اى است که جنگجویان با خود حمل مى کنند، و مراد از وضع آن، بطور کنایه تمام شدن جنگ است.
برداشت سطحی و عوامانه اش هم خالی از لطف نیست. می گوید چون کفار مکه پیامبر را از شهر بیرون رانده اند؛ پس این کافران برای زمان گذشته است! نه جانا؛ امروز هم کسانی که مسلمین را از خانه هایشان بیرون می کنند مشمول همین آیه می شوند.
سایر لطیفه های بی معنی و سطحی اش در خصوص خشونت بار بودن کلام الله را هم دارای ارزش پاسخگویی نمی دانیم.
سطح استدلال این نادان را ببینید:
[quote='Jeremiah'] آن مردمی که دلیلشان این است که از نیاکانشان پبروی کنند اندیشیده اند تا این دلیل را بدست آوردند[/quote]
مرغ پخته هم با این مهملات ایشان به خنده می افتد؛ آنگاه ریسه اش را ایشان برای من می رود.
در پاسخ می گوییم که اولا الله ناسزا نگفته و سزا گفته؛ ثانیا الله نفرموده ایشان حیوان هستند. بلکه فرموده مثل ایشان همچون مثل حیوان است که کر و کور و لالند.
إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا-۲۶ البقره
الله شرم نمی کند که به پشه ای یا بیش از آن مثال زند
البته اگر کفار صدر اسلام می دانستند که ۱۴۰۰ سال بعد یک نادان پیدا می شود که می گوید ایشان "اندیشیده اند" که از نیاکانشان باید پیروی کنند؛ یحتمل خیلی کیفور می شدند.
در باب آیه ۵۵ الانفال می پرسد:
[quote='Jeremiah']
بنده نمی دانم پیمان شکستن چه ربطی به کفر ورزیدن دارد؟[/quote]
پاسخ این است که هیچ ارتباطی ندارد. آیه در خصوص کفار پیمان شکن است نه اینکه هر کافری پیمان شکن باشد.
آیات دیگری هم که مثل شصت تیر ردیف کرده که الله در حال توهین است؛ در همه آن ها فرموده که مثال می زند نه اینکه ایشان را جانور خطاب کند. به عکس از دشنام دادن در قرآن نهی شده است:
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ-الانعام ۱۰۸
و کسانی را که غیر الله را می خوانند دشنام ندهید که از بی علم بودن به الله دشنام می دهند

من نمی دانم چه خصلتی ست که مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد. بحث توهین بودن و خشونت بار بودن واژه "کافر" را رسانید به نواندیشی دینی و غزالی و الان هم آیات جزیه در سوره توبه؛ لابد ما هم باید بنشینیم و عصاره فضایل ایشان را مطالعه کنیم و به هر چه بافت پاسخ دهیم. با این همه بی ربط بافتن؛ مرا متهم می کند که مسائل بی ربط را به هم ارتباط می دهم. تقلای بیهوده می کند و از بحث خارج نمی شوم.
از دقت کافی هم برخوردار نیست. جمله ایشان:
[quote='Jeremiah']بنده آن آیه 89 نساء را آوردم تا نشان دهم قرآن کافر را هر کافری نداندو کافر به اسلام داند[/quote]
ما در جواب آیه ۱۰۵ البقره را قرار دادیم که گویا ملاحظه نفرمود:
مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ-۱۰۵ البقره
کسانی که کفر می ورزند از اهل کتاب و نیز مشرکان دوست ندارند که بر شما خیری از پروردگارتان نازل شود و الله از رحمتش به هر کسی بخواهد اختصاص می دهد و الله صاحب فضل بزرگ است.
این آیه یعنی چه؟ یعنی که از اهل کتاب کسانی هستند که کفر می ورزند. "مِن" در "من اهل الکتاب" را "من بعضیه" می نامند. ایشان در ذیل کتاب های دیگر هم گویا مشکلی در درک "من بعضیه" داشته اند که اینجا نیز خود را نمایان ساخته است. "من بعضیه" در این آیه یعنی برخی از اهل کتاب کفر می ورزند و برخی کفر نمی ورزند. کفر می ورزند یعنی چه؟ یعنی مسلمان نمی شوند؟ اگر مسلمان شوند که دیگر اهل کتاب نیستند. پس این جمله که در قرآن کافر؛ کافر به اسلام است خطاست. یعنی اهل کتاب هم کافرند؟ در اینصورت چطور ازدواج با ایشان در قرآن جایز شده است؟
همدان متاسفانه نمی داند که در قرآن نسبت به همه کسانی که با مسلمانان جنگ نمی کنند و از خانه هایشان بیرونشان نمی کنند و پشتیبان اخراج ایشان نمی شوند نهی نشده که با نیکی رفتار شود.
در آیه ۸ و ۹ الممتحنه خداوند متعال تکلیف همه کسانی -چه کافر؛ چه اهل کتاب- که اهل جنگ و ستم به مسلمین نبوده اند را مشخص فرموده است:
لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (۸) إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۹)
الله شما را از کسانی که در دین با شما نجنگیده اند و از دیارتان اخراجتان نکرده اند نهی نمی کند که به ایشان نیکی کنید و با ایشان عدالت بورزید که الله عادلان را دوست دارد (۸)
جز این نیست که الله شما را از کسانی که در دین با شما جنگیده اند و شما را از خانه هایتان بیرون رانده اند و پشتیبان یکدیگر شده اند بر اخراج شما نهی می کند که ایشان را به دوستی بگیرید و هر که ایشان را به دوستی بگیرد از ظالمان است.

مشاهده می شود که در اینجا "الذین" بکار رفته است. یعنی شامل همه ی انسان ها می شود. نه فقط مومنان و نه فقط اهل کتاب!
به قول گزارشگران فوتبال "می رویم که داشته باشیم" استدلال های جدید همه دان محترم را
ما چه گفتیم؟ این که در ۲۵۶ البقره فرموده مومنان به طاغوت کفر بورزند؛ در نتیجه "کافر" نه توهین است و نه خشونت دارد.
ایشان چه گفت؟
[quote='Jeremiah']
اینجا سخن از کارواژه کفر نیست، از خود واژه "کافر" است که به نامسلمانان نمار کند[/quote]
یعنی چه؟ یعنی آیه ۲۵۶ البقره می فرماید "کفر بورزند" ولی آنچه خشونت دارد و توهین محسوب می شود؛ "کافر" است نه کفر ورزیدن!
بی اساس بودن این برداشت که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود را که گوشزد کردیم سخن خود را چگونه پس گرفت؟
[quote='Jeremiah']بنده گفتم خود واژه "کافر" جدا از پیشنه‌اش، خشونت‌بار است؟[/quote]
این یکی به میخ و یکی به نعل زدن ها؛ عوض کردن سخن؛ توجیه و تفسیر در آوردن و ماستمالی را هم باید به کرامات علامه اضافه نمود.
صد البته کافر در قرآن واژه ای منفی ست. در فارسی امروز هم فی المثل وقتی واژه "دشمن" می شود نه توهین است و نه خشونت بار؛ ولی بار معنایی منفی دارد. در قرآن هم چنین است. ولی آیا اگر کسی خود را مثلا دشمن فلان رویه یا فلان اخلاق یا فلان کشور یا فلان شهر بداند در حال توهین به خود است؟ قصد مقایسه این دو نیست و من باب تقریب ذهن بیان نمودیم.
[quote='Khwanirath']در این سوره هم از آیات ۱ تا ۱۳ در خصوص کافران صحبت می کند. مشخصات این کافرانی که مثل چارپا بدنبال بهره مندی از دنیا هستند بدین گونه است:
آیه ۱: مردم را از راه خدا باز می دارند
آیه ۳: از باطل پیروی می کنند
آیه ۴: سلاح به دست می گیرند و با مسلمین می جنگند
آیه ۸: اعمالشان تباه است
آیه ۹: از قرآن کراهت دارند
آیه ۱۰: همچون کافران قبلی زیر و زبر خواهند شد
آیه ۱۳: پیامبر را از شهرش بیرون راندند
حال این آیات را قرآن شناس معاصر "خشونت بار" دانسته است.[/quote]
بگذارید این بخش را سراسر بیاورم:
کسانى که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند [خدا] اعمال آنان را تباه خواهد کرد (۱) و آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند و به آنچه بر محمد [ص] نازل آمده گرویده‏ اند [که] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است [خدا نیز] بدیهایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید (۲) این بدان سبب است که آنان که کفر ورزیدند از باطل پیروى کردند و کسانى که ایمان آوردند از همان حق که از جانب پروردگارشان است پیروى کردند این گونه خدا براى [بیدارى] مردم مثالهایشان را مى‏ زند (۳) پس چون با کسانى که کفر ورزیده‏ اند برخورد کنید گردنها[یشان] را بزنید تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید پس [اسیران را] استوار در بند کشید سپس یا [بر آنان] منت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید] تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود این است [دستور خدا] و اگر خدا مى‏ خواست از ایشان انتقام مى ‏کشید ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شده‏ اند هرگز کارهایشان را ضایع نمى ‏کند (۴) به زودى آنان را راه مى ‏نماید و حالشان را نیکو مى‏ گرداند (۵) و در بهشتى که براى آنان وصف کرده آنان را درمى ‏آورد (۶) اى کسانى که ایمان آورده‏ اید اگر خدا را یارى کنید یاریتان مى ‏کند و گامهایتان را استوار مى دارد (۷) و کسانى که کفر ورزیدند نگونسارى بر آنان باد و [خدا] اعمالشان را برباد داد (۸) این بدان سبب است که آنان آنچه را خدا نازل کرده است‏ خوش نداشتند و [خدا نیز] کارهایشان را باطل کرد مگر در زمین نگشته‏ اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنها بودند به کجا انجامیده ست‏ خدا زیر و زبرشان کرد و کافران را نظایر [همین کیفرها در پیش] است (۱۰) چرا که خدا سرپرست کسانى است که ایمان آورده‏ اند ولى کافران را سرپرست [و یارى] نیست (۱۱) - و بسا شهرها که نیرومندتر از آن شهرى بود که تو را [از خود] بیرون راند که ما هلاکشان کردیم و براى آنها یار [و یاورى] نبود (۱۳)
در آیه چهار آیا گفته شده است کافران جنگ‌ابزار بدست گیرندو با مسلمانان جنگند؟ تا آنجایی که آیه نشان دهد به مسلمانان گفته شود این کارها را بکنید. حجت الاسلام خونیرثی باز تفسیر به رای کرد. پس همه گناه آنان این است که کافرند پس یک سفسطه مصادره به مطلوب است اینجا، زیرا یک مسلمان زمانی ازش پرسیده شود چرا کافران باید بمیرند همین ها را گوید آنان اعمالشان تباه است، فلانند و بهمانند و ... هرچه باشد اینجا نگفته شده است آنان جنگ‌ابزار بردارند، خب پیامبر را چه کسانی از شهر بیرون راندند؟ همان بت‌پرستان مکه. پس خودش با زبان بیزبانی گوید که این کافران برای زمان گذشته هستند چون امروزه در اسلام پیامبری نیست تا از شهر بیرون شود زیرا محمد خاتم بود. نیازی نیست بگویم از این همه آیه‌ها که فرستادم در آن سفارش به کشتار کافران شده است یا آنان را به جانوران همانند کرده است، خشونت‌بار است، حتما برای مسلمانان که این همه گروه تروریستی دارند این‌ها خشونت‌بار نیست، ببخشید روحیه ما حساس است :)) شگفت آنجا است که حجت الاسلام خونیرثی بعضا جایی گیر کند آیه را نصف نیمه می آورد اکنون گیر کرده است دارد آیه را تا چند آیه پیش از آن هم می کشاند با نسبت دادن چیز نیامده درآن. با مغالطه‌گران سخن گفتن راه به جایی نبرد
عصر پهلوی به روایت اسناد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک