سیری در اندیشه سیاسی عرب
[b]حمید عنایت[/b]، متولد 1311؛ در ایران درس خواند و رشتهی علوم سیاسی دانشگاه تهران را به پایان رساند. بعد به لندن رفت و از دانشگاه آن شهر درجهی دکتری در علوم سیاسی گرفت و در دانشگاه تهران سمت دانشیاری یافت و به شایستگی ِ مقام استادی رسید
دیوان کهنه حافظ
۞
خوش برآی از غصّه، ای دل! کاهل راز؛
عیش خوش در بوتهی هجــــران کنند.
. .:. . . .:. . . .:. . . .:. . . .:. .
گزینه کاریکلماتورهای پرویز شاپور
..... .... ... .. .. .
[b]پرندهی بدبین، برای شکوفهی شاداب بهاری، همان آوازی را میخواند که برای گل پرپر شدهی خزانی.[/b]
. .. .. .. ... .... .....
دیوان کهنه حافظ
□
هوس باد بهـــارم به سـوی صـحرا برد،
باد بوی تـــو بیــاورد و قـــرار از مــا برد.
هرکجا بود دلی چشم تو برد از راهش،
نه دل خســتهی بیـمار مــرا تنـها برد.
.:.:.:. . . .
دیوان کهنه حافظ
□
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت؛
ندانی قدر وقـت ای دل، مگـر وقتی که در مـانی.
:.:.:.... . .
مجموعه آثار حلاج
بصیرتم آغاز بیماری است،
وای بر قلبم که گناهی ندارد.
ای یار!
بیمار گشتهام؛
آیا مرا به حال خود رها میکنی؟
::.. . . . .
دیوان غزلیات خواجو کرمانی
□
ز تــو بــا تــو راز گــویم به زبـان بیزبانی.
به تو از تو راه جویم به نشان بینشانی.
چه شوی ز دیده پنهان که چو روز مینماید،
رخ همــچو آفــتابت ز نقــاب آســــمانی.
تو چه معنی لطیفی، که مجرد از دلیلی.
تو چه آیتی شـریفی، که مـنزه
خواب و خاموشی
…
بیست و سوم دی
به امیر که نگاه میکنم خودم را میبینم که دارم میمیرم. چرا؟ برای این که در این دوستی، در وجود او چیزی را به امانت سپرده بودم که دارد نابود میشود؟
...
حالا دیگر از پرواز چیزی نمانده، و امیر ارسلان نامدار، اسیر قلعهی
دیوان کهنه حافظ
□
عـبوس زهـد به وجـه خــمار ننشـیند؛
مرید خرقهی دردی کشان خوشخویم.
:.:.:... . .
دیوانه ها بهتر عاشق می شوند
[quote='labbasian']نقل قول:عشق پرسشی رو در درون متولد می کنه،
که بعد از اون مواجهه،کار آدمی زاد،پاسخ به اون پرسشه.
پرسش از جدایی...
دوست عزیز ! درد عشق کجا بود آخه ؟! بابا مشکل فراتر از این حرفهاست. چرا ما تا میگیم دلمون گرفته! همه میگن