رسته‌ها

سنایی غزنوی
(0473 - 0545 هـ.خ)

شاعر
مشخصات:
نام واقعی:
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی
تاریخ تولد:
0473/00/00 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
0545/00/00 خورشیدی (72 سالگی)
محل تولد:‌
غزنه
جنسیت:‌
مرد
ژانر:‌
سبک عراقی
زندگی‌نامه
حکیم سنائی در سال (۴۷۳ هجری قمری) در شهر غزنه (واقع در افغانستان ) دیده به‌جهان گشود، و در سال (۵۴۵ هجری قمری) در همان شهر درگذشت. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقهالحقیقه نام او را "ابوالمجدودبن آدم السنائی" نوشته است. این حاکی از آن است که نام‌های دیگری که بر روی او نهاده اند غلط می‌باشد. دردیوان سنایی ابیاتی به چشم می‌خورد که در آن سنایی خود را "حسن " خوانده است. در این بیت سنایی می‌گوید: حسن اندر حسن اندر حسنم تو حسن خلق و حسن بنده حسن بخاطر این بیت بعضی از محققان می‌گویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعدها نام "مجدود" را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا نمود. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست. سنایی چند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می‌گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند. در سال ۵۱۸ ه.ق به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی می‌باشد. بعد از بازگشت به غزنین می‌گویند که خانه‌ای نداشت و یکی از بزرگان غزنین بنام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانه‌ای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد. و در این ایام مثنوی حدیقهالحقیقه را نوشت.[۱] نصایح و اندرزهای حکیم سنایی دلاویز و پرتنوّع، شعرش روان و پرشور و خوش بیان، و خود او، در زمرهٔ پایه‌گذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی به‌شمارآمده است (صفحهٔ ۴۲، حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.) او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را بوضوح نشان داده است. سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند. مضامین عرفانی بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دل‌نشین، زلال، و از جان برخاستهٔ حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد. این سخن تحفه‌ایست ربانی رمز اسرارهای روحانی خاطر ناقصم چو کامل شد به سخن‌های بکر حامل شد هر نفس شاهدی دگر زاید هر یک از یک شگرف تر زاید شاهدانی به چهره همچو هلال در حجاب حروف زهره جمال در مقامی که این سخن خوانند عقل و جان سحر مطلقش دانند خاکیان جان نثار او سازند قدسیان خرقه‌ها در اندازند طریق‌التحقیق همین بذرهای اولیهٔ سخنان روحانی و عرفانی‌ست که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آن‌ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پر معنایی رسانیدند. سنائی و مولانا معانی و الفاظ نو ظهور عرفانی در شعر و سخن سنائی در اشعار و اندیشه‌های دیگر استادان سخن فارسی همچون مولانا تأثیر گذارده و در مواردی بازتاب مستقیم داشته‌اند. مولانای بلخی، عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را به منزلهٔ روح و چشم خود می‌دانست: عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم آثار سنایی قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از: حدیقهالحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقهالحقیقه در سال ۵۲۵ هجری قمری پایان یافته است. طریق‌التحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقهالحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ه.ق سه سال بعد از اتمام حدیقهالحقیقه، تمام شده است. سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت است و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است. کارنامهٔ بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند. عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است. عقل‌نامه: منظومه‌ای است که در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی سروده شده است. مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد می‌شود.
بیشتر
ویرایش

کتاب‌های سنایی غزنوی
(21 عنوان)

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
2

.

 با سنائی مسیر شعر فارسی تغییر می‌کند. اولین بار شعر وارد عرصه عرفان می‌شود. به اصطلاح روزنامه‌ها «بنیان‌گذار» شعر عرفانی است.


 نیمی از عمر او در پارسائی و عزلت می‌گذرد. گفته‌اند که بهرامشاه غزنوی خیلی به او اعتقاد داشت و حتی خواست خواهر خود را به او به زنی دهد، یعنی او را به خانواده شاهی وصل کند، ولی سنائی نپذیرفت. جواب داد که «من از سر دنیا گذشته‌ام» ... البته ما نمی‌دانیم که خواهر بهرامشاه جاذبه داشته یا نداشته!


اهمیت کار او در شعرهایش است. کتاب مهمش «حدیقة‌الحقیقه» یعنی بوستان حقیقت، تقریبا تمام مسائل فکری و فرهنگ زمان و کل فرهنگ ایرانی-اسلامی را در خود جای داده است.


 سنائی وضع عقیدتی روشنی نداشته، به ظاهر سنی و تابع مذهب اکثریت زمان، ولی گرایش شدید شیعی‌گری در او دیده می‌شود ... بر اثر مجموع این‌ها بود که مورد اتهام سست‌اعتقادی قرار گرفت و گفته شد که خارج از دین حرکت کرده. این مسأله‌ای است که در سراسر تاریخ ایران بعد از اسلام متوقف نمانْد. مولوی هم نظیر همین گرفتاری را داشت، حافظ نیز ... اهمیت سنائی در این است که راه را کوفت. اگر او نیامده بود ما به دشواری می‌توانستیم تصور کنیم که عطار و مولوی به گونه‌ای که آمدند، می‌آمدند.


 عارف‌ها خط می‌کشیدند بر روی جدایی‌های دینی، جنگ‌های فرقه‌ای و اختلافاتی از این حیث.

سخن کز روی دین گویی 

چه عبرانی چه سریانی

مکان کز بحر حق جویی

چه جا بلقا چه جا بلسا


 روی هم رفته یک دید بدبینانه نسبت به زندگی زمان خود دارد. علتش آن است که در دوران منحطی به سر می‌برده. با آمدن ترکان غزنوی و بعد سلجوقی، کشور چند پله به جانب فروبستگی و انحطاط اخلاقی فرود آمد و همین خود محرک نضج تفکر عرفانی گردید.


 شعرهای سنایی آینه وجدان روزگار ماست. در درجه اول، شکایت او از افت اخلاقی زمان است، دنیاداری که بر ستمگران و زعمای دین حاکم است ...

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

وز هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا

شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه

شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

دیوانه را همی‌نشناسد ز هوشیار

بیگانه را همی‌بگزیند بر آشنا

... 

و آنگاه در حدیقه از وضع نودولتان می‌گوید:

وین گروهی که نو رسیدستند

عشوه جاه و زر خریدستند

سرِ باغ و دل زمین دارند

کی دل عقل و شرع و دین دارند

ماه‌رویان تیره هوشانند

جاه‌جویان دین فروشانند

به جدل کوثر و به علم ابتر

به سخن فربه و به دین لاغر 

... سنائی در این نظر تنها نیست. عده‌ای از متفکران دیگر هم بر همین عقیده بودند ... اوضاع چنان بد است که چندی بعد منجر می‌شود به یورش مغول.


 از رودکی تا بهار، صص ۳۳۲- ۳۲۱.


محمد علی  اسلامی نُدوشن

@dr_eslaminodoushan

بازدیدم که ظالمان بودند


در جهان هفته‌ای نیاسودند


زانکه او ظالم و مسلمان بود


خلق‌، عاجز، خدای ناخشنود


چشم دل بازکن زروی یقین


ظلم حجاج (‌و) عدل کسری بین


این یکی کافر و پسندیده


وین مسلمان ولی نکوهیده


ظلم از هرکه هست نیک‌،‌بد است


وانکه ار ظالم است نیک بد است


هر کجا عدل روی بنمودست


نعمت اندر جهان بیفزودست


هر کجا ظلم رخت افکنده است


مملکت را زبیخ پرکنده است


عدل بازوی شه قوی دارد


قامت ملک مستوی دارد



این شعر معادل این حدیث است:


 الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم



عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک