کارل پوپر
(1902 - 1994 م)
فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان
مشخصات:
نام واقعی:
کارل ریموند پوپر
تاریخ تولد:
1902/7/28 میلادی
تاریخ درگذشت:
1994/9/17 میلادی (92 سالگی)
محل تولد:
وین - اتریش
جنسیت:
مرد
ژانر:
فلسفه
زندگینامه
سِر کارل رایموند پوپر استاد مدرسه امور اقتصادی لندن بود. او یکی از بزرگترین فیلسوفان علم سده بیستم به حساب میآید و آثار زیادی در فلسفه سیاسی و اجتماعی از خود باقی گذاشتهاست. پوپر به دلیل کوششهایش در رد روش علمی طرفداران کلاسیک مشاهده/استنباط(اثبات گرایان) از طریق پیشبرد روش ابطالپذیری تجربی، مخالفتاش با دانش برآمده از قیاس و استدلال کلاسیک (ارسطویی-افلاطونی)و دفاع از خردگرایی انتقادی، بنیادگذاری نخستین فلسفه انتقادی غیر توجیهگرانه در تاریخ فلسفه و دفاع نیرومندش از لیبرال دموکراسی واصول انتقادگرایی اجتماعی که به نظر او امکان ظهور جامعه باز را فراهم کردند، شهرت دارد. وی در یک خانوادهٔ از طبقه متوسط و دارای مذهب یهودی که به مسیحیت پروتستان گرویده بود، زاده شد. پوپر تربیت شدهٔ مکتب لوتری بود و از دانشگاه وین فارغالتحصیل شد. در ۱۹۱۸ تحصیل در مدرسه را رها کرد و مطالعهٔ شخصی را در پیش گرفت و در دروس مختلفی همچون تاریخ، ادبیات، فلسفه، ریاضیات، فیزیک و طب حضور مییافت. در ۱۹۱۹ در اثر تبلیغات کمونیستها، مارکسیست شد، ولی چند ماهی نگذشت که بیپایگی وعدههای بزرگ این نظام را دریافت و روی از آن برتافت. ضعف علمی روان کاوی فرویدی و روانشناسی فردی آدلر نیز در همان سال بر او آشکار گردید و در مقابل علاقهاش به تئوری نسبیت اینشتین جلب شد که به تازگی از بوتهٔ آزمونی خطیر سرفراز برآمده بود. در ۱۹۲۲ در آزمون ورودی دانشگاه وین پذیرفته شد. در ۱۹۲۸ پایاننامهٔ دکتریش را با عنوان «دربارهٔ مساله روش در روانشناسی تفکر» ارائه و در دو امتحان شفاهی «فلسفه و روانشناسی» و «تاریخ موسیقی» شرکت جست و با احراز رتبهٔ ممتاز، به اخذ درجهٔ دکتری نائل گردید. پوپر در حین تحصیل کار هم میکرد. زمانی شاگرد قفسهسازی و مدتی مددکار اجتماعی کودکان بیسرپرست بود. پوپر تاثیر بسزایی از فیلسوف و اقتصاد دان پر آوازهٔ هموطنش فردریش فون هایک داشت. آشنایی فون هایک با پوپر به سالهای آغازین فعالیتهای علمی آن دو برمی گردد. اولین ملاقات آنها درسال ۱۹۳۵ روی داد، زمانی که پوپر به دعوت هایک، نسخه اولیه کتاب «فقر تاریخ گرایی» را در سمینار هایک در مدرسه اقتصاد لندن ارائه کرد. از آن پس، دوستی و ارتباط فکری آنها هیچ وقت از هم گسیخته نشد. اما با وجود دلبستگیهای عمیق و دیرپای دوستی، نزدیکی و شباهتهای دیدگاههای معرفت شناختی و تلاش و سعی آنها بر شباهتها و خویشاوندی اندیشههای شان، تفاوتها و اختلافات مهمی میان روش شناسی آنها، بهویژه دربارهٔ کاربرد اصل «ابطال پذیری» پوپر در علوم اجتماعی وجود دارد. پوپر خود اذعان دارد که اندیشههای هایک برای او بسیار راهگشا بودهاست. به عنوان نمونه در مباحث «مهندسی تدریجی» و مبحث وحدت روش در علوم اجتماعی و طبیعی پوپر از آراء هایک استفادههای فراوان میکند. دومین اندیشمندی که پوپر بسیار وامدار اوست، «ایمانوئل کانت» است. کانت مهمترین فیلسوف عصر روشنگری بود و پوپر در جاهای گوناگون خود را یک فیلسوف معتقد به اصول روشنگری دانستهاست از جمله در زندگینامه خود نوشتهاش که در ایران با عنوان «جستجوی ناتمام» چاپ شده، به صراحت به این موضوع اشاره کردهاست. البته تاثیر کانت را بر پوپر در جاهایی که او دیدگاههای سیاسیاش از جمله مبحث «آزادی» و «دموکراسی» را مطرح میکند، روشنتر است. شاید تاثیرگذارترین و قدیمیترین (از لحاظ تاریخی) کسی که پوپر متاثر از تفکر اوست، سقراط باشد. خود پوپر در آثار گوناگون خود به این نکته اذعان کردهاست که اندیشه سقراط اساس کار او در بحثهای گوناگون قرار گرفته و بارها در طول آثارش سقراط را به عنوان سردمدار آزادی و فرزانگی ستودهاست و شاید مهمترین اندیشهای که پوپر از سقراط متاثر بودهاست را بتوان در یک جمله آورد، که چند تز اساسی پوپر نیز بر اساس همین یک جملهاست: میدانم که هیچ نمیدانم. پوپر ضمناً از منتقدان جدی و موثر حلقه وین به شمار میرفت. وی به عنوان یک فیلسوف تحلیلی شناخته میشود، و در این زمینه خود را مرهون آلفرد تارسکی میداند، اما در فلسفه تحلیلی صاحب نظر تازهای نیست.
بیشتر
آخرین دیدگاهها
کارل کراوس، شاعر وینی: به نظر من، ما دو نوع حکومت بیشتر نداریم: نخست حکومتی که تحت آن به حکومتشوندگان امکان داده میشود که خود را بدون خونریزی از دست حکومتکنندگان رها کنند، و دوم حکومتی است که تحت آن حکومتشوندگان دارای چنین امکاناتی نیستند و تغییر حکومت فقط از راه خونریزی میسر است. اولی را، آنگونه که رسم است، دموکراسی مینامیم و شکل دومی استبداد و دیکتاتوری است.
کارل_پوپر/ میدانم که هیچ نمیدانم
« نخست حکومتی که تحت آن به حکومتشوندگان امکان داده میشود که خود را بدون خونریزی از دست " حکومتکنندگان " رها کنند، و دوم حکومتی است که تحت آن حکومتشوندگان دارای چنین امکاناتی نیستند و تغییر " حکومت " فقط از راه خونریزی میسر است » : از دست « حکومت کنندگان » یا « حکومت » ؟ تغییر « حکومت » یا « حکومت کنندگان » ؟ به هر رو ؛ اگر سران ساختار سیاسی « منتخب متناوب » باشند ( و چنان که پیداست ، پس از « مدت معین » برکنار شوند ) ، هم تغییر وضع سیاسی با کمترین هزینه انسانی و مادی صورت می گیرد و هم با پخش آگاهی در گستره وسیع و با مشارکت آحاد جامعه در انتخاب افراد و سازمان ها ؛ تغییر قوانین و برنامه ها ضمانت اجرا خواهد داشت و این هسته بحث درباره مشکل سیاسی ایران است ، نه رابطه نهادهای سیاسی و دینی ، هویت صنفی سران ، نوع مواضع در روابط بین المللی ، نحوه توزیه عوامل تولید و محصول کار و .....