رسته‌ها
دلاوران عرب
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 23 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 23 رای
✔️ در این کتاب شما خواهید خواند که چگونه وحی آسمانی بر رسول اکر محمد (ص) نازل شده و مردم را به دین مبین اسلام دعوت نمودند و سپس شهر مکه به دست مسلمانان فتح گردید. در این داستان امثله و سخنان عبرت‌آمیز زیادی به کار رفته است که هر مسلمان واقعی باید آن را بخواند و بداند که علت عقب‌افتادگی مسلمانان این است که از اصول تعالیم اسلام منحرف شده و آن‌گونه که باید و شاید پیروی از دیانت اسلام نمی‌نمایند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
676
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hasanvahidi
hasanvahidi
1398/10/21

کتاب‌های مرتبط

پلی بر رودخانه درینا
پلی بر رودخانه درینا
4.4 امتیاز
از 52 رای
غرش طوفان - جلد 2
غرش طوفان - جلد 2
4.5 امتیاز
از 42 رای
بابک، عشق و حماسه
بابک، عشق و حماسه
4.5 امتیاز
از 4 رای
آخرین ایستگاه
آخرین ایستگاه
4.3 امتیاز
از 295 رای
بینوایان - جلد 2
بینوایان - جلد 2
4.7 امتیاز
از 112 رای
غرش طوفان - جلد 5
غرش طوفان - جلد 5
4.8 امتیاز
از 35 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دلاوران عرب

تعداد دیدگاه‌ها:
92
در ضمن دیدم در مورد موالیان هم نوشته اید. مطمئنم چیزی در مورد موالیان در صدر اسلام نمی دانید و اینکه اصلا موالیان از کدام اقوام و در کجای سرزمین اسلامی قرار داشتند
اینها که دوستان نوشتند تاریخ نبود .از طرفی دوست عزیزی که در مورد حجاج یوسف ثقفی نوشته بداند که او از مروانیان بود نه امویان در ضمن خود اغلب کاتبان پزشکان و مامورین مالیاتی خود حجاج و معاویه و غیره ایرانیان بودند . دوست عزیز دیگری هم چنان عرب ستیز است که از کتاب مربوطه دلاوران عرب از سده اول هجری رو به صدام و جنگ ایران و عراق ربط داده . جنگ تلخ است و ناگوار ولی تاریخ این چیزی نیست که دوستان نوشته اند . در واقع دوستان در تشخیص میان تاریخ و درستی و نادرستی دین اسلام هم دچار اشتباه شده اند .
شاید برخی دوباره بیایندو بگویند کاری که صدام حسین کرد، هیچ ربطی به مردم عراق نداردو چندتا عرب اهوازی را هم نباید به همه تعمیم داد. (چون این چیزهایی که من دارم می‌گویم بازگفت گفته‌ها است، پس می دانم پاسخ برخی از خوشباوران یا تازی‌پرستان چیست) باید در پاسخ به آنها گفت:
لشکر عراق را چه کسانی ریخت می‌دادند؟ خود مردم عراق بودند. در زمان صدام تا آنجایی که من می دانم به آن اندازه از فرمانروایشان بیزار نبودندو هنوز که هنوزه در میان بسیاری از عراقیان صدام بزرگ شمرده می‌شود:
THE COMPLEX LEGACY OF SADDAM HUSSEIN
(بخش Legacy را که بخش پایانی است بنگرید.)
بخشی از این جُستار:
Penjweny says: Iraqi society cannot forget him even after his death because some of us still love him and the rest are still afraid of him
پنجونی گوید: جامعه عراق نمی‌تواند حتی پس از مرگش او را فراموش کند زیرا برخی از ما هنوز عاشق آن هستیم‌و دیگران هنوز ازش ترسند.
این جستار را یک فرنگی نوشته است نه یک ایرانی آریاگرای نژادپرست (همانگونه که تازیان گویند) گفتاوردش هم از یک عراقی است هر چند بنده به چشم خویش این را دیده‌ام. در آن تارنگارهم همانگونه که دیدید برخی فَرتور یا عکس صدام را در روبروی چهره خویش نهاده بودند. آن برخی که ازش ترسند هم بایست اسلامگرایان شیعه (مانند حشد شعبی)و کردان کردستان عراق باشند. درباره اهوازیان هم باید بگویم بنده هم همه‌شان را نمی گویم. ما تازی‌زبانهای ایراندوستی هم مانند اسدالله علم داشتیم‌و داریم. بیک اینها انگشت شمارند. همین تازگیها بود که کسی در اهواز فَرتور یا عکس خزعل را در کنار فرتور خلیفه‌و خلیفه‌زاده سعودی برافراشته بود:
یوتیوب: احوازیون یرفعون صوار امرأ ملوک امة العربیه11/11/2019
کسی که بیناک یا ویدئو را بارگزاشته به نادرست آن را نوشته است در خود بیناک نوشته شده "احوازیون یرفعون صور ملوک وامرأء امة العربیه" برگردان آن شود "اهوازیان فرتورهای پادشاهان‌و امیران امت تازی را برافراشند." شاید برخی بپرسند چرا تازی‌زبانان اهواز را احواز نویسند. بایست گفت اهواز "جمع مکسر" هوزی هست که به آنان خوزی هم گفته میشد، برخی برآن هستند خوزیان بازمانده گویشوران زبان ایلامی بودند. خوزستان هم امروزه به آرِش سرزمین خوزیان است، با این روی بسیاری از تازی‌زبانان خواهند به نام عربستان که برآنند در زمانه صفویان روی آنجا گذاشته شد، بازگردد. هر چند تازی‌زبانان تنها 30% خوزستان را ریخت دهندو پیش از آن نامش در نبشه‌های گوناگون باز خوزستان بوده است‌و در سرودگان گوناگون به همچنین، چنانچه که نظامی سراید: "ز گنجه فتح خوزستان که کرده است؟/ز عمان تا به اصفاهان که خورده است؟" ایرانیان واژگان پارسی را با "ه" نویسند مانند هیچ، همیشه‌و ... اینان آن را با "ح" نویسند تا ریشه ایرانی‌اش را بپوشانند.
اکنون اندیشیدم شاید برخی بیاند بگویند اینها عربهای 1400 سال پیش هستندو ما عربهای ایرانی هم داریم. پیش‌دستی کنم‌و پاسخشان را پیشتر بدهم تا به خود نوشتن را رنجه نکنند:
صدام به خوبی نشان داد تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش. صدام نام جنگ خود را "قادسیه صدامی" گذاشته بودو سازه "شمشیرهای قادسیه" یا "دستهای پیروزی" را هم برای یابود نبرد قادسیه درست کرده بود. تازه عراقیان تازی‌زبان‌و شیعه‌کیش بودند نه تازی‌و وهابی. (هر چند تازیستان سعودی‌ با کویت پشتیبان عراق بودند.) صدام دوباره مانند بیابانیهای یورشگر، دست به تازیدن (Arabization) زدو کمپین یا کارزار تازی‌سازی در بخش اَپاختری یا شمالی عراق، که زیستگاه مردم ناتازی‌زبان مانند کردها، آشوریان، ارمنیان‌و ... بود، درست کرد:
ویکیپدیا: Ba'athist Arabization campaigns in North Iraq
در همان زمان جنگ ایران‌و عراق هم برخی نشان دادند به خزعل گوربه‌گوری رفته‌اندو "آنیک واگشتی مردمسالارانه برای آزادسازی عربستان (نام گذشته خوزستان)" درست کردند:
ویکیپدیا: Democratic Revolutionary Front for the Liberation of Arabistan
ونکه "شورش 1358 خوزستان" جای خود دارد با این روی در "بمب‌گذاری‌های اهواز" به دست گروه "الاحوازیه" 26 تن ایرانی ترور شدندو بیش از صد تن زخمی. در "حمله به رژه نظامی در اهواز" که به فراخور گرامیداشت جنگ هشت ساله برگزار شده بود، 26 تن کشته‌و بیش از پنجاه تن زخمی شدند. الاحوازیه‌و داعش برآن بودند که کار آنان است. اکنون خوب است تازیان ایران دوباره بگویند "ما قربانی عرب‌ستیزی در ایران هستیم" بیک همانگونه که دیدید این ایرانیان هستند که کُرپانی جنبشهای تروریستی تازیان مانند گروه بعث با الاحوازیه شده‌اند. ددمنشیهای عراقیان مانند بامب‌باران شیمیایی حلبچه، شهر کردان ایرانی‌تبار، همچنین جایهایی از کردستان بزرگ کشور ایران (بخشهای کردنشین ایران) بر کسی پوشیده نیست. کشورهای "گزیره‌نمای تازیستان" (Arabian Peninsula) هم مانند روزگاران پیش پادشاهیشان مطلقه یا یَله است‌و یک نشستگاه همگان یا مجلس عوام ندارند، نیروی دادگذاری یا قوه مقننه هم به همچنین. هنوز مانند هزار سال پیششان زیست کنندو پوشاک به تن کنند، مانند هزاران سال پیش گردن می‌زنندو ... اگر بخواهم رو راست باشم باید بگویم تازیان همان تازیان هستند.
بنده هم به یاد ندارم ساسانیان مردم ایران را مانند تازیان به بردگی برده باشند که برخی چنین می گویند. بهتر است درباره همان "موالی"ای که یاد کردم اندکی بخوانند. میان‌رودان را در گذشته آشورستان می نامیدندو مردمانشان آرامی‌زبان و ترسا دین بودند، با این روی تازیان با شیوه‌های شوم خود دین و زبان آنجا را دگرگون کردندو امروزه نزدیک به یک میلیون آشوری در عراق‌و سوریه مانده است. ساسانیان هیچ گاه عراق را پارسی‌سازی نکردند همانگونه که تازیان تازی‌سازی‌اش کردند. امروزه پژوهشهای ژنتیکی نشان میدهد تازیان عراق بیشتر به مردم آشوری نزدیک هستند:
https://en.wikipedia.org/wiki/Iraqis#Genetics
این تازیان تا زبانتان را هم تازی نکنند ول کن نیستند. بدست گزیت یا جزیه‌ستانی با زَلیفَن‌و تهدید به جنگ دین همه کشورگشودگان را اسلامی که کردند. اگر تازی‌ستیزی در ایران نبود، زبان ما هم تازی می‌شد. رادمان ماهکان یا به نامی که تازیان شناسند: یعقوب لیث، نخستین کسی است که دستور دهد زبان یَنگی‌و درباری‌اش پارسی باشدو سرایندگان به پارسی برایش چامه سرایند.
این بخشی از سروده ابراهیم بن ممشاد است که به دستور رادمان پور ماهک سراییده شده است:
فقل لبنی هاشم اجمعین/هلموا الی الخلع قبل الندم
فعودوا الی ارضکم بالحجاز/لاکل الضباب و رعی الغنم
برگردان:
پس بنی‌هاشم را همگی گو/به برکناری خویشتن پیش از پشیمانی برخیزید
پس بازگردید به سرزمینتان در حجاز/برای خوردن سوسمارو چراندن گوسپند
فردوسی بیخودی در شاهنامه دهاک را "ضحاک" دگرگون نکند که در زبان تازی به آرِش "خندان" است‌و در شاهنامه بارها از تازی‌تبار بودنش یاد شده است. ضحاک بزرگ‌ترین دشمن اِنداری یا اساطیری ایران‌زمین است. اگر فردوسی تازی‌‍‌پرست بود شاهنامه را نمی‌‌سرایید. ونکه این چیزها برای چپ‌و چوله‌ها، نواندیشنمایان، تازی‌پرستان یا مسلمانان به ... است.
[quote='venous']متاسفانه تواریخ را حکام مینویسند آنچه امروز وحشیانه قلمداد میشود زمانی عین عدالت بوده است ...[/quote]
تاریخ‌و سالمَه را فرمانروایان همیشه نمی‌نویسند، تا پیش از طبری ایرانی کسی سالمَه تازیان را به گونه ای پیوسته‌و فراگیر گردآوری نکرده بود، ایرانیان سالمه مغولان را هم نیز گردآوری کردند، "تاریخ جهانگشای" جُوَینی‌و "جامع التواریخ" فضل‌الله دستاورد مردم دانشمند ایران است. با این که زبان فرمانروایان‌و اسلام‌و بسیاری از نبشتگان دانشورانه آن زمان، تازی میانه یا حجازی است، یکی از این نبشتگان را یک حجازی ننوشته است. سرگذشت تازی زبانهای اهواز را هم نیز یک آذری ایرانی به نام کسروی در "تاریخ 500 ساله خوزستان" گردآوری کرد. کشورگشایان‌و فرمانروایان که بویی از شهرنشینی‌و تمدن نبرده بودندو کتابسوزان می‌کردند، نگارش سرگذشت خود را به ایرانیان کشورگشوده‌و فرمانبر وامدار هستند.
[quote='venous']... تمام نویسندگان عرب همیشه سعی دارند تاریخ جنایتکارشان را پنهان کنند و یا رنگ و لعاب دینی بدهند این جرجی زیدان هم نمونه کاملی از همین قماشه[/quote]
بنده هم در این زمینه با شما همرای هستم. نمونه‌اش ما از این ور در ویکیپدیای پارسی جستار عرب‌ستیزی در ایران باز کنیم، تازیان از آن ور در بخش "ایرانیستیزی" در ویکیپدیا تازی (یا بگفته خودشان ویکیبدیا)، تنها می‌گویند:
قد یکون تمییز ضد الفرس
قال أحد الفرس إن استخدام کلمة عجم الموجهة للفرس ، فهی نوع من التمییز العرقی ضدهم ، واستعمال مصطلح الخلیج العربی مکان میاه الخلیج والذی یدعی الفرس بأنها "خلیج فارس" ، فهی جزء من معاداة الفرس بنظرهم.
تارنگار: معاداة إیران
شاید تبعیض در برابر ایرانیان باشد
یکی از ایرانیان گفت به کارگیری واژه "عجم" که خطاب به "ایرانیان" است، گونه‌ای از تبعیض نژادی در برابرشان هست، کاربری زبانزد "خلیج العربی" به جای "شاخاب پارس" در جایگاه آبهای شاخابی که ایرانیان برآنند "شاخاب پارس" هست، از دیدشان جزو ایرانیستیزی است.
همانگونه که بینید چه کوتاه نوشتندو درباره خوارداشت "موالی"و بدرفتاری با آنان در گذشته سخنی به میان نرانده اند. بیک ما برایشان بخشی جداگانه درباره تازی‌ستیزی بدست خودمان ویژه گردانیم. بنده گمانه زنم که این بخش را هم یک ایرانی نوشته است‌و آن ایرانی خودش هست، زیرا تازیان "عربي" را اینگونه با "ي" تازی که به آن "یاء" گویند نویسندو ایرانیان "عربی" را اینگونه نویسند. به آن اندازه گستاخ‌‌و بی‌فرهنگ هستند که نمی‌دانند اگر بیایند آبهایی که بیش از دو هزار سال است که پارس نامیده می‌شودو خودشان هم پیشتر به آن فارس می‌گفتند با نام خودشان جابجا کنند، ایرانیستیزی هست‌و دنباله نژادپرستیهایشان. عجم هم در ریشه به آرِش کندزبان است که باز هم نژادپرستی تازیان را نشان دهد. ونکه تنها ایرانیان از گستاخ‌‌و بی‌فرهنگ بودنشان گله ندارند، آمازیغها هم که بسیاری از مردمشان در راستای یورش تازیان به "مغرب"، تازیده (Arabize) شدندو زبانشان از آمازیغی به تازی دگرگشت کرد، ستهم از این خوی زشت تازیان بیزار هستند. با این روی تازیان به این کارهایشان همانگونه که بینید دیدگاهی کَهرَمانی‌و حماسی دارندو آن را به سود کشورگشودگان می‌دانند زیرا مسلمانشان کردندو از "مجوسی"و "کفر" رهایی بخشیدنشان.
شکنجه های زندانیان در دوره بنی امیه و بنی عباس
بعضی افراد را با زنجیر می بستند و آنقدر آنها را کتک می زدند که می مردند. گاهی به زندانی دارویی می دادند که اسهال می گرفتند و لباسهای خود را کاملا آلوده می کردند. گاهی همراه میمون سوار بر الاغ می کردند و در شهر می تاباندند یا آنقدر آنها را می زدند که کور می شدند. بدترین شکنجه ها در زندان حجاج بود که سقف نداشت و وقتی زندانی در سایه دیوار میرفت، ماموران آنقدر او را با سنگ می زدند تا در آفتاب می آمد و غذای زندانیان نیز نان جو و مخلوط خاکستر بود که بعد از مدتی چهره آنها کاملا سیاه می گردید و به رنگ زنگی در می آمد. فقط در زمان حکومت عبدالعزیز محیط زندان خوب بود و دستور داده بود میوه های هر فصل به زندانیان داده شود و لباس کافی فصل زمستان و تابستان به آنها داده می شد و به جرم مجرمان نیز رسیدگی می گردید.
- دوره بنی عباس
در این دوره نیز انواع عذاب ها و شکنجه و اعمال قساوت بار ظاهر شد که در گذشته تاریخ اسلام سابقه نداشت. به خاطر ترجمه کتابهای خارجیان و عناصر جدیدی از دیگر اقوام ترکان و ایرانیان و . . . که در میان مسلمین به حکومت رسیدند و انواع وسایل شکنجه را از کشور خود به اینجا آوردند.
- شکنجه ها
تمام منفذهای بدن را با پنبه می بستند و آنقدر به داخل بدن باد وارد می کردند که متورم می شد. بعد آنقدر وی را با تازیانه می زدند که اجزای بدن او در داخل زندان پراکنده می شد یا هر دو چشم وی را در می آوردند و به جای آن سرب می ریختند
با سلام .در تاریخ هیچ نوجیهی برای اینهمه عرب ستیزی و یا نژاد پرستی وجود نداره . پیروزی های اعراب مسلمان در سده اول هجری تنها پیروی از اسلام نبود بلکه بهره برداری از وضعیت بوجود امده در ایران ساسانی و روم شرقی این پیروزی ها را راحت تر می کرد. از طرفی گرچه بدون شک اولین برخورد ها منجر به جنگ های شدید بین دوطرف شده بوده ولی در نهایت رفتار حکام بنی امیه و بعدا عباسی به مراتب از ساسانی ها بهتر بوده ولی نکته این است که برخورد حکومت های اموی عباسی و البته ساسانی در مناطق مختلف بسیار بسیار متفاوت بوده است . بعنوان نمونه رفتار امویان در عراق شمالی بسیار نرم و خوب بوده و برعکس در ایران مرکزی تند و خشن و رفتار ساسانی ها در بین النهرین تند و خشن بوده. چه بخواهیم قبول کنیم چه نه فرماندهان مسلمان در سده اول هجری که به اشتباه توسط جرجی زیدان دلاوران عرب خوانده شده اند به آنچه دین اسلام می نامیدند اعتقاد کامل و به دستورات خلفای اولیه ایمان راسخ و این موجب پیروزی بیشتر آنها میشد .
[quote='سپربلوط']جرجی زیدان ارتباطات مشکوکی با انگلیسیها داشته و نشان سلطنتی انگلیس را هم داشته و نوشته های همچین نویسنده ای ارزش کاری همچون برنارد لوییس و امثالهم را دارد[/quote]
کاربر گرامی لطفا نظرات خود را جمع بندی کرده و در یک دیدگاه بیان کنید.
جرجی زیدان ارتباطات مشکوکی با انگلیسیها داشته و نشان سلطنتی انگلیس را هم داشته و نوشته های همچین نویسنده ای ارزش کاری همچون برنارد لوییس و امثالهم را دارد اگر اسم کتاب نامردان ایرانی بود حتما اسم افشین و قاتلان حسین فاطمی و سرتیپ افشار طوس و داریوش فروهر و همسرش و دیکتاتورهای ایران زمین در آن جای داشت
دلاوران عرب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک