رسته‌ها
کتابسوزی ایران و مصر
امتیاز دهید
5 / 2.7
با 30 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 2.7
با 30 رای
از متن کتاب:
از جمله مسائلی كه لازم است در روابط اسلام و ایران مطرح شود مسأله ی كتابسوزی در ایران وسیله ی مسلمین فاتح ایران است. در حدود نیم قرن است كه به طور جدی روی این مسأله تبلیغ می شود، تا آنجا كه آنچنان مسلّم فرض می شود كه در كتب دبستانی و دبیرستانی و دانشگاهی و بالأخره در كتب درسی كه جز مسائل قطعی در آنها نباید مطرح گردد و از وارد كردن مسائل مشكوك در اذهان ساده ی دانش آموزان و دانشجویان باید خودداری شود، نیز مرتب از آن یاد می شود.
اگر این حادثه واقعیت تاریخی داشته باشد و مسلمین كتابخانه یا كتابخانه های ایران یا مصر را به آتش كشیده باشند، جای این هست كه گفته شود اسلام ماهیتی ویرانگر داشته نه سازنده؛ حداقل باید گفته شود كه اسلام هر چند سازنده ی تمدن و فرهنگی بوده است اما ویرانگر تمدنها و فرهنگهایی هم بوده است. پس در برابر خدماتی كه به ایران كرده زیانهایی هم وارد كرده است و اگر از نظری «موهبت» بوده، از نظر دیگر «فاجعه» بوده است.
در اطراف این مسأله كه واقعاً در ایران كتابخانه ها بوده و تأسیسات علمی از قبیل دبستان و دبیرستان و دانشگاه وجود داشته و همه به دست مسلمانان فاتح به باد رفته است، آن اندازه گفته و نوشته اند كه برای برخی از افراد ایرانی كه خود اجتهادی در این باب ندارند كم كم به صورت یك اصل مسلّم در آمده است...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
108
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1398/08/11
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کتابسوزی ایران و مصر

تعداد دیدگاه‌ها:
152
[quote='daadvandi']نقل قول از mamady1383:بدنیست به نظورم عالیه واسه مردم
پس مثل همان احمد کسروی که کتابسوزان راه می انداخت، هر نقدی از کسروی را به روش مدرن بسوزانید.[/quote]
گاهی کتابسوزی واکنشی زبونانه در مقابل سنت موزیانه کتابسازی است. کتابسازی های بسیار در دوران پهلوی و کنونی صورت گرفته و می گیرد. برخی کتابهای ذبیح الله منصوری، محمد قلی مجد، مرادی غیاث آبادی، پورپیرار و... نمونه هایی از این سنت هستند.
[quote='mamady1383']بدنیست به نظورم عالیه واسه مردم[/quote]
پس مثل همان احمد کسروی که کتابسوزان راه می انداخت، هر نقدی از کسروی را به روش مدرن بسوزانید.
در کثابناک هم انگار کنابسوزان راه انداخته اند.
مقالات و کتب احمد کسروی را نه تنها در کتابناک قرار میدهند بلکه قدیمها در بخش "پیشنهاد کتابناک" هم گذاشته بودند.
اما وقتی اولین و تنها نقد علمی روانشناختی درباره ریشه های روانی تحریف حقایق توسط کسروی را آپلود میکنی، حذفش میکنند.
اثری که اعتیار علمی آن توسط متخصصان امر بررسی و نایید شده، توسط عیر متخصصان حدف میشود.
گفتید که کتابهای فلسفه در زمان ساسانیان نبوده است. پس نام پاول پارسی فرزانه بزرگ ساسانیان را نشنیده اید، خوشبختانه سه رونویس از نوشته های وی به دیگر زبانها به جای مانده که بزرگمهر لقمان آنها را گردآوری کرده و برگردانده و با نام "گویایی ارستو" بیرون داده، اکنون بخشی آغازین آن را که از رویه 43 می آغازد، می آورم:
درود بر خسرو پیروز بخت، شاهِ شاهان، بهترین مردان پاول، پیشکارتان!
فرزانگی، که دانش راستین همه [ی چیزها] بُوَد، اندر شماست؛ و از یان فرزانگی که اندر شماست برایتان پیشکشها فرستم این مایه ی شگفتی نَبُوَد که از بوستان فرمانروایی تان پیشکش ها برای شما فراز برند، [ازیراکه] ایزدآفریده ها، یزِشهایی * برای ایزد فراز می آورند، پیشکشی که من می فرستم از سخن است، زیرا فرزانگی، که بهتر از همه پیشکِشهای دگر بُوَد، به میانجی سخن رخ می نماید. ...
* یزش: قربانی (برگرداننده در آکولاد آورده بود)
پارسی از ترسایان ایران بود، برای همین نامش پاول است، نام آن برگرفته از پاول پیامبر (Paul the Apostle) که از فراخوانندگان پرآوازه به دین ترسا است، می باشد. (همانند برخی از ما که نام هایمان تازی است.) وی سپس به دین زرتشتی می گرود. کتابش را هم دیدیم که به خسرو انوشیروان پیشکش نموده و خود همین نشان می دهد ساسانیان را با فرزانگی سر و کار بود.
[quote='Jeremiah']همچنین دین زرتشتی در زمانه هخامنشیان که همه سرزمین یهودیان به ویژه یهودیه و دِژهوخت گَنگ (اورشلیم: به دژهوخت گنگ آمد از راه شام/که خوانیش بیت المقدس بنام، اسدی) به زیر فرمان هخامنشیان بودند و در آن میان هِنایش هایی هم از ایشان پذیرفتند.[/quote]
از برای آنکه سخنانم در یک دیدگاه جا بگیرد، خیلی در دیدگاه پیشینم دست بردم تا آن را کوتاه کنم و این بند دستخوش دگرگونی و دچار نادرستی شد. همچین زمان هم برای ویرایش کم آوردم. برای همین در اینجا این بند را ویرایش می کنم:
"در زمانه هخامنشیان که همه سرزمین یهودیان به ویژه یهودیه و دِژهوخت گَنگ (اورشلیم: به دژهوخت گنگ آمد از راه شام/که خوانیش بیت المقدس بنام، اسدی) به زیر فرمان هخامنشیان بودند و در آن میان یهودیان هِنایش هایی هم از دین هخامنشیان پذیرفتند."
دوبگانه گرایی ویرایش می شود به دوگانه گرایی، همچنین آتش زندن هم ویرایش می شود به آتش زدن، از دو نباید در آن بخش "نباید برگزیدگان نباید" باید یکی اش زدوده شود. با سپاس
Aristoteles@
هرچند که شما گرفتگاه و منبعی بدست ندادید و گفته هایتان، به ویژه آن بخش رنگ پوست زرتشتیان، "تاریخ مانند" (Pseudohistory) دسته بندی می شود، بنده پاسختان را میدهم، پیش از هرچیز رنگ تیره ی پوست برخی از پارسیان هند یا زرتشتیان هند، از برای آمیختن با هندیان است. همچنین دیر هنگامی است که زبان پارسیان هند گُجَراتی (از گویش های هندی) شده اشت، پس دروغ نگویید. باید بگویم بودش واژگان آرامی (از زبانهای سامی) در زبان پارسی از دوران آشور آغازید، همان زمانی که ایرانیان فرمانبرداران آشوریان بودند با این روی این واژه ها بسیار نیستند. همچنین دین ایرانیان دوبگانه گرایی بوده است و دین باستانی سامیان، چندخداپرستی و یکتاپرستی. همچنن دین زرتشتیان بر روی دینها سامی هِنایش گذاشته است نه دین آنها بر دین زرتشتی. مانند دین صابئیان، در کتاب تحقیقی درباره دین صابئین مندائی، نوشته مسعود فروزنده در رویه 82 می خوانیم: ((دیگر نشانه های فرهنگی تاثیر تمدن ایرانی در مندائیان عبارتند از : الف: اندیشه و هستی شناسی: 1 - تضاد اهورا مزدا و اهریمن – تضاد مانا ربا کبیرا و روحا. 2 - امشا سپندان – ملاخی: فرشته های نورانی. 3 - اصلی بودن حقیقت و درستکاری – امشونی کشطا: عالم حقیقی و اعمال حقیقی، رفتار نیک. 4 - دیوان – ملاخی: فرشته های ظلمانی و روحا : عالم ظلمت و دروغ. 5 - دوره ای بودن تاریخ با ظهور سوشیانس – دوره ای بودن تاریخ ا ظهور شیتل (: شیث). 6 - تقدیس آب: آناهیتا – تقدیس آب (یردنا). ب: فرهنگ اجتماعی: یک 1 - کراهت عزا و ماتم برای مردگان در هر دو دین. 2 - پوشیدن لباس سفید و هفت تکه پارچه نخی توسط روحانیون در مراسم، در هر دو دین. 3 - برافروختن آتش در کنار رودخانه در مراسم غسل تعمید مندائیان 4 - بستن پانداما (تو رجلوی دهان) توسط موبدان وترمیده ها. 5 - داشتن درفش ملی – دینی در هر دو دین. 6 - عدم به کار بستن زیور آلات و جواهرات توسط روحانیون هر دو دین. 7 - انجام مراسم نماز پنجگانه در هر دو دین 8 - ازدواج درونی در هر دو دین : کراهت در ازدواج با غیر هم دین. 9 - برابری زن و مرد در هر دو دین. هم در مراسم اجتماعی و هم در ارتقا دینی 10 - احترام فوق العاده به ازدواج اول و کراهت در چند همسری)) همچنین دین زرتشتی در زمانه هخامنشیان که همه سرزمین یهودیان به ویژه یهودیه و دِژهوخت گَنگ (اورشلیم: به دژهوخت گنگ آمد از راه شام/که خوانیش بیت المقدس بنام، اسدی) به زیر فرمان هخامنشیان بودند و در آن میان هِنایش هایی هم از ایشان پذیرفتند. (به کتاب A History of Zoroastrianism، نوشته Mary Boyce، رویه های 47 - 45، 190-189، 191، 194-192، 194 - 195 در Vol II بنگرید) مسیحیت هم که دارای بن مایه های ستهم میتراگرایی (که این هم از دینهای ایرانی است) مانند سه گانگی یا تثلیث، نان و باده خوردن، رفتن ترسا به آسمان و ... می باشد. (به "آیین میترا" نوشته مارتین ورمازرن، بویژه فرگرد "افسانه میترا"، برگردان بزرگ نادرزاد بنگرید.) هِنایش آیین زرتشت به روی دیگر دینهای سامی باز هست و اینجا جایش نیست که بنده بگویم. همچنین این سخنان چه پیوستگی به کتابسوزی دارد؟ مگر در دین خود اسلام، کشتارهای هراسناک مانند از ساختمان انداختن، گردن زدن، آتش زندن و ... نیامده است؟ گویا شما باورهای مانوی، بر این پایه چون جهان از بدی ریشه گرفته است، پس نباید برگزیدگان نباید کشت و کار یا ساخت و ساز کنند و نیوشایان برایشان مفت بیاورند، با باورهای زرتشتیان جابجا گرفتید. بنده آن اکنون اگر آیندگان بیایند واژگان ما را ببیند و به "گوجه فرنگی" برسند و پیشینه آن را در ایران ندانند.، همانا باید این برآیند را کنند که این گیاه در ایران کاشته نمی شد و از اروپا درون میشد؟ شما را همین بسند که بروید هِنایشهای فلزکاری بازمانده از زمانه ساسانیان را ببینید. نسنجیده سخن نگویید و گرفتگاه بدهید. همچنین به گفتارهای افزونی که هیچ پیوندی به گفتگو ما ندارد، نپردازید.
Jeremiah@
نخسن اینکه چنین می نماید که دین زرتشتی حتی پیش از اسلام نیز با باورهای سامی(سریانی-قبطی-عبری-عربی) قانون های شرعی خشک و دگماتیکشان آمیخته شده باشد که بسیار با آیین مزدایی ایرانیان پاستان، فرق داشته است برای نمونه درآیین مزدایی عامه مردم ایران تا پیش از ساسانیان به چندخداییpolytheism گرایش داشتند و صنعت مس و برنز و ساختمانهای سنگی و آجری بسیار گسترده و فرهنگ جامعه باز و نرمش پذیر بوده است درحالیکه دین زرتشتی بشدت توحیدی monotheist است و از دید شرعی صنعت را مکروه و ختی حرام میدانسته است و در زبان فارسی کلاسیک بیشتر واژگانی که به تولیدات صنعتی مربوط میشوند با صفت بیگانه گرد می آیند همچون تیغ هندی ، کاغذ سمرقندی (که در آنزمان بودایی بوده است ) و نیز از پختن آجر منع میشده و تنها خشت خام که بسیار سست و فرسایش پذیر است در ساختمان بکار میرفته. زیرا در شرعیات خشک زرتشتیان آتش و آب آن اندازه مقدس بوده که نمیتوانسته اندتا آنرا برای کارهای صنعتی بکار گیرند و با یکدیگر بیامیزند ،و بویژه تکفیر به ارتداد در زرتشتیان بشدت هراسناک بوده و داستانهای وحشتناکی از کشتار و پوست کندن و زنده بگور کردن مرتدان مانوی ، مسیحی ، مزدکی در زمان زرتشتیان هست و بسیاری از اندیشمندان مانوی و میترایی در زمان استبداد زرتشتی به چین و روم گریختند و بر خلاف ایران در سراسر اروپا پر از آثار معبد های میترا هست (که میتراییسم در دین پیدایش دین مسیحی تاثیر گذار بوده است ) و همان موبدان زرتشتی بهیچوجهی نمیخواستند تا کتاب دیگری بجز کتابهای دینی شان وجود داشته باشد و حتی کاتبان سریانی (آرامی ) بجای ایرانیان برای نوشتن گماشته میشدند و از این رو بوده که "هزوارش(که پر از واژگان سامی است ) " به خط پهلوی راه یافت شاید حتی شاید بتوان گفت که بازماندگان زرتشتیان و موبدانشان ایرانی تبار هم نبوده باشند و از نوادگان همان کاتبان سریانی-قبطی -عبری باشند بطوریکه زرتشتیان ایران و هند چهره ای دگر گون و پوستی تیره تر از ایرانیان دارند و با اینکه زرتشتیان کتابهای مذهبی و شرعی خود را نگاه داشتند تا زمان رضا شاه حتی شاهنامه فردوسی را نیز خوار و مکروه میداشتند و با اینکه زرتشتیان هند بسیار ثروتمند بودند نخستین ویرایش نوین شاهنامه را با پول پادشاهان مسلمان هندی و کوشش انگلیسی های مسیحی(شاهنامه ترنر ماکان ) منتشر شد و زرتشتیان هندی از دشمنان سرسخت زبان فارسی در هنذ و جایگزینی فارسی با انگلیسی بودند ، میخواهم بگویم زرتشتی های ما نه با آیین مزدایی ایرانیان همخوانی دارند و نه دلشان برای ادب و فرهنگ و زبان ملی و یکپارچگی ایران سوحته است و اگر همان ترجمه های عربی هزارو یکشب و خداینامه و کلیله و دمنه و جاویدان خرد نبود شاید امروز ما شاهنامه فردوسی را نیز نمیداشتم.
[quote='Aristoteles']کتابهای ادبی و فلسفی غیر دینی در زبان پهلوی بوده است همچون هزار افسانه (هزار و یکشب )و کلیله و دمنه ، بختیار نامه ، سندبادنامه ،خداینامه( یکی از منتع های اصلی که بر پایه اش فردوسی شاهنامه را نوشت)، جاویدان خرد ...و بسیاری دیگر که یا در دوران پس از اسلام (بیشتر بدست ابن مقفع )به عربی ترجمه شدند و یا متن پهلوی اش تا سده های 4 و 5 هنوز در دسترس ادیبان و بزرگان بوده که بر پایه اش کتابهای به زبان فارسی نوشتند همچون جریر طبری به عربی و یا بلعمی که بخش هایی از ترجمه تاریخ طبری اش براستی از کتابهای پهلوی بوده است یا خواجه نظام الملک که سیاستنامه اش پر از حکایت های از متنهای پیش از اسلام است، پس این نشان میدهد که عرب ها کتابهای ایرانیان را نابود نکرده بودند و حتی آن کتابهارا از راه ترجمه عربی اش دوست داشتند تا بخوانند و نیز داشتن کتابهای به زبان پهلوی جرم به شمار نمی آمده است، چنانکه زرتشتیان به سلیقه خود کتابهای دینی شان را نگاه داشتند ولی چنین بر می آید که خود همان زرتشتیان هیچ اهمیتی به کتابهای غیر دینی ایرانی نداده باشند وشاید خود همان موبدان زرتشتی بوده باشند که بسیاری از کتابهای فلسفی و ادبی ایران (پیش از اسلام) که از دیدشان کفر آمیز می آمده را نابود کرده باشند بطوریکه نسحه هایی از نوشته های مانی در ترکستان چین و نیز ترجمه سریانی بخش های از متن های مانوی و لاتین میترایی یافت شده که بدید موبدان زرتشتی ارتداد بشمار می آمده است و البته خود عامه ایرانی ها بوده اند و هستند که در آنروزگار (تا به امروز ) به میراث فرهنگی شان اهمیت نمیداده اند، همانگونه که بیشترین دستنویس کارهای بزرگ ادبی سده های گذشته را در کتابخانه های ترکیه و هندوستان و واتیکان و وین و لیدن و کمبریج میتوان یافت ،[/quote]
ببینید برخی امروزه بر آنند که اگر نبشتگان پهلوی در دسترس ما کم هست، برای آن کتابسوزی است، با این روی همه شَوَندِ نبود آن نبشتگان، این نیست، از دیگر شوندهایش این است که زبان ایرانیان برگشت (پارسی میانه به پارسی نو) همچنین دبیره نوین را پذیرفتند و آن نبشتگان برایشان ناخوانا گشت. همچنین دینشان هم برگشت و مهری دیگر هم به آنها نداشتند. خود جاحظ بصره ای درباره کتاب کاروند می گوید: "آنکس که دوست دارد به صنعت بلاغت دسترسی یابد و با شگفتی‌ها آشنا شود و در واژه‌شناسی استادی یابد پس کتاب «کاروند» را که از کتاب‌های پهلوی است بخواند" متن لینک خود این نشان میدهد که همه کتابهای ایران خوراک آتش نشدند. با این روی، شایدها با شایدها وازده می شوند، بنده هم می توانم بگویم شاید آن کتابها در خانه مردم بودند و نه در کتابخانه، سپس که تازیان اندکی با شهرنشینی آشنا شدند و از خشک اندیشی هایشان کاسته شد، به روی کار آمدند. با خرد سازگار است که نبشته های مانی، بدست موبدان نابود گشته باشد، با این روی چرا باید نبشتگان پهلوی و زرتشتی را نابود کنند؟ شما خودت می گویی نبشته های "غیر دینی"، سپس می روی نبشته های مانی را نمونه می آوری که دینی و یزدانشناسانه هستند؟
کتابهای ادبی و فلسفی غیر دینی در زبان پهلوی بوده است همچون هزار افسانه (هزار و یکشب )و کلیله و دمنه ، بختیار نامه ، سندبادنامه ،خداینامه( یکی از منتع های اصلی که بر پایه اش فردوسی شاهنامه را نوشت)، جاویدان خرد ...و بسیاری دیگر که یا در دوران پس از اسلام (بیشتر بدست ابن مقفع )به عربی ترجمه شدند و یا متن پهلوی اش تا سده های 4 و 5 هنوز در دسترس ادیبان و بزرگان بوده که بر پایه اش کتابهای به زبان فارسی نوشتند همچون جریر طبری به عربی و یا بلعمی که بخش هایی از ترجمه تاریخ طبری اش براستی از کتابهای پهلوی بوده است یا خواجه نظام الملک که سیاستنامه اش پر از حکایت های از متنهای پیش از اسلام است، پس این نشان میدهد که عرب ها کتابهای ایرانیان را نابود نکرده بودند و حتی آن کتابهارا از راه ترجمه عربی اش دوست داشتند تا بخوانند و نیز داشتن کتابهای به زبان پهلوی جرم به شمار نمی آمده است، چنانکه زرتشتیان به سلیقه خود کتابهای دینی شان را نگاه داشتند ولی چنین بر می آید که خود همان زرتشتیان هیچ اهمیتی به کتابهای غیر دینی ایرانی نداده باشند وشاید خود همان موبدان زرتشتی بوده باشند که بسیاری از کتابهای فلسفی و ادبی ایران (پیش از اسلام) که از دیدشان کفر آمیز می آمده را نابود کرده باشند بطوریکه نسحه هایی از نوشته های مانی در ترکستان چین و نیز ترجمه سریانی بخش های از متن های مانوی و لاتین میترایی یافت شده که بدید موبدان زرتشتی ارتداد بشمار می آمده است و البته خود عامه ایرانی ها بوده اند و هستند که در آنروزگار (تا به امروز ) به میراث فرهنگی شان اهمیت نمیداده اند، همانگونه که بیشترین دستنویس کارهای بزرگ ادبی سده های گذشته را در کتابخانه های ترکیه و هندوستان و واتیکان و وین و لیدن و کمبریج میتوان یافت ،
کتابسوزی ایران و مصر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک