رسته‌ها
رضا شاه
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 75 رای
نویسنده:
درباره:
رضا شاه
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 75 رای
از پیشگفتار کتاب:
نگاه من هم به رضاشاه کم و بیش همان روایت رسمی حکومتی بود: رضاشاه را انگلیسی ها به قدرت رساندند و او عامل آنها بود. هدف استعمار انگلستان از این کار وی هم بالطبع مشخص بود: تامین منافع آن کشو و تحقق اهداف و آرمانهای استعماری در ایران.
اگر رضاشاه راه آهن کشید، اگر دانشگاه تاسیس کرد، اگر صنایع جدید آورد، اگر ارتش مدرن ایجاد نمود، اگر قرارداد نفتی جدید با شرکت نفت انگلیس بست، در جملگی این اقدامات هدفی جز تامین منافع بلند مدت استعمار پیر در ایران نداشت. ایضا اقدامات دیگر وی همچون تصرف املاک، کشف حجاب، جدایی دین از سیاست، جلوگیری از دخالت روحانیون در سیاست، مبارزه با شعائر مذهبی همچون عزاداری های محرم، تلاش در احیای فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام و... همگی به دستور انگلیسی ها صورت گرفت و به منظور از بین بردن فرهنگ ملی، بومی و ایرانی - اسلامی ایرانیان و جایگزین ساختن آن با فرهنگ و مظاهر غربی بود. سرانجام هم وقتی تاریخ مصرفش به پایان رسید، انگلیسی ها او را از قدرت برکنار کردند و به کمک یکی دیگر از عواملشان به نام فروغی، فرزندش محمدرضا پهلوی را جای وی آوردند. همانند بسیاری از دیگر ایرانیان، اینها مجموعه آگاهی های من در مورد رضاشاه بود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
300
آپلود شده توسط:
مندا
مندا
1398/06/24

کتاب‌های مرتبط

حکومت به شرط چاقو
حکومت به شرط چاقو
2.1 امتیاز
از 59 رای
سوداگران فحشا در عصر پهلوی
سوداگران فحشا در عصر پهلوی
1.9 امتیاز
از 25 رای
پهلوی استوری
پهلوی استوری
4.2 امتیاز
از 5 رای
روزگار پهلوی اول
روزگار پهلوی اول
4.5 امتیاز
از 8 رای
دین ستیزی رژیم پهلوی
دین ستیزی رژیم پهلوی
1.3 امتیاز
از 32 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رضا شاه

تعداد دیدگاه‌ها:
233
]
am1342 نوشت:
نقل قول:
حتی دادگاه های سیاسی اش هم طبق آن اصول نیست

نقل قول: آرمان مشروطه تاسیس بانک و کشیدن جاده نبود. مشروطه جنبشی بود که با تاسیس عدالتخوانه برپا شد. ایجاد یک عدالتخوانه بی طرف و مستقل (به زبان امروزی قوه قضاییه مستقل و بی طرف)، تاسیس مطبوعات آزاد، حق فعالیت سیاسی آزاد در انجمن ها و احزاب، محدود کردن قدرت شاه و دربار و مشخص کردن حدود قدرت شاه (چیزی که شاهان پهلوی با آن مثل جن و بسم الله بودند) برقراری حاکمیت مردمی ، آرمان مشروطه بود..
مشروطه رو اگه دلیل بسیج مردمیش را بخواهید با دلخوری بهبهانی از عین الدوله شروع شد! اگه این اتفاق نمیافتاد عمرا روحانیون به مشروطه نمیپیوستند و مردم هم دنباله روی روحانیون هستند. یحی دولت آبادی مینویسد که وقتی روحانیون خواسته های خودرا از شاه مینوشتند فقط درابره تنبیه این و آن نوشتند و جناب یحی گفتند پس عدالتخانه کجاست؟ بهبهانی گفت جایش انداختیم و الان مینویسیمش. آرمان ها یکدست نبود و متفاوت بود. و از این دلایل بیراهه رفتن جنبش بود. درضمن، چطوری جامعه ای که دوتا بیمارستان بیشتر ندارد و هنوز کارخانه ای در آن نیست و مردمش سواد کمی دارند اینهارا بخواهند؟ اصلا اینطوری نبود. اینهارا بعد از پهلوی ها چسباندند که آره هدف مشروطه در اصل اینا بود. حتی اگر اینها نیز بود، بدون این زیرساخت های رضاشاه برقراریش غیرممکن بود. لطفا بفرمایید مشروح مذاکرات مجلس اول و دوم و سوم تا با موانع آشنا شوید.
نقل قول: یک مستبد مثل رضا شاه یا محمدرضا شاه یا مثل هیتلر می تواند با اتکا به یک قانون به قدرت برسد. و بعد این قانون را نقض کند و آن را دفن کند. در عین حال می تواند آن قانون در میان مردم به صورت یک جنبش یا آرمان زنده باشد.
به نظرم تناقض اصلی توی حرفهای خود شما است. اول می گویید مشروطه در زمان عین الدوله مرده بود. خوب اگر مشروطه مرده بود چرا رضا شاه پهلوی رفت سراغ آن؟ از خودش یک قانون تازه می نوشت. بعد حرفتان را عوض می کنید که مشروطه مرده متحرک بود ،روی کاغذ زنده بود. خوب اگر چنین بود، چرا سالها بعدش محمدرض شاه پهلوی دوباره رفت سر وقت مشروطه؟
هر مستبدی سعی می کند مشروعیتش را از جایی بگیرد. در مورد شاهان پهلوی درست یا غلط آنها این کار را با استفاده از مشروطه انجام دادند. و با این کارشان مشروطه را دفن کردند [/quote]
قانون مشروطه برای تفکر عامه مردم چیزی جز بدبختی نبود و اصلا هم بین مردم زنده نبود. روشنفکراهم بیشتر به سوسیالیسم تمایل پیدا کرده اند. اتفاقا مشروطه بین درباریان یادش زنده بود نه عامه.
من گفتم که رمان های زیرساختی مشروطه که برآورده نشد و قدرت گرفتن طرفداران استبداد 99 درصد از آرمان های مشروطه رو از بین برد. منظور از مرگ بیراهه کشیدنش است و به این دلیل لفظ مرگ را بکار بردم که جناب جان اسنو این لفظ را بکار برد. درابره مشروطه به خواطر این شاهان پهلوی به آن تکیه کردند تا حمایت اشراف و مجلسیان را که به مشروطه معتقد بودند جلب کنند. درضمن مشروطه یک چیزی بود برای پناه بردن حکومت در مقابل کمونیسم و دیگر اندیشه ها.
درضمن باید گفت که مشروطه به دلایل جامعه شنسی تاریخی داشت تازه پا میگرفت. مگه راحته دموکراسی رو تو جامعه عقب مانده ایران بدون رفاه پیاده کرد؟ درضمن چطوری رضاشاه مشروطه را با خودرایی که به نفع کشور بود مشروطه را میکشد ولی وثوق الدوله با خودسری قرارداد 1909 را امضا میکند مشروطه سروحال است!
قضیه مشروطه و کاشتن آن در جامعه و دلایل ناکام ماندنش نیاز به مطالعات بزرگ جامعه شناسی دارد. اینکه پهلوی ها به مشروطه میچسبیدند اولا یادآور گذشته را میکردند تا نشان بدهند وضع بهتر شده و دوما پهلوی ها حکومتی درون رژیمی بودند نه یک رژیم جدید تا قانون جدید بیاورد. سوما یاد مشروطه تنها راه برای مقابله با نفوذ دیگر اندیشه ها در افکار مردم بود.
شما فعلا جواب حرفایتان درابره مشروطه را بدهید مصدق طلبتان

حرفهای شما ضد دکتر مصدق مطلب تازه ای نیست که طلب من باشد. مایل بودید کتاب سوداگری با تاریخ ، نوشته محمد امینی پاسخ به امثال شما است.
بحثهایی هم که در مورد مصدق می کنید مشخص است از توی فضای مجازی پیدا کرده اید و حاصل مطالعه خودتان نیست.
مثل جریان بحرین است که معلوم است حتی یک کتاب هم در مورد روند جدایی بحرین از ایران مطالعه نکرده اید.
درباره وفاداری شاهان به مشروطه هم بگم که پهلوی ها 80 درصد خواسته های مشروطه را برآورده کردند. یعنی خیانت نکردند. اول خواسته های مشروطه را بشناسید بعد حرف بزنید.

آرمان مشروطه تاسیس بانک و کشیدن جاده نبود. مشروطه جنبشی بود که با تاسیس عدالتخانه برپا شد. ایجاد یک عدالتخانه بی طرف و مستقل (به زبان امروزی قوه قضاییه مستقل و بی طرف)، تاسیس مطبوعات آزاد، حق فعالیت سیاسی آزاد در انجمن ها و احزاب، محدود کردن قدرت شاه و دربار و مشخص کردن حدود قدرت شاه (چیزی که شاهان پهلوی با آن مثل جن و بسم الله بودند) برقراری حاکمیت مردمی ، آرمان مشروطه بود.
حالا جنابعالی به ما افراد جاهل و نادان بگویید که دو شاه پهلوی با آرمان مشروطه و آرزوی مردم ایران چه کردند؟
هر وقت بخواهم مشروطه میمرد و هر وقت بخواهم زنده میشود. دقیق تر به خودنون نگاه کنید. در یک کامنت مینویسید که مشروطه چطوری مرده درحالی که شاهان پهلوی مشروطه بسلطنت میرسند و از یک طرفی مینویسید که شاهان پهلوی قاتلان مشروطه بودند. این تناقض بسیار عظیم است.ن

یک مستبد مثل رضا شاه یا محمدرضا شاه یا مثل هیتلر می تواند با اتکا به یک قانون به قدرت برسد. و بعد این قانون را نقض کند و آن را دفن کند. در عین حال می تواند آن قانون در میان مردم یا نخبگان سیاسی به صورت یک جنبش یا آرمان زنده باشد.. مثل آرمان جمهوری خواهی در فرانسه بعد از انقلاب فرانسه و فجایع بعد از آن.
به نظرم تناقض اصلی توی حرفهای خود شما است. اول می گویید مشروطه در زمان عین الدوله مرده بود. خوب اگر مشروطه مرده بود چرا رضا شاه پهلوی رفت سراغ آن؟ از خودش یک قانون تازه می نوشت. بعد حرفتان را عوض می کنید که مشروطه مرده متحرک بود ،روی کاغذ زنده بود. خوب اگر چنین بود، چرا سالها بعدش محمدرض شاه پهلوی دوباره رفت سر وقت مشروطه؟
هر مستبدی سعی می کند مشروعیتش را از جایی بگیرد. در مورد شاهان پهلوی درست یا غلط آنها این کار را با استفاده از مشروطه انجام دادند. و با این کارشان مشروطه را دفن کردند. رضا شاه مشروطه را آلت دست خودش کرد. پسرش هم بعد از کودتای 28 مرداد به راه پدر رفت.
مثل کسی که از نردبانی بالا می رود و وقتی به بالا رسید و جایش محکم شد با پایش نردبان را می شکند.
اساس قانون گذاری، اساس سلطنت محمدرضا شاه روی چی استوار شده بود؟ جز مشروطه؟ مخالفین حکومت محمدرضا شاه را به جرم اقدام علیه رژیم مشروطه محاکمه می کردند. به نظرم تناقض اصلی در فکر و باور شما است که حاضر هستید کل تاریخ ایران را برای حقانیت پهلوی ها وارونه جلوه دهید.
مشروطه پایه و اساس سلطنت پهلوی بود. هر کسی تاریخ بخواند این را می فهمد که حتی نشان کشور ایران هم از مشروطه می آمد. قانون اساسی ایران ، سوگند پادشاه ایران، و باقی چیزهایی که پایه و اساس یک حکومت است در ایران زمان پهلوی (پدر و پسر) از مشروطه می آمد. حتی مخالفین سیاسی را هم به جرم اقدام علیه مشروطه سلطنتی محاکمه می کردند.
اتفاقا در دادگاه های زمان شاه، بسیاری از مجرمین سیاسی به تنتاقضی که در حکومت پهلوی بود اشاره کرده اند. این که از مشروطه چه چیزی باقی مانده؟ که دارید ما را به جرم اقدام علیه آن محاکمه می کنید؟ اگر اصول مشروطه مقدس است که خود محمدرضا شاه آنها را به کرات نقض کرده. حتی دادگاه های سیاسی اش هم طبق آن اصول نیست
و البته قضات دادگاهی نظامی در زمان سلطنت محمدرضا شاه پاسخی نداشتند که بدهند.
این تناقضی شما که حرف می زنید در کلام و سخن من نیست. در عملکرد شاهان پهلوی است که شما از آنها در خیالتان بت ساخته اید و سمبل ترقی و پیشرفت می دانیدشان.
am1342 نوشت:
vforw
بحثی که دارید در مورد دکتر مصدق می کنید ربطی به بحث ما ندارد. نه من مطرحش کردم و نه ربطی به کتاب فوق دارد.
بخواهید جوابتان را می دهم. ولی گفتم قبلش بگویم که نگویید این بحث را بگذارید برای کتاب دیگر.
عجیب است. شما حرفهایی را مطرح می کنید. بعد خودتان می گویید در موردش بحث نکنیم. بعد دوباره آنها را تکرار می کنید

شما فعلا جواب حرفایتان درابره مشروطه را بدهید مصدق طلبتان
vforw
بحثی که دارید در مورد دکتر مصدق می کنید ربطی به بحث ما ندارد. نه من مطرحش کردم و نه ربطی به کتاب فوق دارد.
بخواهید جوابتان را می دهم. ولی گفتم قبلش بگویم که نگویید این بحث را بگذارید برای کتاب دیگر.
عجیب است. شما حرفهایی را مطرح می کنید. بعد خودتان می گویید در موردش بحث نکنیم. بعد دوباره آنها را تکرار می کنید
am1342 نوشت:
نقل قول:
نقل قول: درضمن چطوری میگویید قاتل مشروطه؟ رضاشاه اگر مشروطه را کشت پس اوایل سلطنت محمدرضاشاه چی بود؟ چطوری محمدرضاشاه دوست داشت به آن تکیه کند؟ چرا به قانون اساسی قسم میخوزد. جالب آن است که حرفی که خودتان رد میکنید را قبول دارید میکنید!
رضا شاه را چه کسانی بر تخت سلطنت نشاندند؟ رجال سیاسی که همه بر کشیده مشروطه بودند رضا شاه را بر تخت سلطنت نشاندند. برخی از رجال سیاسی ایران در آن دوران مخالف سلطنت رضا شاه بودند و به درستی تاکید می کردند که اگر سردار سپه شاه بشود، گردن همه را می شکند. رضا شاه پس از به قدرت رسیدن اصول مشروطه را نقض می کند. نمونه بسیار زیاد است..
و همین کار را هم پسرش می کند.. بعد از کودتای 28 مرداد 1332.
این که شاهان پهلوی مجبور بودند به انقلاب مشروطیت و دستاآوردهای آن اتکا کنند گناه من نیست. نشان می دهد که مشروطه بر خلاف گفتار شما یک جنبش زنده بود. و هر کسی که در ایران می خواست حکومت کند مجبور بود به آن اتکا کند..

هر وقت بخواهم مشروطه میمرد و هر وقت بخواهم زنده میشود. دقیق تر به خودنون نگاه کنید. در یک کامنت مینویسید که مشروطه چطوری مرده درحالی که شاهان پهلوی مشروطه بسلطنت میرسند و از یک طرفی مینویسید که شاهان پهلوی قاتلان مشروطه بودند. این تناقض بسیار عظیم است. نظر من درباره مشروطه، مشروطه جنبشی بزرگ و زیبا بود و میتوانست باعث پیشرفت دموکراسی در شرق شود اما به علت یک عده خائن مروبط به عصر استبداد مشروطه را بازیچه دست خود کردند تا بتوانند اختلاص کنند یا به انگیلیس متیاز دهند.
اطلاعات تارخی من زیاد نیست؟ کامنت اولمو بخون بعد حرف بزن. در زمان قاجار اهداف مشروطه تاسیس بانک ملی، ارتش ملی، حل مشکل نان، لغو امتیاز خارجی ها، نخست وزیر میهن پرست، باسوادی مردم، تاسیس دانشگاه و غیره بود، وگرنه مشروطه و آزادی بیان داشتیم ماشالله. برید صورت جلسات مجلس های اولی رو بخونید تا با مشکلات آشنا شید.
پهلوی ها اینها را درست کردند ولی در عوض مشروطه را گرفتند. اونهم طبق زمان درست میشد. انگلستان وقتی باسوادی بیشتر شد و مجلس دلخواه شاه کم کم آزادی خواه ها رفت و آمد کردند به مرور اختیارات شاه محدود تر شد. چرا شما مصدقی ها تاریخ ملل مترقی را نمیخوانید؟
درضمن آن جنبش پویارو از جا درآوردید؟ اون زمان یک دوران بسیار پرهرج و مرج بود. نخست وزیران مرتب عزل و نصب میشدند. روستایی ها داشتند از قحطی میمردند. آدربایجان داشت تجزیه میشد. عشایر قیام کرده بودند. تروریست ها نویسندگان را میکشتند. تورم زمان مصدق سرسام آور شد. این جنبش به اصطلاح پویای شماست.
درباره وفاداری شاهان به مشروطه هم بگم که پهلوی ها 80 درصد خواسته های مشروطه را برآورده کردند. یعنی خیانت نکردند. اول خواسته های مشروطه را بشناسید بعد حرف بزنید. رضاشاه بزرگترین وفاداری را به مشروطه میکند. اما در عوض بزرگترین طرفدار مشروطه بزرگترینن خیانت را به آن میکند یعنی وثوق الدوله با قراردادش
دستاورد های این قیام پیش از پهلوی مانند فقط یک زمین آماده ساخت و ساز است و پهلوی ها دستاوردهایش را به حقیقت بدل کردند. درباره به سلطنت رسیدن رضاشاه باید بگویم اتفاقا اکثر رجال موافقش بودند. سلیمان میرزا اسکندری و سوسیالیت ها هوادار دو آتشه اش بودند و کسی با شاه شدن او 100 درصد مخالف نبود.
اهداف مشروطه یک دریا بود که دموکراسی بخش کوچکش بود.
درضمن مصدق مجلس رو بست، پلیس مخفی ایجاد کرد، برخلاف سوگندش به مشروطه یک رفراندوم ایجاد کرد. کار مصدق کودتا بود نه محمدرضا شاه.
قضیه اتکا به دستاوردهای مشروطه فقط جنبه مشروعیت داشت، یعنی نماد فر ایزدی قبلی بود. فقط به جای فر قانون اساسی بود.
دریاره جدایی یحرین باید بگم از زمان قاجار عملا جدا شد. درضمن شاه اتفاقا سیاست خوبی کرد و یک جزیره را داد و سه تا پس گرفت. اما یعضی جیهه ملی های حروم لقمه در مقالات مینوشتند یا کنترل گرفتن این جیایر مخالفیم. واقعا چه بیشرف هایی.

دروغ است. خیلی ساده و روشن دروغ است.
شاه می توانست سه جزیره را بگیرد و با جدایی و استقلال بحرین موافقت نکند.
جدایی بحرین هم هر زمانی که اتفاق افتاده بود، در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی رسمیت پیدا کرد. هم نمایندگان مجلس مخالفش بودند هم خلاف قانون اساسی ایران بود و هم شیوه رفراندومی که آنجا شد مشکل داشت. از آن بدتر این بود که محمدرضا شاه هر کسی را که با این قانون مخالف بود، یا از مقامش عزل کرد، یا وادار به سکوت کرد، یا خانه نشین کرد.
وقتی از تاریخ جز چند مطلب کپی پیست شده از تلگرام نخوانده اید. به باور من بهتر است سکوت کنید. حداقل به دیگران نصیحت نکنید که بروند تاریخ بخوانند.
این که مهدی شمشیری را هم نمی شناسید عجیب است.. چرا قبلش گفتید می دانی چرا جز مهدی شمشیری چنین چیزی نگفته؟ هر کسی در مورد نقش دکتر مصدق در جدایی بحرین از ایران جستجویی کند آخرش به چند آدم خاص بر می خورد. که منبع گفتار همه شان مهدی شمشیری است. یعنی مجبور هستند چون به جز مهدی شمشیری کسی چنین دروغی نگفته. مهدی شمشیری هم تکلیفش روشن است نه تاریخدان است نه پژوهشگر.
من بعید می دانم خود شماهم کل کتاب ملک الشعرای بهار را خوانده باشید.. که اگر خوانده بودید می دانستید که تاریخی که در این کتاب ذکر شده و عنوانی که در این کتاب آمده درست نیست. چند مطلب تکراری و کپی پیستی توی فضای مجازی هست. شما هم حتما یکی از آنها را دیده اید.
این جریان نقش مصدق در جدایی بحرین از ایران را در کدام منبع و ماخد تاریخی جز کتاب ملک الشعرای بهار خوانده اید؟ چند مورخ و پژوهشگر تاریخ به آن اشاره کرده اند؟
عجب...آخه عقل سلیم کی میگه که مشروطه کلا جمع شد؟ من کی گفتم مشروطه کامل مرد و اینکه گفتم مشروطه مرد جواب به جان اسنو بود که گفتند مشروطه را رضاشاه کشت. بعید میدانم ایشون منظورشون کشتن همه چیز مشروطه بود و منظورشون در عمل بود و من با این حساب جواب دادم.

بلاخره نظر شما در مورد مشروطه مشخص نیست. شما هم مثل محمدرضا شاه رفتار می کنید. جایی که به نفع شما است مشروطه زنده می شود و جایی که به نفعتان نیست مشروطه می میرد.
زمان قاجار اقدار و آبادانی و نخست وزیر خوب ،زمان پهلوی شاه مشروطه و آزادیدر زمان قاجار ما اینهارا نداشتیم بناراین نشانه یک مرده متحرک را میدهد.

البته فکر می کنم اطلاعات تاریخی شما زیاد نباشد. جنبش مشروطه در زمان اواخر مظفرالدین شاه آغاز شد. بعد محمد علی شاه مستبد به قدرت رسید که باز مشروطه و طرفداران مشروطه با او مشکل داشتند. بعد کار به زد و خورد مسلحانه و به توپ بستن مجلس کشید. در آن ایام رضا شاه یک قزاق ساده و البته بی سواد بود که در قشون قزاق های در خدمت استبداد خدمت می کرد. بعد نوبت سلطنت احمد شاه شد ،که بازهم مشکلات خودش راداشت.
ظاهرا جنبش مشروطه بر خلاف خیالات شما یک جنبش زنده و پویا بوده. جنبشی بود که آرمان مردم ایران در یک دوره از تاریخ در آن متجلی شده بود. و هر چند که رضا شاه آن را زیرپای خودش له می کند، ولی بعد از رضا شاه هم به صورت یک جنبش پویا مطرح می شود.. تا کودتای 28 مرداد 1332
درضمن چطوری میگویید قاتل مشروطه؟ رضاشاه اگر مشروطه را کشت پس اوایل سلطنت محمدرضاشاه چی بود؟ چطوری محمدرضاشاه دوست داشت به آن تکیه کند؟ چرا به قانون اساسی قسم میخوزد. جالب آن است که حرفی که خودتان رد میکنید را قبول دارید میکنید!

رضا شاه را چه کسانی بر تخت سلطنت نشاندند؟ رجال سیاسی که همه بر کشیده مشروطه بودند رضا شاه را بر تخت سلطنت نشاندند. برخی از رجال سیاسی ایران در آن دوران مخالف سلطنت رضا شاه بودند و
به درستی تاکید می کردند که اگر سردار سپه شاه بشود، گردن همه را می شکند. رضا شاه پس از به قدرت رسیدن اصول مشروطه را نقض می کند. نمونه بسیار زیاد است.. از جمله رفتاری که رضا شاه با داور، تدین، تیمور تاش، سردار اسد، شاهرخ، و باقی رجال سیاسی می کند. از جمله رفتاری که رضا شاه با مجلس که دستاورد انقلاب مشروطه بود می کند
و همین کار را هم پسرش می کند.. بعد از کودتای 28 مرداد 1332.
این که شاهان پهلوی مجبور بودند به انقلاب مشروطیت و دستاآوردهای آن اتکا کنند گناه من نیست. نشان می دهد که مشروطه بر خلاف گفتار شما یک جنبش زنده بود. و هر کسی که در ایران می خواست حکومت کند مجبور بود به آن اتکا کند.. این که یک نفر مشروعیتش را از یک قانون بگیرد و بعد سعی کند این قانون را زیر پا بگذارد هم ظاهرا برای شما عجیب است. هیتلر هم از طریق قانونی به قدرت رسید ولی بعد از قبض قدرت هرکاری که کرد خلاف قانون بود. هیتلر هم مشروعیتش را از قانونی می گرفت که آن را زیر پا گزاشته بود.
محمدرضا شاه در طی سلطنتش به کرات قانون اساسی را که طبق آن سوگند خورده بود و دستاورد خون شهیدان انقلاب مشروطه بود نقض کرد. از جمله استقلال مجلس را.
am1342 نوشت:
نقل قول:
اول فرمودید مهدی شمشیری کدام است و چه کسی است؟ بعد حرفتان را عوض کردید و گفتید می دانی چرا جز مهدی شمشیری این را کشف نکرده؟ بله می دانم. چون سخن بی ربطی بوده و هر کسی می فهمد که جدایی بحرین از ایران ربطی به دکتر مصدق ندارد و در زمان سلطنت محمدر ضاشاه پهلوی انجام شده. چون سخن بی پایه و اساسی است، از فکر یک سلطنت طلب به اسم مهدی شمشیری بیرون آمده.
در مورد جدایی بحرین شما می توانید به خاطرات پزشکپور، نطق محسن پزشکپور در مجلس شورای ملی - خاطرات امیرخسرو افشار قاسملو - خاطرت دریادار کمال حیب اللهی رجوع کنید. که همه از مقامات حکومت محمدرضا شاه پهلوی بودند.
بعضی ها با مرده دکتر مصدق دعوای سیاسی دارند و تاریخ را کرده اند ابزار سوداگری با تاریخ.

اولین بار آقای جان اسنو این را مطرح کردند و من نیز نیاز دادم کمی درباره‌اش حرف بزنم و فقط سه مورد گفتم. برید یقه ایشونو یگیرید.
مهدی شمشیری را هم کلا نمیشنایم ولی یا توضیحاتی که گفتید و با شناختی که از جامعه شناسی تاریخی دارم دلایل را گفتم. متاسفانه مصدقی ها تمام فضای اپوزیسیون را اشغال کرده اند.
دریاره جدایی یحرین باید بگم از زمان قاجار عملا جدا شد. درضمن شاه اتفاقا سیاست خوبی کرد و یک جزیره را داد و سه تا پس گرفت. اما یعضی جیهه ملی های حروم لقمه در مقالات مینوشتند یا کنترل گرفتن این جیایر مخالفیم. واقعا چه بیشرف هایی.
am1342 نوشت:
نقل قول:
چطور یک مرده متحرک اساس مشروعیت دو پادشاه سلسله پهلوی را تشکیل می داده؟ چیزی که مرده، یا مرده متحرک است می تواند اساس و مبدا پادشاهی دو شاه باشد؟ به حرفهایتان کمی فکر کنید. اگر جنبش مشروطه مرده متحرک بود، چطوری اساس مشروعیت دو شاه شده بود؟ چطور و چرا برای چیزی که مرده بود در زمان سلطنت محمدرضا شاه جشن می گرفتند؟ و به عنوان یک سالروز مهم شاه ایران به عنوان عالی ترین مقام سیاسی ایران آن را گرامی می داشت؟
اگر مشروطه نبود رضا شاه به سلطنت می رسید؟
واقعیت بر خلاف گفته های شما است. هر دو شاه سلسله پهلوی ، جایی که به نفعشان بود به مشروطه تکیه می کردند و جایی به که ضرر آنها بود اصول مسلم مشروطه را نقض می کردند. آنها قاتل مشروطه بودند.
نمونه واضحش کارهای محمدرضا شاه پهلوی است: بستن احزاب، تاسیس حزب رستاخیر. بستن فله ای مطبوعات، نابود کردن اسنقلال قوه قضایه، سلب حقوق مردم ایران، دخالت در کار مجلس و نابود کردن استقلال مجلس. نمونه اش همین روند جدایی بحرین است که در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی، بر خلاف قانون اساسی ایران، بر خلاف اصول قانونی و حقوقی ایران و به خاطر فشار شاه به مجلس انجام شد. و با دستور شاه نمایندگان مردم را مجبور کردند که به آن رای بدهند.

عجب...آخه عقل سلیم کی میگه که مشروطه کلا جمع شد؟ من کی گفتم مشروطه کامل مرد و اینکه گفتم مشروطه مرد جواب به جان اسنو بود که گفتند مشروطه را رضاشاه کشت. بعید میدانم ایشون منظورشون کشتن همه چیز مشروطه بود و منظورشون در عمل بود و من با این حساب جواب دادم.
البته این را باید از جناب جان اسنو بپرسید که چگونه رضاشاه چیزی را کشت که به وی و پسرش قدرت داد. درضمن منظور از مشروطه آرمان هایی بود که همه مخواستند به آن دسترسی پیدا کنند.
زمان قاجار اقدار و آبادانی و نخست وزیر خوب
زمان پهلوی شاه مشروطه و آزادی
در زمان قاجار ما اینهارا نداشتیم بناراین نشانه یک مرده متحرک را میدهد. زمان پهلوی مشروطه زنده شد و داشت پای میگرفت.
درضمن چطوری میگویید قاتل مشروطه؟ رضاشاه اگر مشروطه را کشت پس اوایل سلطنت محمدرضاشاه چی بود؟ چطوری محمدرضاشاه دوست داشت به آن تکیه کند؟ چرا به قانون اساسی قسم میخوزد. جالب آن است که حرفی که خودتان رد میکنید را قبول دارید میکنید!
درضمن حکمت پهلوی اتفاقا بسیار خوب داشت مشروطه واقی را میپروراند چون تمام اهداف مشروطه انجام شده بود جز آزادی بیان و شاه مشروطه که اونهم طبق زمان بدست میامد. قضیه انقلاب باشکوه انگبستان را نمیدانید که چطور مردم یه مرور توانستند شاهان را مشروطه کنند؟

دانلود رایگان

اگر عضو نیستید در کمتر از یک دقیقه عضو شوید و کتاب اول خود را رایگان دریافت کنید.

ورود / ثبت‌نام

دانلود بدون معطلی

این کتاب را بدون نیاز به عضویت، خریداری کنید. پیش از خرید، می‌توانید از طریق گزینه مطالعه آنلاین، صفحاتی از کتاب را مشاهده کنید.

خرید   59,000 تومان
PDF
6 مگابایت
رضا شاه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک