شعبان جعفری
نویسنده:
هما سرشار
امتیاز دهید
این کتاب در بخش های مختلفی تهیه شده که به زندگی شعبان جعفری از ابتدای زندگی تا حضور او در کودتای 28 مرداد و زورخانه ای که در پارک شهر فعلی احداث کرد می پردازد. اگر بخواهیم به صورت خلاصه از زندگی او برداشتی داشته باشیم باید گفت جعفری با آن که ورزشکار باستانی کار بوده و علاقه مندی بسیار خودش را به این رشته کتمان نمی کند. ولی انسانی خودفروخته بود که خیانت های زیادی به مردم کرده است.
از پیشگفتار کتاب:
شعبان جعفری را برا ی نخستین بار در ۱۵ جولای ۱۹۸۶ در لُس آنجلس دیدم. هیكلی تنومند، ریشی انبوه و صدایی رسا داشت. هنگام احوالپرسی چشم بر زمین دوخته بود كه نگاه ش با نگا ه من — زن غریبه– برخورد نكند. هم این راه گریزی شد تا نگاهی گله مند به دوستی كه او را همرا ه خود به خانۀ ما آورده بود بیندازم كه: “شعبا ن جعفری اینجا چه می كند؟ ” مثل بسیاران ایرانی دیگر، ندیده و نشناخته از او گریزان بودم و شوقی به نشستن در كنارش احساس نمی كردم. ارتباطها همه در معنی نگاه ها، گردش چشم ها و حرکت ابروها بود و کلامی نبود...
بیشتر
از پیشگفتار کتاب:
شعبان جعفری را برا ی نخستین بار در ۱۵ جولای ۱۹۸۶ در لُس آنجلس دیدم. هیكلی تنومند، ریشی انبوه و صدایی رسا داشت. هنگام احوالپرسی چشم بر زمین دوخته بود كه نگاه ش با نگا ه من — زن غریبه– برخورد نكند. هم این راه گریزی شد تا نگاهی گله مند به دوستی كه او را همرا ه خود به خانۀ ما آورده بود بیندازم كه: “شعبا ن جعفری اینجا چه می كند؟ ” مثل بسیاران ایرانی دیگر، ندیده و نشناخته از او گریزان بودم و شوقی به نشستن در كنارش احساس نمی كردم. ارتباطها همه در معنی نگاه ها، گردش چشم ها و حرکت ابروها بود و کلامی نبود...
آپلود شده توسط:
divooneyeketab
1398/05/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعبان جعفری
چی میزنی؟
نه این کتاب و نه مصاحبه های هما سرشار شارلاتان خدمتگزار صهیونیسـم جهانی به هیچ دردی نمی خورد و هیچ دردی را درمان نمی کند فقط آبی بر آتش حسرت سلطنت طلبان نا امید از بازگشت
دوباره رژیم پادشاهی به ایران و جزو محالات است، مردم ایران بیدار تر از همیشه هسـتند و حتی اگر از وضعیت سـیاسی حاضر ناراضی باشـند ذرّه ای در گوشه ی دلشان از حکومت عیّاشان پر خرج
جاه طلب از کیسه ی ملّت و گوش به فرمانان سیاست گزاران آمریکا و انگلیس نفوذ ندارد و صبر و شکیبائی بر حل مشگلات را بر درهم ریختن نظم کشور و به هدر دادن دست آورد انقلاب پس از سـه
هزار سال ترجیح می دهند، آدرس دادن از دشمنان ملّت ایران که مذبوحانه با حقه بازی و زالو صفتی از راه تحریک و دعوت مردم به شورش روزگار می گذرانند چراغ سـبز نشان دادن به تجزیه طلبان و
به خاک و خون کشیدن کشور است، اگرچه امری غیر ممکن است و نه هما سرشار و نه امثال او و نه امثال شـعبان بی مخ ها عددی نیستند که حتی احمق تـرین افراد به آنها توجهی داشته باشـند
ولی اتلاف وقت و بیهود رفتن به راهی که سود و نفعی ندارد سـبک مغزی است، به حرف های پوچ و فـریبنده ی هما سـرشار و هم پالکی های او از رسـانه های فارسی زبان که رسـد خانه ی کشف
نارضایتی ها برای تحریکات عمومی و دامن زدن به اختلافات قومی است گوش دادن نیز به معنای مهیا کردن مردم به خیانت است و تشویق به این کار نیز خیانت به مردم است، اگر بیکار هستید، آب
در هاون کوبیدن سرگرمی مناسبی نیست، قصه ی دیو و هفت خوان سـتم شاهی را کنار بگذارید, دوره کردن و مطالعه ی کارنامه ی خران از زبان خَری دیگـر بی کم و کاســت افزون بر خریت است
گر یک نفـسـت ز زندگـانی گذرد
مـگذار که جز به شادمانی گذرد
هُشدار که سـرمایه سـودای جهان
عمر است بدان سان گذرانی گذرد
حضور پربرکت نازنین هایی دغدغه مند چون شما برای هر جامعه ای مایه خیر و موهبت است. منتهی به نظرم شما تفکیک مشخص و واضحی بین شر انتولوژیک برآمده از هستی بماهو هستی و فسادها، بی عدالتی ها و سرکوب های مدنی و اجتماعی که ذیل حوزه سیاست و البته تفکر می آیند، برقرار نمی سازید. بنده هم مثل شما به اینکه شر و خشونت همراه ازلی و ابدی زندگی در این جهان هستند باور دارم، منتهی برخی مسائلی را که شما به عنوان این نوع شر در نظر می گیرید شاید که چندان به این حوزه مربوط نباشند. جایی در فرمایشات خود به درستی اشاره کردید(سـیاری از مشگلات؛ تٱثیر پذیرفته از تناسب نوسانات و رفتار مسـتقیم مردم در امور اقتصادی و سیاسی کشـور و نیـز کم و کیف وضعیت بازار جهان )، اما در ادامه برخی از مشکلاتی که به عنوان مسائلی لاینحل و ذاتا شرورانه بیان کردید از همین جنس بوده و به فساد و سرکوب صورت گرفته از جانب حکومت ها مربوط می شود و بنده گمان نمی کنم تمامی آنها از نوع شر انتولوژیک باشند.
در کل با فرمایشات شما موافقم، بحث بنده این است که اگر موفق به مرزبندی دقیقی بین این دو نوع شر نشویم، آنچه قربانی خواهد شد سیاست راستین و تفکر خواهد بود و قطعا شما هم با بنده همصدا و هم رای هستید که امروزه رسانه ها در تمامی جهان(به خصوص در غرب که قدرت رسانه مهلک است) در حال القای این به مخاطب خود هستند که تمامی مصیبت های آنها بیرون قرار گرفتن از چارچوب نظم نوین جهانی است، نظمی که بیرون بودن از آن نشانه ای از شر دانسته می شود( محور شرارتی که جرج دبلیو بوش از آن سخن می گفت)، حال آنکه بسیاری از شرها و جنگ های کنونی جهان در جهت منافع گردانندگان همین به اصطلاح نظم نوین جهان است که البته نمی توان آن را شری لاینحل دانست و در برابر آن سر تسلیم فرود آورد، حتی اگر دستیابی به آن ناممکن به نظر آید.