وحدت قومی کرد و ماد: تاریخ تمدن کردستان
نویسنده:
حبیب الله تابانی
امتیاز دهید
وحدت قومی کرد و ماد با عنوان فرعی منشأ، نژاد و تاریخ تمدن کردستان کتابی ست در ۱۱ فصل از حبیبالله تابانی که به معرفی تاریخ تمدن کردستان و منشأ مردم کرد میپردازد. این کتاب جلد ۱۷ام از «مجموعه پژوهشهای تاریخ» است که نشر گستره منتشر کردهاست. این کتاب از جمله منابع جدیدی ست که دربارهٔ تاریخ کردها نوشته شدهاست.
این کتاب چند سال پس از انتشار به فارسی، توسط جلیل گادانی با عنوان «هاونهتهوهای کورد و ماد: چاوگه، رهگهز» به زبان کردی نیز ترجمه شد.
فصلهای کتاب:
چهره جغرافیایی کردستان و شناخت آن
تاریخ و ریشه نژادی کردان
دولتهای معظم باستانی کردها
کردستان و کردها بعد از مادها
روم و سازمان اداری و تشکیلات آن
تمدن و مظاهر آن در کردستان تا ظهور اسلام
نقش کردستان در گسترش فرهنگ و تمدن جهانی
آثار تاریخی موجود در کردستان
دین، مذهب و معتقدات فرعی در کردستان
خط-زبان در ادبیات کردی و سرگذشت آن
آداب و عادات و رسوم و اعیاد و دیگر مراسم در کردستان
بیشتر
این کتاب چند سال پس از انتشار به فارسی، توسط جلیل گادانی با عنوان «هاونهتهوهای کورد و ماد: چاوگه، رهگهز» به زبان کردی نیز ترجمه شد.
فصلهای کتاب:
چهره جغرافیایی کردستان و شناخت آن
تاریخ و ریشه نژادی کردان
دولتهای معظم باستانی کردها
کردستان و کردها بعد از مادها
روم و سازمان اداری و تشکیلات آن
تمدن و مظاهر آن در کردستان تا ظهور اسلام
نقش کردستان در گسترش فرهنگ و تمدن جهانی
آثار تاریخی موجود در کردستان
دین، مذهب و معتقدات فرعی در کردستان
خط-زبان در ادبیات کردی و سرگذشت آن
آداب و عادات و رسوم و اعیاد و دیگر مراسم در کردستان
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وحدت قومی کرد و ماد: تاریخ تمدن کردستان
می دانید چرا لکها فرهنگو زبان خود را بیشتر از همه توانسته اند نگاه دارند؟ چون ایشان خودش لک هست، در زیر نبیک "شایست ناشایست" در برگه 3 گوید:
[quote='mt1397']رستم که روتستهم است (= گویا از مادهای پارتاکانی) را میتوانم به زبان مادری ام (= لکی ) که از بازماندگان زبان پهلوی است، ترجمه کنم. رۆت+ستهم، در زبان ما رۆت یعنی خالی/تهی کردن و چیزی را از بیخ تهی از چیز دیگری کردن، و ستهم هم همان ستم است، ولی اگر ت را هم بندازیم، سهم (= یا سهم سی ) در زبان ما یعنی ترس برای انجام دادن یا ندادن کاری بَد. روی هم، یعنی ریشه کن/تهی کننده ستم یا ستمگران. آترادات نیز همین می باشد. البته در اوستا «رو/رُ» هم آمده. در زبان ما به رستم، رۆسهم می گوییم. آتر در اول آترادات هم اندکی برایم جالب به چشم می آید، من را یاد آگِر در زبان لکی به معنی آتش، و واژه آذر می اندازد.
در اسطوره شناسی تطبیقی، خیلی جاها زبانم و زبان کُردی به کمکم میان.[/quote]
پیش از همه رستم که رستهم هم گفته اند، به گفته دهخدا، از "رس = راودهه (بالش و نمو) [ رستن و روییدن از همین ریشه است ] + تهم = تَخْمه در پارسی باستان وگاتها و دیگر بخشهای اوستا به معنی دلیر و پهلوان" باشد، پس نیازی به زبان های ایرانی نو مانند لکیو کردی نیست. استاد که صد گونه زبان داند، چرا یک نگاهی به لغتنامه نکرده است؟ ایشان بسیار کوشیده است در پارسی نو به سود زبان خودش دست برد. آشکار است چرا لکها از همه بیشتر زبانو فرهنگ خود را نگه داشته اند. شگفت آن است، ایشان هم خودش را بازمانده مادها داندو هم بازمانده پهلوها (پارتها) :O. پارتیان همان زمانی که مادها میزیستند، فرتاش داشتندو زیست میکردند. بسیاری از هم-کردها (Pan-Kurdists)، همین باورهای ناخردمندانهو دارای پارادَخش (Paradox) ایشان را دارند.
بنده هم به این زبان تا اندازه ای آشنایی دارم و ریشه های آریایی (هندوایرانی) در آن دیده می شود، همانند آنکه مانند آذری باستان و سانسکریت به کَردِمان یا کارواژه "گفت" وَت می گویند. با این روی از زبان مادها چند وامواژه از زبان پارسی تنها به دست آمده، پس چجوری برخی همین گونه چند زبان ایرانی را بازمانده آن می دانند؟ چون همه این زبانها ازآن شاخه زبانهای ایرانی شمالی غربی هست؟ پارسیان به خورشید در پارسی میانه هم خورشیت می گفتند و هم هورشیت (به "فرهنگ پهلوی" نوشته بهرام فره وشی، بنگرید)، در پارسی کلاسیک، "شید" آن که به آرِش نور هست، افتاده شد و "خور" و "هور" هم افزون بر آن می گفتند، چناچکه سعدی گوید: نور گیتی فروز چشمه هور/زشت باشد به چشم موشک کور. این "هور" هم با "سور" سانسکریت به آرِش "خورشید" هست هم ریشه است. هورشید هم دهخدا از سوی (انجمن آرا) گزارش کرده، همچنین عمید و معین هم گزارش کرده اند. فره هم در پارسی نو هنوز هست، چنانچکه مولوی گوید: ور بگوید او نخواهم من فره/گو بگیر و هر که را خواهی بده. شما پیش از این، در راستای دست بردن در پارسی نو کوشیده بود، پیشتر هم در زیر نبیک "شاهنامه"، ویرایش جلال خالقی مطلق، پوشینه 2، فرموده بودید "برز" در زبانهای بلوچی و کردی و لکی به جا مانده است، با این که در خود پارسی نو هنوز هست، چناچکه زنده یاد فردوسی می فرماید: ببودند یک هفته بر برز کوه/سرِ هفته گشتند یکسر ستوه. زبان مادی هم به برآیند من بیشتر به زبان تالشی و تاتی نزدیک است، به این نمونه بنگرید:
مادی: اِسپَکَ ← تالشی: اِسبَ ← پارسی میانه: سگ و سک ← پارسی نو: سگ ← کردی: سگ ← گیلکی: سک ← بلوچی: کُچِک
همانگونه که می بیند کردی و بلوچی و گیلکی تا چه اندازه از زبان مادها دور هستند. گذشته از این، ما دستور زبان مادی را نداریم، پس خواهشمندم دزدی نفرمایید. برخی از هم-کردها (Pan-Kurdists) واژه "اسپ"، به آرِش "اسب" را که همانندی با مادی اسپَ دارد به دهان گرفتند، بیک نمی دانند که در زبان پارسی میانه به "اسب"، "اسپ" می گفتند. بسیاری از "پ" ها در پارسی نو به "ب" دگرگون شد.
بدترین ترجمه از این کتاب به زبان فارسی به قلم حبیب الله تابانی انجام شده است. برای نمونه کافی است به صفحات نخستین فصل دوم این کتاب که در باره ی تاریخ کردها نوشته شده است، توجه کنیم. جدا از ترجمه ی بسیار ضعیف و مغرضانه توسط این مترجم، متن فارسی کتاب را نیز به سختی می توان فهمید. برای نمونه این جمله های را بخوانیم :
« بررسی ریشه کرد به صورتی دقیق تر و جدا از دیگران و چگونگی اولین پیدایش آنان در کردستان مسئله ای است کهن و امروز هم بحث های بسیاری در این باره صورت می گیرد و آراء و نظریات گوناگون ابراز شده و می شود. در کتاب های کلاسیک، زمانی که از کردستان صحبت می شود، اسم های زیادی را مطرح می کنند که به گونه ای با لفظ کرد شباهت دارند. تا همین اواخر گفته می شد که کردها که کردها نوادۀ (کاردوخیانی) هستند که در سال ۴۰۱ پ.م گزنفون فرماندۀ هزار نفر یونانی، هنگام عقب نشینی تاریخی خود از ایران به یونان، آنها را دیده و با آنها برخورد پیدا کرده است.
اما در این اواخر این نظر تغییر پیدا کرد! [علامت تعجب از مترجم است و ربطی به نویسنده ندارد.] و اطلاعات تازه ای که در این مورد به دست آمد، سبب شد که این مردم (کردها) را در دو شاخه، بر حسب ارتباطی که با این کلمه (کاردوخویی) دارند، به قرار زیر مورد مطالعه قرار دهند: یک شاخه که می گوید «کاردوخویی ان» ریشه آریایی ندارند، و دیگر آنکه کورتی ها یا «کاردوخیان» که در قسمت شرق سرزمین کاردوخیان زندگی می کنند، نیاکان کردهای امروزی اند! [علامت تعجب از مترجم است و ربطی به نویسنده ندارد.] آنهایی که در غرب سرزمین «کاردوخیی ان» هستند. این نظریه هر طور که باشد، در غایت قومی که از آن صحبت می کنیم، قبل از شناخته شدن هم چندین قرن در کوهستان های کردستان بوده اند و نیز روشن شده است که کردها آریایی نیستند و فقط زبان آنها به گروه زبان های آریایی وابسته است. بر این مبنا من ( مینورسکی) تصور می کنم که سرزمین و زبان آنها هم به شرق برمی گردد.» ( مینورسکی، ۱۳۷۹: ۲۷-۲۸)
امیدوارم این مطالب کمک کنه به ما که بدون حب وبغض به تاریخ نگاه کنیم
البته که کردهاقومی باستانی هستند اما نگاه انحصارطلبانه و تحریف بعضی از واقعیات کمکی به مانخواهد کرد
شاد وموفق باشید
بنده خودم آشنایای با این زبان دارم، زمانی که واژگانش را میخوانی پی میبری
که از بازماندگان زبان باستانی ایرانه، البته با توجه به اینکه یک پهرست از واژههای
پهلوی را در کنارش بخوانی. این مردمان، از ایرانیهای نژاده(=اصیل) هستند که
در آن زمان کوچنشین بودن. هتا در زبان عربی، کُرد به معنی کوچ کردن میباشد.
اگر تواریخ فتوحات اسلامی همچون فتوح البلدان بلاذری یا فارسنامه ابن بلخی و همچنین
بنمایههای ساسانی همچون کارنامه اردشیر بابکان را بخوانید میبینید که بلوچها، دیلمیها،
گیلکها، لرها، کرد نامیده میشوند و مثلا اعراب در فتوحاتشان در خوزستان و فارس و
کرمان و تبرستان از کردها سخن میگویند که در اصل عشایر آن سرزمین بودند.
تا جایی که بنده پژوهش داشتم و از کسانی که در این باره آگاهی دارند پرسیدم،
اینکه تنها کُردها از نوادگان ماد هستند را رد کردن. نوادگان ماد بسیار هستند، تنها به یک
تیره محدود نمیشه. چرا که با گذر زمان مادها با تیرههای زیادی حل شده. این نَسک به دست
آقای تابانی دستکاری شده و به متن اصلیاش وفادار نیست! مینورسکی یک خاورشناس
بوده نه یک زبانشناس. از نوادگان ماد میتوان به گیلکیها و لَکها و... اشاره کرد. البته
گویا لکها بیشتر به ایشان نزدیکاند. شاهنامهی لَکی و واژهنامهی ۳۰ هزار واژهی لَکی را میتوان
با واژههای اوستا و پهلوی برابری داد. مانند: در زبان لَکی به زیاد میگن "فِرَ" و در پهلوی "فره"،
خورشید فارسی امروزی از حورشید لَکی گرفته که پیشتر هورشید گفته شده و لکی از پهلوی،
حور= مرکز روشنایی. شید= تشعشعات. "شید" همچنان در مردمان سیمره و دلفان گفته میشه.
مانند: وَ شید ئه حورَ قسم.در لَکی به باد، وا گفته میشه که در اوستا واتَ آمده و در پهلوی واد.
(آمده در: یادداشتهای استاد محمدرضا نظری دارکولی)
در اوستا به "باد برده" گفته شده "واتو برتَ" که در گذر زمان در زبان لَکی به "وابِردی" دگرگون شده.
(بنمایه: زبان لکی بازماندهای از زبانهای باستان، سیدحشمت الله موسوی و شهناز عزیزی، تهران:
پیشرو مبتکران ، ۱۳۹۳. و فرهنگ زبان پهلوی نوشتهی دکتر بهرام فرهوشی)
و هزاران واژهی دیگه.
به هر روی، نمیشود ماد را تنها به یک تیره محدود کرد، چرا که بازمانده زیاد دارند، اما این لکها
روی همه رفته توانستن فرهنگ و زبان خودش را بیشتر نگاه دارد.
در پایان، برگردان دیگری برای این نَسْک گیر بیارید.
https://iranchehr.com/?p=8986