رسته‌ها
مسخ
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 1189 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 1189 رای
✔️ "مسخ" تنها رمان و مشهورترین اثر فرانتس کافکا است که در پائیز ۱۹۱۲ نوشته شده و در اکتبر ۱۹۱۵ به چاپ رسیده است. ولادیمیر ناباکوف در مورد این داستان گفته است: «اگر کسی 'مسخ' کافکا را چیزی بیش از یک خیال پردازی حشره‌شناسانه بداند به او تبریک می‌گویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»
لحن کافکا روشن و دقیق و رسمی در تضادی حیرت انگیز با موضوع کابوس وار داستان دارد؛ او در "مسخ" تنهایی بشر و سرگشتگی و گسیختگیش را از جامعه پرآشوب نشان می‌دهد.

مسخ سرگذشت انسانیست که تا وقتی می‌توانست فردی مثمر ثمر برای خانواده خود باشد و در رفع نیازهای آنان بکوشد، برای آنان عزیز و دوست داشتنی است. اما همین که به دلایلی دچار از کار افتادگی می گردد و دیگر قادر تامین مایحتاج خانواده نیست، نه تنها عزت و احترام خود را از دست می‌دهد بلکه به مرور به موجودی بی‌مصرف، مورد تنفر خانواده و حتی مضر تنزل پیدا می کند. این خانواده سمبل جامعه‌ایست که نسبت به افراد ضعیف و ناتوان بی‌رحم است و آنها را مضر و مخل برای خود میبینند و از انسان‌هایی فرصت انجام کوچکترین کارها را دریغ می‌کند که شاید بتوانند منشا کارهای بزرگ در آینده شوند. انسان رمان مسخ انسانیست که جامعه او را طرد کرده و او ناخواسته به گوشه تنهایی پناه برده و بدون اینکه آزاری برای دیگران و جامعه داشته باشد، جامعه قادر به تحمل موجود بی‌آزاری چون او نیست. هر لحظه زندگی برای او و اطرافیانش غیر قابل تحملتر می‌شود تا جایی که دیگران و حتی خود او نیز، از سر شوق، لحظه‌ها را برای رسیدن به مرگ می شمارند. کافکا در داستان نویسی سبکی خاص ابدع کرد که بعدها به کافکایی مشهور شد؛ و نویسندگان بزرگی همچون صادق هدایت و مارکز دنبال رو این سبک شدند. مارکز می‌گوید با خواندن مسخ کافکا بود که فهمید «می‌توان جور دیگری نوشت». آثار کافکا که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند در زمرهٔ تاثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می‌آیند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
135
آپلود شده توسط:
hamid
hamid
1387/01/12

کتاب‌های مرتبط

رستاخیز
رستاخیز
4.5 امتیاز
از 15 رای
سلطان باران
سلطان باران
3.9 امتیاز
از 27 رای
فلسفه حیات
فلسفه حیات
4.5 امتیاز
از 83 رای
مایده های زمینی
مایده های زمینی
4.3 امتیاز
از 75 رای
سیذارتا
سیذارتا
4.5 امتیاز
از 252 رای
The Unbearable Lightness of Being
The Unbearable Lightness of Being
4.9 امتیاز
از 7 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مسخ

تعداد دیدگاه‌ها:
288
این کتاب به جد یکی از شاهکارهای جهانی است و من واقعاً با خوندنش به اوج رسیدم8-)
به همه ی دوستان توصیه میکنم این کتابو حتماً بخونن.:-(
ممنون hamid که کتاب رو share کردی ( ولی کیفیت scan خیلی پایین بود، البته فکر کنم برای کاهش حجم این کار رو کردی)
با تشكر از شما ،‌من تازه مطالعه اين كتاب رو تموم كردم و هنوز گيجم شايد بايد دوباره بخونمش!!!!:stupid:
توضیحات کامل بود.
پیشنهاد می کنم بخونین. اینم یه سبک متمایز دیگه ست
تجسم اسارتي به وسيله اسارتي ديگر به همان اندازه معقول است كه بخواهيم چيزي را كه واقعا وجود دارد به وسيله چيزي كه وجود ندارد نشان دهيم. و اين كار را اشخاصي مانند " كافكا " و " كامو " چقدر دقيق انجام ميدادند و فقط نوع نوشتاريشان كمي با هم تفاوت دارد. آلبر كامو اگزيستانسياليستي ( يعني اصالت وجود و نه پوچي )مينوشت و فرانتس كافكا پا را از آن فراتر ميگذارد ؛ علاوه بر اگزيستانسياليست ، سورئاليستي و حتي سياسي و ادياني را البته به طور غير مستقيم در داستانهايش ميگنجاند.
من شخصا اوايل دوران كتابخواني و به خصوص دانشجويي عقيده ام اين بود كه واقعيات را بايد بطور كامل و بدون كوچكترين پوششي گفت. ولي با خواندن كتابهاي آلبر كامو و كافكا ؛ به خصوص اين داستان (مسخ ) تازه فهميدم واقعيات آنقدر هم كه تصور ميكردم جذاب و شيرين نيست.
" هدايت " در داستانهايش مانند " خيام " انسان را بسيار دعوت به نسيان ( فراموشي ) ميكند ولي كافكا ...
پيشنهادم اينه كه بعد از اين كتاب، كتاب " سقوط " آلبر كامو را بخوانيد . تا يه دفعه اسير افكار پوچ و افسردگي كاذبي نشويم.
اصلا منظورم اين نيست كه اين داستان افسردگي مياره؛ قبلا گفتم حقيقت بارزه ؛ولي ( اصولا كسي كه بار اول آن را ميخواند ؛يا چيزي از آن متوجه نميشود و يا دچار سر در گمي و نيم افسرده حالي ميشود ) و بايد آن را بارها خواند تا به پيام اصلي رسيد.
در كل موضوع اصلي قوانين گذارده شده توسط انسان ميباشد. چه قوانين اجتماعي و چه قوانين دروغيني كه به خدا نسبت داده اند و از ديد كافكا، گره گوار سامسا يا هر انسان ديگر تلاش ميكند تا پا را فرا تراز آن بگذارد يا آنها را تغيير دهد ولي اين قوانين خرد كننده به قدري شكل گرفته و جا افتاده اند كه آلبر كامو خود را در آن " بيگانه " اي ميبيند و كافكا در مقابلشان " مسخ " شده و نميداند كه به كجا و چه كسي پناه برد و يا براي تحمل آنها چه بكند و هر دو ( كامو در بيگانه و كافكا در مسخ ) به اين حقيقت بارز و نجات انساني يا بهتر بگويم بهترين پناهگاه كه نيستي و آرامش مطلق كه نه جنجالي و نه قانوني ونه بايد و نبايدي ونه چارچوبي ندارد يعني مرگ ميرسند و برعكس تمام انسانها كه از آن ميترسند آن را بهترين موهبت طبيعت ميدانند.
( البته اين فقط نظر من است )
مسخ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک