حکیم رازی
نویسنده:
پرویز اذکائی
درباره:
محمد زکریای رازی
امتیاز دهید
حکیم رازی گذشته از جنبه پزشکیاش که آوازه جهانی گستردهای یافته است، به لحاظ حکمت طبیعی، علم اثباتی و روش تجربی با فرانسیس بیکن قابل قیاس است و بر او فضل تقدم دارد. در این کتاب به حکمت طبیعی و نظام فلسفی رازی پرداخته شده و هدف از تألیف آن است که فلسفه به طور کلی و به معنای اخص کلمه یعنی حکمت طبیعی مادی و اینکه با درک فیزیک رازی دیگر جایی برای متافیزیک در فلسفه ایران نمیماند، مگر برای ذهنیگرایان چارهناپذیر و ایدهآلیستهای لفاظ و لغتباز.
بیشتر
آپلود شده توسط:
ماهتاب
1388/11/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حکیم رازی
رساله لابی بکر محمد بن زکریا الرازی الی بعض تلامیذته
«کتاب نقص الادیان رازی بی تردید حاوی شدیدترین حملات به ادیان بودهاست که در تمام ادوار قدیم و در وسطی صورت گرفت. بر اثر حملات شدید رازی به ادیان، خشم جمع بزرگی از علمای اسلامی بر ضد او برانگیخته شد. جمعی او را متطبب خواندند و حق ورود در مباحث فلسفی ندادند، گروهی وی را ملحد (ابوحاتم رازی)، نادان (ناصر خسرو)، جاهل (ناصر خسرو، موسی بن میمون الاسرائیلی، مرزوقی)، مهوس بیباک (ناصر خسرو)، غافل (ناصر خسرو) و سخنان او را دعاوی و خرافات بیدلیل (ابن حزم)، هوس (ناصر خسرو) و هذیانات (موسی بن میمون) خواندند.»
تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، ذبیحالله صفا، جلد اول، برگ ۱۷۵
«ایمان به شما پاسخ نمیدهد بلکه فقط شما را از سؤال پرسیدن بازمیدارد. معجزات متنبیان (مدعیان نبوت) نیز چیزی جز خدعه و نیرنگ نیست و غالب آنها هم از مقوله افسانههای دینی است که بعد از آنان پدید آمد. مبانی و اصول ادیان با حقایق مخالفت و مغایرت دارند و به همین سبب هم میان آنها اختلاف زیاد دیده میشود و علت اعتماد و اعتقاد مردم به ادیان و اطاعت از پیشوایان مذهبی تنها عادت است. ادیان و مذاهب علت اساسی جنگها و مخالفت با اندیشههای فلسفی و تحقیقات علمی هستند. کتابهایی که به نام کتب مقدس آسمانی معروفند کتبی خالی از ارزش و اعتبارند و آثار کسانی مانند افلاطون و اقلیدس و بقراط و ارسطو خدمت مهمتر و مفیدتری به بشر کردهاست.»
کتاب تاریخ راوندی جلد دهم برگ ۱۳۶
بدون منبع
«اگر همه میتوانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود میشد که همه میخواهند.»
«انسانی که هدفش خدمت به خداست ممکن است انسان خوبی باشد اما انسانی که هدفش خدمت به انسان باشد؛ حتماً انسان خوبی است.»
«طول کشیدن معالجه را دو سبب خواهد بود: نادانی پزشک یا نافرمانی بیمار.»
«آزردن موجودی زنده روا نیست مگر آنکه با آن رنجی شدیدتر را از او دور کرده باشیم و چون به حکم عقل و عدل آزار رساندن به دیگری روا نیست؛ پس آزردن خویشتن را نیز نباید روا داند.»
«ما اگرچه در مقام مقایسه با سقراط، شایستگی عنوان فیلسوف بودن را نداریم ولی نسبت به کسانی که از فلسفه بی بهره ماندهاند شایسته است که فیلسوف شناخته شویم.»
دربارهٔ رازی ویرایش
«تفقد و مهربانی به همهکس، به ویژه فقراء و بیماران داشته، از حالشان جویا، و به عیادتشان میرفت و مقرریهای کلانی برای آنها گذاشته بود.»
ابن ندیم در کتاب الفهرست
این سخن رازی جز سخنان بدون منبع است البته بین علما درباره نظر رازی در باب ادیان هم اختلاف نظر وجود دارد.
در باب این جمله بخش اول شامل گروههایی مثل طالبان میشود که فکر میکنند اعمالشان در راه خداست. بخش دوم شامل دانشمندانی مثل لویی پاستورها(نه اوپنهایمرها) میشود.
البته به دنبال منبع خواهم گشت.
از نیش و کنایه ای که به قرآن زدید، چشم پوشی می کنم تا بحث غیرمرتبطی پیش نیاید!
در این زمینه، اختلاف است و بحث در جریان.
رازی ترس ملحدین از مرگ را بر آنها خرده می گیرد، چرا که آنها به بهشت و جهنم باور ندارند. بنابراین، جای ترسی نیست و همان چیز را بر مسلمان ها نیز خرده می گیرد، چرا که کسی که فرائض شریعت اسلامی را به درستی انجام می دهد، نباید بترسد:
و همچنین می گویم: من بیان کرده ام، کسی که سرانجامی را برای آدمی پس از مرگش باور ندارد تا به سوی آن برود، ترسی از مرگ نباید داشته باشد، و از سوی دیگری - برای کسی که سرانجام و مصیری برای پس از مرگ در چشم دارد - نباید انسان نیکوکار فاضلی که آنچه را شریعت حقدار بر او واجب کرده به صورت کامل انجام داده است، از مرگ بترسد، چرا که او را به رستگاری و راحتی و رسیدن به نعمت دائمی وعده داده است (الطب الروحانی، الفصل العشرون، 70)
[quote='mt1397']در کتاب «الطب الروحانی» و کتاب های دیگرش دیده ایم که او احترام به آموزه های دین را واجب دانسته و انسان را به تمسک به آن تشویق می کند تا در آخرت به وسیله ی بهشت مورد نعمت قرار گرفته و با خشنودی خدا رستگار شود، همان گونه که احترام به شخصیت بزرگوار و سیره ی پاک پیامبران را واجب دانسته و به شدت بر کسانی که عشق را از مناقب آنان دانسته اند، انکار می کند. (الطبّ الروحانی لأبی بکر الرازی، و الأقوال الذهبیة للکرمانی و معهما المناظرات لأبی حاتم الرازی، عبد اللطیف العبد، ص 13، مکتبة النهضة المصریة)[/quote]
نسک های برجای مانده از او، گواه است که وی در یک سری از جستارها، برای اثبات سخنش، به کتاب الله استدلال می کند.
از همه اینها (نسک های نامبرده موجود از او) می توان دریافت که رازی مسلمان بوده است.
کتاب فیما یرد به اظهار ما یدعی من عیوب الأنبیاء از رازی (الفهرست، ص 419، ابن ندیم (م 438 هـ.ق) الناشر: دارالمعرفة بیروت-لبنان، الطبعة الاول؛ 2013)، و نیر (ص 363، الناشر: دارالمعرفة بیروت-لبنان، الطبعة: الثانیة 1417 هـ.ق - 1997 م) در پاسخ به کسانی است که به پیامبران تهمت می زنند و ایراد می گیرند.
و از نسک های دیگری در دفاع از خداشناسی، معادشناسی و جر اینها نام برده شده است. و حتی از نسکی به نام آثار الامام الفاضل المعصوم سخن به میان آمده است.
بدرود.
[quote='Aristoteles']البته سپاسگذار میشوم تا اگر سخنی از حکیم رازی یافتید که گویای باورش به نبوت و امامت باشد مرا آگاه کنید[/quote]
الطب الروحانی به کتاب الله ارجاع می دهد.
در کتاب الشکوک علی جالینوس، هنگامی که از نسک البرهان جالینوس نام می برد، آن را پس از کتاب الله بزرگ ترین نسک معرفی می کند: فلنأخذ الآن فی غرضنا الذی قصدنا، و نبدأ من ذلک بکتاب البرهان، إذ کان أجل الکتب عندی و أنفعها بعد کتب الله المنزله و لا نذکر منها ما لیس بحق. (الشکوک علی جالینوس، برگ 3، زیر نظر مهدی محقق، چارلز آدامز، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1385)
آیا کسی کتاب الله را بزرگِ نسک ها می داند، می تواند به آورندۀ آن کافر باشد؟
بررسی آثار علمای شیعه اثنی عشری هم دوره با رازی، ما را به برآیندی درباره رد سخن انکار نبوت از سوی او یا دفاعیه ای درباره اثبات نبوت نمی رساند. ابن قبه، ابوعبدالله مفجع، ابن ابی الثلج بغدادی، عیاشی سمرقندی که از دانشمندان امامیه سده چهارم بوده اند، سخنی از رد و نقض آراء رازی در میان آثار آنها دیده نمی شود. حتی ابوحامد غزالی که دشمن سرسخت فلاسفه بود، درباره رازی سکوت کرده است. به دور است که علمای شیعه و سنی در برابر انکار نبوت از سوی او سکوت کنند. آن هم در برابر دانشمند بزرگی مانند رازی. برخی نوشته ها نیز از تشیع او خبر می دهند که به آن نمی پردازم.
این چنین رویکردهایی امروزه نیز مشاهد می شود. چنان که علامه برقعی، استادان شریعت سنگلجی، قلمداران، مصطفی حسینی طباطبایی و میرزا یوسف شعار تنها به قرآن ارجاع می دهند، ولی از سوی مذهبیون افراطی تکفیر شدند. چرا؟ چون قرآن برپایه آیات 31 و 32 الروم فرقه سازی و فرقه گرایی را نفی می کند
[quote='Aristoteles']درباره حکیم رازی آنطور که من در کتاب های ناصر خسرو از انتقادهایی که بر زکریای رازی آورده است... [/quote]
درود.
ناصر خسرو از باطنیان اسماعیلی بود. رازی به شدت با مذهب اسماعیلیان مخالفت و به آنها حمله می کرد. این فرقه نیز پس از مرگ رازی، نوشته های الحادی و دروغِ رد نبوت را به او منسوب کردند. آن بخش از رد الحادی بودن که یادآور شدم، متوجه همین تهمت اسماعیلیان است. ناصر خسروی اسماعیلی مذهب در زادالمسافرین، باور او به قِدَم هیولی را رد می کند و این باور را مخالف سخن خدای تعالی می داند، حال آن که نوشته های رازی خلاف این را می گویند. مورخان و تذکره نویسان و نوشته های خود رازی وارونۀ تهمت های اسماعیلیان را می گویند. مصدر ما درباره ی نظریاتش حول نبوت، دشمنانش همچون أبو حاتم رازی، حمیدالدین کرمانی، نصیری خسرو و همانندان آنها از اسماعیلیه و باطنیه هستند. سرچشمه این تهمت ها از کتاب اعلام النبوه از ابوحاتم رازی است که توانایی بحث با ابوبکر رازی را نداشت و برعلیه او یاوه نویسی کرد. ابوحاتم در 322 قمری و ابوبکر در 313 درگذشت. آشکار نیست که آیا ابوبکر کتاب تهمت آمیز ابوحاتم را دیده یا نه، البته چنین نمی اندیشم، وگرنه ابوبکر رازی سکوت نمی کرد. گویا پس از درگذشت رازی نوشته است. ابن ندیم در الفهرست از دو کتاب جعلی مخاریق الانبیاء و نقض الادیان نامی نبرده است. مهدی محقق در کتاب بیست گفتار می آورد، ابن ابی اصیبعه در این باره می گوید: دشمنان رازی این کتاب ها را ساخته و به نام او کرده اند، وگرنه رازی بزرگ تر از این است که به این امر مبادرت ورزد و در این معنی کتاب پردازد.
در The Oxford Handbook of Medieval Philosophy (أوکسفورد الإرشادی للفلسفة فی العصور الوسطى) آمده در زمان او بر برخی از نظریات فلسفی او ردیه زدند، ولی با این وجود هیچ یک از آنها انکاری درباره نبوت یا حتی تشکیکی در رکنی از ارکان اسلام را در ضمن باورهایش یادآور نشده اند.
[quote='Aristoteles']هستی خدا را میتوان با رای (منطق) نشان داد و استوار گرد ولی بر حق بودن دین های گوناگون و کتابهایشان را از راه رایشی (منطقی ) نمیتوان استوار کرد و بر دیگران پذیرانید [/quote]
کار من در اثبات دین های گوناگون نیست، خویشکاری من متوجه اسلام است. برخی ها هستند همان هستی خدا را هم پذیرا نیستند، با منطق استوار هم نمی پذیرند. و البته این نظر شخص شماست.
دوست گرامی درباره حکیم رازی آنطور که من در کتاب های ناصر خسرو از انتقادهایی که بر زکریای رازی آورده است ، خوانده ام چنین بر می آید (شدنی است که نادرست بگویم ) که زکریای رازی "آتئیست " نبوده بلکه فیلسوفی خردگرا بروش فیلسوفان یونانی بوده که به خدا باور دارند( Theist ) ولی نبوت و امامت را نمیپذیرند ، بیاد داشته باشیم که هستی خدا همچون جنباننده نخستین /آفریننده هستی/ خرد نخستین / خاستگاه و آعاز رنجیره علت و معلول را بسیاری از فیلسوفان یونانی و رومی که کارهایشان را حکیم رازی بایستی خوانده بوده باشد، استوار کرده بودند ، اگر کسی به نبوت و امامت اسلامی باور نداشته باشد گویای "آتئیست " بودنش نیست، هستی خدا را میتوان با رای (منطق) نشان داد و استوار گرد ولی بر حق بودن دین های گوناگون و کتابهایشان را از راه رایشی (منطقی ) نمیتوان استوار کرد و بر دیگران پذیرانید ، البته سپاسگذار میشوم تا اگر سخنی از حکیم رازی یافتید که گویای باورش به نبوت و امامت باشد مرا آگاه کنید