خداحافظ گاری کوپر
نویسنده:
رومن گاری
مترجم:
سروش حبیبی
امتیاز دهید
✔️ این داستان، رمانی فلسفی سیاسی از رومن گاری محسوب می شود . رمان دربارهٔ جوانی ۲۱ ساله به نام لنی است که از زادگاه خود آمریکا به کوههای سوییس پناه میبرد و داستان دربارهٔ فلسفه زندگی او و دیدگاههایش است.
درباره کتاب :
خداحافظ گاری کوپر به اعتقاد بسیاری، بهترین وزیباترین کتاب «رومن گاری» نویسنده شهیر فرانسوی به شمار می رود که در ایران هم از دهه ۵۰ تاکنون از استقبال زیادی در میان نسل های جوان کشورمان برخوردار بوده است. "خداحافظ گاری کوپر" ناله نسل جوان است علیه نظام قهار و ضد انسانی ماشین و نعره انزجار انسان است علیه تعفن منجلاب تمدن امروز...
رومن گاری «خداحافظ گاری کوپر» را در سال ۱۹۶۹ نوشت؛ رمانی که در ایران هم به نسبت با اقبال خوبی روبه رو شده و شش بار تجدید چاپ شده است. «سروش حبیبی» این کتاب را در سال ۱۳۵۱ و درست چهار سال بعد از انتشار کتاب در فرانسه به فارسی ترجمه کرده است. همین موضوع خود گویای خوش اقبالی زودهنگام آثار «رومن گاری» در ایران است. رومن گاری «خداحافظ گاری کوپر» را ابتدا به انگلیسی نوشت و کتاب با نام «ولگرد اسکی باز» منتشر شد.
«خداحافظ گاری کوپر» را دانای کل روایت می کند و از منظر روایت شباهت هایی هم با «ناطور دشت» «سالینجر» دارد. نوع نگاه راوی و طنز خاصی که در روایتش به کار رفته و ظرافت های رفتاری که بیان می شود تا حدودی روایت این دو کتاب را به هم شبیه می سازد.
بیشتر
درباره کتاب :
خداحافظ گاری کوپر به اعتقاد بسیاری، بهترین وزیباترین کتاب «رومن گاری» نویسنده شهیر فرانسوی به شمار می رود که در ایران هم از دهه ۵۰ تاکنون از استقبال زیادی در میان نسل های جوان کشورمان برخوردار بوده است. "خداحافظ گاری کوپر" ناله نسل جوان است علیه نظام قهار و ضد انسانی ماشین و نعره انزجار انسان است علیه تعفن منجلاب تمدن امروز...
رومن گاری «خداحافظ گاری کوپر» را در سال ۱۹۶۹ نوشت؛ رمانی که در ایران هم به نسبت با اقبال خوبی روبه رو شده و شش بار تجدید چاپ شده است. «سروش حبیبی» این کتاب را در سال ۱۳۵۱ و درست چهار سال بعد از انتشار کتاب در فرانسه به فارسی ترجمه کرده است. همین موضوع خود گویای خوش اقبالی زودهنگام آثار «رومن گاری» در ایران است. رومن گاری «خداحافظ گاری کوپر» را ابتدا به انگلیسی نوشت و کتاب با نام «ولگرد اسکی باز» منتشر شد.
«خداحافظ گاری کوپر» را دانای کل روایت می کند و از منظر روایت شباهت هایی هم با «ناطور دشت» «سالینجر» دارد. نوع نگاه راوی و طنز خاصی که در روایتش به کار رفته و ظرافت های رفتاری که بیان می شود تا حدودی روایت این دو کتاب را به هم شبیه می سازد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خداحافظ گاری کوپر
خداحافظ گاری کوپر داستانی است که در زمان جنگ امریکا و ویتنام اتفاق می افتد . چندین جوان اسکی باز که از همه چیز در زندگی خسته شده اند و عاشق اسکی هستند در ارتفاعاتی در کشور سوئیس در کلبه یک جوان پولدار روزگار می گذرانند و هر از گاهی که پولشان ته می کشد به پایین آمده و پول و پله ای جمع می کنند و برمی گردند. کتاب را شاید به نوعی بتوان گفت که دارای تاریخ مصرف می باشد، خواننده امروز به هیچ عنوان نمی تواند با مقوله های فرهنگی ذکر شده در طول داستان ارتباط برقرار کند ولی با این حال جاذبه های بسیار دیگری هست که شما را تا انتها با خود می برد.
لحن شروع داستان به نوعی است که شما را حسابی گیج میکند و کلی باید بگذرد تا بفهمید بین چه کسانی قرار گرفته اید . لحن عصیانگر راوی بدون هیچ نوع ملاحظات اخلاقی شاید یکی از جاذبه های است که در همین ابتدای داستان به چشم می خورد و در تمام شخصیت های داستان وجود دارد . لنی جوان امریکایی است که به خاطر نرفتن به جنگ از کشورش فرار کرده و از همه چیز گریزان است.
شاید بتوان گفت رومن گاری به گونه ای سیاستهای امریکا را از زبان لنی نقد می کند ، لنی که پدرش یک نظامی بوده و در عملیاتی در لائوس کشته شده به شدت از جنگ متنفر است و کلا از هر چیزی که او را به زندگی پایبند کند می گریزد، از اصول اخلاقی هم پیروی نمی کند و یک عصیانگر واقعی است ولی با همه این احوال شما به عنوان خواننده او را دوست دارید، شاید در ضمیر ناخوداگاه هر یک از ما رویایی از چنین زندگی وجود داشته باشد چیزی که از آن به عنوان " آزادی از قید تعلق " در کتاب یاد می شود هر چند که در زندگی اجتماعی هیچ کدام از ما تاب تحمل رفتارهای شخص لنی را نخواهیم داشت و می توان گفت خود همین ویژگی وی را جذاب میکند ، تناقضی که در وجود همگی ما هست اگر کمی با خود صادق باشیم.
موضوع اصلی داستان خیلی برجسته نیست به خصوص این که در انتها به نوعی در گیر مسائل قاچاق هم شده و جنایی هم می شود ولی فرای این موضوع که می توان گفت شاید در خلال داستان زیاد هم برای ما مهم جلوه نمی کند گفته های افراد و عکس العمل های آنان دربرابر مسائل و بروز تفکراتشان است که کتاب را جذاب می کند ، در واقع شخصیت های اصلی داستان افرادی درونگرا هستند که کمتر صحبت می کنند ولی وقتی چیزی می گویند افکارشان بسیار جالب به نظرتان می آید. بنابراین در خلال خواندن داستان دیالوگ های زیادی هست که می توان زیر آن را خط کشید و دوباره و سه باره آنها را خواند و لذت برد.
خوندن اين كتابو توصيه مي كنم.خالي از لطف نيست.
این کتاب را دو بار خواندم
تازه نسخه DJVU کامپیوتریش رو هم دارم
اما آنقدر زیبا نوشته شده
و زیبا مسائل روز را تحلیل کرده
که مجددا گرفتمش
تنها چند جمله اول باعث میشه که یک بار دیگه آدم این کتاب رو بخواند
باز هم متشکرم
حسِ خوبیه وقتی می بینی یکی تو دنیا پیدا می شه که کلِ زندگیش وابسته به "هیچ" باشه، حتی اگه تو داستانی باشه که آخرشم دیگه وابسته به "هیچ" نیست;)