رسته‌ها

سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی

سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 134 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 134 رای
این فایل شامل تمام سوالات و جواب های کتاب « فرهنگ و تمدن اسلامی - دکتر ولایتی » می باشد .

بخش اول : کلیات
بخش دوم : زمینه های شکل گیری تمدن اسلامی
بخش سوم : شکوفایی علوم در تمدن اسلامی
بخش چهارم : سازمان های اداری و اجتماعی تمدن اسلامی
خش پنجم : هنر در تمدن اسلامی
بخش ششم : تاثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی
بخش هفتم : علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی
بخش هشتم : خیزش ؛ اقتدار مجدد جهان اسلام
بخش نهم : علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی
بخش دهم : بیداری اسلامی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
48
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
amirghorbani
amirghorbani
1395/10/17
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی

تعداد دیدگاه‌ها:
244
این را هم بگویم تنها عمید هَنایش آورده است. چه اندازه پرت هستید شما! شگفتا که بنده "شهنابو = ش + ه + ن + ا + ب + و" نوشته بودم، گفتم "شهبانو= ش + ه + ب + ا + ن + و" در هنگام خواندن باید جایگزین شود، خوب شد شما با این گیرایی کمتان شهر اوبار را که پاسخش را نداده بودم، دوباره آوردید تا بنده پاسختان را بدهم و بگویم در عمان بود و نه عربستان. این برای چند دیدگاه پیشتان بود، همانند هِنایش دوباره آن را آغاز کردید؟ شما نوشتید "سخن حفیقیتی" و نه "سخن حقیقت"، باز هم نادرست باید بگویم که "سخن حق" یا همان "حرف حق" درست است، این خرده گیری در چند دیدگاه پیش من بود، اکنون پاسخ آن را میدهید؟ اینکه بخواهیم بگویم چه در شما دیدم که داوری را کردم، درون جستاری نو میشویم و شما از آن جستار چند جستار بیراه، بیخود و ناپیوسته در می آورید؛ در همینش هم مانده ایم به شما باید گفت "تو راس میگی"، گویا دنبال این هستید.
شما از کجا میدانید؟ از خودشان پرسیدید؟ چرا این اندازه پافشاری میکنید؟ عمید که گرفتگاه نمیدهد بیک اگر گرفتگاه دیگری بود، دهخدا نامش را مینوشت. اکنون که رفتم نبیگ چاپی را دیدم و نه نرام افزارش را، دیدم هِنایش نوشته شده است (پوشینه 15 - رویه 23559)، آن همانندها که کردید، آوردنشان با واکه دیگر مانای دیگر میدهد بیک هُنایش مانای دیگر نمیدهد. گویا باز هم میخواهید بگویید "مگر نشنیده اید که میگویند در مثال مناقشه نیست" که گویا از دیدگاه شما کسی هم بیاید خفاش را با پرندگان همانند و سپس برآیند کند که خفاش تخمگذار است هیچ آهومند نیست. بسیاری از واژگان سداگذاری های دیگر گرفتند و جورهای دیگر هم به کار برده شدند، مانند قاجار که قَجَر هم به کار برده میشود. اگر شما در آن زمان بودید از این همانندی ها نادرست میکردید و میگفتید این که نمیشود چون اگر راجان (نام نیای زرتشت) را رَجَن به کار ببریم نام روستایی از گرگان میشود و اگر هم در زمانی بودید که گویش تهرانی داشت ریخت می گرفت، دوباره چندتا سخن زشت دیگر مانند "به گاز چه میخواهید بگویید؟" میگفتید. گزاره "چه ترگمان زیبایی انجام داده اید" نادرست است، درست آن "چه ترگمانی زیبایی انجام داده اید" است؛ ترگمان به کسی گویند که نوشته یا گفته ای را برگرداند. ترگمان هم که ترگمون گفتیه اید، نادرست نیست؛ گذشته از آنکه در این مانند کردن از واکه های بلند کاربری شده است و ویژگی هایش برابر نیست. بنده پیش از این گفتم باشد از این پس هِنایش به کار میبرم بیک شما باز جستار را دوباره آغاز کردید و آن را کش دادید؛ دنبال چه هستید؟ اگر میخواهید جستار را از راه به در کنید، که توانستید بکنید ... اکنون خوش هستید؟
بنده وارون شما با یکی دو بار دیدن چیزی نمی گویم

شگفتا!!! پس آنجا که «شهر اوبار» را با «شهنابو» جابجا گرفتید و نوشتید: «"شهنابو" سبا" در دیدگاه پیشین بشود "شهبانو سبا» ! آن نوشته را بیش از دوبار خوانده بودید؟!!!
دیگر کاستی های نوشتاریتان مانند این نمونه: "سخن حقیقتی" ( درستش سخن حقیقی است) فهرست کنم

خیر، بنده منظورم «سخن حقیقی» نبود بلکه همان «سخن حقیقت» بود. اینکه شما دریافت نمی کنید، از کوتاهی بنده نیست! این دو با هم همسان نیستند! بیشتر بخوانید و بیشتر اندیشه کنید تا چنین لغزشهایی نداشته باشید! آنگاه چنین ناهمسانی هایی را درمی یابید!
شما سره گفتید تا بگویید من هم میتوانم و این سرافرازی ندارد
گویا شما بر آن هستید که برای نشان دادن درستی نوشته های بنده گواهی بیاورید!!! بنده گفته بودم شما زیاد پیشداوری می کنید، شما هم این را نوشتید که مانند همان پیشداوری های پیشین تان، گواهی بر درستی باور بنده است! پیشتر هم نوشته یودید: (زبان عربی را "زبان کامل" و برگزیده مینامید و همچنین آن را زبان بهشتیان و یاران "امام زمان" ) و براستی که من درنیافتم که چگونه شما به این «دریافت غیبی» رسیدید!!!
هرگز چنین نیست و من چنین باوری ندارم؛ که اگر چنین بود، در "سره نویسی" با شما هم رای می شدم! بنده هرگز در یک نوشته رسمی، بر سره نویسی پافشاری نمی کنم، چرا که زبان را ابزاری برای گفتگو می دانم. به دیگر سخن، زبان را آرمان و هدف نمی دانم بلکه ابزار می دانم!
راستی شاید سرچشمه «دریافت آسمانی» پسین تان (شما سره گفتید تا ...) چیز دیگری باشد!!! کمی ژرفتر اندیشه و اندکی درونکاوی کنید شاید به دستاوردِ دیگرگون و نوینی برسید!!!
______________
شما برهان قاطع را بنگر که برای نخستین بار در آنجا آمده است و گرفتگاه آن دو فرهنگ بوده است
نویسنده برهان قاطع بر این باور نبوده است که «برهان قاطع» فراگیر است و هر چیزی که از آن برون باشد نادرست است! اینکه ایشان تنها «هِنایش» نوشته است و عمید و معین و دهخدا، هم «هِنایش» و هم «هَنایش» نوشته اند، از آن روی بوده است که برهان در هیچ نسک و نوشتار دیگری به جز «هِنایش» ندیده است و جایی هم نشنیده است ولی عمید و معین و دهخدا جایی دیگر «هَنایش» را هم دیده یا شنیده اند که در دسترس برهان نبوده است! نه از آن روی که به گفته شما، تنها گرفتگاهشان برهان بوده است، چه در اینصورت باید بیمار بوده باشند که «هَنایش» را هم بی فرنود اضافه کرده باشند!!! و نیز مانند شما به دلخواه خود و برای «زیباتربودن» یا «همانندبودن با ...!» و یا .... چنین نکرده اند!
نمی توان به دلخواه خود و با دستاویزهایی همچون «همانندبودن» یا «زیباتربودن»، واکه ی یک واژه را دگرگون کرد. چندین نمونه پیشتر آوردم که نشان می داد چه می شود اگر چنین کنیم! ولی نمونه های دیگری هم می توان گفت که بسیار خنده آور می شود!
برای نمونه، اگر کسی از شما «سم» (زهر) بخواهد، می گوید: (سَم داری؟) حال اگر در نویسه ی «س» از واکه ی «پیش» به جای واکه ی «زبر» استفاده کند، شما چه واکنشی نشان می دهید؟!!! یا نمونه ای دیگر، اگر به شما بگویند «کَس خوبی هستید»، شما ناراحت نمی شوید و حتی خوشحال هم شاید بشوید! ولی اگر در واژه ی «کس» در نویسه ی «ک» واکه ی «زبَر» را با واکه ی «پیش» جابجا کنند، چقدر هولناک می شود؟!!!
نمونه ای هم از واکه های بلند می گویم؛ اگر شما یک نوشته را از زبانی دیگر به پارسی برگردانید و کسی آن را بخواند، شاید به شما بگوید: «چه ترگمان زیبایی انجام داده اید» اما اگر واکه ی «و» را جایگزین واکه ی «ا» بکند، چه می شود؟! «چه ترگمون زیبایی انجام داده اید»!!! از این نمونه ها بسیار است!!!
______________________
بنده گفتم تنها "منظور" را عربی به کار بردید؟ در آن دیدگاهتان یک "بین" را به کار بردید که برابرش را پیش از آن، همانا "میان" را به کار برده بودید. در دیدگاه های پیشینتان همچنین باز هم عربی به کار برده بودید، بنده وارون شما با یکی دو بار دیدن چیزی نمی گویم و یا چیزی را بسیار کش نمی دهم تنها خواستم با گوشزد کردن واپسین نادرستیتان، بگویم در سره نویسی پیروز نیستید زیرا گویا شما می اندیشی که سره نویسی به گفته خودتان "سرفرازی" است و بالندگی دارد. شما سره گفتید تا بگویید من هم میتوانم و این سرافرازی ندارد، روی هم رفته اینگونه بچه بازی در آوردید. اندازه گیری شمار واژگان بیگانه و پارسی پیش از پیام نویسی برای من و پس از آن، آشکارا نشان می دهد آماجتان چیست. شما تا آنجا آماجتان بود که نوشته ویکی پدیا را سره کردید (هرچند کوچ ترکی است). هر چه که دیگران میگویند که درست نیست خود این هم سوفیستی است. بر سخن ناشایست باید خندید سخنان ارجمند بزنید تا از این واکنش ها هم نبینید. اندکی از گفتگوهای پیشینتان را خواندم بر می آمد که از این دسته باشید و اکنون هم آشکار نیست از برای آنکه سخن مرا وازنید، اینگونه گویید. همچنین به در گفتم که دیوار بشنود. شما تنها سخن خود را میگویید و بنده گفتم که چنین گمانی نکردم بیک سخن خود را دوباره میگویید، شما نه گوش شنوا دارید و نه چشم بینا، در این باره با شما همداستان هستم، بیدار شدن کسانی همچون شما شدنی نیست. اگر پرسیدن ندارد و این کار را نمیکردید و این گونه سخن نمیگفتید، پس اندیشه های خود را بازبینی کنید. شما دارای کاستی در منش هستید و دیگران هم به شما گفته اند، خودتان را بازسازی کنید.
گفتم که در همانندسازی باید ویژگیها برابر باشد وگرنه سوفیستی میشوذ
نه همه ویژگیها! در همانندسازی اگر یک ویژگی برابر باشد، بسنده است! برای همین است که گفته اند «در مثل مناقشه نیست!» آن ویژگی هم که برابر بود، این بود که «هر ابزاری را که در دسترس می گذارند، برای هر کاربرد ناشایستی نیست»! بسنده بود؟! تماما دریافت نمودید یا بیشتر بنویسم؟
ینده کاری به آماج شما از سره نوشتن ندارم، تنها دیدیم سره نویسی را شیوه خود کردید

من تنها واژه «منظور» را که عربی بود بکار نبردم! واژه ههای عربی دیگری هم بکار برده بودم! چگونه شما چنین پنداشتید که آماج من سره نویسی بوده؟!!! شما آن گونه که از نوشته هایتان آشکار است، خیلی زیاد پیشداوری می کنید!
مانند این گزاره:
نژادپرستی با زبان کار شما است که زبان عربی را "زبان کامل" و برگزیده مینامید و همچنین آن را زبان بهشتیان و یاران "امام زمان"

ینده کجا و در کدام نوشته ام زبان عربی را زبان کامل نامیده ام؟!!! همه اینها نشان بر آن است که شما هر کنشی از هر کس ببینید، یا آن را شیفته و شیدای اندیشه های خود می پندارید و یا دشمنی کینه توز!!! شما از کجا به این رسیدید که من زبان عربی را زبان بهشتیان می دانم؟!!! کدام بهشت و کدام بهشتیان؟!!! امام زمان دیگر کیست؟! من کجا نامی از امام زمان برده ام؟ براستی شما از کجا به این رسیده اید که من به امام زمانی هم باور دارم؟ ... هرچند که چشمداشتی بیش از این نمی توان از شما داشت! چه چشمداشتی می توان داشت، آنگاه که برای نمونه، گمان می برید که برداشت بنده اینست که این اموجی ها کنده می شوند؟!!! همانگونه که پیشتر گفتم، نژادپرست، همانند کسی ست که خود را به خواب زده است و بیدار کردنش شدنی نیست!!!
اگر من زرگری مینوشتم، شما هم زرگری می نوشتید؟
نه، این که پرسیدن ندارد!شما پاسخ این پرسش را نمی دانستید؟!
شما برهان قاطع را بنگر که برای نخستین بار در آنجا آمده است و گرفتگاه آن دو فرهنگ بوده است:
هنایش - بکسر اول بر وزن ستایش به معنی تاثیر و اثرداده شده باشد (پوشینه 4، رویه 2375)
هر کسی میتواند کژی داشته باشد خود آن دو که از بزرگمردان رشته خود هستند در واژه دست بردند. شما هرگونه دوست دارید سخن بگویید، اگر من زرگری مینوشتم، شما هم زرگری می نوشتید؟ ینده کاری به آماج شما از سره نوشتن ندارم، تنها دیدیم سره نویسی را شیوه خود کردید این را گفتم، اگر هم برای پسند من نوشتید ممنون! مانندسازیتان به آن اندازه بیخود بود که بنده اگر چنین بیندیشم جای شگفتی ندارد. نه بنده چنین گمان نکردم، تنها گفتم که در همانندسازی باید ویژگیها برابر باشد وگرنه سوفیستی میشوذ و آن را "قیاس مع الفارق" یا برابر درستش "همانندی نادرست" (False Analogy) مینامند. سره گویی و سره نویسی هم نژادپرستی نیست، میهن دوستی است. نژادپرستی با زبان کار شما است که زبان عربی را "زبان کامل" و برگزیده مینامید و همچنین آن را زبان بهشتیان و یاران "امام زمان". شما نژادپرستید، تنها نژاد یک تیره دیگر را میپرستید. ما هم امیدواریم شما را در جستاری دیگر با پختگی بیشتر و دوری کردن از بیهوده گویی و رفتن به بیراهه های ناپیوسته با جستار ببینیم. بدرود
این اموجی ها از جای کنده نمیشوند و همچون کارد کاربردهای گوناگون ندارد...

شما واقعا این چیزها که می گویید، بدانها باور داری؟!!! نشنیده اید که می گویند «در مثل مناقشه نیست» یعنی براستی گمان می برید که برداشت بنده اینست که این اموجی ها کنده می شوند؟!!! و راستی باور دارید که این اموجی ها فقط برای ریشخند دیگران کاربرد دارد؟!!!
__________________
سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک