سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
نویسنده:
علی اکبر ولایتی
امتیاز دهید
این فایل شامل تمام سوالات و جواب های کتاب « فرهنگ و تمدن اسلامی - دکتر ولایتی » می باشد .
بخش اول : کلیات
بخش دوم : زمینه های شکل گیری تمدن اسلامی
بخش سوم : شکوفایی علوم در تمدن اسلامی
بخش چهارم : سازمان های اداری و اجتماعی تمدن اسلامی
خش پنجم : هنر در تمدن اسلامی
بخش ششم : تاثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی
بخش هفتم : علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی
بخش هشتم : خیزش ؛ اقتدار مجدد جهان اسلام
بخش نهم : علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی
بخش دهم : بیداری اسلامی
بخش اول : کلیات
بخش دوم : زمینه های شکل گیری تمدن اسلامی
بخش سوم : شکوفایی علوم در تمدن اسلامی
بخش چهارم : سازمان های اداری و اجتماعی تمدن اسلامی
خش پنجم : هنر در تمدن اسلامی
بخش ششم : تاثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی
بخش هفتم : علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی
بخش هشتم : خیزش ؛ اقتدار مجدد جهان اسلام
بخش نهم : علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی
بخش دهم : بیداری اسلامی
آپلود شده توسط:
amirghorbani
1395/10/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
اولا که در رسم الخط مصوب فرهنگستان چنین جاهایی باید به را جدا نوشت!
ثانیا منظور من آن نبود که جدا یا سرهم بنویسید! منظور من این بود که واژه «خاطر » صحیح است نه «خواطر»!
شما فرموده اید که: «...نصف شاهنامه و اوستا درباره خون و نژاد و بیضه است،..»
شاهنامه شامل نزدیک به ۵۰٬۰۰۰ بیت شعر است! نیمی از آن می شود تقریبا ۲۵۰۰۰ بیت! یعنی طبق ادعای شما باید ۲۵۰۰۰ بیت از شاهنامه در باره بیضه باشد!
لطف بفرمایید تنها چند بیت از این ۲۵۰۰۰ بیت شاهنامه را ذکر کنید که واژه بیضه در آنها آمده باشد!!!
من ادبیات خودم رو تایید نمیکنم و معذرت میخوام ولی من همیشه یک تفکری دارم که باید با هر فرد بر حسب شعورش صحبت کرد. شما نیز چنین کلماتی را بکار میبردید. درضمن بخواطر هم باید گفت که بیشتر اوقات وقتی کلمه ای بعد به میاید به به ب تبدیل و به جمله میچسبد. قضیه امسال هم باید گفت که من اشتباهاتمو کتمان نمیکنم مثلا بجای آخر نوشتم خیر، هرکس اشتباهاتی دارد اما شاید به این دلیل بود که من با عصبانیت تایپ کردم.
والا منم همین طور فکر میکردم اما دیدم لااقل از افرادی که ادعای ایران شناسی و اسلام شناسی دارند و پنداشته میشد که حساب ویژه ای بر ایشان میشود باز کرد مطالعه بیشتر و تعصب متحجرانه بسیار کمتری دارند افرادی که حتی آثار سهروردی را که مملو از جاودان خرد ایران باستان است را خالی از آن می بینند. بدروود
یک بار به جملاتی که استفاده کرده ای نگاهی بکن! اینکه با این الفاظ در یک مباحثه شرکت کنیم آیا شایسته است؟!
صحیح این واژاه به این صورت است: «به خاطر»
البته قصد غلط گیری ندارم، این دفعه چندم بود که مرتکب این اشتباه شدید!
بنده معنی این جمله شما را نفهمیدم!اجتمالا منظورتان امثال بو ده است که نوشنه اید امسال!
اما اینکه خوابنما شده ای و فکر کرده ای بنده زرتشت را می کوبم، از عجایب روزگار است! در هیچکدام از کامنتهای بنده اصلا هیچ ارتباطی با زرتشت پیدا نمی شود! حالا بنده نمی دانم که شما چگونه به این نتیجه رسیده اید!!!
احتمالا بنده منشا بسیاری از اشتباهات شما را دریافته ام! آن را می نویسم، لطفا با دقت بخوانید و راجع به آن فکر کنید!
برخی افراد همه مردم را به دو دسته تقسیم می کنند؛ دسته نخست کسانیکه مانند من فکر می کنند و دسته دوم کسانیکه بر عکس من فکر می کنند! لذا وقتی که بنده با یک سوال از طرف مقابلم فهمیدم که او مثلا مخالف ملی گرایی افراطیست، سریعا تصور می کنم تمام افکار وی را می دانم! او با شاهنامه مخالف است، با زرتشت و زرتشتیان مخالف است، با نفوذ و رشد زبان عربی موافق است، با تجزیه ایران موافق است، و ...
نه خیر، اینگونه نیست!
انسان ها دارای عقل و شعور هستند، در مورد هر مسئله می توانند مستقل فکر کنند! هر انسانی می توانند در مورد هزارن موضوع با بنده به طور کامل مخالف باشد و در هزاران موضوع با بنده به طور کامل موافق باشد و در هزاران هزار موضوع دیگر به صورت نسبی با بنده موافق یا مخالف باشد!
لدا به جنابعالی و برخی دیگر و حتی به خودم توصیه می کنم که از قضاوت در مورد افکار و نظرات دیگران بپرهیزیم!
در فی البداهه نویسی و نداشتن وقت کافی برای بازنگری و ویرایش؛ اشتباه و خطا امری طبیعی است، در این ارتبـاط از شما و از همه ی دوستانی که به دیدگاه های بنده هم نظری می افکنند پوزش
می طلبم، واقعاّ در تحریر مَـرد اشتـباهی رخ داده و یکی از علل آن بی دقّتی و یکی هم اندکی ضعف دید است، امّا در رابطه با عرفان؛ ابیـاتی که به نظر خودم به مناسـبت زیر دیدگاه ها منظور می کنم
هیچ یک از سروده های اشخاصی نیست که درست یا نادرست دراویش سبیلو تعبیر نمودم، عرفان آن چیزی نیست که امروزه در تعریف و برداشت عوام است، بله مولانا و سعدی و حافظ و اکثر شعرای
بزرگ عارف بوده اند ولی هرگز و به هیچ مقدار با درواویشی که در خانقاهها شعبده بازی می کنند و دست های عریان خود را در دیگ آبجوش فرو می برند و سیخ و میخ و خُرده شیشه در نقاط حسّاس
بدن خود فُرو می کنند و هو هو می کنند و با افکار پریشان خود رقص سماع می کنند قابل مقایسه نیست، عارف به مفهوم شِناسنده و به تَبَعِ آن هدایتگر است، کسی که نه تنها راه درستی برای حظِّ
و بهره مندی از زندگانی خود انتـخاب می کند بلکه همراهان و پیـروان خود را نیز به سمت و سوی خدمتـگزاری و مفید واقع شدن در جامعه هدایت می کند، مولانـا یکی از آنها است، پیامبـر گونه است,
منطق و گفتار حکیمانه او تاثیر گذارترین طریق در ارتقاء و اعتلای فرهنگ کشور ما و جوامع بشر است, کجا می توان آثار این بزرگ مرد تاریخ ادب کشورمان را با مدّعیان رَه گم کرده ی عرفان مقایسه کرد
عقلِ جُزوی عقل را بدنام کرد
کام دنیا مَـرد را بی کـام کرد
آن زِ صیدی حُسن صیّادی بدید
وین زِ صیّادی غمِ صیدی کشید
آن زِ خدمت ناز مخدومی بیافت
وآن ز مخدومی ز راه عز بتافت
تو گویی که دیانت فخیم اسلام مرجع فصل الخطابی از آدمیان دارد که هر چه ایشان گفته اند لابد صحیح است و بقیه رعایا نباید چانه بزنند. ملا و آخوند شدن یعنی این آقایان از ما مسلمان تر هستند و بیشتر به کلام الله عمل می کنند لابد.
مگه نمیبیند سپیده خانوم دانشمند دارن مدام اظهار فضل میکنند. اصلا نمیفهمه کلمات در دوره های مختلف معنی دیگری داشتند. مثل لمپنا بمن میپره بعد میگه بخواطر اینکه گفتم ما ریشه میمونی داریم عصبانی شدم.