سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
نویسنده:
علی اکبر ولایتی
امتیاز دهید
این فایل شامل تمام سوالات و جواب های کتاب « فرهنگ و تمدن اسلامی - دکتر ولایتی » می باشد .
بخش اول : کلیات
بخش دوم : زمینه های شکل گیری تمدن اسلامی
بخش سوم : شکوفایی علوم در تمدن اسلامی
بخش چهارم : سازمان های اداری و اجتماعی تمدن اسلامی
خش پنجم : هنر در تمدن اسلامی
بخش ششم : تاثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی
بخش هفتم : علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی
بخش هشتم : خیزش ؛ اقتدار مجدد جهان اسلام
بخش نهم : علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی
بخش دهم : بیداری اسلامی
بخش اول : کلیات
بخش دوم : زمینه های شکل گیری تمدن اسلامی
بخش سوم : شکوفایی علوم در تمدن اسلامی
بخش چهارم : سازمان های اداری و اجتماعی تمدن اسلامی
خش پنجم : هنر در تمدن اسلامی
بخش ششم : تاثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی
بخش هفتم : علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی
بخش هشتم : خیزش ؛ اقتدار مجدد جهان اسلام
بخش نهم : علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی
بخش دهم : بیداری اسلامی
آپلود شده توسط:
amirghorbani
1395/10/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
اگر نمی دانید، راهنمایی تان می کنم! نبطی ها تنها در اردن نبوده اند! آنها از اردن تا کرانه های مدیترانه تا عربستان گسترده بودند! اینجا نقشه راه های تمدن نبطی ها را می توانید ببینید! و اینجا هم جایگاه جغرافیایی مداین صالح که از تمدن نبطی ها بود! اگر هنوز بر این باورید که نبطی ها در عربستان نبوده اند، بیش از این کاری از دست من بر نمی آید! چون همانگونه که پیشتر نوشتم، «خفته نما» را نمی توان بیدار کرد!
اینجا هم نگاره ای است که گستره فرمانروایی لخمیان را نشان می دهد. سبز تیره گستره فرمانروایی لخمیان و سبز روشن گستره فرمانروایی ساسانیان است. ولی اگر بر آن هستید که بگویید ریشه نخستینشان اینجا نبوده و در یمن بوده، باید بگویم ریشه لخمیان و همه عرب ها و ایرانی ها و آمریکایی ها و اروپایی ها و ژاپنی ها و ... همه آدمیان امروزی، به آفریقا بر می گردد. و بی گمان اگر به شما بر نخورد، باید بگویم که ریشه همه ما پیش از آن به شامپانزه و پیشتر به گوریل بر می گردد!!!
افزون بر اینها تمدن لحیان نیز هست که تمدنی پیشرفته هم بوده اند که اینجا می توانید در باره آن بخوانید و اینجا نیز جایگاه چغرافیایی شان را ببینید! آنها دیگر از یمن نیامده بودند!
تمدن کنده هم بوده است! اینجا گستره فرمانروایی شان نشان داده شده است! تمدن پالمیرا هم بوده است که اینجا می توانید گستره ی فرمانروایی شان ببینید. و .... از این نمونه ها بسیار است.
این نگاره هم جایگاه دو تمدن دیرین و نویافته را نشان می دهد (گمان بر آن است که یکی از آنها جای شهر ارم باشد یا هر دو در پیوند با تمدنی یکسان باشند) که یکی از آنها در عمان نیست و در دل عربستان است!
در این دو گزاره دربرگیرنده ی دو پنداره ناسازگار است که پنداره نخست در راستای همان پیشداوری های شماست که پیشتر آن رویتان را نشان داده اید و پنداره پسین نشان می دهد که برای ریشخند بنده آن را گفته اید! بنده از ریشخند شما اندوهگین نمی شوم، آسوده باشید و هر چه خواستید بگویید. این برایتان خوب است.
پیروز باشید
این روشِ پژوهش است! در چنین پژوهش هایی هیچکس خوانش و بیان واژه ای را به دلخواه خود دگرگون نمی کند! شگفتا که چنین چیزهایی را نمی دانی!!!
اگر با دگرگون کردن واکه، معنای واژه دگرگون نشود، آنگاه این دگرگونی دلبخواهی رواست؟!!! اگر چنین است، زین پس به جای واژه «سَنگ» بگوییم «سُنگ»! چونکه به دیدِ کسی شاید زیباتر بنماید!!! تلاش کن شکیباتر باشی! بیشتر بخوان و بیشتر بیندیش! نگران هم نباش، نمی دانم چند سالت است، ولی اگر بیشتر بخوانی و بیشتر بیندیشی، بلکم شما هم می توانید بزرگتر که شدید، ایده های نوینی بدهید!
ویژگی همسان در این همانندی، همان «دگرگون کردن واکه» بود!
در این باره اندکی بردبار باش و بیشتر بخوان؛ آنگاه ناهمسانی این دو را در می یابی! «حق» با «حقیقت» در معنا همسان نیست! «حقیقی» هم با «حقیقت» همسان نیست! «حقیقت» نامواژه است ولی «حقیقی» گزارواژه است! اندکی بردبار باش!
سخن من این بود که کجا جایگزین کنم؟!!! بنده که پیشتر جایی چنین واژه ای بکار نبرده ام که بخواهم جایگزین کنم!!! یک بار دیگر برگرد و بخوان! حالا اگر دو بار خوانده ای و هنوز نگرفته ای، نگران نباش، برخی برای دریافت چیزی به بیش از دوبار خواندن نیاز دارند، برگرد و یک بار و دو بار و ... بیشتر بخوان! ببین که من چنین چیزی پیشتر ننوشته ام که اکنون بخواهم جایگزین کنم!!!
چنین نیست! معین هم هَنایش آورده است! باز هم می گویم! بردبارتر باش! بیشتر بخوان!
__________________
شگفتا!!! پس آنجا که «شهر اوبار» را با «شهنابو» جابجا گرفتید و نوشتید: «"شهنابو" سبا" در دیدگاه پیشین بشود "شهبانو سبا» ! آن نوشته را بیش از دوبار خوانده بودید؟!!!
خیر، بنده منظورم «سخن حقیقی» نبود بلکه همان «سخن حقیقت» بود. اینکه شما دریافت نمی کنید، از کوتاهی بنده نیست! این دو با هم همسان نیستند! بیشتر بخوانید و بیشتر اندیشه کنید تا چنین لغزشهایی نداشته باشید! آنگاه چنین ناهمسانی هایی را درمی یابید!
هرگز چنین نیست و من چنین باوری ندارم؛ که اگر چنین بود، در "سره نویسی" با شما هم رای می شدم! بنده هرگز در یک نوشته رسمی، بر سره نویسی پافشاری نمی کنم، چرا که زبان را ابزاری برای گفتگو می دانم. به دیگر سخن، زبان را آرمان و هدف نمی دانم بلکه ابزار می دانم!
راستی شاید سرچشمه «دریافت آسمانی» پسین تان (شما سره گفتید تا ...) چیز دیگری باشد!!! کمی ژرفتر اندیشه و اندکی درونکاوی کنید شاید به دستاوردِ دیگرگون و نوینی برسید!!!
______________
نمی توان به دلخواه خود و با دستاویزهایی همچون «همانندبودن» یا «زیباتربودن»، واکه ی یک واژه را دگرگون کرد. چندین نمونه پیشتر آوردم که نشان می داد چه می شود اگر چنین کنیم! ولی نمونه های دیگری هم می توان گفت که بسیار خنده آور می شود!
برای نمونه، اگر کسی از شما «سم» (زهر) بخواهد، می گوید: (سَم داری؟) حال اگر در نویسه ی «س» از واکه ی «پیش» به جای واکه ی «زبر» استفاده کند، شما چه واکنشی نشان می دهید؟!!! یا نمونه ای دیگر، اگر به شما بگویند «کَس خوبی هستید»، شما ناراحت نمی شوید و حتی خوشحال هم شاید بشوید! ولی اگر در واژه ی «کس» در نویسه ی «ک» واکه ی «زبَر» را با واکه ی «پیش» جابجا کنند، چقدر هولناک می شود؟!!!
نمونه ای هم از واکه های بلند می گویم؛ اگر شما یک نوشته را از زبانی دیگر به پارسی برگردانید و کسی آن را بخواند، شاید به شما بگوید: «چه ترگمان زیبایی انجام داده اید» اما اگر واکه ی «و» را جایگزین واکه ی «ا» بکند، چه می شود؟! «چه ترگمون زیبایی انجام داده اید»!!! از این نمونه ها بسیار است!!!
______________________
من تنها واژه «منظور» را که عربی بود بکار نبردم! واژه ههای عربی دیگری هم بکار برده بودم! چگونه شما چنین پنداشتید که آماج من سره نویسی بوده؟!!! شما آن گونه که از نوشته هایتان آشکار است، خیلی زیاد پیشداوری می کنید!
مانند این گزاره:
ینده کجا و در کدام نوشته ام زبان عربی را زبان کامل نامیده ام؟!!! همه اینها نشان بر آن است که شما هر کنشی از هر کس ببینید، یا آن را شیفته و شیدای اندیشه های خود می پندارید و یا دشمنی کینه توز!!! شما از کجا به این رسیدید که من زبان عربی را زبان بهشتیان می دانم؟!!! کدام بهشت و کدام بهشتیان؟!!! امام زمان دیگر کیست؟! من کجا نامی از امام زمان برده ام؟ براستی شما از کجا به این رسیده اید که من به امام زمانی هم باور دارم؟ ... هرچند که چشمداشتی بیش از این نمی توان از شما داشت! چه چشمداشتی می توان داشت، آنگاه که برای نمونه، گمان می برید که برداشت بنده اینست که این اموجی ها کنده می شوند؟!!! همانگونه که پیشتر گفتم، نژادپرست، همانند کسی ست که خود را به خواب زده است و بیدار کردنش شدنی نیست!!!
نه، این که پرسیدن ندارد!شما پاسخ این پرسش را نمی دانستید؟!