فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان ها
نویسنده:
شهروز حسنی
امتیاز دهید
کتاب با آوردن نتایج تحقیقات متعدد علمی ابطال داروینیسم را منطقا و عقلا اثبات می کند و سپس در پاسخ به پرسش چی به جایش در تلاش برای ارائه نظریه جایگزینی برای آن از دل قرآن بر می آید و با آوردن آیات متعدد فرضیه جدیدی را مطرح می نماید که ...
بیشتر
آپلود شده توسط:
hassan2008hassan
1395/07/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان ها
قربانتان گردم بشری که دانشمندان نام علمی انسان خردمند را برای ان برگزیده اند هزاران سال پیش از داروین گرفتار ده ها غل و زنجیر در فکر و ذهنش بود.
یادمان نرود جنگ کشورهای اروپایی با هم موسوم به جنگ جهانی اول و دوم که 52 میلیون کشته و صدها میلیون زخمی بر جای گذاشت جنگی از دل تفکر مدرن بوده که چه نازیسم , چه سوسیالیسم , چه ناسیونالیسم , چه لیبرالیسم همگی قائل به پارادایم پاگانیسمی ( کفر کیشی ) محصول افکار داروینیستها و تابعانش بوده اند
باور بفرمایید که در جنگ جهانی اول همه طرف های جنگ به شدت پایبند مذهب بوده و سلطان عثمانی و ویلهلم دوم و نیکلای دوم و جرج بریتانیای کبیر همه با هم و بنام حدایی واحد اتباع خویش را به نبرد فرا می خواندند.[/quote]
در اینکه همیشه دکاندارانی بوده اند که از ظرفیت عظیم مذهب برای استحمار مردم و پیشبرد مقاصد و هوسهای فردی شان استفاده می کردند شکی نیست , چرا جای دور می روید , مگر امام علی را با ترفند قرآن بر نیزه کردن وادار به ترک مخاصمه نکردند , مگر در صدر اسلام ابوسفیان و فرزندانش به نام دین , بر منبر رسول الله سوار نشدند و در دوره حاضر ... لذا اراده جنگهای موسوم به جنگ جهانی اول و دوم از ذهن فرماندهانی بیرون آمد که دغدغه دین نداشتند و برای زمین و پول و منابع , امکانات دسترسی به آبهای آزاد و ... دست به آن دیوانگی ها زده اند
گرامی بزرگوار
هوموساپینس نام علمی آدمیزاده به معنای انسان هوشمند و یا خرد ورز می باشد و برپایه نام گذاری علمی کارل لینه سوئدی شکل گرفته است. اگر احساس می شد که دانشمندانی چون لینه کافر شده اند کلیسای قرن هژدهم اروپا هنوز قدرت کافی برای سرکوبی انها را داشت.
پاگانیست هستند
پس از ورود مسیحیت به اروپا باور های مذهبی کهن به تدریج جای خود را به آیین جدید داده اما همچون دیگر ادیان با وجود تغیییر آیین مردم و به رسمیت شناخته شدن مسیحیت آثار مذاهب کهن هنوز وجود دارد.
هدف آنها این است که مردم بر کفر خودشان باقی بمانند و همچنان ایمان و باور به الله خدای یگانه را پیدا نکنند
باور بفرمایید که داروین را با وجود مخالفت های شدید کلیسای انگلستان از دین بیرون رفته معرفی نکردند و گرنه در بریتانیای عهد ویکتوریایی در عمل او قادر به کار و تدریس نبود.[/quote]
تعاریفی که دانشمندان اغلب یهودی غرب از انسان ارائه داده اند : 1- انسان , حیوان ناطق 2- انسان حیوان , شگفت انگیز 3- انسان , حیوان اجتماعی ماب 4- انسان , حیوان خرد ورز و ... همگی ریشه در خود برتر بینی یهود و دیگر حیوان بین آنها دارد . لذا ملاک ما برای انسان , از تعریف آنها نیست و ما منابع خود را برای تعریف انسان و انسانیت داریم . به همین خاطر اسامی یونانی که آنها روی پاره های تفکر خود می گذارند برای ما در حکم صرفا آشنایی با تفکرات آنهاست و خود را پایبند آن نمی دانیم و کلمه علم قرآنی را روی آن نمی گذاریم .
اگر شما تاریخ دین در غرب را از ابتدا مطالعه و تحلیل فرمائید به این نتیجه می رسید که غرب پس از یک دوره طولانی کفر کیشی در چند قرن واسط مسیحیت تحریفی را پذیرفت که تعارضات جدی درون آن پیدا شد و دادگاههای تفتیش عقاید و جنگ ها و ... همگی باعث شد تا بالاخره نسلی سر کار بیاید که انقطاع خود را از دین و بازگشتش به دوره پاگانیست را فریاد زند لذا بسیاری از آثار افرادی همچون کسانی که نام بردید در این دوره روی داده است که کلیسا دیگر قدرت اعمال زور و ظلم های پیشین را نداشته است نکته جالب اینجاست که از این به بعد است که نقش سازمانهای مخفی یهودیت نظیر فرماسونری و ... برجسته می شود و گویی جای کلیسا را پر کرده است . و اهداف این گروه هم به خوبی در پروتوکل های یهود برای اداره جهان قابل بررسی است
لذا همه چیز به همه چیز ربط دارد .
در پایان به باقی دوستان اعلام می کنم که این تضارب آراء را به قصد کل کل برگزار نمی کنم بلکه برای باز شدن موضوع و حواشی آن , مفید تشخیص دادم . امید وارم از این انجام وظیفه , بهره کافی را ببرید .
اگر اینگونه حساب کنیم تعداد کافران در ایران بر تعداد مسلمین می چربند!
پس با این حساب فردوسی را باید پاگان به حساب آورد و حافظ و مولوی را مهدور الدم!![/quote]
نه عزیزم فردوسی بزرگوار و حافظ و مولوی و سایر بزرگان که دغدغه شان مقابله با انحرافات بوده همیشه باقی اند چون حق همیشه باقی است . و به حمدالله جمعیت ایران با اینکه فقط یک درصد جمعیت جهان است فطرتا حق گرایند و لو اینکه در زبان یا فکر مقداری ابهام داشته باشند
قربانتان گردم بشری که دانشمندان نام علمی انسان خردمند را برای ان برگزیده اند هزاران سال پیش از داروین گرفتار ده ها غل و زنجیر در فکر و ذهنش بود.
یادمان نرود جنگ کشورهای اروپایی با هم موسوم به جنگ جهانی اول و دوم که 52 میلیون کشته و صدها میلیون زخمی بر جای گذاشت جنگی از دل تفکر مدرن بوده که چه نازیسم , چه سوسیالیسم , چه ناسیونالیسم , چه لیبرالیسم همگی قائل به پارادایم پاگانیسمی ( کفر کیشی ) محصول افکار داروینیستها و تابعانش بوده اند
باور بفرمایید که در جنگ جهانی اول همه طرف های جنگ به شدت پایبند مذهب بوده و سلطان عثمانی و ویلهلم دوم و نیکلای دوم و جرج بریتانیای کبیر همه با هم و بنام حدایی واحد اتباع خویش را به نبرد فرا می خواندند.
بسیاری از نظریه های علمی و اصطلاحات مربوط به آن وارد زبان روزمره شده اند و طبیعتاْ بعد از مدتی افراد مختلف آنها را برای انتقال معناهایی متفاوت مورد استفاده قرار داده اند. کلماتی نظیر:
اثبات – proof
Sean Carroll فیزیکدان و استاد انستیتیوی تکنولوژی کالیفرنیا می گوید: « متداول ترین مفهومی که بد فهمیده شده است و به طور گسترده ای نادرست به کار می رود، مفهومِ « اثبات» است. تعریف مشخص این کلمه می شود « روش منطقی برای رسیدن به یک نتیجه گیری بر اساس مجموعه ایی از حدس و گمان ها» که با معنای رایج این واژه در مکالمه های عادی اصلا همخوانی ندارد. منظور مردم در گفتگوهای شان وقتی که کلمه اثبات را به کار می برند این است که شواهد مسلم برای ادعای شان دارند.
همواره یک ناهمگونی میان چیزی که ما دانشمندان مدعی می شویم و آن چه که مردم از آن درک می کنند وجود دارد. زیرا ما معمولاْ تعریف دقیق تری از پدیده ها در ذهن داریم. ما دانشمندان می دانیم که علم به طور ذاتی هیچگاه چیزی را اثبات نمی کند! به همین خاطر زمانی که از ما می پرسند: « چطور می توانید اثبات کنید که نوع بشر ادامه انواع دیگر جانداران است؟ و آیا واقعا می توانید اثبات کنید که تغییرات آب و هوایی به خاطر زیاده روی انسان هاست ؟»
ولی ما دانشمندان به جای آن که بگوییم البته که می توانیم اثبات کنیم ، مِن مِن می کنیم و نمی توانیم خودمان را به هر دلیلی متقاعد کنیم که مدعی اثبات پدیده ایی شویم. علم نمی تواند چیزی را اثبات کند، در طول تاریخ تحول علم٬ همواره تئوریهای جامع تر، قابل اطمینان تر و معتبرتر درباره جهان هستی ایجاد می شود. آنچه که هست فقط یک مسیر مداوم «بهروزشدن» و «توسعه یافتن» است. فرق اندیشه علمی با سایر تلاش های ذهنی بشر دقیقاْ همین نکته است و شاید به همین دلیل پیشرفت و موفقیت علم نیز مداوم است.
نظریه – Theory
Dave Goldberg از روسای دپارتمان فیزیک کیهانی دانشگاه فیلادلفیا که در طی ۵ سال گذشته جزو صد دانشگاه برتر امریکا بوده است سعی می کند تعریف مشخص تریی از کلمه « نظریه» فراهم کند. او می گوید:
مردم کوچه و خیابان (به همراهِ کسانی که سنگِ ایدئولوژیِ خاصی را به سینه می زنند) زمانی که واژه « نظریه » را می شنوند آن را با یک طرح یا ایده یا حدس و گمان بی اهمیت یکسان می پندارند. ولی نظریه علمی یک مجموعه به هم پیوسته و جهانشمول از ایده هایی قابل آزمایش هستند. هرچند٬ امکان طرد و رد شدن شان توسط آزمایشات یا تجربه های علمی دیگر همواره وجود دارد.
بهترین نظریه های علمی مستحکم و همه جانبه مثل نظریه تکامل می توانند تصحیح و کامل تر شوند ولی هسته اصلی شان در باربر چالش های بوجود امده ماندگار خواهند بود. سخن آخر این که نظریه های علمی تا حدودی انعطاف پذیر هستند و ترمیم و تصحیح نکات جزیی ترا باعث نمی شود ساختمان کلی نظریه فرو بریزد. می شود اینجا و انجا در بین محاوره مردم شنید که: «تکامل تنها یک نظریه است» و این سخن به شکل نادرستی القا کننده این برداشت است که یک نظریه علمی چیزِ کوچکی است، در حالی که این طور نیست.
9-- در مورد شانتاژ ضد اسلامی " هرگاه کسی شک و شبهه ای در دین داشته باشد از دین خارج شده و مرتد اعلام میشود و مخصوصا در اسلام خونش حلال می شود." باید بیان کرد : پیامبر اسلام و همه ائمه مدام مردم را به سوال پرسیدن تشویق می کردند و از طرفی جلسات مباحثه علمی که سلاطین جور برای شکستن هیبت علمی ائمه انجام می دادند همه باطل بودن سخن شما را ثابت می کند اتفاقا اگر در عالم خلق رازی موفق به کشف بسیار مهم الکحول یا الکل می شود چون شاگرد درس امام صادق بوده است و اینکه مامون برای ضربه زدن به امام رضا صائبی و یهودی و مسیحی را جلوی امام صف می کند تا شبهه مطرح کنند و تنها کسانی که قادر به ارائه پاسخ منطقی و مستدل بودند این شجره طیبه بوده اند همگی نشان می دهد که علم و فکر و پاسخ به شک و شبهه در اسلام شیعه چقدر اهمیت دارد لذا خواهشمندم جعلیات سایر فرقه ها و مذاهب و یهود و مسیحی را با اسلام شیعی خلط نکنید که به آن ضربه بزنید .در مورد حکم ارتداد هم باید گفت که پس از انقلاب , امام خمینی علی رغم وجود هزاران عنوان شبهه و مخالفت با اسلام فقط در یک مورد از این ظرفیت استفاده کرده اند آن هم در مورد سلمان رشدی ملعون بود که هنوز هم جاری است و آن ملعون امروزه تحت شدیدترین حفاظت انگلیسی مخفی است خوب به نظر شما اگر این حکم نبود امروز چند سلمان رشدی در هر گوشه جهان هر قبیحی را علیه پیامبر خدا و جبرئیلش و ... به زبان می راندند و ...
10- در مورد جمله " اما علوم مبنا و پایه اش بر اساس تفکر و ذهن خلاقانه است" خلط کلماتی که از نظر ترمینولوژی (ریشه شناسی ) به نتیجه نمی رسد , مجددا شما را به بحث افتراق علم از ساینس غربی جلب می کنم و اینکه پایه ساینس بر حس , تجربه و تکرارپذیری است و کلمه قرآنی تفکر با ذهنیت گرایی غربی ( (MIND IS GOD فرق دارد .
11-در مورد جمله " علوم و دانش هیچگاه ادعا نمی کند که همه چیز را می داند و هر روز در پی مکاشفه زمینه های جدید است اما دین می گوید به همه چیز آگاه است" و مقایسه ای که بین ساینس و دین صورت داده اید شاید سایر مدعیان دین در زرتشتی و صائبی و یهودیت و مسیحیت و بودیستها و ... و حتی برخی از فرقه های اسلامی با جعل موارد باطل و تحریفی و برای دکانداری خود چنین القائاتی را در مخاطبانشان صورت دهند ولی شیعه و پیرو فکر و راه علی ع و اولادش می گوید : آنکس که به من چیزی آموخت مرا عبد خود کرد و اللهم زدنی علما من المهد الی اللحد و علم و دانش گمشده مومن است و ...
12- در مورد جملات " و این صدمه روحی و فکری شدیدی است برای کسانی که لحظه ای خود را در عرصه دانش، شکست خورده می بینند و با سرهم کردن چیزهایی که می دانند در صدد جبران بر می آیند و اینگونه، تحقیقات چند صد ساله بشری را زیر سوال میبرند." که بنده را مورد تفقد قرار داده اید و دچار صدمات روحی و فکری شدید خوانده اید پناه می برم به آیه : ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ(النحل/125)
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایتیافتگان داناتر است. و اینکه داروینیسم حداکثر 200 ساله مطرح شده ولی ادیان توحیدی بیش از 7000 سال قدمت مسئولیت رشد معارف و هدایت بشر را عهده دارند .
و در پایان دعای همیشگی ام اللهم اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین
6- در مورد قیاس باطلی که بین تعالیم دینی و ( دانش و علوم به زعم شما و در اصل ساینس غربی ) عنوان کردید باید توضیح دهم : علوم ( به معنای حقیقی آن که در قرآن به کار رفته ) به 2 بخش جعل و خلق تقسیم می شود علم خلق : مثلا آب در 100 درجه سانتیگراد به جوش می آید و همه عقلای عالم این را قبول دارند و هیچ دعوایی هم بین آنها نیست مثل فرمولهای ریاضی و فیزیک و شیمی و .. که با ماده سز و کار دارد هیچ دانشمند مسلمان و یهودی و مسیحی حتی بودایی و کافر و ... با اینها مشکلی ندارند , سندش اینکه غرب تکنولوژیک امروز روی میراث علمی امثال بو علی سینا و رازی و خیام و ... انقلاب صنعتی صده 16 را رقم زده است دعوا در عالم جعل است که مباحث در سطح دکتری را در بر می گیرد که عمده مباحثش در علوم انسانی است مثال : وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ(الروم/21) و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند! یعنی الله زن و مرد را در رابطه زوجیت برای همدیگر خلق می کند ولی رابطه رحمت و موده را بین آن دو جعل می کند .. لذا انسانها در جعلیات خود مثلا در شرق بودیست و شینتوئیست به بت پرستی باورمند می شوند و در هند به 1001 فرقه تقسیم می شوند و در غرب به امانیسم و خود محوری می رسند و ... مثلا در ادیان توحیدی حاخام های یهود حکم به تکفیر عیسی ع را می دهند و در اسلام وهابیت به نام اسلام و الله سر شیعه را می برند تا به بهشت بروند تمام این احکام در عالم جعل بررسی می شود ولی تنها با منطق توحیدی می توان حق و باطب جعلیات انسانها را ثابت کرد نتیجه اینکه توضیخات دین ستیزانه شما باطل است اینقدری که الله در قرآن انسانها را به تفکر و تعقل و درس و فهم دعوت کرده است هیچ مصلح بشری دعوت نکرده است و حرف آخر اینکه وقتی فقط شخص خودت مطرح باشی : لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی خودت می دانس ولی اگر قرار باشد در فضای عمومی تبلیغ دین ستیزی و هر چیزی غیر دین را انجام دهی آن وقت ما را مقابل خودت خواهی دید
7- در مورد این حرفتان " دین یک باور است که از کودکی در ذهن انسان به صورت موروثی ثبت می شود" باید اعتراف کنم که حس ترحمم نسبت به دوران کودکیتان را بر انگیختید و بیان می کنم در اصول دین تقلید جایز نیست یعنی هر مسلمان باید خودش به سطح و باور توحید , معاد , نبوت , عدل , امامت برسد و اگرنه اسلام زبانی یا موروثی او را قبول نمی کنند
8- در مورد این حرف " اما علوم براساس تحقیق و مطالعه و آزمایش و راستی آزمایی پدید می آید. در پذیرش دین تعقل و تفکر جایی ندارد" طبق توضیحات قبلی احتمالا منظور شما ساینس غربی است که اثبات در آن مبتنی بر آزمایش و تکرار پذیری استوار است بسیار خوب ما که گفتیم در حوزه عالم خلق ما هم با بسیاری از آزمایشات ساینتستیک برای کشف پدیده های عالم موافقیم و حتی به آن امر شده ایم ولی دوست عزیز با ابزار ساینس نمیشه پدیده های روانی و روحی و عالم جعل را تفسیر و اثبات کرد .
1- اولا ضمن تشکر از اینکه این حقیر را لایق دانستید که از قرآن مواردی را دانسته ام لیکن خودم اقرار می کنم که دانشم در این حوزه کمتر از بوعلی سیناست که گفت دانشم از قرآن به اندازه دانه ریگی است از اقیانوس
2- جمله شما را اصلاح می کنم : اینجانب با آوردن دهها فکت و گزاره از تحقیقات دانشمندان عموما غربی مخالف فرضیه داروین که کاملا مستدل و مستند و قابل پیگیری است بطلان داروینیسم را اعلام کردم حتی استدلال خود داروین را که در مورد زمان ابطال نظریه اش است از کتاب خودش آوردم اگر از تعداد فکت ها راضی نشده اید کافی است جستجویی در فضای مجازی بفرمائید تا به عمق بحث پی ببرید . اگر حوصله اش را داشته باشید شما را به مناظرات داغی که خلقت گراها و داروینیست ها در آمریکا داشته اند داشته اند جلب می کنم (البته توضیح دهم که استدلالات خلقت گراها در آن مناظرات عمدتا بر انکار داروینیسم است و در مقوله نظریه جایگزین چون دسترسی شان به منابع تحریفی از کتاب مقدس است فشل مانده اند ) به اضافه مطالب این صفحه و اسنادی که ارائه شده است هم مفید است http://www.mashreghnews.ir/fa/news/314273
3- با توجه به توضیح بالا , بنده حقیر از قرآن برای رد فرضیه داروین استفاده نکرده ام از فکتهای علمی و منطقی برای ابطال داروینیسم استفاده کرده ام و از دل قرآن برای ارائه فرضیه جایگزین استعانت کرده ام . لذا داروینیسم را اینقدر بزرگ نبینید که لازم باشد از قرآن برای ابطالش ادله آورد .
4- فرضی که از دید خودتان در جمله " فرضیه ای که دانشمندان و محققان سراسر دنیا هیچ گونه شکی درباره درستی آن ندارند" مطرح کرده اید با توجه به توضیحات بند 1 محل اشکال جدی است و البته خاطر نشان می کنم در سراسر دنیا فقط دو قوم هستند که قادر به نظریه پردازی های در این سطح هستند یکی قوم یهود و یکی قوم شیعه لذا به شما اطمینان می دهم که در سرتاسر دنیا هیچ فرهنگ و تمدن و مردم یا کشوری نیستند که دغدغه شان پرداختن به این حوزه از مباحث نظری باشد اگر هم باشد , حداکثر قادر به رصد موضوع هستند نه ابراز وجود , حال اگر به مدرک گرفته های دانشگاههای مدرن با سیلابس درسی آنها عنوان دانشمند می نهید و منظورتان از دانشمندان سراسر دنیا آنها هستند که موضوع کاملا روشنه آنها به چیزی اقرار دارند که می بایست در برگه امتحانی خود بنویسند تا مدرک و درجه خود را از دست اساتید داروینیستشان بگیرند و اگر بخواهند خلاف آن را اظهار کنند گویی مدرک و اعتبار و هویت خودشان را زیر سوال برده اند .و ...
5 در مورد توهینی که کردید : " یادآوری این نکته ضروری است که دانسته های دینی با دانش و علوم قابل مقایسه نیست و ..."
توجه شما را به توضیحاتی که در مورد فرق علم از ساینس ارائه شد جلب می کنم به اضافه اینکه إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ لذا مطالبی که از یهودیت یا مسیحیت (اسرائیلیات ) به اسم دین در ذهن شماست و غالبا تحریفی و دست نوشته دکان داران به اسم دین موسی و عیسی علیهما السلام است را به حساب اسلام ننویسید .
اگر اینگونه حساب کنیم تعداد کافران در ایران بر تعداد مسلمین می چربند!
پس با این حساب فردوسی را باید پاگان به حساب آورد و حافظ و مولوی را مهدور الدم!!