[quote='sorry']
نوذر توسط توسط افراسیاب سر بریده شده؟؟؟؟
میشه منبع مرجعشو برام بگین؟؟؟؟[/quote]
سوی شاه ترکان رسید آگهی
کزان نامداران جهان شد تهی
دلش گشت پر آتش از درد و غم
دو رخ را به خون جگر داد نم
برآشفت و گفتا که نوذر کجاست
کزو ویسه خواهد همی کینه خواست
چه چاره است جز خون او ریختن
یکی کینهٔ نو برانگیختن
به دژخیم فرمود کو را کشان
ببر تا بیاموزد او سرفشان
سپهدار نوذر چو آگاه شد
بدانست کش روز کوتاه شد
سپاهی پر از غلغل و گفت و گوی
سوی شاه نوذر نهادند روی
ببستند بازوش با بند تنگ
کشیدندش از جای پیش نهنگ
به دشت آوریدندش از خیمه خوار
برهنه سر و پای و برگشته کار
چو از دور دیدش زبان برگشاد
ز کین نیاگان همی کرد یاد
ز تور و ز سلم اندر آمد نخست
دل و دیده از شرم شاهان بشست
بدو گفت هر بد که آید سزاست
بگفت و برآشفت و شمشیر خواست
بزد گردن خسرو تاجدار
تنش را بخاک اندر افگند خوار
شد آن یادگار منوچهر شاه
تهی ماند ایران ز تخت و کلاه
شاهنامه-پادشاهی نوذر
دگر آنکه بد گوهر افراسیاب
ز توران بدانگونه بگذاشت آب
به زاری سر نوذر نامدار
به شمشیر ببرید و برگشت کار
شاهنامه-پادشاهی خسرو پرویز
[quote='Khwanirath']قابل ذکر است که هرودوتوس ماجرای مرگ کورش را از بین روایت های مختلف برگزیده و سرپرسی سایکس در حقیقت داشتن ماجرای ذکر شده تشکیک می کند.
ضمن اینکه در این کتاب هیچ اشاره ای به نوذر -یا نوتره اوستا- و گردن زده شدن این شاه ایرانی توسط افراسیاب نمی کند.
در کل کتابی ذوقی یافتمش تا تاریخی.[/quote]
نوذر توسط توسط افراسیاب سر بریده شده؟؟؟؟:O:O:O:O
میشه منبع مرجعشو برام بگین؟؟؟؟:O
قابل ذکر است که هرودوتوس ماجرای مرگ کورش را از بین روایت های مختلف برگزیده و سرپرسی سایکس در حقیقت داشتن ماجرای ذکر شده تشکیک می کند.
ضمن اینکه در این کتاب هیچ اشاره ای به نوذر -یا نوتره اوستا- و گردن زده شدن این شاه ایرانی توسط افراسیاب نمی کند.
در کل کتابی ذوقی یافتمش تا تاریخی.
[quote='هیرکان'] ... سکاهای آریایی نژاد ... [/quote]
جناب هیرکان،
آیا منظور خاصی از تاکید بر اصطلاح «نژاد» در «آریایینژاد» دارید که مدتهاست فقط در عرصهی زیستشناسی کاربرد دارد؟
آریایی هم فقط یک تیره و تبار بوده و ارتباطی با «نژاد» ندارد. تنها یک نژاد بشری بر کره زمین وجود دارد و بس!
فقط قبل از اسلام پادشاهی در این سرزمین دارای ثبات بوده
در مقایسه با دودمان های ملوک الطوایفی پس از سقوط ساسانیان تا رویکار امدن صفوی جز در دوران هایی همچون اوایل سلجوقیان فلات ایران دارای ثبات سیاسی نبود.
البته در پیش از اسلام نیز کور کردن و کشتن برادر و پسر و پدر به عنوان رقبای احتمالی مرسوم بوده است و گهگاه همچون دوران بهرام چوبین تخت کیانی بطور موقت از اعضای دودمان حکومتگر خارج می شده است. این سرزمین دارای ثبات بوده.
ثبات در طول تاریخ ایران امری نصبی بوده است.
نباید فراموش نمود که خراسان و آذربایجان در دوران هخامنشی همواره در معرض تاخت و تاز سکاهای آریایی نژاد بوده و در عهد ساسانی نیز هپتالیان همواره به خراسان بزرگ می تاختند و قدرتگیری خزران در شمال قفقاز باعث ایجاد دژ های دفاعی همچون دربند داغستان توسط ساسانیان شد.
اما در کل ثبات و بهم پیوستگی دودمان های حکومتگر پیش از اسلام ایران قابل مقایسه با دوران پس از آن نیست.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پادشاهان سر بریده در تاریخ ایران
نوذر توسط توسط افراسیاب سر بریده شده؟؟؟؟
میشه منبع مرجعشو برام بگین؟؟؟؟[/quote]
سوی شاه ترکان رسید آگهی
کزان نامداران جهان شد تهی
دلش گشت پر آتش از درد و غم
دو رخ را به خون جگر داد نم
برآشفت و گفتا که نوذر کجاست
کزو ویسه خواهد همی کینه خواست
چه چاره است جز خون او ریختن
یکی کینهٔ نو برانگیختن
به دژخیم فرمود کو را کشان
ببر تا بیاموزد او سرفشان
سپهدار نوذر چو آگاه شد
بدانست کش روز کوتاه شد
سپاهی پر از غلغل و گفت و گوی
سوی شاه نوذر نهادند روی
ببستند بازوش با بند تنگ
کشیدندش از جای پیش نهنگ
به دشت آوریدندش از خیمه خوار
برهنه سر و پای و برگشته کار
چو از دور دیدش زبان برگشاد
ز کین نیاگان همی کرد یاد
ز تور و ز سلم اندر آمد نخست
دل و دیده از شرم شاهان بشست
بدو گفت هر بد که آید سزاست
بگفت و برآشفت و شمشیر خواست
بزد گردن خسرو تاجدار
تنش را بخاک اندر افگند خوار
شد آن یادگار منوچهر شاه
تهی ماند ایران ز تخت و کلاه
شاهنامه-پادشاهی نوذر
دگر آنکه بد گوهر افراسیاب
ز توران بدانگونه بگذاشت آب
به زاری سر نوذر نامدار
به شمشیر ببرید و برگشت کار
شاهنامه-پادشاهی خسرو پرویز
ضمن اینکه در این کتاب هیچ اشاره ای به نوذر -یا نوتره اوستا- و گردن زده شدن این شاه ایرانی توسط افراسیاب نمی کند.
در کل کتابی ذوقی یافتمش تا تاریخی.[/quote]
نوذر توسط توسط افراسیاب سر بریده شده؟؟؟؟:O:O:O:O
میشه منبع مرجعشو برام بگین؟؟؟؟:O
ضمن اینکه در این کتاب هیچ اشاره ای به نوذر -یا نوتره اوستا- و گردن زده شدن این شاه ایرانی توسط افراسیاب نمی کند.
در کل کتابی ذوقی یافتمش تا تاریخی.
جناب هیرکان،
آیا منظور خاصی از تاکید بر اصطلاح «نژاد» در «آریایینژاد» دارید که مدتهاست فقط در عرصهی زیستشناسی کاربرد دارد؟
آریایی هم فقط یک تیره و تبار بوده و ارتباطی با «نژاد» ندارد. تنها یک نژاد بشری بر کره زمین وجود دارد و بس!
در مقایسه با دودمان های ملوک الطوایفی پس از سقوط ساسانیان تا رویکار امدن صفوی جز در دوران هایی همچون اوایل سلجوقیان فلات ایران دارای ثبات سیاسی نبود.
البته در پیش از اسلام نیز کور کردن و کشتن برادر و پسر و پدر به عنوان رقبای احتمالی مرسوم بوده است و گهگاه همچون دوران بهرام چوبین تخت کیانی بطور موقت از اعضای دودمان حکومتگر خارج می شده است.
این سرزمین دارای ثبات بوده.
ثبات در طول تاریخ ایران امری نصبی بوده است.
نباید فراموش نمود که خراسان و آذربایجان در دوران هخامنشی همواره در معرض تاخت و تاز سکاهای آریایی نژاد بوده و در عهد ساسانی نیز هپتالیان همواره به خراسان بزرگ می تاختند و قدرتگیری خزران در شمال قفقاز باعث ایجاد دژ های دفاعی همچون دربند داغستان توسط ساسانیان شد.
اما در کل ثبات و بهم پیوستگی دودمان های حکومتگر پیش از اسلام ایران قابل مقایسه با دوران پس از آن نیست.