درد اهل قلم
نویسنده:
باقر مومنی
امتیاز دهید
از مقدمه ی کتاب:
در پنجاه سال اخیر نویسندگان، شاعران و هنرمندان فراوانی در راه آزادی کلام، در نیمه راه زندگی جان خودشان را از دست دادند. از جانب کانون نویسندگان خواهش می کنم بیاد همه ی آن از دست رفتگان و به خصوص آنها که می توانستند الان باشند و گرمی کانون ما را صد چندان کنند، و بیش از همه به یاد پنج نفر از آنها یعنی نیما یوشیج، صادق هدایت، صمد بهرنگی، جلال آل احمد و علی شریعتی یک دقیقه سکوت کنیم.
به یاد این شعر مولوی افتادم که می گوید:
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهای شیران خداست
بیشتر
در پنجاه سال اخیر نویسندگان، شاعران و هنرمندان فراوانی در راه آزادی کلام، در نیمه راه زندگی جان خودشان را از دست دادند. از جانب کانون نویسندگان خواهش می کنم بیاد همه ی آن از دست رفتگان و به خصوص آنها که می توانستند الان باشند و گرمی کانون ما را صد چندان کنند، و بیش از همه به یاد پنج نفر از آنها یعنی نیما یوشیج، صادق هدایت، صمد بهرنگی، جلال آل احمد و علی شریعتی یک دقیقه سکوت کنیم.
به یاد این شعر مولوی افتادم که می گوید:
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهای شیران خداست
آپلود شده توسط:
hanieh
1395/12/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی درد اهل قلم
کوتاهی از این کتاب با ارزش را در اینجا نقل میکنیم:
بدون شک سانسور نمیتواند همه را برای همیشه سرکوب کند و یا همه را برای همیشه بفریبد و یا همه را برای همیشه بخرد یا به دلخواه جلوی همه چیز را بگیرد. اینجاست که به شعبدهای دیگر دست میزند. ایجاد محیطی پر از سوءتفاهم. سوءتفاهم در همه چیز، هنر مترقی را به ابتذال آلوده میکند و بر ابتذال جلوهای مترقی میدهد. برنارد شاو و برشت را بازاری میکند و بر فرمالیسم لباس اصالت میپوشاند. هنرمند ترقیخواه و پویا معمولا برای فرار از چنگ سانسور به تمثیل و یا شکلهای دیگری از نو و کهنه روی میآورد و از آنها برای بیان گفتنیهای خودش کمک میگیرد اما دستگاه سانسور نه تنها با تمام امکاناتش مدرنیسم را به بازار میآورد بلکه میکوشد تا همان هنرمند سانسور شده را ھم آرام آرام بجانب پرداخت هرچه بیشتر فرم بکشاند و او را از محتوی خالی کند و خلاصه از او یک فرمالیست بسازد.
سانسور موجب گسترش شارلاتانیسم در هنر میشود. بیهنران بجای تقویت استعدادهای خودشان دست به چشمبندی و خالبازی میزنند. در شعر به حجم متوسل میشوند و در نقاشی به خط . در ادب به شکل میپردازند و در هنر مثلا به تجربه.اما این شارلاتانی رویه دیگری هم دارد و آن بازی گرفتن و سوداگری با تمایلات مردم است. شاعر یا نویسندهای که کمترین دردی ندارد بجای آنکه قلمش را درعالم خودش بکاربیندازد از روی تفنن و شوخی هزار نیرنگ میزند و در نوشتهاش کلماتی و اشاراتی بکار میبرد که یعنی من هم بله، از شما هستم . در واقع اینها از محیط سیاهی که سانسور بوجود آورده تغذیه میکنند و با بکار بردن کلماتی مانند شب، سیاه و سبز و مانند اینها مردم را دست میاندازند و در عین حال هنر جدی و راستین را هم تخطئه میکنند. در دوران حکمروائی سانسور کلمات از محتوی خالی میشوند و مفاهیم حرمتشان را از دست میدهند و وقاحت جای صراحت را میگیرد.
بیضائی نقل کرد که داریوش یا کورش یکیشان ادعا کرده است که خداوند کشور را از خشکسالی و دروغ در امان بدارد. خشکسالی که دیگر همه ریشهها را سوزانده است و دروغ همچنان سکه رایج بازار است و سانسور رواج دهنده آن، نمونهای از این سکه رایج را از میان تبلیغاتی که درباره سمینار کتاب صورت گرفت مثال میآورم. در این سمینار تمام ناشران و صاحبنظران حاضر اظهار میکردند که ممیزی از عوامل عمده سیر نزولی نشر کتاب در ایران است و حتی در قطعنامه نوشتند که "مقررات ثبت کتاب ... بشکل و وضع عملکرد کنونی آن یکی از علل رکود کتاب است" ولی نخستوزیر وقت در مقابل تمام این مطالب براحتی گفت « عجالتا نمیبینم که ممیزی یقه کسی را گرفته باشد » ...
مجله سپید و سیاه-شماره 1086-آبان 1357