رسته‌ها
گفته ها
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 21 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 21 رای
✔این کتاب شامل این بخشها است:

پیشگفتار
حرف هایی برای دانشجویان
چند مقاله:
شعر
هوشنگ پزشک نیا
سیر سقوط یک امکان
تپه های مارلیک
گفتارهای چند فیلم:
تپه های مارلیک
یک آتش
موج و مرجان و خارا
خانه سیاه است
گنجینه های گوهر
گفتگو درباره داستان ها

کتاب "گفته‌ها" مجموعه‌‌ای است از برخی مقالات، سخنرانی‌ها و یک مصاحبه با ابراهیم گلستان که توسط نشر "بازتاب نگار" در دهه هفتاد منتشر شده است. مقالات و نظرات گردآمده در "گفته‌ها " به این دلیل از اهمیت فراوانی برخوردار هستند که مخاطب ابراهیم گلستان می‌تواند با بسیاری جنبه‌های نظری او در باب ادبیات و هنر آشنا شود.
اولین بخش از کتاب به "حرف‌هایی برای دانشجویان دانشگاه شیراز" که نظرات گلستان را در مورد فرهنگ معاصر، رنسانس ، اندیشه، اسپانیا و قرون وسطی بیان می‌کند و همچنین حرف های او در مورد عواملی که هنر ایران را تهدید می کند، اختصاص داده شده است.
سپس به بررسی فیلم های داستانی و مستند او پرداخته شده است و در انتها دیدگاه های گلستان در قالب مقالاتی مثل شعر، سیر سقوط یک امکان (نوشته‌ای درباره مسعود کیمیایی) و "هوشنگ پزشک‌نیا، نقاش " از قسمت‌های اصلی این مجموعه محسوب می‌شود.
توجه به فرم و ساختار داستان نویسی در ادبیات گلستان دارای اهمیت خاصی می باشد و او در کتاب "گفته ها "اذعان می دارد که فرم داستان نویسی او متاثر از شگردهای زبانی و ساختارهای متون کهن ادبیات فارسی به ویژه گلستان سعدی بوده است.
چنانکه خود گلستان در مورد نثر در کتاب«گفته ها» می‎گوید: «نثر را در دو حال یا از دو نقطه نظر نگاه کنیم. یکی خود نثر؛ یعنی فارسی نویسی، یکی این نثر در خدمت بیان؛ یعنی که با این نثر چه جور چیز را می گوییم. نثر در خدمت بیان. خود نثر. نثر نیز یکی پاک نوشتن است، و یکی با این پاک نوشتن، ساختمان و حجمی را بوجود آوردن، پاک نوشتن برای من؛ یعنی تا بشود صفت را کنار گذاشتن و به جای آن موصوف را به فشرده ترین صورت نمایاندن به طوری که خودش نماینده صفتش بشود، کنار گذاشتن، مقصودم قید دستوری است بیشتر، و از همه مهم‎تر؛ یعنی روال و روند حرف‎های شفاهی را که جوشندگی زنده و زنده بودن جوشنده را دارند الگوی کار قراردادن، مقصود این نیست که لغت ها را بشکنیم یا اصطلاحات گذاری رسم امروز را در زبان بچپانیم. این کار درست همان هویت و ماهیت «فاخر» نویسی را دارد و فرقی ندارد با لغت‎های قلنبه را از متن‎های کهنه آوردن و با کمک آن ها پز دادن. نه مقصودم این است که بشنویم خودمان در خلوت چه جور حرف می زنیم، با چه آهنگ و ضرب و با چه پس و بیش بودن کلمه ها، چه جور کلمه ها که صدای بلند اندیشه هستند پا به پای اندیشه که در ذهن ما برای بیان شدن شکل می‎گیرد بیرون می‎آیند، همان جور هم به جای زبان بر قلم بیاوریم‎‎شان.عروض زبان؛ یعنی این.»
ویژگی خاص دیگری که آثار گلستان را در مقایسه با سایر نویسندگان بیشتر برجسته کرده است ،نوع نگرش وی به مقوله سنت و تجدد و ریشه های فرهنگی اصیل در مقابل تفکر مدرن او می باشد و در حقیقت داستان های او بر اساس همین ستیز بین سنت و تجدد شکل می گیرند.
در مجموع می توان گفت ابراهیم گلستان نویسنده ای است که بر پایه باورهای فردی خویش پیش می رود. او همیشه از جریان های عوام گرایی رایج در ایران گریخته و از بسیاری جهات پیش رو بوده است.
او در جای دیگری در کتاب "گفته ها" در مورد هنر می گوید:«هنر همیشه فردی است و برون‌ریزی و بیان ذهن یک فرد بوده است و هست؛ حالا اگر به اجتماعی بودن یا لزوم اجتماعی بودن هنر اشاره بفرمایید، در حداکثر این می‌تواند یک صفت یا یک جهت برای هنر باشد. شکل پدید آمدن مستقیم‌اش نیست. شکل مستقیم پدیدآمدن‌اش هم نیست...»
در کتاب "گفته ها" به گفتگوهای دیگر گلستان در مورد برخی دیگر از داستان‌هایش مثل آذر، ماه آخر پاییز ، شکار سایه ، جوی و دیوار و تشنه و مد و مه نیز برمی‌خوریم .
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
346
آپلود شده توسط:
mohammad abedi
mohammad abedi
1392/04/06

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی گفته ها

تعداد دیدگاه‌ها:
1
ابراهیم گلستان:
وقتی که بعد چند دقیقه به «توپخانه» برگشتم و می رفتم که تلگراف بفرستم به مرکز خبرگزاری در رم که عکس ها را برایشان فرستادم- آنجا سرباز بود که با ته تفنگ هر کس را که می گذشت می کوبید. ده تا هم نبود عده شان، اول، اما تفنگ بود، بی توضیح. از هر که هم که می گریخت می پرسیدی که علت چیست، هیچ کس نمی دانست. می زدند، فقط. از دم. من توی تلگرافخانه گیر افتادم چون مأمورهای پاسبانی آنجا از ترس اینکه کار کتک با تفنگ تا داخل اداره بیاید در را از درون کلون کردند. تلگرافخانه در آن سالها هنوز در عمارت قدیمی خود بود. ایوان روی سردر ورودی آن باز بود و سرتاسر، که دیدگاه وسیعی بر تمام میدان بود. رفتم آنجا به انتظار اینکه دسته های مخالف که می آیند از برخوردهای حتمی شان فیلم بردارم. یک بارکش رسید پر از لاتهای چوب به دستی که نعره «جاوید شاه» می زدند. "لاتی" دشنام من به آنها نیست: حرفه شان این بود. پیدا بود. گفتیم شاید اجیر دسته های طرفدار دولت اند و عربده هاشان فقط به قصد فریب نظامیان باشد. اما نظامیان وظیفه زدن هر که را می گذشت، گذاشتند به آنها و جوخه جمع شد رفت. آنها هم دریغ نکردند. فرزتر بودند و کارکشته تر بودند. بیشتر هم بودند.
گفته ها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک