غرش طوفان - جلد 2

لونای حاکم باستیل که بعد ملاقات بیلو و گروه صلح شهرداری تسلیم نشده ونامه ای از فله سل برای مقاومت و رسیدن کمک نیروهای سویسی است به روی مردم مجددا اتش گشوده گروهی سرباز او را دستگیر و مردم قلعه را گشوده ژیلبرت ازاد و به میدان شهرداری رفته و مردم خشمگین سه تن لونا.ستوان و فله سل خائن را سر بریده سرها بر نیزه می کنند.
دکتر ژیلبرت که از اتش زدن اسناد باستیل ممانعت کرده برگه بازداشت خود بوسیله امضا نکر محبوب بوده به نزد دختر وی در بیرون شهر رفته از نکر توضیح بخواهد وی سفید مهر امضا کرده و ان را ملکه امضا و درخواست اندره شاورنیه(تاورنیه همسر) می باشد و توصیه نامه ای به شاه نوشته برای اینکه ژیلبرت را به عنوان پزشک نزد شاه نگه دارد.
ژیلبرت به نزدشاه رفته و شاه اندره را احضار و دکترژیلبرت وی را به خواب مغناطیسی برده و محل صندوقچه را پیدا و شاه یک نفر را می فرستد تا برای ژیلبرت بیاورد.
ملکه با اطرافیان در حال مذاکره درباره مردم و مجازات انهاست و برادر شاورنیه پیشنهاد می دهد 40 هزار سرباز بیرون پاریس به مردم حمله نمایند.شاه برای صرف شب چره به جلسه وارد و در مقابل درخواست ملکه و نظامیان صبر پیشه می کند....

بخش دوم کتاب به وقایع مربوط به دکتر ژیلبرت می پردازد.او که در جوانی به اندره تاورنیه تجاوز و بعد بچه را دزدیده و به روستایی برده و با ودیعه بیست هزار لیره که از بالسامو گرفته برای تربیت گذاشته به امریکا می رود و در کنار ازادیخواهان مبارزه و دکتر می شود و برای ازادی فرانسه بازمی گردد.
بیلو کشاورز که بخشی از زمین های دکتر ژیلبرت دست اوست نامه ای از دکتر دریافت و کتابی را برای مطالعه برای کشاورزان دریافت می کند.مامورین به خانه بیلو ریخته و پی تو برادر شیری پسر ژیلبرت را که برای بیلو کار کرده و از مدرسه به دلیل نداشتن توانایی خواندن لاتین اخراج و از خانه عمه فرار کرده و کتاب دست اوست توقیف و او می گریزد.بیلو در اتاقی دیگر حبس و مامورین صندوقچه ای که به دنبال ان بودند یافته و می روند.بیلو و پی تو برای در جریان قرار دادن دکتر که صندوقچه مال او و امانت است به طرف پاریس شلوغ می روند و دراه دسته های سربازان سویسی.اطریشی و المانی را مشاهده می کنند.
در پاریس مردم ازدهام کرده و دو مجسمه مقوایی از نکر وزیر معزول و محبوب مردم دوک اورلئان خائن طرفدار ملکه را حمل می کنند.بیلو به انها پیوسته ناگهان یک دسته سرباز سویسی به مردم هجوم اورده و اتش می گشایند و عده ای کشته شده مردم به میدان عقب نشسته از سربازان فرانسوب برای دفاع از مردم کمک خواسته انها پذیرفته به دسته سربازان سوار المانی که حمله ور شده انداتش گشوده و سپس می روند.
بیلو و پی تو مسلح شده به پانسیون درس پسر دکتر ژیلبرت رفته و می فهمند دکتر به زندان باستیل افتاده و برای تصرف ان بدانجا رفته و با گونتراش و ده ها هزار مردم که از میدان شهرداری و جاهای دیگر امده و سلاح های شهرداری و باروت را از فله سل کدخدای اصناف گرفته اند به جنگ با مدافعان قلعه پرداخته دروازه اول فروریخته دروازه دوم بیلو ارابه ها را پر کاه کرده در پاه انها جلو رفته اتش زده و دروازه دوم می ریزد.

کتاب را مطالعه نمودم.ملکه ماری انتوانت برای حفظ ابرو به نزد شاورنیه زخمی می رود و با او صحبت کرده و از وی می خواهد ورسای را ترک کند.اندره دوتاورنیه از حسادت به ملکه در قضیه عشق شاورنیه ترک دربار کرده و در صومعه استقرار می یابد.شاورنیه در حال بوسیدن لباس ملکه توسط شاه غافلگیر شده و ملکه به دروغ تقاضای او را ازدواج با اندره دوتاورنیه اعلان می نماید.اندره موافقت و در جریان خواستگاری پدر سکته کرده از خوشحالی و از دنیا می رود.ازدواج در کاخ ورسای و با حضور شاه و ملکه صورت می پذیرد.
از سوی دیگر اندره دولاموت با کاردینال سعی در بخشیدن گردنبند مشهور به ملکه و جلب محبت او و پرداخت به جواهری بومر-بومسانگ در سه قسط می نمایند.کاردینال قسط اول 500 هزار لیره را اماده و اقای بالسامو یا همان کاگلیرو برگ استقراض قبلی کاردینال را می اورد و پول را می گیرد.ملکه سعی می کند از وزیر مالیه که مرتب از مردم استقراض می نماید قسط اول را بگیرد که باید به تصویب شاه برسد و شاه ان را رد می کند.
دولاموت نقشه ای کشیده و گردنبند را پیش خود نگه داشته و دو رسید یکی پرداخت در سر ماه از سوی ملکه به جواهر فروشان و یکی تحویل جواهر به جواهری برای ملکه جعل می کند.از طرفی اندره که به ملکه شبیه بوده -دختر خدمتکار- و توسط کاگلسترو مخفی شده همسایه دولاموت شده و توسط وی فریب داده می شود و برای نقشه نقش ملکه در ورسای را برای سه مرتبه بازی می کند که کاردینال روهان را به عنوان معشوقه پذیرفته.جریان توسط شاورنیه برای ملکه بازگو و دولاموت با گردنبند فرار و کاردینال و بعد دختر و همسرش دستگیر و محاکمه علنی و دولاموت داغ زده شده و زندانی شده بعد سه ماه دختر باردار خدمتکار از باستیل ازاد روهان ازاد و کاگلیسترو تبعید می شود.