رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
475
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289
[quote='Khwanirath']و دیگر اینکه امیدوارم همه ما رویکرد بالغانه تری داشته باشیم. والسلام[/quote]
ار شرایط ابطال روزه که چندین مورد هست که لازم نیست بگم چون خودت بلدی احتمالا، چندتاش رو می بینی ؟ پس باز هم کامل نیست. خب توضیح بده آجر استحکامش یعنی چی ؟ آقای غروی اشتباه گفته پس معلوم شد چرا منطقا ضعیفی چون معلمت اینه مخالف ماده معنا نمیشه بلکه میشه ایده که در کنار دنیا و آخرت قرارش می دی و باز هم آخرت ایده نیست پس چون جنس حرفت متفاوت بود یعنی ماده و معنا. حرفت اشتباه است و همون قیاس مع الفارق رو کردی که گویا کمال همنشین درت اثر کرد و مغالطه پیش پا افتاده و پامنبری مثل معلمت هست. این آجر و بچه بازی ها دیگر چیست ؟ این مثال های سطحی که به درد دبیرستان هم نمی خوره دیگه چیه ؟ شما فلسفه اسلامی نمی دونید چیه در طی دوران طلایی اسلام و بعدش فیلسوفان ایرانی و عربی که درباره فلسفه صرف نه لزوما دین حرف زدن به مجموع گفتار های آن های فلسفه اسلامی مثل هنر اسلامی گفته شد مگر این پرت و پلا های آجر را بگوییم فلسفه اسلام همونطور که عوام پشت کار های خود یک فلسفه می چسبانند مثل : (( فلسفه مدیریت من این ... )). که ربطی به فلسفه دین ندارد و آخرت بحث فلسفی نیست پس بحث الهیاتی است چون تعاریف متفاوته در ادیان پس بی خودی فلسفه رو به الهیات پیوند نده. تو هنوز تاریخ فلسفه رو بلد نیستی پس نظر نده. اولا در تفسیر طبری چی گفته ؟ شما اینجا هرچی میشه یه کپی پیست می کنی ولی اینجا چرا نکردی؟ حتما نبوده درست می گم ؟ اگر هم بوده احتمالا مال علوم دوران خود بود که معجزه نیست. و طبق منطق خودت گفتم که میگی درک ما در گذشته اگر با آینده فرق کنه درک آینده است گفتم اشتباه است، پس قرآن طبق نظر تو معجزه علمی نداره. در مورد اعجاز قرآن باقی آن استدلال های مخالف را بخوان چون حرفی نمی زنم دلیل بر سرکوبی وحشیانه از جانب شماست پس به همین بخش بسنده بکن در شرایط نابرابره بحث ما چون در هنگام بحث با وحشی ها اول باید حواست به نیزه باشه بعد زبان. باز هم نتونستی انکار کنی کسی تا به حال حماسی گفته مثل فردوسی و قضیه گرشاسب نامه توضیح بیجا بود چون مثل مقایسه عراقی با حافظه و ما میزان حماسی بودن منظور نیست که کمیت هست بلکه کیفیت مد نظر ما هست.
ctr2006 گرامی،
برای نوشته‌ی نخست که هیچ سند و بن‌مایه‌ی معتبری نیآوردید.
برای نوشته‌ی دومی این "سنن ابو داوود کتاب 38 شماره 4390"
را آوردید که آدم را گیج می‌کند، باید نشانی درست جلد و برگه یا
شماره روایت را بگویید. هیچ گمانی ندارم که این را از روی نت برداشتید.
پیش‌تر چند بار به این‌گونه نشانی‌ها برخوردم، و زمانی که به آنها مراجعه
میکردم، نوشته درباره چیز دیگری بود. بن‌مایه‌ای می‌آورند تا دیگران باور کنن.
بنده برای نوشته‌ام ۴ بن‌مایه آوردم که میتونید برید بخونید.
کاش اون پژوهشی هم که فرستادم می‌خواندید.
به هر روی، از این گفتمان خوشحال شدم و چیزهایی یاد گرفتم.
شاد و مانا باشید.
خدانگهدار همگی.

آیات 185 و 187 البقره درباره روزه:
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
ماه رمضان [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است [کتابى ] که مردم را راهبر و [متضمن] دلایل آشکار هدایت و [میزان] تشخیص حق از باطل است پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد و کسى که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مى‏ خواهد و براى شما دشوارى نمى‏ خواهد تا شماره [مقرر] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید و باشد که شکرگزارى کنید
در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى‏ دانست که شما با خودتان ناراستى میکردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى‏ توانید] با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این است‏ حدود احکام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى ‏کند باشد که پروا پیشه کنند
حال خداوند وضو را کامل توضیح داده، ولی نماز با این اهمیت را توضیح نداده. چرا؟ شاید چون شکل خاصی مد نظر خدا نیست.
خب حالا به نقض دیگری از سخنان خودتان رسیدیم. قبل تر می گفتید مفسر باید دلیلی بیاورد که نتوان آن را رد کرد، الان می گویید اگر چنین دلیلی بود که دیگر اختلافی نبود. و بعد بنده طرفدار نسبیت هستم! هستم و نیستم، قبل از حرف زدن فکر کنیم.
کجای آن تارنگار در تبیان، در کنار صرف و نحو فارسی از صرف عربی صحبت کرده بود؟ کپی کنید. البته نخواهید کرد چون نخواهید یافت. پس چرا قرار داده اید وقتی نیافتنی ست؟ پاسخ این است چون خودتان هم آن لینک را نخواندید و نخوانده فرستادید. لابد در گوگل جستجو کردید و کلمه ای نزدیک یافتید و بعد آن را فرستادید. محض اطلاع، این هم منابع آن لینک:
دستور مفصل امروز، دکتر خسرو فرشید ورد
دستور زبان فارسی، حسن احمدی گیوی
نکته ای هم عرض کنم این است که بحث بر سر رعایت نکات نگارشی است. ویرگول برای نوشته های شما خیلی لازم است چرا که عدم وجود آن، منجر به برداشت اشتباه می شود. جاهایی از حرف شما می شد چند برداشت کرد.
و دیگر اینکه امیدوارم همه ما رویکرد بالغانه تری داشته باشیم. والسلام

شما نه تنها فلسفه اسلامی نمی دانید، نه تنها منطق نمی دانید، نه تنها ادبیات نمی دانید، که حتی قرآن را هم نمی دانید و جالب اینکه با این سطح از معلومات، سر سوزنی در اظهار فضل قصور را جایز نمی دانید. به آیات وضو و روزه در قرآن نگاه می کنیم برای کسی که مدعیست در قرآن وضو و روزه را "کامل" نگفته:
آیه 6 سوره مائده درباره وضو:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید چون به نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین مسح کنید و اگر جنب‏اید غسل نمایید و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏ اید و آبى نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دستهایتان بکشید خدا نمى‏ خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏ خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس بدارید

شما تازه مدعی بودید که اعراب، ادیب بوده اند. الان می گویید اعراب قدیم نمی دانستند که قرآن نظم آهنگ دارد و الان فهمیده اند. بازگشت شما از سخنتان را می پذیرم و سطح ادیب بودن اعراب قدیم را درک می کنم. خوب است شما هم همین کار را انجام دهید.
و حرفی عجیب. گفتید "این آیاتی که در قرآن میگن علمی است در زمان اعراب علمی شناسایی نمی شد". یک تفسیر کشاف زمخشری و جامع البیان طبری را حداقل بردارید و مطالعه کنید.
و گفتید "شعر سپید حتی مسجع نیست ولی باز هم شعر است". تازه رسیدیم بر سر اینکه لیلی مرد بود یا زن؟ روزهاست بر سر اختلاف نظر ادیبان بر سر شعر دانستن اشعار سپید صحبت می کنیم. حالا می گویید سپید، شعر است؟
و در مورد اعجاز قرآن هم پیش بینی هایی در قرآن هست مثل سوره روم که به حقیقت پیوست. و یا قرآن ابولهب را اهل دوزخ دانست. حتی اگر به ظاهر مسلمان می شد و کفر خود را پنهان می کرد، قرآن نقض می شد. جالب شد که شما بیان خود قرآن که دلیل اعجازش را عجز انسان ها در آوردن سخنی بی تناقض در طی 23 سال می داند را رد می کنید؟ در زمینه شعر هم اطلاع شما درست نیست. افرادی مثل حافظ، بالای صد بار شعر خود را ویرایش می کردند. و یا فردوسی نیز چند باری در آن دست برد. و گویا گرشاسپ نامه را نخوانده اید. البته اگر زحمت نمی کشیدند و نظر بنده را در ذیل کتاب، به همراه خود کتاب حذف نمی کردند، در آن جا اشاره کرده بودم که میزان حماسی بودن گرشاسپ نامه، حدود 2 الی 4 درصد از شاهنامه بیشتر است. در مقاله ای تحلیلی در مقایسه این دو اثر با نرم افزاری بخصوص خوانده بودم. من هم حرفی از تعداد مخالفین و موافقین نزدم که حالا بخواهد مغلطه باشد یا نباشد. عرضم این بود که اختلافی بین ادیبان است.
بسیار خب اگر این مسئله شما را راضی می کند که از دو پیوندی که قرار دادید، کپی را در اینجا قرار دهم که بی ارتباط بودن آن را نشان دهم چنین خواهم کرد. و شگفتا که کسی برای رد نظر بنده، به همان لینکی که خود قرار داده مراجعه نمی کند، بلکه می گوید اگر بی ارتباط بود، چرا کپی آن را اینجا قرار ندادید. آدم تعجب می کند که واقعاً افراد بالغی هستیم؟ و اما دو پیوندی که قرار داده بودید که گفتم بی ارتباط است.
در لینک تبیان، اشاره به صرف فارسی شده است. مطالب زیر، عیناً کپی از همین لینک هاست:
"اسم معرفه و نکره
(صرف فارسی/بخش نهم)
اسم نکره یا ناشناخته اسمی است که در نزد مخاطب مبهم و نا معین باشد مانند: زنانی، روزی، مردانی و یک روزی.
از نشانه های نکره می توان به "ی" و "یک" و صفات مبهمی از قبیل: چند، فلان، هر، چنین و چنان اشاره کرد، مثال: چه مردی، هیچ زنی، فلان فیلم، یک روزگاری، هر شبی و.....
نکته:
"ی" بر معانی دیگری غیر از نکره هم دلالت می کند"
خب بفرمایید ببینم از کجای این عبارات بر آمده که در مورد زبان فارسی است؟ در عربی "ی" می آید که بخواهد نکره ساز باشد؟ چرا هیچ صحبتی از تنوین نکرده است؟ جواب این هست که چون مربوط به کلمات عربی نیست.
اما لینک فارس نیوز
"اختلاف معنایی الف و لام عهد و جنس در تفسیر آیات قرآن کریم"
و اصلا کل مقاله در مورد این اختلاف است. در صورتی که بحث ما بر سر این بود که چرا "ال" بکار نرفته. هر گاه ال بکار می رفت، صحبت می کردیم که "ال" عهد است یا جنس که البته در این آیه اگر هم می آمد، جنس بود نه عهد!
در مورد مثال آجر، در کلاس فلسفه اسلامی آقای دکتر غروی، عیناً همین مثال را زدند. ماده، ظاهر آجر است و معنا استحکام آن. دنیا ماده است و آخرت معنا. تشابه در جنس نیست. در کیفیت است. این ها اولیات منطق است که نمی دانید.
[quote='Amin4ty']
تو آشنایی نداری
ادعای خدایی شما
از لحاظ منطق ضعیفی
مغالطات از رو نادانی می کنی
یا قانع شدی جواب دندان شکن خوردی یا نفهمیدی
تو از هوش بهره نداری
چرا پرت و پلا می گی
انسان بی منطق زیاده[/quote]
اتفاقاً با مناهج دیگر تفسیری آشنایی دارم و به حدود 30 تفسیر هم نظر انداخته ام و این روزها هم مشغول خواندن دو تفسیر دیگر هستم و اتفاقاً اکثر تفاسیری که خوانده ام، قرآن به قرآن نیستند. اما نقد سخنان شما:
گفتید: "اگر متفاوت قرار بود نباشه اسلام را موسی میاورد و یهودیان الان به شیوه مسلمانان می خواندن". مگر اسلام گفته به این شیوه حتماً نماز بخوانید؟ اصلا بحث ما بر سر همین مسئله هست آنوقت این را به عنوان استدلال مطرح می کنید؟ اگر ما معتقد باشیم که نماز کسی که مثل یهودیان نماز می خواند مورد پذیرش الهی نیست و چنانچه فردی یهودی آنگونه نماز بخواند، خدا از او خواهد پذیرفت، با زبان بی زبانی می گوییم که معیار خداوند دو تاست. یعنی یکی را بابت عملی مجازات می کند و دیگری را نمی کند که صد البته از عدل الهی به دور است. نماز، یک صورت نیست. یک هدف است. کدام هدف؟ اقم الصلوه لذکری. یاد خدا هدف نماز است. صرفاً به یاد خدا بیفتیم که چه بشود؟ که تنهی عن الفحشا و المنکر بشود. یعنی گناه نکنیم. در هیچ جای قرآن هم نفرموده نماز را بخوانید. بلکه فرموده نماز را اقامه کنید. اقامه کردن نماز، محدود به شکل ظاهر نیست بلکه پیاده کردن آن در زندگیست. حال گناهکاری که نماز بخواند، نماز او قبول نیست. چرا؟ چون جلوی فحشا و منکر او را نگرفته و در زندگی او پیاده نشده است. خدا فرموده که نماز از فحشا و منکر باز می دارد. حال کسی که نماز می خواند و گناه هم می کند حکمش چیست؟ او که نماز خوانده؟ بله نماز خوانده ولی نماز را اقامه نکرده است.
و چه بدیهیاتی را انکار می کنید. این که فهم نماز الزامی نیست و تنها پس و پیش نگفتن آیات در نماز مورد توجه خدا بوده است. چه سخن عظیمی را به چه معنای سخیفی تقلیل داده اید. وانگهی، کجا حرفی از "آیات" زده؟ و در مسئله الکل ضعیف هم اشتباه می کنید. آیه نفرموده پس از خوردن شراب به نماز نزدیک نشوید. بلکه فرموده در حالت مستی! پس اگر شراب اندکی خورده شود-فارغ از گناه و حرام بودن-و هوشیاری انسان برقرار باشد، در فهمیدن نمازش مشکلی نیست و حالا بماند که آیا اصولا اهل شراب، اهل اقامه و پیاده سازی نماز هست یا نه و آیا فایده ای در این نماز که جلوی گناه را نمی گیرد هست یا خیر. در این آیه بطور واضح از "ما تقولون" صحبت شده یعنی "چیزی که می گویید". نگفته "چگونه می گویید". حرف از ماهیت است نه چگونگی.
در همین نهج البلاغه آمده : افراد و اشخاص ، ملاک تعین و تشخیص حق نیستند ، بلکه حق را خود ملاکی است که افراد با آن سنجیده می شوند . . . .
خوب اگر مردم ما فقط به همین یک سخن عمل می کردند آیا وضعیت اینگونه بود ؟ دیگر نه کسی علی پرست بود نه کسی امام پرست و نه کسی کوروش پرست . . . .
بلکه همه فقط خداپرست می شدند . . . خدا هم که پیدا نیست که کسی را به بند بکشد . . . . خدا که از نژاد خاصی نیست که موجب تفاخرات قبیله ای و کینه توزی های قومی و یا موجب نژادپرستی شود . . . . خدا یعنی : حق
پس همه انسان ها به مرور زمان ، تابع حق و سخن حق و منطقی می شدند و دنیا بهشت می شد . . . .
1- انجیل را مطالعه کن . در سراسر آن عشق و ایمان و صلح و آگاهی و معرفت موج می زند . حتی در بسیاری از موارد کاهنان دینی و روحانیون مذهبی و فریسیان ( لباس شخصی های تندرو ! ! ! ) به شدیدترین کلمات آماج انتقاد و توبیخ حضرت عیسی قرار گرفته اند . . . . از آن سو کلیسای قرون وسطا را نگاه کن که طی هزار سال هر چه کرد بر خلاف و بر عکس سخنان عیسی و انجیل بود . . . خوب این چه ربطی دارد به حضرت عیسی و یا انجیل ؟
2- نیچه ، جانش را بر سر دفاع از یک اسب گاری گذاشت . ولی هیتلر و حزب نازی با تفسیر غلط اندیشه های او چه جنایت ها که نکرد . روزی در قطار یک خانم محترم انگلیسی به نیچه می گوید من از شما دلخورم ! نیچه می گوید چرا ؟ زن می گوید شما نوشته اید : به سراغ زنان می روید تازیانه را فراموش نکنید ! ! ! نیچه خم می شود و دست آن خانم را می بوسد و می گوید : خانم اشتباه به عرض شما رسانده اند . . .
آری مصلحان و پیامبران بزرگ خداوند اگر زنده شوند دست تک تک مردم را می بوسند و می گویند : ببخشید اشتباه به عرض شما رسانده اند . . .
البته مقصر خود جامعه است . آمریکا یک کشور به شدت مذهبی است . ولی آنجا کسی را برای تفسیر و برداشت خاص از متون دینی زندان و شکنجه نمی کنند . . . آنجا مردم به تمام سخنان گوش داده و بهترین آنرا عمل می کنند ( دقیقا آیه قرآن : فبشر عباد الذین یستعمون القول فیتبعون احسنه = آزادی بیان)
ولی وقتی که فقط یک عده خاص حق دارند نظر خودشان را در خصوص کتاب آسمانی بیان کنند و سایر برداشت ها و نظرها ممنوع می شود ( به بهانه التقاط و گمراهی مردم ) اوضاع چنین می شود که می بینید . پس مشکل از یک مکتب نیست . مشکل از مردم است که وظیفه دارند حتی با دادن خون ، از منتقد و مخالف و از کسانی که در اقلیت هستند دفاع کنند .
وضو و روزه هم کامل نگفته و سند من همون سه تا آیا بود هر چند که تو از هوش بهره نداری که کنار هم بچینی موارد رو و استنتاج و استنباط کنی و باید حتما در قرآن بیاد این کتاب شعری است. باز هم تکرار ادعا نکن گفتم که در جملات امری که حکم کرده باز هم اشاره نکرده پس الزامی در این قضیه نیست. بعدش کسی هم اعتراض نکرده که قرآن شعر نیست پس چه سواد چه کسانی را می گویید؟ آجر ! چرا پرت و پلا می گی چه ربطی داره مگه بنایی هست اگر هم همچین چیزی باشه خیلی مسخره است بحث در مورد " دنیا و آخرت " ، الهیاتی است چون از جنس مباحث الهی هستند ولی ماده هم می تواند مبحثی در شیمی و فلسفه باشد و معنا در ادبیات و فلسفه. پس مثال هات مشکل داره چون از جنس نیست. اگر حق مطلق نباشه که حق نیست الهیات جز علوم انسانی هم نیست که قطعی نباشه چون الهیات تکرار پذیر نیست. و گفتم منظور ما بخشی نیست بلکه قسمت متفاوت هست زیرا چیزی که حق است باید کامل باشد. " "دلیلی که نشه ردش کرد" می داشتند و حرف می زدند که دیگر اختلافی نبود " اگر طرفدار نسبیت هستی چرا بحث می کنی ؟ انسان بی منطق زیاده که حرف مثل روز روشن رو نمی فهمند و به حرف های متناقض خودشان استناد می کنند که من معمولا زیاد با آن ها خصوصا امروز سر و کله زدم. اگر می خوندی متوجه میشدی صرف و نحو فارسی تنها نبود و در کنارش بود
[quote='Khwanirath']
و اما نهج البلاغه حدود 4 قرن پس از امام علی علیه السلام نوشته شده و سرتاسر آن خبر واحد است.[/quote]
اتفاقا تو آشنایی نداری که فقط قرآن به قرآن را قبول داری و تفاسیری که گفتی در کنار قرآن به قرآن باید باشه ولی تو همش زوم کردی رو تفسیر قرآن به قرآن و الان چیزی که من به تو دارم میگم رو داری به من بر می گردونی که واقعا عمل بسیار بچگانه ایی. اگر متفاوت قرار بود نباشه اسلام را موسی میاورد و یهودیان الان به شیوه مسلمانان می خواندن. و اینکه باز ربطی نداره به حرام و حلال بودن، حرفی نزده از ادعای خدایی شما. فقط گفته از کار حرام باز می داره و شما معلوم نیست از کجا این رو از توش در آوردی. شاید بشه اینطوری گفت که نماز اگر واقعا خوانده شود ( به قول تو فهمیده شود که بازم در آیه حرفی نزده بود از فهم ) جلوی حرام را می گیرد و اگر فهمیده نشود ممکن است باعث کار حرام می شود نه اینکه حرام باشه چون مثلا یک نقاش زشت می تواند باعث خلق یک اثر زیبا بشه پس از لحاظ منطق ضعیفی، فک کنم مغالطات از رو نادانی می کنی نه عمد. مستی ربطی به نفهمیدن نداره عده ایی در برابر الکل ضعیف عمل می کنند و در آیه گفته دانستن نه فهمیدن، چون در صورت ندانستن ممکن است آیات را اشتباه و یا پس و پیش گفت. خب نظم آهنگ هم از روی خود آهنگ به دست میاد پس حرفت عملا تصدیق به شعر می کنه ( باز هم ضد خودت داری حرف می زنی ) و زمان چه ربطی داره قبلا بحثش رو کردیم این آیاتی که در قرآن میگن علمی است در زمان اعراب علمی شناسایی نمی شد. پس بنا به منطق تو قرآن بار علمی نداره. شعر سپید حتی مسجع نیست ولی باز هم شعر است قاعدتا اگر نگوییم قرآن شعر نیست پایه اعجازش رو می گیریم چون اون زمان خبری از فیزیک و زیست و نجوم پیشرفته نبوده پس قرآن چه اعجازی داشته ؟ این که درش تناقضی ادعا کرده نیست عمل خیلی سختی نیست چون هر کس می تواند دفتری جمع کند و حرف هایی بزند و حواسش باشد پارادوکس نداشته باشد و پیشرفت و پس رفتی مثل یک فن یا علم درش نیست که شدت و ضعف بگیره ولی شعر اینطوری نیست هنوزم که هنوزه کسی مثل فردوسی مثنوی حماسی نگفته پس عملا ضد خودت حرف می زنی این نظر محمود عملا اشاره به شعر بودن می کند. خیلی ها هم متعقد هستند تعداد مخالف و موافق ربطی به صحت نظر نداره اگر منطقت این هست اینم باز یک مغالطه سوفیستی است. شعر هم جنس هست چون اجناس کیفیت های مشابه دارن ( منظورم جنس کالا نیست هر گونه جنسی که در منطق نوع را بخش می کند ) بعدش خیلی هم ربط داشت اون معرفه و نکره یا قانع شدی جواب دندان شکن خوردی یا نفهمیدی چون درمورد شعر بودن قرآن رفتی مطالب اونو کپی پیست کردی و بازم حرفی نزدی در موردش ولی در مورد این حتی این کارهم نکردی حالا از عمد هم بی توجهی به نگارش می کنم چون دوست ندارم مثل بعضی لفظ قلم و مسخره حرف بزنم که بازم ربطی نداره به نخوندن لینک ها با این ادعایی که می کنی که نخوندم یه سره بیا بگو نوشته های منم نمی خونی اگه منطقت اینه.
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک