رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
475
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289
ضمنا از برتری های پادشاهان ایرانی که من تحمل آنرا ندارم :
کشتن بزرگمهر این وزیر دانا و توانا به دست انوشیروان
قتل عام یک صد هزار نفر مزدکی . . . . قتل عام پیروان مانی . . . . برقراری کاست طبقاتی که شاگرد کفاش هم اجازه آموزش نداشته باشد ( فردوسی )
وجود گروه آدم خورها در دربار شاه عباس . . . . کور کردن چشم فرزندان شاه ، که اصلا یک رسم فراگیر بوده . . . . استعمار یمن ( تنها منطقه سرسبز عرستان ! ! ! ) به مدت دست کم یک قرن ! ! ! ! ت.وسط شاهان عدالت گستر ایرانی ! ! !
به آتش کشیدن دهلی . . . . و قتل عامل مردم بی گناه توسط نادرشاه بزرگ فاتح . . . . در عربستان خشکسالی می شود اعراب بدبخت گرسنه ، دامهایشان را به سمت نواحی مرزی ایران کوچ می دهند شاپور این مدافع حقوق بشر و این شاه عادل که من تحمل برتری او را ندارم : سران قبایل عرب را اعدام می کند و بعد هم از شانه های سایر اعراب : ریسمان رد می کند ! ! ! و برای همین ملقب می شود به لقب پرافتخار : شاپورذولاکتاف ! ! ! !
خشایارشا طی یک فکر بچه گانه و احمقانه به یونان لشگر می کشد و آتن را به آتش می کشد . . . قرنها بعد اسکندر به ایران حمله می کند و به تلافی این کار او تخت جمشید را با خاک ویران می کند ! ! !
نماینده و فرماندار شاهان فرزانه و عاقل شما بازرگانان مغول را می کشند و باعث حمله چنگیز به ایران و به خاک و خون کشیده شدن کشور می شوند . . .
در تخت جمشید : تخت شاهی را می بینی که بر دوش تعداد زیادی از مردم بدبخت گذاشته شده . . . این یعنی بردگی و بندگی که شما به آن افتخار می کنید . یعنی ما هوادار کسانی هستیم که به دنبال به بردگی و به بندگی کشیدن مردم خود و مردم سایر کشورها بودند !
نعمان شاه منذر حاضر نمی شود دختر زیبایش را به خسرو پرویز بدهد شاه رعیت نواز عادل شما که مجسمه حقوق بشر است دستور می دهد این عرب بدبخت را بیندازند زیر پای فیل ! ! !
با تمامی این جنایات اکنون اعتراض دارید که اعراب وقتی که قدرت مند شده اند نباید به پادشاهان شما حمله می کردند که جلوی این استکبار و زورگویی و نخوت و تکبر را بگیرند ؟ ؟ ؟ آنها نظام طاغوتی را ساقط کردند و نه فرهنگ ایرانی را . که اگر فرهنگ ما را ساقط کرده بودند اکنون چیزی به نام ایران وجود نداشت . . . به هر حال : اینگونه برتری ها و افتخارات ارزانی شما . . . شک نکنید تاریخ آینده بشر به این موارد به جای غبطه : لعنت می فرستد . . .
- در خصوص عشق به وطن و نژادپرستی و . . . نیز صبر کنید اگر خدای ناکرده کشور به دست این حضرات افتاد چنان بلایی از استبداد و دیکتاتوری بر سر شما می آورند که آـروزی امروزتان را بکنید . . .این آقایان کوروش پرست ، حالا که هیچ قدرتی ندارند و هیچ کاره اند همه را آماج فحاشی و توهین و تهدید قرار می دهند . . . تصور کنید اگر قدرت به دستشان بیفتد چه بساطی از خونریزی و استبداد به پا خواهند کرد به خدا قسم اینها دست هیتلر را از پشت می بندند . یک نفر از اینها روزی آمده بود منزل ما برای بحث و نظر . . . فقط چشمانش را بسته بود و توهین می کرد ! ! ! یک کلمه از سخنان مرا نمی شنوید ! ! ! باور کنید انگار کر شده باشد فقط جیغ می کشید ! ! ! ! بحث بر سر محمدرضا شاه بود من می گفتم هم نکات مثبت داشت هم منفی . مثلا بحث شکنجه و ساواک او و یا مصاحبه با خبرنگاران خارجی و . . اشتباه بود ولی ایشان اسرار داشتند که شاه کوچکترین عیبی نداشت و کشور دوباره باید پادشاهی شود ! ! ! ! !
1- جالب است اتهاماتی وارد می کنید که پیش از همه به خود شما بر می گردد . خود شما بارها مخاطبین را با کلمات تعصب و تنفر و نفرت خطاب قرار داده اید ولی وقتی خود شما به حق ( تازه آن هم به صورت غیر مستقیم ) دقیقا با عبارات خودتان خطاب قرار می گیرید ناراحتی می شوید ! ! ! ( ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند / بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست ! ! ! )
2- شما دقت نمی کنید من گفتم صرف نظر از پیامبر بودن و یا ملی گرا و وطن پرست بودن به عنوان یک ناظر بی طرف ( که شما خیلی ادعای آنرا دارید ! ) و فقط به عنوان مقایسه دو شخصیت تاریخی بیایید و دو نفر کوروش و محمد را قضاوت کنید که کدام یک موجب کشتار بیشتر شده اند ؟ و کدام یک هزاران کیلومتر بیشتر لشکر کشی کرده اند و کدام یک باعث نابودی تمدن ها شده اند ( لیدی و بابل و آتش زدن شهر اپیس ) و ارزش بخشش کدام یک بیشتر بوده کسی که قاتل عموی خودش و کسانی که سالها او را آواره کرده بودند را بخشید مهمتر است یا کسی که رفته است و خانه طرف را غصب کرده و بعد منت می گذارد که بیا تو را بخشیدم ! ! !
3- منی که تعصب دارم و شمایی که تعصب ندارید : من متعصب ، گفتم قبول دارم ممکن است اسنادی که مربوط به آتش زدن شهر اپیس توسط کوروش و سوختن زن و بچه مردم است ممکن است این اسناد دروغ و اشتباه باشد ( بای اینکه همان روز واقعه روی لوح گلی بابلی ثبت شده ) ولی شمایی که تعصب ندارید هنوز نمی خواهید زیر بار این اصل کاملا بدیهی بروید که آقا تنها سندی که واقعه بنی قریظه را گفته مربوط به سیره ابن اسحاق 140 سال بعد از این واقعه بوده است ! یعنی یک قرن و نیم بعد توسط فقط توسط یک نفر ذکر شده و اگر هم طبری و هزار نفر دیگر هم به آن اشاره کنند از روی همان سند ابن اسحاق بوده ولی شمای روشنفکر غیرمتعصب زیر بار این حرف خیلی واضح نمی شوید ! ! ! !
4- اینکه ابن اسحاق گفته تمامی اهالی قبیله را داخل خانه یک زن ، حبس کردند این موضوع مسخره و دروغ و خرافه برای شما حقیقت است ! ! ! و با وجود اینگونه تناقضات آشکار باز هم به ماجرای بنی قریظه اشاره می کنید . چرا ؟ فقط برای اینکه اسلام را بکوبید و فقط برای اینکه با تمایلات و خواهش های درونی شما منطبق است به قول خودتان جویای حقیقت باشید تا لذت آنرا درک کنید !
5- آیا این تحلیل خنده دار نیست : پیامبر در جنگ موته زورش به یک سپاه بی اهمیت نیفتاد و اصولا توان در افتادن با سایر کشورها را نداشت ولی فقط یکسال پس از مرگ او خلفاء توانستند همزمان به سه امپراطوری ایران و روم و مصر حمله کرده و فقط ظرف 10 سال پس از مرگ پیامبر ، نیمی از دنیا را فتح کنند ! ! ! آیا این عجیب نیست . . . .
6- سخن زیاد است و دلایل و مدارک : فراوان . . . . ولی چون برخی از دوستان محترم ، خودشان را به خواب زده اند و از بیخ و بن تصمیم به نابودی اسلام گرفته اند ( که صد البته خواب و خیالی واهی بیش نیست ! ! ! ) و برای همین توان درک حق و دیدن واقعیات واضح و روشن تاریخی را ندارند برای همین اگر خدا هم بیاید پایین . . . باز هم حرف خودشانرا می زنند . . .
کمی کمک همتون می کنم. بیشتر "تحلیل ها" و "جملاتی" که بر اساس این تحلیل ها صادر می کنین، بر اساس دیتاها و داده های معقول و مقبول نیست. وگر نه آفتاب را به گِل که نتوان اندود.
آدم احساس چندش و تنفر و خجالت می کند از اینهمه تعصب تحت نقاب دروغین روشنفکری و ایران دوستی

از این سخن زشت شما می گذرم خیلی عبارت سخیف و بی ادبانه ای هست و نشان از حمیت و تعصب نگارنده آن دارد. چشم بر روی حقیقت نبندی معدن چندش و تعفن را خواهی دید. دست از خود فریبی بردار و حقیقت عریان پیش رویت رو ببین بر چشم حقیقت خاک مپاش تا فرامینتبعیض آمیز و اشاعه دهنده نفرت رو ببینی آنگاه خواهی دانست به خاطر چه تفکراتی ضدانسانی یک انسان باید خجالت زده باشه.
از تعصب دست بردار تا رها و آزاد شوی ببین داری از چه اصول آزمایش شده ای داری حمایت می کنی و نتایج این افکار تا امروز چه بوده یک دوره نیک بدون نسل کشی از این باورها به ثمر ننشسته است. حالا شما چرا داری راه خطای آزمون شده ای دوباره تکرار می کنید؟!
پادشاهان سفاک و خونریز می شوند حامی صلح و منشور حقوق بشر

ایران ستیزی و بیگانه پرستی در اعماق وجود شما رخنه کرده، صد افسون که کینه و نفرت تار و پود جانت شده و خشم و تعصب در مغزاستخوانت رسوب کرده.
در این جهان پیش از امام و پیغمبر تحمیلی تو انسان هایی بسیار شریف در زمانه خویش بودند که از هر لحاظ و حیث برتر و نیک تر از امام و پیغمبرت بودند و تو تحمل این برتری رو نداری و دست به فحاشی می زنی
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد

Khwanirath گرامی
کما اینکه مسائلی در قرآن هست که با حقوق بشر غربی در تعارض قرار می گیرد

فرمودید به دنبال اصل اسلام در قرآن هستید برایم بسیار جالب است بدانم مواردی که از نظر شما اسلام طبق ترجمه های دقیق و موشکافانه از قرآن با اعلامیه جهانی حقوق بشر (یا به قول شما حقوق بشر غربی) در تضاد است، را اجمالی و تیتروار بیان کنید. جالب است که شما دستاورد های بشری در دنیای نوین را کم اهمیت تر از نتایج تحقیقات خود در باب قرآن می دانید.
شبیه این حرف های قشنگ را بسیاری پیش از شما هنگام برخورد اسلام با مدرنیته بیان کردند و وعده سرزمین شیر و عسل را دادند این راه همان طور که پیشتر عرض کردم همان مسیری بود که مجاهدین خلق رفتند و نتیجه آنرا دیدیم گروهک هایی که فکر می کردن قرآن و اسلام کلید همه چیز است و نتیجه اش را دیدیم.
البته با شما موافقم که بدعت شیعه گری در اسلام ضربه بیشتری به اسلام زده ولی از پایه دین با واقعیت و حقیقت و اخلاق مشکل دارد.
mt1397 گرامی
شما در نظر پیشین خود بر درستی قتل و عام بنی قریظه از نظر تاریخی مهر تائید زدید و برای آن از لفظ اعدام یهودیان استفاده کردید. منابع من با گفتار تاریخی شما تناقضی خاصی ندارد درواقع تفاوت نگرش من و شما این بود که شما اعدام یهودیان یک قبیله را به حق و من یک نسل کشی هولناک قلمداد می کردم که در آینده آموزه ای برای کشتار دیگران توسط قوای اسلام شد.
سیاوش گرامی
گویا وقتی با شما گفت و گو می کنم همیشه چون دایره به نقطه اول بر می گردم
تفاوت پیامبر با آن پادشاه!! خدمت شما بارها عرض شده حرف جدیدی ندارم اضافه کنم خودم و دوستان دیگر فرق یک پادشاه باستانی با شخصی که مدعی ارتباط با غیب و وحی و نام خاتم الانبیا و اولوالعزم را یدک می کشدبارها گفته شده
فرمودید چرا پیامبر به خارج از مرزها لشکر نکشیده من هم عرض کردم اگر خارج از مرز ها منظور دو امپراطوری مجاور روم و ایران بود خوب زورش نرسید نمونه اون جنگ موته که جنگجویان پیامبر شکست خوردند وی زورش به قبایل ضعیف می رسید
بنی قریظه هرچهقدر با مدینه فاصله داشت باز یک نظام حقوقی و مذهبی متفاوت با پیامبر داشت و پیامبر همزیستی بین ادیان را تحمل نمی کرد بر خلاف اعراب جاهلی!!! که مسلمان و بت پرست و یهودی و... بدون مشکل حادی زندگی و حتی تجارت می کردند.
بحث من هم همین هست جناب نمره هیچکس 20 نمی شود زیرا انسان معصوم وجود ندارد و اگر انسانی 19.75 هم بگیرید و نامش خاتم انبیا شود یعنی 25 صدم اشتباهاتی که کرده مهر صحه می گیرد (بگذریم که این دو شخصیت قابل قیاس با هم نیست) لطف کنید بیگانه پرستی و ایران ستیزی رو رها کنید و دو موضوع بی ربط رو در کنار هم قرار ندید. چون نیک می دانیم نقد یک دین و شخص ربطی به پادشاهی که هزار سال پیش از محمد می زیسته ارتباط ندارد.
جمعیت آن زمان بسیار کم بوده و در جنگ های محمد در بدر و غیره کمتر انسانی بود که یک نفر از اعضای خانواده یا خویشان خود را از دست نداده باشد و نسبت به جمعیت تلفات جنگ های محمد بسیار زیاد بود با گسترش اسلام ابعاد و حجم فاجعه وسیع تر و هولناک تر شد.
منابع زیادی در مورد نسل کشی بنی قریظه وجود دارد که پیشتر به عرض شما رسید (نه فقط طبری) کشتن انسان های اسیر و تسلیم شده غیرنظامی را به هیچ وجه نمی شود عادی جلوه داد وقایع داعش و دیگر روایات از کشتارهای سرداران اسلام چون محمود غزنونی نشان می دهد گردن زدن عده زیادی در مدت زمان کم شدنی است و با واقعیت های ممکن در تضاد نیست اگر هم قرار باشد این داستان با این همه مستندات دروغ پنداشته شود باید به کل کتب هایی که در مورد صدر اسلام است شک کرد و نتیجه بی اعتبار شدن همه اسلام می شود (دیگر نمی شود فهمید روایت درست هست یا غلط است)
می فرمائید
3- چرا علی و حسن و حسین ، به خلفاء برای حلمه به ایران انتقاد نکردند ! ! ! . . .
دوست عزیز به نظر شما این روش تحلیلی ، عدم تعصب و روشنفکری است ؟

واقعا نمی دونم چی بگم شما نظر دادید جنگ های علی و حسین همه جنبه داخلی و اصلاحی داشته من هم عرض کردم جنبه خارجی هم داشته و سند آوردم خارج از مرزهای شبهه جزیزه عربستان دست به شمشیر شدند و وقتی هم عمر بن خطاب به دیگر نقاط لشکر کشید این دو شمشیر زن عمر بودند و هیچگاه اعمال عمر در این موارد رو محکوم نکردند و در پایان هم عرض کردم صرف درست بودن یا غلط بودن این لشکرکشی ها صحبت شما بر مورد داخلی و اصلاحی (مثال بدر و...) بودن این جنگ ها رد میشه حالا چرا فکر می کنید این روش تحلیلی تعصب و غیر روشن گری است؟!
و اینکه تکرار ادعا نکن باز گفتم که در احکام امری، در همه شان لزوما اشاره ایی نکرده پس ربزی نداره که در غیر امری اشاره بکنه مگر اینکه پیش فرض خودت باشه
فارسی هم در کنارش گفتم که یاد بگیری چون صرف در زبان ها به شدت مشترک است اول. دوما قرآن ترجمه فارسی داره پس اگر نکره بود همونطور که توضیح دادی ترجمه می شد. مگه اینکه تو ادعا بکنی فارسی زبانان قرآن را نمی فهمند. و مترجم بلد بود نکره هم ترجمه بکنه چون در فارسی نکره هم هست.
اما مهم تر از همه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا] مسح کنید و اگر جنب‏اید خود را پاک کنید [=غسل نمایید] و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏ اید و آبى نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دستهایتان بکشید خدا نمى‏ خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏ خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس [او] بدارید (۶)
در اینجا دست ها با الف و لام نیامده ولی منظورش دست فرضی به طور واضح نیست و عملا حکم به امری کرده همچون آیه قطع دست
کم مغالطه کنید شما روشنفکرنماهای دینی :))

3. تعبیر به «اتیان نماز»: "وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالى‏ وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ"؛ و نماز به جا نمى‏آورند جز با کسالت، و انفاق نمى‏کنند مگر با کراهت![3] در این آیه نیز مراد از قیام به نماز، آماده شدن یرای انجام نماز به عنوان عبادت فردی است.
4. تعبیر به «اقامه نماز»، به جاى خواندن نماز: "الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ"؛ همانان که نماز را برپا مى‏دارند، و زکات را مى‏پردازند و آنها به آخرت یقین دارند.[4]
مفسران در باره تعبیر اقامه نماز می گویند: این تعبیر بالاتر از نماز خواندن هر فرد مسلمان و انجام تکلیف شخصی است، و اشاره به این است که مؤمنان نه تنها خودشان نماز مى‏خوانند، بلکه کارى مى‏کنند که این رابطه محکم با پروردگار همیشه و در همه جا برپا باشد.[5]
در تفسیر المیزان آمده است: "... اقامه، به معناى بپا داشتن هر چیز است به نحوى که تمامى آثار آن چیز مترتب بر آن شود، و هیچ اثر و خاصیتى پنهان و مفقود نماند؛ مانند اقامه عدل، اقامه سنت، اقامه نماز، اقامه شهادت، اقامه حدود، اقامه دین و امثال آن".[6]
همان گونه که در زیارت امام حسین می خوانیم: "اشهد انک قد اقمت الصلاة"؛ شهادت می دهم که تو نماز را به پاداشتی. در این جا اقامه نماز یعنی زنده کردن نماز، نه خواندن آن. البته در قرآن هر جا که نماز به معنای خواندن و به جا آوردن باشد با کلماتی مانند "مصلین" آمده است.[7]
همان گونه که بیان شد، تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است که مؤمنان نه تنها خودشان نماز مى‏خوانند، بلکه کارى مى‏کنند که این رابطه محکم با پروردگار هم چنان و در همه جا بر پا باشد، بنابراین اقامه نماز یک معنای بالاتر و والاتر از نماز خواندن فردی دارد و به معنای زنده کردن، زنده نگه داشتن، عزت و ارزش بخشیدن به نماز در جامعه و در بین مردم است. همچون پله دوم که بالاتراز پل اول هست که باید در هنگام رفتن به پله دوم باید از پله اول هم عبور کرد، نسبت اقامه نماز به خواندنه این مثال رو زدم شاید بفهمی.
حالت مستی هم پس از خوردن شرابه. حتما باید بخوری تا بفهمی ؟ ثانیا دین یهود با اسلام فرق داره چرا ؟ قرآن بعدا می گه که دین پذیرفته شده اسلام است پس معیار نماز هم همین است.
" پس اگر شراب اندکی خورده شود-فارغ از گناه و حرام بودن-و هوشیاری انسان برقرار باشد، در فهمیدن نمازش مشکلی نیست و حالا بماند که آیا اصولا اهل شراب، اهل اقامه و پیاده سازی نماز هست یا نه و آیا فایده ای در این نماز که جلوی گناه را نمی گیرد هست یا خیر. در این آیه بطور واضح از "ما تقولون" صحبت شده یعنی "چیزی که می گویید". نگفته "چگونه می گویید". حرف از ماهیت است نه چگونگی " اگر بحث هوشیاری باشه عده ایی هم مقاوم به الکل هستند پس یا باید خورده بشه یا نشه چون اندک رو مقاومت انسان ها مشخص می کند که متفاوت است بعد تو الان شک کردی د حرف خدا که ربطی داره یا نه پس چرا از اول نظر دادی؟ دوما باز هم مغالطه. چیزی که می گوییم چگونگی اش هم مشخص می کنه. مثلا تو همین دفتر شعر حافظ رو باز کن، حتی گیریم تا اون لحظه معرفت به شعر نداشتی ولی وقتی که می خونی اگر اشتباه مثلا عمودی بخونی از نظم عروضی خارج میشه و چگونگی یعنی کیفیتش از بین میره و نمی فهمی تفاوتش رو با حرف روزمره. و فیلسوفی که این قدر ادعات میشه ! ماهیت همون چگونگی هست. ثانیا اوراد هم که ادعا دارند از کار های بد جلوگیر می کنند و رو افعال انسانی، تنهنا بخت تاثیر می گذارند فقط نیاز به خواندن دارند نه فهمیدن. چرا خدا نگفت خواندن قرآن، چون نماز هم برگرفته از همون قرآن هست پس اگر نماز رو خط می زد و چیزی نمی گفت، قرآن کافی بود و می گفت قرآن خواندن.

ار شرایط ابطال روزه که چندین مورد هست که لازم نیست بگم چون خودت بلدی احتمالا، چندتاش رو می بینی ؟ پس باز هم کامل نیست. خب توضیح بده آجر استحکامش یعنی چی ؟ آقای غروی اشتباه گفته پس معلوم شد چرا منطقا ضعیفی چون معلمت اینه مخالف ماده معنا نمیشه بلکه میشه ایده که در کنار دنیا و آخرت قرارش می دی و باز هم آخرت ایده نیست پس چون جنس حرفت متفاوت بود یعنی ماده و معنا. حرفت اشتباه است و همون قیاس مع الفارق رو کردی که گویا کمال همنشین درت اثر کرد و مغالطه پیش پا افتاده و پامنبری مثل معلمت هست. این آجر و بچه بازی ها دیگر چیست ؟ این مثال های سطحی که به درد دبیرستان هم نمی خوره دیگه چیه ؟ شما فلسفه اسلامی نمی دونید چیه در طی دوران طلایی اسلام و بعدش فیلسوفان ایرانی و عربی که درباره فلسفه صرف نه لزوما دین حرف زدن به مجموع گفتار های آن های فلسفه اسلامی مثل هنر اسلامی گفته شد مگر این پرت و پلا های آجر را بگوییم فلسفه اسلام همونطور که عوام پشت کار های خود یک فلسفه می چسبانند مثل : (( فلسفه مدیریت من این ... )). که ربطی به فلسفه دین ندارد و آخرت بحث فلسفی نیست پس بحث الهیاتی است چون تعاریف متفاوته در ادیان پس بی خودی فلسفه رو به الهیات پیوند نده. تو هنوز تاریخ فلسفه رو بلد نیستی پس نظر نده. اولا در تفسیر طبری چی گفته ؟ شما اینجا هرچی میشه یه کپی پیست می کنی ولی اینجا چرا نکردی؟ حتما نبوده درست می گم ؟ اگر هم بوده احتمالا مال علوم دوران خود بود که معجزه نیست. و طبق منطق خودت گفتم که میگی درک ما در گذشته اگر با آینده فرق کنه درک آینده است گفتم اشتباه است، پس قرآن طبق نظر تو معجزه علمی نداره. در مورد اعجاز قرآن باقی آن استدلال های مخالف را بخوان چون حرفی نمی زنم دلیل بر سرکوبی وحشیانه از جانب شماست پس به همین بخش بسنده بکن در شرایط نابرابره بحث ما چون در هنگام بحث با وحشی ها اول باید حواست به نیزه باشه بعد زبان. باز هم نتونستی انکار کنی کسی تا به حال حماسی گفته مثل فردوسی و قضیه گرشاسب نامه توضیح بیجا بود چون مثل مقایسه عراقی با حافظه و ما میزان حماسی بودن منظور نیست که کمیت هست بلکه کیفیت مد نظر ما هست.
در قرآن فعل یا به جا آوردن نماز با تعبیرات مختلفی همچون قضا، قیام، اتیان و اقامه بیان شده است که با توجه به تفاسیر آیات، اقامه نماز یک معنای بالاتر و والاتر از نماز خواندن فردی دارد و به معنای زنده کردن، زنده نگه داشتن، عزت و ارزش بخشیدن به نماز در جامعه و در بین مردم است پس نمازی اول باید خوانده شود و باشد.
در قرآن در باره انجام نماز تعبیرات مختلفی بیان شده است
1. تعبیر به «قضاء نماز»: "فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِکُمْ "،[1] یعنی و هنگامى که نماز را به پایان رساندید، خدا را یاد کنید ایستاده، و نشسته، و در حالى که به پهلو خوابیده‏اید ...". در این آیه شریفه مراد از "قضاء نماز" به پایان رساندن و فارغ شدن از از انجام نماز به عنوان عبادت فردی است.
2. تعبیر به «قیام بر نماز»: "إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاً "؛ منافقان مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى‏دهد و هنگامى که به نماز برمى‏خیزند، با کسالت برمى‏خیزند و در برابر مردم ریا مى‏کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى‏نمایند![2] در این آیه نیز مراد از قیام به نماز، آماده شدن یرای انجام نماز به عنوان عبادت فردی است.
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک