از در حال تغییر
بر خلاف نظرات دوستان که این کتاب را, چندش یا که خنده اور یا طنز تلخ مینامند, بنده معتقدم این کتاب یک منبع اموزش است.
اشکال کار شما این است که با یک نگاه "اجمالی" به کتاب قضاوتی "غیر اجمالی" میکنید.
اصلا هدف طنز تلخ هم آموزش و عبرت و تنبیه است پس خط نخست نظر شما "بر خلاف" نظر بنده نیست !
اما شاید شما تفاوت "طنز" را با "هزل" نمیدانید.
هدف نویسنده از نگارش این کتاب اصلا طنز نویسی نبوده است، و فقط بنده به عنوان کسی که حدود یک قرن بعد، کتاب را خوانده ام، نظرم را نوشتم که :
نقل از خودم:
"گاهی" خنده آور بود! البته هم کمدی بود و هم بیشتر تراژیک! یک طنز تلخ!
واقعا به نظر بنده "بعضی" از توصیفات این کتاب، خنده آور و در عین حال و "بیشتر"، تلخ و "گریه آور" بود.
و ابدا قصد تحقیر و تمسخر قوای جنسی را نداشته و ندارم. و فقط زیاده روی و افراط را در هر کاری زشت و احمقانه میشمارم.
در مورد جامعه کاملا حق رو به شما میدم و اضافه میکنم منظور من از جامعه بیشتر اندیشمندان هستند
هرچند که باز هم فکر میکنم کتاب محتوای مناسبی رو نداره . مناسب از هر نظری نه ولی از بیشتر جهات کتابی با محتوایی قدیمی و بعضا غلط که البته از کتاب سال 1311 هم انتظاز بیشتری نیست
و در مورد اینکه فرمودید : چه چیزی زیبا تر از سکس و تماس و مالش تا کنون وجود داشته ؟ برای هرکس این موضوع متفاوت هست ولی به جرئت میشه گفت چیزهای زیباتری هم هست خیلی زیباتر هم هست
من سعی در تحمیل دیدگاه خود ندارم.شما میتوانید بعد از خواندن, آن را فراموش کنید.به همین سادگی.
.
لیکن شما میگویید اگر درست بود جامعه آن را میپذیرفت, بنده هیچ زمان علاقه ای به جامعه نداشته ام که آن را بپذیرد یا رد کند.چرا که جامعه ذهنی میان حال را داراست.من به افراد علاقه دارم.
.
برای من جامعه, افراد هستند.
عبرت آمیز بود!اگه کسی فکر میکنه به عبرت احتیاج داره بهتره این کتابو بخونه.;-)اما در غیر این صورت خوندنش توصیه نمیشه چون فقط چندش آوره و شما رو برای لحظاتی از عادی ترین و سالم ترین شکل سکس هم بیزار میکنه.
هدف نویسنده این بوده که به مخاطب بفهمونه که بعضی اعمال و رفتار مثل استمنا باعث میشه که اعضای بدن آسیب ببینه.یعنی بیشتر به آسیب ها و موارد فیزیکی دقت کرده و از بعد روانشناختی یا مذهبی موضوعو نگاه نکرده.
اما در مجموع؛مطالب برای مخاطب سال 2015 میلادی تکراریه.شاید اون موقع که نویسنده اینارو نوشته مسائل برای مردم واضح نبوده.الان به طور کلی میشه گفت که حتی اشخاص عادی و کم سواد هم در رابطه با این مسائل معلومات کاملی دارن.الان هر کسی میدونه که با چه کاری به خودش صدمه میزنه،چی براش مناسبه و چی نیست.
به نظر من باید همه به نظرات همدیگر احترام بگذارند و سعی نکنند نظرات خود را به دیگران تحمیل کنند
نظر شما اگه خیلی منطقی و درست بود مطمئنا همه ی جامعه آن را میپذیرفت
هرچند من خودم سکس رو نیاز طبیعی مثل غذا خوردن نمیدونم ولی باز هم به افرادی که از این مقوله خوششون میاد کاری ندارم
بر خلاف نظرات دوستان که این کتاب را, چندش یا که خنده اور یا طنز تلخ مینامند, بنده معتقدم این کتاب یک منبع اموزش است.چه چیزی زیبا تر از سکس و تماس و مالش تا کنون وجود داشته ؟ و چه چیزی جالب تر از اموزش صحیح و
-
و دانستن نقاط ضعف و قوت بدن مرد از زن و بلعکس؟ فروید در کتاب سه تئوری مسائل جنسی , اگر اشتباه نکنم در همان ابتدای کتاب میگوید که سکس یکی از طبیعی ترین نیاز های بدنست.دقیقا میگوید مانند
-
غذا خوردن.بس چرا این کتاب چندش اور و مسخره میشود؟ایا خود ارضایی اشتباه است؟ اگر از بُعد دین اسلام نگاه نکنم, بنده زنا کردن را نیز اشتباه نمیدانم. نگاهی اجمالی بر این کتاب کردم, و هیچ چیز عجیبی در ان ندیدم.بلکه بسیار مفید نیز میتواند باشد.
-
این کتاب را برای عموم پیشنهاد میکنم.بسیار دوست داشتنی خواهد بود.
4. (ادامه)
اما جاهلان هیچوقت از شهوترانی ارضا نمیشوند و هرچقدر که میخورند باز هم سیر نمیشوند و باز هم مثل قحطی زده ها به جهان نگاه میکنند و فقط میخواهند ببلعند و تمام کنند،
به جای آنکه بخواهند "بفهمند" و "بشناسند" و در نتیجه، "قانع" و "راضی" شوند.
"عارف" سیب را فقط "قورت" نمیدهد بلکه میبوید و لمس میکند و نگاه میکند و آرام آن را میچشد و مزه میکند و با حوصله از لطایف آن بهره مند میشود و بنابراین سیر میشود. اما "جاهل" ده تا سیب هم که بخورد باز هم احساس قحطی میکند و فقط زمانی که شکمش پر شد و درد گرفت ناچار دست از خوردن میکشد !
"خودت را بشناس" تا ببینی که به بسیاری از این کالاهای مصرفی تبلیغ شده و روابط ظاهرا توجیه شده و... نیازی نداری؛ و بدانی که نیازهای کاذبِ تلقین شده از طرف جامعه و اطرافیان، توهمی بیش نیستند و...
خودشناسی، قدم اول عاشق شدن است *** وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد (فاضل نظری)
3.(ادامه)
مساله ی ما مساله ی افراط و تفریط است.
جشن زیبای چهارشنبه سوری بر اثر زیاده روی ها، تبدیل به میدان جنگ و وحشت و چهارشنبه سوزی شده.
رابطه ی طبیعی و کنترل شده و متعهدانه ی زناشویی، بر اثر افراط و تفریط تبدیل شده به روابط نامشروع و ناهنجار و بی بند و باریهای افسارگسیخته که معمولا منجر به بیماری های جسمی و مخصوصا روانی میشود...
باز هم در اینجا راه حلی جز "رویکرد به عرفان" نمیبینم.
نیاز به "تایید دیگران"، نیاز به "مستی و نشئگی و... از راه مخدرات و..." نیاز به "روابط نامتعارف جنسی" و...
فردی که عارفانه زندگی کند، این نیازهای کاذب در او از بین میرود، و در عوض از روش های سالم، هم نیازهایش "واقعا" ارضا میشود و هم لذت برتری را میچشد.
2. (ادامه)
آیا با "توصیف دقیق" چگونگی این روابط ناهنجار، میتوان مانع از شیوع آن شد؟؟!!!
آیا با یادآوری عواقب و مضرات این روابط کثیف، میتوان آن را ریشه کن کرد؟!
شاید عده ای (هر چند اندک) درس عبرت بگیرند اما باز هم بسیارند کسانی که "دانسته" اقدام به این کارها میکنند...
همانطور که مثلا روی پاکت سیگار، تصویر ریه های بیمار را چاپ کرده اند و افراد، آگاهانه و با افتخار تمام به کشیدن سیگار ادامه میدهند.
در جشن چهارشنبه سوری هم در بین بعضی ها "تولید صدای بلندتر" تبدیل به یک "ارزش" شده و افراد با ترکاندن نارنجک های کر کننده و کشنده، تا مدتی نزد دوستانشان به گونه ای مالیخولیایی، "احساس وجود" میکنند! (با وجود این که هرسال از رسانه ها خطرات این اعمال اطلاع رسانی میشود...)
متاسفانه وقتی که یک عمل، بین مردم تبدیل به ارزش میشود، گویا دیگر عقل ها از کار میافتد و هیچکس به عواقب خطرناک آن فکر نمیکند و میگویند که "مرگ برای همسایه است"!
1.
این کتاب قبل از این که چندش آور باشد، گاهی خنده آور بود!
البته هم کمدی بود و هم بیشتر تراژیک! یک طنز تلخ!
بگذریم...
این ناهنجاری ها امروز بیشتر از پیش شایع شده و اگر در آن دوران فقط در بین گروهی خاص مشاهده میشده، اکنون بسیار همه گیر و جهانی و در حال تبدیل شدن به یک "افتخار" است! (هرزگی مفتخرانه)
هر کسی که به دستشویی های عمومی مراجعه کرده باشد، بی تردید از دیوار نوشته های آنجا پی به عمق فساد در جامعه میبرد.
به هر حال این کتاب شرح واقعیاتی است که در زمان نویسنده رخ داده و به اعتقاد نویسنده :
صفحه ی 81
پرده پوشی برای این حرکات فایده نداشته، بالعکس باید بدی این اعمال را یکی یکی شمرد و ذکر کرد. برای جلوگیری از توسعه و اصلاح حال گرفتاران لازم است محذورات متولده، مخاطرات موجوده، تنفر و استکراه، جرم و شناعت آ نرا تشریح کرد زیرا تعمیم و انتشار زیاد این عمل، ضربت مهلکی برای تمدن امروزه است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مالش و تماس
اشکال کار شما این است که با یک نگاه "اجمالی" به کتاب قضاوتی "غیر اجمالی" میکنید.
اصلا هدف طنز تلخ هم آموزش و عبرت و تنبیه است پس خط نخست نظر شما "بر خلاف" نظر بنده نیست !
اما شاید شما تفاوت "طنز" را با "هزل" نمیدانید.
هدف نویسنده از نگارش این کتاب اصلا طنز نویسی نبوده است، و فقط بنده به عنوان کسی که حدود یک قرن بعد، کتاب را خوانده ام، نظرم را نوشتم که :
واقعا به نظر بنده "بعضی" از توصیفات این کتاب، خنده آور و در عین حال و "بیشتر"، تلخ و "گریه آور" بود.
و ابدا قصد تحقیر و تمسخر قوای جنسی را نداشته و ندارم. و فقط زیاده روی و افراط را در هر کاری زشت و احمقانه میشمارم.
هرچند که باز هم فکر میکنم کتاب محتوای مناسبی رو نداره . مناسب از هر نظری نه ولی از بیشتر جهات کتابی با محتوایی قدیمی و بعضا غلط که البته از کتاب سال 1311 هم انتظاز بیشتری نیست
و در مورد اینکه فرمودید : چه چیزی زیبا تر از سکس و تماس و مالش تا کنون وجود داشته ؟ برای هرکس این موضوع متفاوت هست ولی به جرئت میشه گفت چیزهای زیباتری هم هست خیلی زیباتر هم هست
.
لیکن شما میگویید اگر درست بود جامعه آن را میپذیرفت, بنده هیچ زمان علاقه ای به جامعه نداشته ام که آن را بپذیرد یا رد کند.چرا که جامعه ذهنی میان حال را داراست.من به افراد علاقه دارم.
.
برای من جامعه, افراد هستند.
هدف نویسنده این بوده که به مخاطب بفهمونه که بعضی اعمال و رفتار مثل استمنا باعث میشه که اعضای بدن آسیب ببینه.یعنی بیشتر به آسیب ها و موارد فیزیکی دقت کرده و از بعد روانشناختی یا مذهبی موضوعو نگاه نکرده.
اما در مجموع؛مطالب برای مخاطب سال 2015 میلادی تکراریه.شاید اون موقع که نویسنده اینارو نوشته مسائل برای مردم واضح نبوده.الان به طور کلی میشه گفت که حتی اشخاص عادی و کم سواد هم در رابطه با این مسائل معلومات کاملی دارن.الان هر کسی میدونه که با چه کاری به خودش صدمه میزنه،چی براش مناسبه و چی نیست.
نظر شما اگه خیلی منطقی و درست بود مطمئنا همه ی جامعه آن را میپذیرفت
هرچند من خودم سکس رو نیاز طبیعی مثل غذا خوردن نمیدونم ولی باز هم به افرادی که از این مقوله خوششون میاد کاری ندارم
-
و دانستن نقاط ضعف و قوت بدن مرد از زن و بلعکس؟ فروید در کتاب سه تئوری مسائل جنسی , اگر اشتباه نکنم در همان ابتدای کتاب میگوید که سکس یکی از طبیعی ترین نیاز های بدنست.دقیقا میگوید مانند
-
غذا خوردن.بس چرا این کتاب چندش اور و مسخره میشود؟ایا خود ارضایی اشتباه است؟ اگر از بُعد دین اسلام نگاه نکنم, بنده زنا کردن را نیز اشتباه نمیدانم. نگاهی اجمالی بر این کتاب کردم, و هیچ چیز عجیبی در ان ندیدم.بلکه بسیار مفید نیز میتواند باشد.
-
این کتاب را برای عموم پیشنهاد میکنم.بسیار دوست داشتنی خواهد بود.
اما جاهلان هیچوقت از شهوترانی ارضا نمیشوند و هرچقدر که میخورند باز هم سیر نمیشوند و باز هم مثل قحطی زده ها به جهان نگاه میکنند و فقط میخواهند ببلعند و تمام کنند،
به جای آنکه بخواهند "بفهمند" و "بشناسند" و در نتیجه، "قانع" و "راضی" شوند.
"عارف" سیب را فقط "قورت" نمیدهد بلکه میبوید و لمس میکند و نگاه میکند و آرام آن را میچشد و مزه میکند و با حوصله از لطایف آن بهره مند میشود و بنابراین سیر میشود. اما "جاهل" ده تا سیب هم که بخورد باز هم احساس قحطی میکند و فقط زمانی که شکمش پر شد و درد گرفت ناچار دست از خوردن میکشد !
"خودت را بشناس" تا ببینی که به بسیاری از این کالاهای مصرفی تبلیغ شده و روابط ظاهرا توجیه شده و... نیازی نداری؛ و بدانی که نیازهای کاذبِ تلقین شده از طرف جامعه و اطرافیان، توهمی بیش نیستند و...
خودشناسی، قدم اول عاشق شدن است *** وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد (فاضل نظری)
مساله ی ما مساله ی افراط و تفریط است.
جشن زیبای چهارشنبه سوری بر اثر زیاده روی ها، تبدیل به میدان جنگ و وحشت و چهارشنبه سوزی شده.
رابطه ی طبیعی و کنترل شده و متعهدانه ی زناشویی، بر اثر افراط و تفریط تبدیل شده به روابط نامشروع و ناهنجار و بی بند و باریهای افسارگسیخته که معمولا منجر به بیماری های جسمی و مخصوصا روانی میشود...
باز هم در اینجا راه حلی جز "رویکرد به عرفان" نمیبینم.
نیاز به "تایید دیگران"، نیاز به "مستی و نشئگی و... از راه مخدرات و..." نیاز به "روابط نامتعارف جنسی" و...
فردی که عارفانه زندگی کند، این نیازهای کاذب در او از بین میرود، و در عوض از روش های سالم، هم نیازهایش "واقعا" ارضا میشود و هم لذت برتری را میچشد.
آیا با "توصیف دقیق" چگونگی این روابط ناهنجار، میتوان مانع از شیوع آن شد؟؟!!!
آیا با یادآوری عواقب و مضرات این روابط کثیف، میتوان آن را ریشه کن کرد؟!
شاید عده ای (هر چند اندک) درس عبرت بگیرند اما باز هم بسیارند کسانی که "دانسته" اقدام به این کارها میکنند...
همانطور که مثلا روی پاکت سیگار، تصویر ریه های بیمار را چاپ کرده اند و افراد، آگاهانه و با افتخار تمام به کشیدن سیگار ادامه میدهند.
در جشن چهارشنبه سوری هم در بین بعضی ها "تولید صدای بلندتر" تبدیل به یک "ارزش" شده و افراد با ترکاندن نارنجک های کر کننده و کشنده، تا مدتی نزد دوستانشان به گونه ای مالیخولیایی، "احساس وجود" میکنند! (با وجود این که هرسال از رسانه ها خطرات این اعمال اطلاع رسانی میشود...)
متاسفانه وقتی که یک عمل، بین مردم تبدیل به ارزش میشود، گویا دیگر عقل ها از کار میافتد و هیچکس به عواقب خطرناک آن فکر نمیکند و میگویند که "مرگ برای همسایه است"!
این کتاب قبل از این که چندش آور باشد، گاهی خنده آور بود!
البته هم کمدی بود و هم بیشتر تراژیک! یک طنز تلخ!
بگذریم...
این ناهنجاری ها امروز بیشتر از پیش شایع شده و اگر در آن دوران فقط در بین گروهی خاص مشاهده میشده، اکنون بسیار همه گیر و جهانی و در حال تبدیل شدن به یک "افتخار" است! (هرزگی مفتخرانه)
هر کسی که به دستشویی های عمومی مراجعه کرده باشد، بی تردید از دیوار نوشته های آنجا پی به عمق فساد در جامعه میبرد.
به هر حال این کتاب شرح واقعیاتی است که در زمان نویسنده رخ داده و به اعتقاد نویسنده :