از جناب korouni
آزادگی؟!!
گمانم منظورتان آزادی است که با آزادگی متفاوت است
آزادی، حریت، آزادگی، بی بند وباری، اسارت ناپذیری، رهایی و... اینها جز مشتی از "کلمات" نیستند، که هر کسی ممکن است تعریف خاص خود را از این کلمات داشته باشد. ممکن است کلمه ی "آزادی" در فرهنگ لغت بنده، مترادف با کلمه ی آزادگی در فرهنگ لغت شما باشد. اینکه دهخدا و ویکیپدیا و آکسفورد و عمید و... چه تعریفی از واژه ها دارند به خودشان مربوط است.
امروز هر انسانی با دایرةالمعارف خاص خودش با دیگران گفتگو میکند.
مساله ی من این است که وقتی میگویم "انگور"، یکی یاد باغات شهرشان میافتد و دیگری به یاد تابستان پارسال و دیگری میگوید انگور گران شده و شاید هم یکی بگوید که "آیا منظورت طالبی است؟!" و...
بنده تعریف خود را از این دو اصطلاح (آزادگی ، بی بند و باری) ارائه دادم.
حالا بگردید و ببینید که شما برای آن تعاریف، چه واژه ای را به کار میبرید، تا بتوانید منظور بنده را متوجه شوید. و درگیر بحث های بیهوده نشویم (که من بگویم آزادی این است و شما بگویید که نخیر آن است و...).
2.
بی بند و باری :
هر انسان عاقل و باشعوری حداقل به تجربه میفهمد که افراط در هر کاری منجر به تفریط میشود و برعکس.
ما انسان ها به هر حال محدودیت هایی داریم، و هر جامعه ای هم محدودیت های عرفی و اخلاقی و قانونی و... دارد.
رعایت نکردن و انتخاب نکردن و "اختیار نکردنِ" این "حدود" بدون شک به تحمیل این محدودیت ها منجر خواهد شد.
مثلا،
- افراط در شهوترانی منجر به اجبار در دست کشیدن از آن میشود.
- افراط در پرخوری منجر به اجبار به کم خوردن میشود (محدودیت معده) (و در صورت پرخوری های طولانی مدت : بیماری)
- بی بند و باری در خیابان : عبور از چراغ قرمز. که فرد خاطی یا "مجبور" به توقف خودرو اش در خیابان میشود یا "مجبور" به پرداخت جریمه و گذشتن از بخشی از وقت خود برای پرداخت جریمه و...
- کسی که بخواهد در ایران لخت به خیابان بیاید مجبور به رعایت پوشش متعارف خواهد شد.
- کسی که بخواهد در کتابناک هرچه از دهانش درمیاید بنویسد، مجبور به ویرایش شدن و حذف شدن و... خواهد شد.
پس یا با اختیار خودت این محدودیت ها را بپذیر و راضی باش؛
و یا مجبور میشوی که بپذیری، هر چند ناراضی باشی و به عالم و آدم ناسزا بگویی !
***
آزاده ی حقیقی به هیچ وجه بی بند و بار نیست. و فردِ "بی بند و بار" هم نمیتواند آزاده باشد.
چه بسا زندانیانی که آزادند، و چه بسا غیر زندانیانی که در "بند" هستند.
از Pooya Amini
شما اول بیا مفهوم آزادی و بی بند و باری رو درست تعریف کن
1.
آزادگی (حرّیت) :
به نظرم آزادگی به معنای رهایی از هرگونه بند درونی و بیرونی است.
از جمله، "حرص" و "حسد" و "دروغ" و "ریا" و "شهوترانی"(بند تنبان) و "شکمچرانی" و "تعصب" و "تفکر بسته" و...
و "جبر تاریخ" و "جبر پیروی از ارزشهای جامعه و اکثریت مردم" و "زیر بار ظلم و استکبار رفتن" و "نژادپرستی" و "شهرت طلبی" و "حب جاه و مقام" و "میل به خود نمایی و رقابت" و"ثروت پرستی" و گاهی حتی "دین"...
(در پرانتز باید عرض کنم که
شخص آزاده، به جایی میرسد که آزادگی را غیر ممکن می یابد و بزرگترین بند درونی را "خود" می بیند، و به اختیار خود میل به آزاد شدن از "اراده ی خود" می یابد .یعنی اراده میکند که از "خود" هم رها و آزاد شود و فنا شود. «که راه و روش آن هم طریق عرفانی است...»
اینها میگویند :
«من از آن روز که در بند توام آزادم»
در قرآن هم از آنها با نام "بندگان مخلص خدا" یاد میشود که به خاطر اعمالشان بازخواست نمیشوند. چرا؟ چون "خود" و "اراده ی من" در آنها نیست. یعنی خودشان "من" نیست، بلکه "او" است. و "او" از زبانشان میگوید "من حقم"
. به کلمات "مخلص و خالص" و "خلاص"، دقت کنید : خالص و پاک بودن حتی از "خود" ؛ "آزاد بودن" )
انسان آزاده، همیشه آزاد است، حتی اگر دست و پایش را ببندند و به سیاهچالش اندازند.
بند بگسل باش آزاد ای پسر *** چند باشی بند سیم و بند زر
بسته در زنجیر چون شادی کند؟ *** کی اسیر "نفس"، آزادی کند؟ (مولانا)
چه چیزی زیبا تر از سکس و تماس و مالش تا کنون وجود داشته ؟
گمانم فهم ما از کلمه زیبا و زیبایی شترک نیست. بعدد انفسها می توان زیبا و زیبلتر معری کرد ساختار ریخت شناسانه و زاویه جمال شناسی که طبق آن چیزی زیباتر از سکس نیست را لطفا بیان کتید.
البته در باب زیبایی پاسخ دوم جنابعالی در خور تامل و منطقی است!
اگر از بُعد دین اسلام نگاه نکنم, بنده زنا کردن را نیز اشتباه نمیدانم.
برای من جامعه, افراد هستند.
ضمنا زنا حتا در نظام های سکولار هم امری کاملا پذیرفته نیست. رابطه با زنی که در رابطه با دیگری ست مثلا ازدواج یا رابطه با فرد زیر سن قانونی در نظام های عرفی نیز پذیرفته نیست!.
از شما که به فردیت معتقدید و نه به جامعه بعید است در مقام نظر چنین نظرات قطعی و یکسویه دادن. جهان جهان نسبیت هاست!
قبل از آن که به سکس یا زیبایی فکر کنید عقل تان را به کار بیاندازید و سخن پیغمبر عزیزتر از جان اسلام را به یاد بیاورید که گفت (نقل به مضمون) خدایا اشیاء را آن چنان که هستند به ما نشان بده. پس بکوشیم در همین دنیا وقایع و اشیاء را چنان که هست بشناسیم و پیش از قضاوت دربارۀ کتابی دلیل نوشتن آن را بپرسیم و پیش فرو رفتن در بحث دربارۀ سکس و زیبایی، دور و برمان را بشناسیم و خودمان و طبیعت و تاریخ را وجدان کنیم و به تعبیر قرآن سیر آفاقی و انفسی داشته باشیم
بله جناب ایرانی,شما درست میفرمایید.
.
.
جناب امینی
.
همانطور که اشاره کردید بسیاری چیز های زیباتر نیز وجود دارد.بنده هم چنین چیزی را تائید میکنم, لیکن وقتی من از خداوند سخن میگویم, تبدیل به آن میشوم و در نظرم زیبا ترین چیز در آن لحظه او میشود.وقتی از سکس حرف میزنم هم همینطور.
.
بله, در هر شرایطی, چیزی زیباست.
.
جاوید باشید.
آقایی که فرمودید
[quote='irani222']3. (به در حال تغییر)
و در رابطه با زنا که نظرتان را بیان کردید،
پیشنهاد میکنم که جمله زیر را بخوانید :
نقل قول:از صفحه ی 3 کتاب :
متاسفانه در مملکت ما آزادی به اقتباس رذائل و نواقص اخلاقی اروپا تعبیر میگردد،
ما عوض اینکه از فضایل اخلاقی و تمدن واقعی اروپائیها تقلید کنیم، قمار، مشروبات الکلی، کوکائین، رقص و زنا را روز بروز ترویج داده و دامنه ی آنها را توسعه میدهیم.
"آزادگی" هنگامی که با "بی بند و باری" اشتباه گرفته میشود، نتیجه ای جز این نخواهد داشت.[/quote]
شما اول بیا مفهوم آرادی و بی بند و باری رو درست تعریف کن
باور کنید تمیز دادن این دو خیلی سخته
بعضی ها یک رفتار را بی بند و باری میدانند و افراد دیگر آن را آزادی
به هر حال باید به نظر مردم احترام گذاشت
3. (به در حال تغییر)
و در رابطه با زنا که نظرتان را بیان کردید،
پیشنهاد میکنم که جمله زیر را بخوانید :
از صفحه ی 3 کتاب : متاسفانه در مملکت ما آزادی به اقتباس رذائل و نواقص اخلاقی اروپا تعبیر میگردد،
ما عوض اینکه از فضایل اخلاقی و تمدن واقعی اروپائیها تقلید کنیم، قمار، مشروبات الکلی، کوکائین، رقص و زنا را روز بروز ترویج داده و دامنه ی آنها را توسعه میدهیم.
"آزادگی" هنگامی که با "بی بند و باری" اشتباه گرفته میشود، نتیجه ای جز این نخواهد داشت.
2. (به در حال تغییر)
برخی از توصیفاتی که در این کتاب آورده شده واقعا چندش آور و "حال به هم زن" است.
جهت اطلاع شما که این کتاب را "نخوانده" ، پیشنهاد میکنید!؛ باید بگویم که "خود نویسنده" هم این اعمال (مناسبات غیر طبیعی) را زشت و شنیع میشمارد و :
مثلا در صفحه اول کتاب آمده است :
این کتاب از اشکال و نتایج مضر مناسبات غیر طبیعی که دیناً، طباً و اخلاقاً منفور میباشد بحث مینماید : اعمال شنیع، حرکات زشت و مخاطراتی را که بواسطه ی خارج شدن از راه راست انسان مرتکب و دچار آن میشود به یک طرز آشکار در انظار تجسم میدهد. تجسم این افعال بد و مکروه موجب نفرت و کراهت هر بشر ذیحس میشود.
دقت کردید؟؟؟! بشرِ "ذی حس" با تجسم این تصاویر چندشش میشود...!
بنده نیزمطالعه ی این کتاب را توصیه میکنم اما فقط برای "دانستن"، نه برای هرزگی.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مالش و تماس
آزادی، حریت، آزادگی، بی بند وباری، اسارت ناپذیری، رهایی و... اینها جز مشتی از "کلمات" نیستند، که هر کسی ممکن است تعریف خاص خود را از این کلمات داشته باشد. ممکن است کلمه ی "آزادی" در فرهنگ لغت بنده، مترادف با کلمه ی آزادگی در فرهنگ لغت شما باشد. اینکه دهخدا و ویکیپدیا و آکسفورد و عمید و... چه تعریفی از واژه ها دارند به خودشان مربوط است.
امروز هر انسانی با دایرةالمعارف خاص خودش با دیگران گفتگو میکند.
مساله ی من این است که وقتی میگویم "انگور"، یکی یاد باغات شهرشان میافتد و دیگری به یاد تابستان پارسال و دیگری میگوید انگور گران شده و شاید هم یکی بگوید که "آیا منظورت طالبی است؟!" و...
بنده تعریف خود را از این دو اصطلاح (آزادگی ، بی بند و باری) ارائه دادم.
حالا بگردید و ببینید که شما برای آن تعاریف، چه واژه ای را به کار میبرید، تا بتوانید منظور بنده را متوجه شوید. و درگیر بحث های بیهوده نشویم (که من بگویم آزادی این است و شما بگویید که نخیر آن است و...).
بی بند و باری :
هر انسان عاقل و باشعوری حداقل به تجربه میفهمد که افراط در هر کاری منجر به تفریط میشود و برعکس.
ما انسان ها به هر حال محدودیت هایی داریم، و هر جامعه ای هم محدودیت های عرفی و اخلاقی و قانونی و... دارد.
رعایت نکردن و انتخاب نکردن و "اختیار نکردنِ" این "حدود" بدون شک به تحمیل این محدودیت ها منجر خواهد شد.
مثلا،
- افراط در شهوترانی منجر به اجبار در دست کشیدن از آن میشود.
- افراط در پرخوری منجر به اجبار به کم خوردن میشود (محدودیت معده) (و در صورت پرخوری های طولانی مدت : بیماری)
- بی بند و باری در خیابان : عبور از چراغ قرمز. که فرد خاطی یا "مجبور" به توقف خودرو اش در خیابان میشود یا "مجبور" به پرداخت جریمه و گذشتن از بخشی از وقت خود برای پرداخت جریمه و...
- کسی که بخواهد در ایران لخت به خیابان بیاید مجبور به رعایت پوشش متعارف خواهد شد.
- کسی که بخواهد در کتابناک هرچه از دهانش درمیاید بنویسد، مجبور به ویرایش شدن و حذف شدن و... خواهد شد.
پس یا با اختیار خودت این محدودیت ها را بپذیر و راضی باش؛
و یا مجبور میشوی که بپذیری، هر چند ناراضی باشی و به عالم و آدم ناسزا بگویی !
***
آزاده ی حقیقی به هیچ وجه بی بند و بار نیست. و فردِ "بی بند و بار" هم نمیتواند آزاده باشد.
چه بسا زندانیانی که آزادند، و چه بسا غیر زندانیانی که در "بند" هستند.
1.
آزادگی (حرّیت) :
به نظرم آزادگی به معنای رهایی از هرگونه بند درونی و بیرونی است.
از جمله، "حرص" و "حسد" و "دروغ" و "ریا" و "شهوترانی"(بند تنبان) و "شکمچرانی" و "تعصب" و "تفکر بسته" و...
و "جبر تاریخ" و "جبر پیروی از ارزشهای جامعه و اکثریت مردم" و "زیر بار ظلم و استکبار رفتن" و "نژادپرستی" و "شهرت طلبی" و "حب جاه و مقام" و "میل به خود نمایی و رقابت" و"ثروت پرستی" و گاهی حتی "دین"...
(در پرانتز باید عرض کنم که
شخص آزاده، به جایی میرسد که آزادگی را غیر ممکن می یابد و بزرگترین بند درونی را "خود" می بیند، و به اختیار خود میل به آزاد شدن از "اراده ی خود" می یابد .یعنی اراده میکند که از "خود" هم رها و آزاد شود و فنا شود. «که راه و روش آن هم طریق عرفانی است...»
اینها میگویند :
«من از آن روز که در بند توام آزادم»
در قرآن هم از آنها با نام "بندگان مخلص خدا" یاد میشود که به خاطر اعمالشان بازخواست نمیشوند. چرا؟ چون "خود" و "اراده ی من" در آنها نیست. یعنی خودشان "من" نیست، بلکه "او" است. و "او" از زبانشان میگوید "من حقم"
. به کلمات "مخلص و خالص" و "خلاص"، دقت کنید : خالص و پاک بودن حتی از "خود" ؛ "آزاد بودن" )
انسان آزاده، همیشه آزاد است، حتی اگر دست و پایش را ببندند و به سیاهچالش اندازند.
بند بگسل باش آزاد ای پسر *** چند باشی بند سیم و بند زر
بسته در زنجیر چون شادی کند؟ *** کی اسیر "نفس"، آزادی کند؟ (مولانا)
آزادگی؟!!
گمانم منظورتان آزادی است که با آزادگی متفاوت است
گمانم فهم ما از کلمه زیبا و زیبایی شترک نیست. بعدد انفسها می توان زیبا و زیبلتر معری کرد ساختار ریخت شناسانه و زاویه جمال شناسی که طبق آن چیزی زیباتر از سکس نیست را لطفا بیان کتید.
البته در باب زیبایی پاسخ دوم جنابعالی در خور تامل و منطقی است!
ضمنا زنا حتا در نظام های سکولار هم امری کاملا پذیرفته نیست. رابطه با زنی که در رابطه با دیگری ست مثلا ازدواج یا رابطه با فرد زیر سن قانونی در نظام های عرفی نیز پذیرفته نیست!.
از شما که به فردیت معتقدید و نه به جامعه بعید است در مقام نظر چنین نظرات قطعی و یکسویه دادن. جهان جهان نسبیت هاست!
.
.
جناب امینی
.
همانطور که اشاره کردید بسیاری چیز های زیباتر نیز وجود دارد.بنده هم چنین چیزی را تائید میکنم, لیکن وقتی من از خداوند سخن میگویم, تبدیل به آن میشوم و در نظرم زیبا ترین چیز در آن لحظه او میشود.وقتی از سکس حرف میزنم هم همینطور.
.
بله, در هر شرایطی, چیزی زیباست.
.
جاوید باشید.
[quote='irani222']3. (به در حال تغییر)
و در رابطه با زنا که نظرتان را بیان کردید،
پیشنهاد میکنم که جمله زیر را بخوانید :
نقل قول:از صفحه ی 3 کتاب :
متاسفانه در مملکت ما آزادی به اقتباس رذائل و نواقص اخلاقی اروپا تعبیر میگردد،
ما عوض اینکه از فضایل اخلاقی و تمدن واقعی اروپائیها تقلید کنیم، قمار، مشروبات الکلی، کوکائین، رقص و زنا را روز بروز ترویج داده و دامنه ی آنها را توسعه میدهیم.
"آزادگی" هنگامی که با "بی بند و باری" اشتباه گرفته میشود، نتیجه ای جز این نخواهد داشت.[/quote]
شما اول بیا مفهوم آرادی و بی بند و باری رو درست تعریف کن
باور کنید تمیز دادن این دو خیلی سخته
بعضی ها یک رفتار را بی بند و باری میدانند و افراد دیگر آن را آزادی
به هر حال باید به نظر مردم احترام گذاشت
و در رابطه با زنا که نظرتان را بیان کردید،
پیشنهاد میکنم که جمله زیر را بخوانید :
"آزادگی" هنگامی که با "بی بند و باری" اشتباه گرفته میشود، نتیجه ای جز این نخواهد داشت.
برخی از توصیفاتی که در این کتاب آورده شده واقعا چندش آور و "حال به هم زن" است.
جهت اطلاع شما که این کتاب را "نخوانده" ، پیشنهاد میکنید!؛ باید بگویم که "خود نویسنده" هم این اعمال (مناسبات غیر طبیعی) را زشت و شنیع میشمارد و :
مثلا در صفحه اول کتاب آمده است :
دقت کردید؟؟؟! بشرِ "ذی حس" با تجسم این تصاویر چندشش میشود...!
بنده نیزمطالعه ی این کتاب را توصیه میکنم اما فقط برای "دانستن"، نه برای هرزگی.