۴- ادعای چهارم:« در برخی کتابهای تاریخی و جغرافیایی قدیم آمده است که برخی نواحی آذربایجان پهلوی زبان بوده اند پس این زبان تغییر یافته»
نقد:« آیا اگر منابعی تاریخی و جغرافیایی معرفی بشوند و سندهایی آورده شوند که برخی ساکنان اصفهان سابقا یهودی بوده اند یا ساکنان مثلا کرمان ترک یا مثلا خوزستان٬ سریانی زبان بوده اند پذیرفته میشود؟»
در این موضوع هم باید تقدم و تاخر را در تاریخ باید مدنظر قرار داد از این غافل نشویم انواع حکومت ترک همچنانکه در قبل گفتم بیش از1000 سال در ایران و مناطق مختلف آن حکومت نموده اند بنابرین وجود نام دوشان تپه در تهران و تنگه بلاغی و غیره در این حکومت 1000 ساله انواع مختلف نژاد ترکها از غزها گرفته تا قاجاریها ایجاد شده که نسبت به زمان و قدمت ایجاد شدنشان طبیعی می نماید و اگر کمی دوستان منتقد انصاف بیشتری به خرج دهند قدمت آنها برخلاف نام های باستانی که در مناطق آذر بایجان از پهلوی باستان وجود دارد مانند آتشکده ها و نام های شهرها و ............ آثار مکانها که به ترکی و.... می باشند که با تحقیقات می توان به آن رسید بیشتر از 1000 سال که مقارن با آمدن ترکها به ایران است نمی رسد. و در ضمن قومی از ترکان بنام قراختائیان از شاخه های سلجوقیان تقریباً در 600 الی 700 سال قبل در کرمان حکومت می نمودند و طبیعی است در این مدت حكومتشان در آن منطقه نام برخی ازم مكانها و مناطق را به ترکی در آورده باشند.
- سومین ادعا« برخی از نامهای شهر و دیه های آذربایجان فارسی اصیل است و نشان از فارسی بودن سابق ساکنان قدیم آن دارد»
نقد:« آیا میتوان با همین استدلال گفت چون نام برخی از اماکن یزد و کرمان و اصفهان ترکی است پس ساکنان این مناطق در اصل ترک بوده اند؟ مثلا میتوان به استناد وجود « تنگه بولاغی» در کنار پاسارگاد٬ آنجا را اصالتا ترکی دانست؟»
در این موضوع هم باید تقدم و تاخر را در تاریخ باید مدنظر قرار داد از این غافل نشویم انواع حکومت ترک همچنانکه در قبل گفتم بیش از1000 سال در ایران و مناطق مختلف آن حکومت نموده اند بنابرین وجود نام دوشان تپه در تهران و تنگه بلاغی و غیره در این حکومت 1000 ساله انواع مختلف نژاد ترکها از غزها گرفته تا قاجاریها ایجاد شده که نسبت به زمان و قدمت ایجاد شدنشان طبیعی می نماید و اگر کمی دوستان منتقد انصاف بیشتری به خرج دهند قدمت آنها برخلاف نام های باستانی که در مناطق آذر بایجان از پهلوی باستان وجود دار مانند آتشکده ها و نام های شهرها و ............ آثار مکانها که به ترکی و.... می باشند که با تحقیقات می توان به آن رسید بیشتر از 1000 سال که مقارن با آمدن ترکها به ایران است نمی رسد.
۲-دومین ادعا:« ترکها زرد پوست بوده اند و چشمان کشیده داشته اند و صورتی بی مو لیکن ترکهای ایران و قفقاز و ترکیه چهره ی دیگری دارند پس ترک نیستند»
نقد: « چرا این حرف فقط برای ترکها مطرح میشود؟ آیا میتوان آن را برای فارسی زبانها هم طرح کرد؟آیا این به آن معناست که هر جایی در ایران که چهره اشان شبیه توصیفات بالاست ابتدا ترک بوده اند گرچه امروزه فارسی حرف بزنند.آیا ساکنان زیادی از ایران که امروزه زبانشان فارسی است ولی قیافه اشان آنگونه است را باید ترک و بیگانه و اجنبی نامید؟ آیا بخش عظیمی از ساکنان فارسی زبان افغانستان و تاجیکستان که چهره ای اینگونه دارند ترکند اگرچه زبانشان فارسی است؟»
بله این انتقاد هم در جای خود کاملاً متین و بجاست ولی گفتم در جای خود نه در موضوع آذربایجان ولی دوست من صحبت سر آذربایجان و موضوعات آن است اگر صحبت سر افغانستان یا تاجکستان بود من یکی حرفهای زیادی برای آن داشتم مثلاً لشکر چنگیز از شهرفایاب خوارزم که اترار نام دارد وارد کشور شد و پس از قلع قمع فراوان و ویران کردن آنها به تدریج از طرف شرق کشور به طرف غرب حمله ورد گردید و مردم بدبخت خوارزم که که امروز به آنها افغان و تاجیک و کشورشان افغانستان و تاجکستان می گویند نیز ماننده آذربایجان از دست مغولان چه ها که نکشیده اند و حتی بدلیل تجاوزات ممتد و دامنه دار نژادشان نیز که کوشانی و خوارزمی بوده اند برگشته و به نژاد مغولها بدل شده است و آنها وضعیت بهتر از آذربایجان را ندارند و........
1- بعضی از دوستان انتقادهای به شرح ذیل ارائه نمودند که تک تک به آنها پاسخ داده می شود.
- اولین ادعا این است : «زبان باستان آذربایجانی٬ پهلوی بوده و بعدا به ترکی تغییر یافته پس ساکنان امروزی آن باید به زبان پدران هزار ساله خویش بازگردند.»
نقد: « نتیجه ی این ادعا نفی « حقوق فرهنگی ترکهای ایران است» این فرض را سابقا به صورت صریح و امروزه موذیانه به زبان می آورند ولی از بس حرف عقب مانده ای از لحاظ حقوقی است که جای بحث ندارد.میتوان آیا گفت چون ایرانیان در ۴۰۰ سال پیش سنی بوده اند امروز هم باید برگردند سنی شوند؟ یا چون قبل از ۱۴۰۰سال پیش زرتشتی یا مانوی یا قبل آن دین دیگر داشته اند باید به دین سایق برگردند؟»
بله این نقد کاملاً صحیح بوده و کسی انتظار این را ندارد و نباید هم داشته باشد که آذریها باید برگردند و به زبان گذشته خود یعنی پهلوی آذربایجانی صحبت کنند مگر امروز مردم شهرهای فارس نشینی مثل شیراز، اصفهان، ری و.......... که در گذشته زبانشان پهلوی بوده پهلوی صحبت می کنند که آذریها چنین کنند ولی بحث از آنجا شروع می شود که بعضی ازاشخاص که تعداد آنها حتی در خود آذربایجان در حداقل می باشد کاسه داغ تر از آش شده و با پیش کشیدن موضوع متعلق بودن قومشان به هلاکو و چنگیز، تیمورو.......... که نقشه روسیه خبیث بوده و بنده قبلاً در مورد آن صحبت کرده ام را اجرا می کنند و عده ای قلیلی از اینها دانسته به خاطر منافع شخصی به دام آنها افتاده اند مثل پیشه وری و کیانوری و بسیاری دیگر نیز ندانسته از طریق پیشه وریها و کیانوریها فریب خورده و با تحریک آنها در این دام افتاده اند مثل شاعر معرف خسرو گلسرخی ، نویسنده معرف صمد بهرنگی و احمد شاملو که بعدها پس از سقوط نظام کمو نیست در شوروی سابق به اشتباه خود پی برد و برگشت و صفربدخت و از همه جا بی خبر که ندانسته سالها زندان کشید و........................... اینها دامن به تجزیه طلبی می زنند که دغدغه امروز مردم ایران و کشور این است نه زبان مهاوره ای مردم آذربایجان که چه باشد و حتی بنده اعتقاد دارم دولت در دانشگاه یا حتی در مدارس نیز برای آذریها برنامه درسی زبانشان را که به حق یکی از مطالبات آنها است مانند کردستان در نظر بگیرد و اجرا نماید.
[quote='مسعود دباغی']زبان ترکی، زبانی است جدید که دوره ی باستان آن برابر با دوره ی فارسی نو است، ازین رو قدیمی ترین کتیبه ی باستانی آن متعلق است به ۱۲۸۰ سال پیش، یعنی سده ی دوم هجری، نزدبک مرز قزاقستان و مغولستان.[/quote]
جناب دباغی: برای جدید بودن زبان ترکی آیا منبع معتبر و مستندی برای ارجاع دارید؟ حتیالمقدور از زبانشناسان مرجع. مرسی.
آقای زنجانی، در اینکه زبان پیشین مردم آذربایجان ترکی نبود شکی نیست، مگر نزد آنان که فهمیدن این حقیقت برای شان سخت باشد. زبان ترکی، زبانی است جدید که دوره ی باستان آن برابر با دوره ی فارسی نو است، ازین رو قدیمی ترین کتیبه ی باستانی آن متعلق است به ۱۲۸۰ سال پیش، یعنی سده ی دوم هجری، نزدبک مرز قزاقستان و مغولستان.
در ایران هم فقط شعری از شاعری اسفراینی به ترکی باقی مانده که متعلق به سده ی هفتم است، نه در آذربایجان که به گفته ی اولیا چلپی و به استناد کتاب های سفینه ی تبریزی و رساله ی روحی انارجانی، تا صفویه هنوز کامل ترک زبان نشده بوده است، و هنوز هم نشده است. تا جایی که شخصا ده ها روستای تاتی و گورانی زبان می شناسم که هنوز به زبان خود و نه ترکی گپ می زنند
مرسی جناب زنجانی برای اطلاعات جالب و مفید در این باب.
متاسفانه میان «پان»هایی از چند طرف گیر کردهایم که تنها بر مشکلات فعلی میافزایند بیآنکه پاسخی منطقی بیابند یا حداقل تلاشی در آن راستا بکنند. و البته نباید دست قدرتهای بیگانه را هم در سوءاستفاده از این مسائل دستکم گرفت.
اگر مقابله با «پان ترکیستها» کمی آسانتر باشد چرا که سابقهی تاریخی گرگهای خاکستری ترکیه در سرکوب و کشتار روشنفکران ترکیه (با سکوت تاییدآمیز مقامات بالای کودتاگر) هنوز در یادهاست این امر در مقابل «پانآریاییها» کمی دشوار است چون حافظهی تاریخی دست سیاستمداران است و آنان هم به آسانی سرکوب قومی و فرهنگی دیگران در ایام دوران شاهنشاهی و بعد از آن را از دیدهگان مخفی میسازند.
اصطلاحی در کشورهای اروپایی و آمریکایی وجود دارد که به انگلیسی White privilege گفته میشود که در معنای فارسی شاید بتوان به «امتیازداری سفیدپوستی» برگرداند. این اصطلاح به قشر برگزیده و حاکم هر جامعه/کشور/قوم/ملیت اطلاق میشود که اتوماتیک از مزایایی برخوردار میشوند (که حتی متوجه آنها نیستند) که دیگران نیستند.
دوستان ایرانی فارس زبان ما هم به نوعی در این طبقهبندی قرار میگیرند (فعلا از تفاوتهای طبقاتی و جنسیتی میگذریم) که مشکلات روزمرهی یک ترکزبان، عربزبان، لر و کرد و ... را یا نمیدانند و یا میدانند و برایشان اهمیتی ندارد. و البته من هنوز قشر تحصیلکرده و روشنفکر فارسزبان را در مد نظر دارم!
و هنگامی هم مجبور به جبههگیری و اظهار نظر باشند البته در حفظ «یکپارچگی» و «اتحاد» «کشور»ی سخن میگویند که نه از مشکلات اکثریت ساکن این کشور عزیرشان اطلاعی دارند و نه حاضرند تا برای رفع این مشکلات گامی پیش نهند.
اما دربارهی خود کتاب، من هم آن را چندین سال پیش مرور کردم و در زمره کتابهایی است کاملا جانبدارانه.
مسئلهی نژاد، ملیت، زبان و قوم هریک برای خود رشتههای علمی گستردهای در دانشگاهها و نهادهای علمی خارج از ایران هستند و معمولا متخصصین زبانشناس در این عرصه با احتیاط به طرح نظریاتی کاملا مستند و براساس آخرین یافتهها و متدهای علمی میپردازند، چیزی که در ایران بیشتر به جوک میماند تا مطالعات و بررسیهای علمی و بیطرفانه از طرف متخصصین (اگر وجود داشته باشند).
دوست عزیزoctavian!
تجزیه طلبی زمانی فروکش میکند که افراد به آزادی های حداقلی حقوق خود برسند وگرنه روز به روز بدتر خواهد شد خوشبختانه چند روز پیش خواندم که مدیر کل آموزش و پرورش کردستان از « دادن مجوز تدریس ادبیات بومی در مدارس » به استانها صحبت کرده بود که امسال یا سال بعد عملی خواهد شد.( پارسال در شهر سقز با چراغ سبز دولت اجرا هم شد) اقداماتی از این دست است که اتحاد ایرانی را محکم میکند نه افسانه سرایی های تاریخی با ادبیات توهین آمیز.
نکته پایانی: منظور من از آوردن توصیفات قیافه ی شبه مغولی برخی از افراد و اقوام خدای نکرده به صورت منفی تلقی نشود. همه ی انسانها باهم برابراند و رنگ و قیافه و زبان مبنای امتیاز نیست.من با افغانها مدتها دوستی داشته ام و بسیاری از آنها را شریفتر از خودم و دور اطراف خودم یافته ام.
قسمت سوم:
ادعاهای کتابهایی این چنینی و نقد آنها:
ابتدا باید کفت تمام این ادعاها را با « فرض صحت مطالب کتابها» انجام میدهم در صورتی که میتوان درباره ی هر صفحه به صفحه اش مناقشه کرد:
۱- اولین ادعا این است : «زبان باستان آذربایجانی٬ پهلوی بوده و بعدا به ترکی تغییر یافته پس ساکنان امروزی آن باید به زبان پدران هزار ساله خویش بازگردند.»
نقد: « نتیجه ی این ادعا نفی « حقوق فرهنگی ترکهای ایران است» این فرض را سابقا به صورت صریح و امروزه موذیانه به زبان می آورند ولی از بس حرف عقب مانده ای از لحاظ حقوقی است که جای بحث ندارد.میتوان آیا گفت چون ایرانیان در ۴۰۰ سال پیش سنی بوده اند امروز هم باید برگردند سنی شوند؟ یا چون قبل از ۱۴۰۰سال پیش زرتشتی یا مانوی یا قبل آن دین دیگر داشته اند باید به دین سایق برگردند؟»
۲-دومین ادعا:« ترکها زرد پوست بوده اند و چشمان کشیده داشته اند و صورتی بی مو لیکن ترکهای ایران و قفقاز و ترکیه چهره ی دیگری دارند پس ترک نیستند»
نقد: « چرا این حرف فقط برای ترکها مطرح میشود؟ آیا میتوان آن را برای فارسی زبانها هم طرح کرد؟آیا این به آن معناست که هر جایی در ایران که چهره اشان شبیه توصیفات بالاست ابتدا ترک بوده اند گرچه امروزه فارسی حرف بزنند.آیا ساکنان زیادی از ایران که امروزه زبانشان فارسی است ولی قیافه اشان آنگونه است را باید ترک و بیگانه و اجنبی نامید؟ آیا بخش عظیمی از ساکنان فارسی زبان افغانستان و تاجیکستان که چهره ای اینگونه دارند ترکند اگرچه زبانشان فارسی است؟»
۳- سومین ادعا« برخی از نامهای شهر و دیه های آذربایجان فارسی اصیل است و نشان از فارسی بودن سابق ساکنان قدیم آن دارد»
نقد:« آیا میتوان با همین استدلال گفت چون نام برخی از اماکن یزد و کرمان و اصفهان ترکی است پس ساکنان این مناطق در اصل ترک بوده اند؟ مثلا میتوان به استناد وجود « تنگه بولاغی» در کنار پاسارگاد٬ آنجا را اصالتا ترکی دانست؟»
۴- ادعای چهارم:« در برخی کتابهای تاریخی و جغرافیایی قدیم آمده است که برخی نواحی آذربایجان پهلوی زبان بوده اند پس این زبان تغییر یافته»
نقد:« آیا اگر منابعی تاریخی و جغرافیایی معرفی بشوند و سندهایی آورده شوند که برخی ساکنان اصفهان سابقا یهودی بوده اند یا ساکنان مثلا کرمان ترک یا مثلا خوزستان٬ سریانی زبان بوده اند پذیرفته میشود؟»
سرتان را درد نیاورم میتوان ده ها نقد دیگر نمود آیا اینکه ترکها بعدا آمده اند مگر خود آریایی ها بعدا نیانده اند؟ آیا به صرف وجود چند شاعر ترک در خراسان و حتی شیرازی میتوان گفت این مکانها سابقا ترک بوده اند؟ و...
اگر شما اینها را از نویستدگانی مانند نویسندگان کتاب فوق بپرسید آنوقت خواهید دید که آنها تمام این ادعاهارا فقط برای آذربایجان یا سایر اقوام دیگر « دارای موضوعیت » میدانند نه مثلا مناطق فارسی نشین امروزی و خود همین امر نشان میدهد که « خط ایدئولوژی» در این نوع کتابها تا چه حد پر رنگ است.
درود بر شما هموطن
جناب زنجانی من منکر بعضی از رنجش خاطرهایی که علیه هموطنانمان شده نیستم ... بله حماقت های صورت گرفته و نباید منکرش بشیم اما به سوی دیگر هم نگاه کنید . همین جک های قومیتی که خوشبختانه با یک نگرش ملی فروکش کرد اما حالا چه ؟ الان گروه های تجزیه طلبی هستن که بازارشون کساد شده و خودشون دست به ایجاد همچین جوک هایی میزنن تا با احساسات جوانان بازی کنن .
من میگویم اصلا گفته های شما کاملا متقن و صحت داشته باشد . خب حال وضعیت چیست ؟برداشت من از جملات شما این هست که گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری ! یکسویه نباید نگاه کرد .
در پایان عرایضم متذکر میشوم که همدلی و اتحاد باید سرلوحه قرار بگیرد و نباید بعنوان یک ایرانی تمایلات تجزیه طلبانه رو به هر استدلال و بهانه ای بربتابیم . با هم بهترینیم ...
پیروز باشید .
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان
در این موضوع هم باید تقدم و تاخر را در تاریخ باید مدنظر قرار داد از این غافل نشویم انواع حکومت ترک همچنانکه در قبل گفتم بیش از1000 سال در ایران و مناطق مختلف آن حکومت نموده اند بنابرین وجود نام دوشان تپه در تهران و تنگه بلاغی و غیره در این حکومت 1000 ساله انواع مختلف نژاد ترکها از غزها گرفته تا قاجاریها ایجاد شده که نسبت به زمان و قدمت ایجاد شدنشان طبیعی می نماید و اگر کمی دوستان منتقد انصاف بیشتری به خرج دهند قدمت آنها برخلاف نام های باستانی که در مناطق آذر بایجان از پهلوی باستان وجود دارد مانند آتشکده ها و نام های شهرها و ............ آثار مکانها که به ترکی و.... می باشند که با تحقیقات می توان به آن رسید بیشتر از 1000 سال که مقارن با آمدن ترکها به ایران است نمی رسد. و در ضمن قومی از ترکان بنام قراختائیان از شاخه های سلجوقیان تقریباً در 600 الی 700 سال قبل در کرمان حکومت می نمودند و طبیعی است در این مدت حكومتشان در آن منطقه نام برخی ازم مكانها و مناطق را به ترکی در آورده باشند.
در این موضوع هم باید تقدم و تاخر را در تاریخ باید مدنظر قرار داد از این غافل نشویم انواع حکومت ترک همچنانکه در قبل گفتم بیش از1000 سال در ایران و مناطق مختلف آن حکومت نموده اند بنابرین وجود نام دوشان تپه در تهران و تنگه بلاغی و غیره در این حکومت 1000 ساله انواع مختلف نژاد ترکها از غزها گرفته تا قاجاریها ایجاد شده که نسبت به زمان و قدمت ایجاد شدنشان طبیعی می نماید و اگر کمی دوستان منتقد انصاف بیشتری به خرج دهند قدمت آنها برخلاف نام های باستانی که در مناطق آذر بایجان از پهلوی باستان وجود دار مانند آتشکده ها و نام های شهرها و ............ آثار مکانها که به ترکی و.... می باشند که با تحقیقات می توان به آن رسید بیشتر از 1000 سال که مقارن با آمدن ترکها به ایران است نمی رسد.
بله این انتقاد هم در جای خود کاملاً متین و بجاست ولی گفتم در جای خود نه در موضوع آذربایجان ولی دوست من صحبت سر آذربایجان و موضوعات آن است اگر صحبت سر افغانستان یا تاجکستان بود من یکی حرفهای زیادی برای آن داشتم مثلاً لشکر چنگیز از شهرفایاب خوارزم که اترار نام دارد وارد کشور شد و پس از قلع قمع فراوان و ویران کردن آنها به تدریج از طرف شرق کشور به طرف غرب حمله ورد گردید و مردم بدبخت خوارزم که که امروز به آنها افغان و تاجیک و کشورشان افغانستان و تاجکستان می گویند نیز ماننده آذربایجان از دست مغولان چه ها که نکشیده اند و حتی بدلیل تجاوزات ممتد و دامنه دار نژادشان نیز که کوشانی و خوارزمی بوده اند برگشته و به نژاد مغولها بدل شده است و آنها وضعیت بهتر از آذربایجان را ندارند و........
بله این نقد کاملاً صحیح بوده و کسی انتظار این را ندارد و نباید هم داشته باشد که آذریها باید برگردند و به زبان گذشته خود یعنی پهلوی آذربایجانی صحبت کنند مگر امروز مردم شهرهای فارس نشینی مثل شیراز، اصفهان، ری و.......... که در گذشته زبانشان پهلوی بوده پهلوی صحبت می کنند که آذریها چنین کنند ولی بحث از آنجا شروع می شود که بعضی ازاشخاص که تعداد آنها حتی در خود آذربایجان در حداقل می باشد کاسه داغ تر از آش شده و با پیش کشیدن موضوع متعلق بودن قومشان به هلاکو و چنگیز، تیمورو.......... که نقشه روسیه خبیث بوده و بنده قبلاً در مورد آن صحبت کرده ام را اجرا می کنند و عده ای قلیلی از اینها دانسته به خاطر منافع شخصی به دام آنها افتاده اند مثل پیشه وری و کیانوری و بسیاری دیگر نیز ندانسته از طریق پیشه وریها و کیانوریها فریب خورده و با تحریک آنها در این دام افتاده اند مثل شاعر معرف خسرو گلسرخی ، نویسنده معرف صمد بهرنگی و احمد شاملو که بعدها پس از سقوط نظام کمو نیست در شوروی سابق به اشتباه خود پی برد و برگشت و صفربدخت و از همه جا بی خبر که ندانسته سالها زندان کشید و........................... اینها دامن به تجزیه طلبی می زنند که دغدغه امروز مردم ایران و کشور این است نه زبان مهاوره ای مردم آذربایجان که چه باشد و حتی بنده اعتقاد دارم دولت در دانشگاه یا حتی در مدارس نیز برای آذریها برنامه درسی زبانشان را که به حق یکی از مطالبات آنها است مانند کردستان در نظر بگیرد و اجرا نماید.
جناب دباغی: برای جدید بودن زبان ترکی آیا منبع معتبر و مستندی برای ارجاع دارید؟ حتیالمقدور از زبانشناسان مرجع. مرسی.
در ایران هم فقط شعری از شاعری اسفراینی به ترکی باقی مانده که متعلق به سده ی هفتم است، نه در آذربایجان که به گفته ی اولیا چلپی و به استناد کتاب های سفینه ی تبریزی و رساله ی روحی انارجانی، تا صفویه هنوز کامل ترک زبان نشده بوده است، و هنوز هم نشده است. تا جایی که شخصا ده ها روستای تاتی و گورانی زبان می شناسم که هنوز به زبان خود و نه ترکی گپ می زنند
متاسفانه میان «پان»هایی از چند طرف گیر کردهایم که تنها بر مشکلات فعلی میافزایند بیآنکه پاسخی منطقی بیابند یا حداقل تلاشی در آن راستا بکنند. و البته نباید دست قدرتهای بیگانه را هم در سوءاستفاده از این مسائل دستکم گرفت.
اگر مقابله با «پان ترکیستها» کمی آسانتر باشد چرا که سابقهی تاریخی گرگهای خاکستری ترکیه در سرکوب و کشتار روشنفکران ترکیه (با سکوت تاییدآمیز مقامات بالای کودتاگر) هنوز در یادهاست این امر در مقابل «پانآریاییها» کمی دشوار است چون حافظهی تاریخی دست سیاستمداران است و آنان هم به آسانی سرکوب قومی و فرهنگی دیگران در ایام دوران شاهنشاهی و بعد از آن را از دیدهگان مخفی میسازند.
اصطلاحی در کشورهای اروپایی و آمریکایی وجود دارد که به انگلیسی White privilege گفته میشود که در معنای فارسی شاید بتوان به «امتیازداری سفیدپوستی» برگرداند. این اصطلاح به قشر برگزیده و حاکم هر جامعه/کشور/قوم/ملیت اطلاق میشود که اتوماتیک از مزایایی برخوردار میشوند (که حتی متوجه آنها نیستند) که دیگران نیستند.
دوستان ایرانی فارس زبان ما هم به نوعی در این طبقهبندی قرار میگیرند (فعلا از تفاوتهای طبقاتی و جنسیتی میگذریم) که مشکلات روزمرهی یک ترکزبان، عربزبان، لر و کرد و ... را یا نمیدانند و یا میدانند و برایشان اهمیتی ندارد. و البته من هنوز قشر تحصیلکرده و روشنفکر فارسزبان را در مد نظر دارم!
و هنگامی هم مجبور به جبههگیری و اظهار نظر باشند البته در حفظ «یکپارچگی» و «اتحاد» «کشور»ی سخن میگویند که نه از مشکلات اکثریت ساکن این کشور عزیرشان اطلاعی دارند و نه حاضرند تا برای رفع این مشکلات گامی پیش نهند.
اما دربارهی خود کتاب، من هم آن را چندین سال پیش مرور کردم و در زمره کتابهایی است کاملا جانبدارانه.
مسئلهی نژاد، ملیت، زبان و قوم هریک برای خود رشتههای علمی گستردهای در دانشگاهها و نهادهای علمی خارج از ایران هستند و معمولا متخصصین زبانشناس در این عرصه با احتیاط به طرح نظریاتی کاملا مستند و براساس آخرین یافتهها و متدهای علمی میپردازند، چیزی که در ایران بیشتر به جوک میماند تا مطالعات و بررسیهای علمی و بیطرفانه از طرف متخصصین (اگر وجود داشته باشند).
تجزیه طلبی زمانی فروکش میکند که افراد به آزادی های حداقلی حقوق خود برسند وگرنه روز به روز بدتر خواهد شد خوشبختانه چند روز پیش خواندم که مدیر کل آموزش و پرورش کردستان از « دادن مجوز تدریس ادبیات بومی در مدارس » به استانها صحبت کرده بود که امسال یا سال بعد عملی خواهد شد.( پارسال در شهر سقز با چراغ سبز دولت اجرا هم شد) اقداماتی از این دست است که اتحاد ایرانی را محکم میکند نه افسانه سرایی های تاریخی با ادبیات توهین آمیز.
نکته پایانی: منظور من از آوردن توصیفات قیافه ی شبه مغولی برخی از افراد و اقوام خدای نکرده به صورت منفی تلقی نشود. همه ی انسانها باهم برابراند و رنگ و قیافه و زبان مبنای امتیاز نیست.من با افغانها مدتها دوستی داشته ام و بسیاری از آنها را شریفتر از خودم و دور اطراف خودم یافته ام.
ادعاهای کتابهایی این چنینی و نقد آنها:
ابتدا باید کفت تمام این ادعاها را با « فرض صحت مطالب کتابها» انجام میدهم در صورتی که میتوان درباره ی هر صفحه به صفحه اش مناقشه کرد:
۱- اولین ادعا این است : «زبان باستان آذربایجانی٬ پهلوی بوده و بعدا به ترکی تغییر یافته پس ساکنان امروزی آن باید به زبان پدران هزار ساله خویش بازگردند.»
نقد: « نتیجه ی این ادعا نفی « حقوق فرهنگی ترکهای ایران است» این فرض را سابقا به صورت صریح و امروزه موذیانه به زبان می آورند ولی از بس حرف عقب مانده ای از لحاظ حقوقی است که جای بحث ندارد.میتوان آیا گفت چون ایرانیان در ۴۰۰ سال پیش سنی بوده اند امروز هم باید برگردند سنی شوند؟ یا چون قبل از ۱۴۰۰سال پیش زرتشتی یا مانوی یا قبل آن دین دیگر داشته اند باید به دین سایق برگردند؟»
۲-دومین ادعا:« ترکها زرد پوست بوده اند و چشمان کشیده داشته اند و صورتی بی مو لیکن ترکهای ایران و قفقاز و ترکیه چهره ی دیگری دارند پس ترک نیستند»
نقد: « چرا این حرف فقط برای ترکها مطرح میشود؟ آیا میتوان آن را برای فارسی زبانها هم طرح کرد؟آیا این به آن معناست که هر جایی در ایران که چهره اشان شبیه توصیفات بالاست ابتدا ترک بوده اند گرچه امروزه فارسی حرف بزنند.آیا ساکنان زیادی از ایران که امروزه زبانشان فارسی است ولی قیافه اشان آنگونه است را باید ترک و بیگانه و اجنبی نامید؟ آیا بخش عظیمی از ساکنان فارسی زبان افغانستان و تاجیکستان که چهره ای اینگونه دارند ترکند اگرچه زبانشان فارسی است؟»
۳- سومین ادعا« برخی از نامهای شهر و دیه های آذربایجان فارسی اصیل است و نشان از فارسی بودن سابق ساکنان قدیم آن دارد»
نقد:« آیا میتوان با همین استدلال گفت چون نام برخی از اماکن یزد و کرمان و اصفهان ترکی است پس ساکنان این مناطق در اصل ترک بوده اند؟ مثلا میتوان به استناد وجود « تنگه بولاغی» در کنار پاسارگاد٬ آنجا را اصالتا ترکی دانست؟»
۴- ادعای چهارم:« در برخی کتابهای تاریخی و جغرافیایی قدیم آمده است که برخی نواحی آذربایجان پهلوی زبان بوده اند پس این زبان تغییر یافته»
نقد:« آیا اگر منابعی تاریخی و جغرافیایی معرفی بشوند و سندهایی آورده شوند که برخی ساکنان اصفهان سابقا یهودی بوده اند یا ساکنان مثلا کرمان ترک یا مثلا خوزستان٬ سریانی زبان بوده اند پذیرفته میشود؟»
سرتان را درد نیاورم میتوان ده ها نقد دیگر نمود آیا اینکه ترکها بعدا آمده اند مگر خود آریایی ها بعدا نیانده اند؟ آیا به صرف وجود چند شاعر ترک در خراسان و حتی شیرازی میتوان گفت این مکانها سابقا ترک بوده اند؟ و...
اگر شما اینها را از نویستدگانی مانند نویسندگان کتاب فوق بپرسید آنوقت خواهید دید که آنها تمام این ادعاهارا فقط برای آذربایجان یا سایر اقوام دیگر « دارای موضوعیت » میدانند نه مثلا مناطق فارسی نشین امروزی و خود همین امر نشان میدهد که « خط ایدئولوژی» در این نوع کتابها تا چه حد پر رنگ است.
جناب زنجانی من منکر بعضی از رنجش خاطرهایی که علیه هموطنانمان شده نیستم ... بله حماقت های صورت گرفته و نباید منکرش بشیم اما به سوی دیگر هم نگاه کنید . همین جک های قومیتی که خوشبختانه با یک نگرش ملی فروکش کرد اما حالا چه ؟ الان گروه های تجزیه طلبی هستن که بازارشون کساد شده و خودشون دست به ایجاد همچین جوک هایی میزنن تا با احساسات جوانان بازی کنن .
من میگویم اصلا گفته های شما کاملا متقن و صحت داشته باشد . خب حال وضعیت چیست ؟برداشت من از جملات شما این هست که گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری ! یکسویه نباید نگاه کرد .
در پایان عرایضم متذکر میشوم که همدلی و اتحاد باید سرلوحه قرار بگیرد و نباید بعنوان یک ایرانی تمایلات تجزیه طلبانه رو به هر استدلال و بهانه ای بربتابیم . با هم بهترینیم ...
پیروز باشید .