قسمت دوم:
ایدئولوژی سازی از تاریخ به نفع حال و آینده:
قسمت دوم حرفم را اینگونه آغاز میکنم سالهای اولی که شروع به خواندن کتابهای تاریخی معاصر شدم ابتدا گمان میکردم تاریخ نویسان به قصد روشن کردن گذشته و رفع کنجکاوی خود به مطالعه تاریخ میپردازند.بعدها فهمیدم که این برداشت از کار مورخان(مخصوصا مورخان دوره مدرن) بسیار ساده لوحانه است.بیشتر مورخان( البته نه همه) معمولا با « ایدئولوژی » های مشخصی به تاریخ مینگرند.از جمله کتابهایی که درباره ی زبان مردم آذربایجان وجود دارد معمولا به این قصد نوشته شده اند.یعنی با « قصد قبلی» که بخواهد ایدئولوژی خاصی را اثبات کند.
کسروی بارها اشاره کرده بود که قصدش این است که تمامی زبانهای اقوام ایرانی از بین رفته و همه به زبان یکسان تکلم کنند( او جاه طلبانه میگفت مقصودش این است که «زبان پاک فارسی»نه تنها در کل ایران رایج شود حتی روزگاری زبانی بین المللی شود. پیروان او دو آتشه تر و البته بی سواد تر از خود او بودند. یکی از ادیبان آن زمان( به گمانم میرزا محمد خان قزوینی) میگوید ما به ایده ی زبان باستان آذری اکنون « احتیاج» داشتیم. احتیاجی که ناشی از برپایی دولت -ملتی بر پایه زبان فارسی و باستان گرایی بود. چگونه میتوان نوشته های کسانی را که ابتدا با« قصد قبلی » به سراغ تاریخ میروند را منصفانه دانست؟( اگرچه اسمشان انصاف پور هم بوده باشد؟)
من کتابهای زیادی درباره زبان و تغییر زبان در آذربایجان خوانده ام( من جمله این کتاب را که ده سال پیش خوانده ام).میتوانم در تک تک آنها «رد پای پر رنگ ایدئولوژی» را نشانتان بدهم. در کامنت بعدی سعی میکنم مهمترین مدعاهای این نوع کتابها را گفته و نقدش بکنم.
قسمت اول
برای octavian
سلام
دوست عزیز میخواهم در ضمن پاسخ به کامنت شما نظر شخصی ام را هم درباره ی کتابهایی اینچنینی که کم هم نیستند بدهم. برای همین کمی کامنتم طولانی خواهد شد.گرچه آنچه سابقا نوشته ام را تکرار نخواهم کرد( در کتاب یادداشتهای کتابناکی که در همین سایت آپلود کرده ام قبلا چیزهایی نوشته ام)
شما از تحریفات حرف میزنید ولی خودتان خواسته و ناخواسته در حال تحریف واقعیت هستید.میگویید سایتهایی هستند که خود را از اولاد مغول وچنگیز میدانند. بله هستند کسانی اینچنین! ولی این امر در واقع «نوعی واکنش طبیعی» به تبلیغات ناسیونالیستهای فارسی است. شما اگر به تاریخ معاصر از ابتدای پهلوی نگاهی بیندازید خواهید دید که اولین کسانی که فرهنک ترکها را مغولی نامیدند پارسی پرستان بودند آن هم در ابتدای شکل گیری دولت-ملت مدرن بر پایه ی زبان یکسان(داستان آن مفصل است ).
در این فاصله بسیاری به زور خواسته اند ترکی را زبان چنگیز بنامند. قبل از آنی که اصلا چیزی به نام تجزیه طلبی وجود داشته باشد. عارف قزوینی شعری دارد در مذمت گفتگو به ترکی در آذربایجان و در آنجا میگوید ترکی زبان چنگیز است.محمود افشار از همان ۱۳۰۴ فعالیتش را آغاز نمود و بنیاد و موقوفات او که دهها کتاب و مقاله در این باره چاپ کرده همه میخواهند به گونه ای بگویند ترکی میراث مغول است.خود محمود افشار هر گاه از ترک نام میبرد دنباله اش مینویسد زرد پوست. حال هر چقدر پرسیده شد آخر چگونه مغول آمد و از آن همه سرزمینش فقط زبان آذربایجانرا تغییر داد آنهم به ترکی؟ جوابی نبود.میدانید چرا؟ چون از ابتدا هم بنا نبود جوابی باشد.مغولی نامیدن فرهنگ ترکها فقط به قصد آن بود که ترکها را مارک بزنند. در واقع کسانی که ابتدا فرهنگ ترکی را مغولیزه کردند همان دوستان وطن پرست فارسی بودند نه آنگونه که شما میگویید تجزیه طلبان.
خوب در مقابل این همه جنجال٬ واکنشی «طبیعی» به وجود آمد و آن اینکه برخی از ترکهای معمولا لجوج ایران دست به کار شده و پاسخ گفتند فرض بگیریم آنچه میگویید درست باشد بله ما از اولاد چنگیزیم و به آن افتخار هم میکنیم پدران ما بودند که چنین و چنان کردند و...
نکته: وقتی میگویم واکنش طبیعی در منظورم « واکنش درست» نیست .طبیعی مثل اینکه کسی به کسی فحش میدهد و او هم در جواب فحشی بدتر میدهد گرچه جواب شخص دوم «درست » نیست ولی « طبیعی» است.
زبانی ده میلیارد ساله است .
زبان دیگری هم سنش به یک هفته میرسد . چه تفاوت دارد .
اگر بلد باشیم که مهربان راه برویم و نگاهمان زیبایی ها را ببینید دیگر چه نیاز به زبان .
اگر بتوانیم که محبت کوچکی را از طریق لمس دستی انتقال دهیم دیگر چه نیاز به زبان .
همه ی چیزهایی که با ارزشند زبان ندارند . لالند .
لبخند ، زبان میخواهد ؟ . مهرورزی ، زبان میخواهد ؟ . . .
زبانی که به جز زیبایی گشوده شود فقط به درد سخنوران کم مایه میخورد . همین .
چه وقت ها و چه هنگام ها که به بیهودگی میرسد تا اثبات شود که مثلن یک رنگی بالاتر از بقیه است .
حرف های توی هوا چه درست باشد چه غلط مگر سبب این میشود که روح شما با ارزش تر شود ؟ .
فارسی . ترکی . آذری . لری . فرانسوی . اسپرانتو . لاتین . مازنی . کردی . بلوچی . ... این زبان ها هیچ چیز گرانی نسبت به یکدیگر ندارند . فقط بلدند که حرف باشند و وسیله ی تماس .
تمام کتابهای زبانشناسی مفت نمی ارزد وقتی دل کسی میشکند .
نقل قول از alizanjanii گرامی
«بذر کینه » در میان اقوام ایرانی را همان« معلوم الحالان و مجهول الحالانی» پراکندند که به فرهنگ اقوام ایرانی مارکهای توهین آمیز زدند و زبان آنها را« مغولی» نامیدند و گمان میکردند با «پارسیزه کردن» همه ی مملکت و «مفید و بلکه واجب دانستن» افکارشان برای همه اقوام٬ میتوانند فرهنگ آنها را « نابود » کنند حال آنکه کارشان جز تقویت جریانات « تجزیه طلب» حاصلی نداشت و گویا «مکرشان به خودشان بازگشته است»
در ضمن بهتر است به جای واجب کردن خواندن کتابی برای دیگران٬ ابتدا زبان خودتان را به نیکی بخوانید و اصطلاحات زبان خودتان را بشناسید چون «طبل» را « سر نمیدهند» بلکه بر طبل میکوبند!
درود بر شما هموطن
من سخن شما رو با دیده احترام نگریستم و نظرم رو بیان میکنم .
آن کسانی که مارک های توهین آمیز میزنند و نقش پیاده نظام دشمن را بازی میکنند همان افرادی هستن که صبح تا شب تحریف میکنند و شعارهای پوچ سر میدهن . برای مثال شما به سایتهایشان رجوع کنید که می گویند فرزندان(( هلاکو وچنگیز و مغولان هستیم)) ! لذا این ایراد اتهام یا برچسب زدن ارسوی بنده نیست بلکه گفته ای هست که خود آن تجزیه طلب ها به زبان می آورند ! پس این یک رفع شبهه از سوی بنده .
و دومی آنکه هدف ما به عنوان یک ایرانی اتحاد هست . ما بیان میکنیم ای کسانی که نقش پیاده نظام را دانسته یا ندانسته بازی میکنید به جای تحریف و صغزی کبری ها چیدن ها به پیشینه ی خود بنگرید چون ما اجازه مغولیزه کردن خطه سرافراز آذربایجان را به عنوان یک ایرانی به عنوان وارثان باکری ها و حهان آراها به عنوان وارثان ستارخان ها و یعقوب لیث صفاری ها به هیچ تجزیه طلبی نخواهیم داد .
اما در باب واکاوی اصطلاحات ادبی زبان ملی از سوی شما ... عزیزم شما مختار هستید از من ایراد بگیرید و بدانید که برای من باعث خوشحالی هست که اینقدر به اصطلاخات و تمثیل های زبان ملی واقف هستید . اما متوجه باشید که جمله ای که بکار بردم مشمول به سابقه هست و مکررا تکرار شده .
سرآخر من نه حاکم شرع هستم و نه قاضی و نه علامه دهر ای هموطن .من خواندن این کتاب را از دیدگاه خودم مفید دانستم بلکه ضروری و واجب برای هموطنانم .
سلامت باشید .
ادامه 3
4- بنده از کسانیکه ادعا می کنند آذربایجان سرزمین ترکها و زبانشان ترکی است سوال می کنم عزیزان کجای شکل و قواره و سیمای ظاهری و فکر درونی آذربایجانی که امروز در مناطق مختلف آذربایجان مانند تبریز، باکو، ارومیه، زنجان ، اردبیل و................................... زندگی می کنند شبیه مغول زرد پوست با گونه برجسته قد کوتاه و انگشت کوتاه و در مخلص کلام پاتو می باشد.
شاید عده ای از دوستان بپرسند پس امروز در کلیه شهرهای آذربایجان با زبان ترکی مردم صحبت می کنند پس شما این را چه می گوئید در جواب می گویم این سئوال بیسار سئوال خوبی است و پاسخش این است که زمان استیلای ترک و حکومتهای آنها در ایران و بخصوص در منطقه آذربایجان یکی دوسال نیست بلکه 1000 سال بصورت تریجی و مدوام از حکومت ایغوزها (غزها) ،آق قویونلوها، قره قویونلوها ، سلجوقیان، غزنویان، خوازمشاهیان، قراختائیان، اتابکان، مغولان، ایلخانان، تیمویان، و...............قزلباشان صفوی نه خودشان، و این آخرها قاجاریها همگی ترک بوده و در این مدت هزارساله در جابجای این کشور و بخصوص در آذربایجان اسیلای کامل داشته و حتی در این منطقه قبایلی از ترکان را از جای دیگر کوچانده و در این منطقه اسکان داده اند بنابرین این عوامل دست به دست هم داده و باعث از بین رفتن زبان مادری و اصیل این منطقه یعنی پهلوی آذربایجانی گردیده و جای آن را زبان ترکی گرفته است و مانند کشور مصر و سوریه که اولی زبان قبطی داشته و دومی سریانی سخن می گفته ولی استیلای بلند مدت عرب باعث ازبین رفتن زبان و نوشتار ملی آنها شده و عربی جای آن را گرفته است که در سالروز بزرگداشت فردوسی بزرگ هیکل یکی از روزنامه نگاران معرف مصر نیز حضور داشته و اذعان می نماید که اگر ما نیز در تاریخمان شخصیتی مثل فردوسی برزگ را داشتیم الان زبانمان عربی نبود و با زبان خودمان که قبطی بود صحبت می کردیم.
ABBASFATHI53 عزیز
نقل قول شما از جانب بنده درست نیست و گفته ی شخص دیگری است و بنده هم نقل کرده بودم، مشخّص است به هوچی گری های دیگران و از همه بیشتر معاندینِ وحدت ملّی کشورمان، التفات نظر
خاص دارید و از هوشمندی و فراست میلیونها ایرانی ی بیدار و دانشمندان و مورّخین موشکافِ خِبره و طراز اوّل کشورمان علاوه بر نویسندگان و مورّخین مطرح و نامی سایر نقاط دنیا که به عظمت و شکوه
ایران معترف و شگفت زده هستند، غافل و بی خبر هستید، در ضمن وجود تخت جمشید به تنهائی سـند درخشان تاریخ 2500 ساله که نه؛ به گواه تاریخ، بیش از هفت هزار ساله تمدّن ایران کهن نیست،
قبول و یاردّ شما و امثال شما (پوربیزار ها) نسبت به نیمه کاره و یا تمام کاره بودن تخت جمشید ذرّه ای خدشه به ملجأ و هویتِ چراغ پْر فروز آسمانِ تمدّنِ بشری یعنی تاریخ ملّی ی ایران وارد نمی کند،
کسی که راه خلافش ســپرد تا بـزید .... مخـالفت کنــد او را حـواس و هفـت انـدام
عطـای او به دوام است زایـرانش را ..... گمان مبـر که جز او کس عطـا دهد به دوام
به هر تفضل ازو کشوری به نعمت و ناز .... به هر عنایت ازو عالمی به جامه و جام
ادامه 2
2- اگر آذربایجان و آذربایجانیها ترک بودند دیگر چه لزومی برای تشکیل دولت صفوی بود و عثمانیها بدلیل ترک بودنداتفاقاً حکومت مورد دلخواه آنها می نمود و اگر صفویها ترک بودند چرا حکومتشان از بدو تشکیل با برادران ترک عثمانی خود جنگها بسیار متعدد و خونین راه انداخته بودند و برای حفظ سرزمین از هر تلاشی فروگذار نبودند و هموره مانند یک تیر یا خار در چشم عثمانیها جلوه گری می کردند.
3- همه ما می دانیم که مولانا جلال الدین بلخی شاعر ایرانی از گونیه بلخ بوده که رحل سفر بسته و در سرزمین روم قدیم و ترکیه امروز اقامت گزیده و این را نیز می دانیم مولانا را با لقب رومی هم در ادبیات دنیا می شناسند اگر آن سرزمین ترک بوده باشد می بایست می گفتند مولانا جلال الدین ترکی نه بلخی یا رومی.
در آخر باید اذعان کنم دلایل زیادی وجود دارد که ترکها نه در آذربایجان بلکه حتی در کشور ترکیه هم قدمت زیادی ندارند که بسیاری از این دلایل برای آدم های منصف که مسائل را با منطق پیگیری می کنند در این کتاب و کتاب مرحوم کسروی آورده شده است ولی متاسفانه خیلی از دوستان بی انصافی و کم لطفی می کنند بدون اینکه کتاب را بخوانند نظر می دهند و تعصب تجزیه طلبی شان که از احساس سرچشمه می گیرد بر خواندن منصفانه این کتاب و نظر دادن بعد از آن است بر منطق استوار می باشد غلبه می کند و دوستان سطحی قضاوت می کنند نمی دانند که این برنامه ترک خواندن آذربایجان و ترکی دانستن زبان ریشه ای آن از نقشه و برنامه های روسیه خبیث که به برنامه پطر کبیر امپراطور خبیث آن کشور برای ضمیمه کردن کشور ایران به سرزمین خود برای رسیدن به دریا های آزاد بوده که نخست با تشکیل احزاب مانند دموکراتهای آذربایجان و کردستان وابسته به خود برای عملی کردن آن نقشه قدیمی بوده که در اين ماجرا به هر روش و تحریفی نیز چنگ زده است مانند تولید افسانه دده قورقود و غیره و آین آخر ها تشکیل حزب توده به رهبری جعفر پیشه وری و کیانوری و همچنین ناصر پورپیرار (بنا کننده) که به هر طریقی حاضر می شوند برای منافع شخصی خود ار ملت و کشور مایه بگذارند و هزینه کنند.
1-
ورود ترکان به ایران که با تهاجم ایغوزها (غزها) یکی از نه خاندان یا قبیله مغولها از سرزمینی همسایه شمالی چین به نام مغولستان و سرازیر شدن آنها به کوههای آناتولی ترکیه امروزی گردید و بعدها از قبیله ایغوز ها قبیله های متعدی منشعب گردید که شاخص ترین آنها سلجوقیان بودند که هم در روم و هم در ایران حکومت تشکیل دادند که به تدریج بعلت ضعف حکومتهای محلی در دو کشور روم و ایران وارد این سر زمینها شدند و رفته رفته در این کشورها جاگیر شده و حکومتهای برای خودشان تشکبل دادند قدمت این اقوام که خودشان را به تورک یا ترک یکی از قبایل مغولی می باشد نسبت می دادند در ایران بیشتر از 1000 سال و در روم بیشتر 1250 سال نیست همچنانکه می دانیم ساسانیان و اشکانیان با رومیها در دولت کنونی ترکیه برای کشور گشائی و تعیین حدود مرز و امنیت سرزمین ایران درگیریهای متعددی داشته که یکی از آنها جنک حران بود که بین شاپور اشکانی با کراسوس بود که در این جنگ بدلیل رشادتهای بی مانند سپاه ایران و ایجاد جنگ پارتیزانی به فرماندهی جوان مقتدر و وطن پرستی بنام سورنا با پیروزی قاطع برسپاه منظم رومیها به فرماندهی کراسوس و پسرش چیره گردید و آنها را در این جنگ تمام عیار خار و ذلیل نمود که به پادشاه ایران شاپور گفته بودند که سلوکیه (ایران) را خالی نموده و تحویل آنها دهند برای اینکه بفهیم که ترکان در این سرزمینها هیچ گاه پایگاهی نداشتند ضمن اینکه دوستان را به خواند این کتاب وزین آقایغلامرضا انصافپور و کتاب زبان باستان آذر بایجان احمد کسوری ارجاع می دهم به دلایل ذیل نیز که خودم در این چند سال با مطالعه فرو.ان تاریخ و باستان شناسی و ادبیان و فلسفه و ...................... نموده ام و در ورای آن استخراج نمودم دعوت می کنم.
1- همواره ایرانیان حتی ترکیه را در این 200 و300 سال گذشته روم می دانستند نه ترکیه به معاهده ارض روم نادشاه با عثمانیها مراجعه شود که این معاهده به توسط نادرشاه قدر قدرت و وطن دوست و ملی گرا در اوج قدرت خود که حتی می توانست کلیه خاک روم قدیم و عثمانی جدید را که در آن مقطع حکومتشان ظعیف شده بود و مدام از سپاه ایران به فرماندهی نادرشاه بزرگ شکست می خورد را ضمیه خاک ایران بکند این کار را نکرد بلکه به سرحدداد تاریخی ایران در آن منطقه قناعت نمود و معاهده را ارض روم گذاشت نه ارض ترکیه
ورود ترکان به ایران بیشتر از 950 تا 1100 سال به این مرز بوم حتی در کشور ترکیه که بلاد روم به آنجا می گفتند بیشتر نیست و موید این حرف معاهده ای که نادرشاه با عثمانیها منقعد کرد و باعث شد تعدادی از شهر ها از ایران مانند وان و غیره جدا شده و تعدادی شهرهای دیگری به ایران عودت داده شده مانند قصرشیرین و غیره گردید معاهده ارضروم نامیده شده است والا غیز از آن بود معاهده ارض ترک می نامیدن
عزیزانی که به این کتاب نقد واقعی دارن بیان مستندات خودشون رو مطرح کنن و اگه چیزی برای گفتن ندارن لطفاً توهین نکنن. در این کتاب تا جایی که من خوندم مطلب توهین امیزی نیست. (!)
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان
ایدئولوژی سازی از تاریخ به نفع حال و آینده:
قسمت دوم حرفم را اینگونه آغاز میکنم سالهای اولی که شروع به خواندن کتابهای تاریخی معاصر شدم ابتدا گمان میکردم تاریخ نویسان به قصد روشن کردن گذشته و رفع کنجکاوی خود به مطالعه تاریخ میپردازند.بعدها فهمیدم که این برداشت از کار مورخان(مخصوصا مورخان دوره مدرن) بسیار ساده لوحانه است.بیشتر مورخان( البته نه همه) معمولا با « ایدئولوژی » های مشخصی به تاریخ مینگرند.از جمله کتابهایی که درباره ی زبان مردم آذربایجان وجود دارد معمولا به این قصد نوشته شده اند.یعنی با « قصد قبلی» که بخواهد ایدئولوژی خاصی را اثبات کند.
کسروی بارها اشاره کرده بود که قصدش این است که تمامی زبانهای اقوام ایرانی از بین رفته و همه به زبان یکسان تکلم کنند( او جاه طلبانه میگفت مقصودش این است که «زبان پاک فارسی»نه تنها در کل ایران رایج شود حتی روزگاری زبانی بین المللی شود. پیروان او دو آتشه تر و البته بی سواد تر از خود او بودند. یکی از ادیبان آن زمان( به گمانم میرزا محمد خان قزوینی) میگوید ما به ایده ی زبان باستان آذری اکنون « احتیاج» داشتیم. احتیاجی که ناشی از برپایی دولت -ملتی بر پایه زبان فارسی و باستان گرایی بود. چگونه میتوان نوشته های کسانی را که ابتدا با« قصد قبلی » به سراغ تاریخ میروند را منصفانه دانست؟( اگرچه اسمشان انصاف پور هم بوده باشد؟)
من کتابهای زیادی درباره زبان و تغییر زبان در آذربایجان خوانده ام( من جمله این کتاب را که ده سال پیش خوانده ام).میتوانم در تک تک آنها «رد پای پر رنگ ایدئولوژی» را نشانتان بدهم. در کامنت بعدی سعی میکنم مهمترین مدعاهای این نوع کتابها را گفته و نقدش بکنم.
برای octavian
سلام
دوست عزیز میخواهم در ضمن پاسخ به کامنت شما نظر شخصی ام را هم درباره ی کتابهایی اینچنینی که کم هم نیستند بدهم. برای همین کمی کامنتم طولانی خواهد شد.گرچه آنچه سابقا نوشته ام را تکرار نخواهم کرد( در کتاب یادداشتهای کتابناکی که در همین سایت آپلود کرده ام قبلا چیزهایی نوشته ام)
شما از تحریفات حرف میزنید ولی خودتان خواسته و ناخواسته در حال تحریف واقعیت هستید.میگویید سایتهایی هستند که خود را از اولاد مغول وچنگیز میدانند. بله هستند کسانی اینچنین! ولی این امر در واقع «نوعی واکنش طبیعی» به تبلیغات ناسیونالیستهای فارسی است. شما اگر به تاریخ معاصر از ابتدای پهلوی نگاهی بیندازید خواهید دید که اولین کسانی که فرهنک ترکها را مغولی نامیدند پارسی پرستان بودند آن هم در ابتدای شکل گیری دولت-ملت مدرن بر پایه ی زبان یکسان(داستان آن مفصل است ).
در این فاصله بسیاری به زور خواسته اند ترکی را زبان چنگیز بنامند. قبل از آنی که اصلا چیزی به نام تجزیه طلبی وجود داشته باشد. عارف قزوینی شعری دارد در مذمت گفتگو به ترکی در آذربایجان و در آنجا میگوید ترکی زبان چنگیز است.محمود افشار از همان ۱۳۰۴ فعالیتش را آغاز نمود و بنیاد و موقوفات او که دهها کتاب و مقاله در این باره چاپ کرده همه میخواهند به گونه ای بگویند ترکی میراث مغول است.خود محمود افشار هر گاه از ترک نام میبرد دنباله اش مینویسد زرد پوست. حال هر چقدر پرسیده شد آخر چگونه مغول آمد و از آن همه سرزمینش فقط زبان آذربایجانرا تغییر داد آنهم به ترکی؟ جوابی نبود.میدانید چرا؟ چون از ابتدا هم بنا نبود جوابی باشد.مغولی نامیدن فرهنگ ترکها فقط به قصد آن بود که ترکها را مارک بزنند. در واقع کسانی که ابتدا فرهنگ ترکی را مغولیزه کردند همان دوستان وطن پرست فارسی بودند نه آنگونه که شما میگویید تجزیه طلبان.
خوب در مقابل این همه جنجال٬ واکنشی «طبیعی» به وجود آمد و آن اینکه برخی از ترکهای معمولا لجوج ایران دست به کار شده و پاسخ گفتند فرض بگیریم آنچه میگویید درست باشد بله ما از اولاد چنگیزیم و به آن افتخار هم میکنیم پدران ما بودند که چنین و چنان کردند و...
نکته: وقتی میگویم واکنش طبیعی در منظورم « واکنش درست» نیست .طبیعی مثل اینکه کسی به کسی فحش میدهد و او هم در جواب فحشی بدتر میدهد گرچه جواب شخص دوم «درست » نیست ولی « طبیعی» است.
زبان دیگری هم سنش به یک هفته میرسد . چه تفاوت دارد .
اگر بلد باشیم که مهربان راه برویم و نگاهمان زیبایی ها را ببینید دیگر چه نیاز به زبان .
اگر بتوانیم که محبت کوچکی را از طریق لمس دستی انتقال دهیم دیگر چه نیاز به زبان .
همه ی چیزهایی که با ارزشند زبان ندارند . لالند .
لبخند ، زبان میخواهد ؟ . مهرورزی ، زبان میخواهد ؟ . . .
زبانی که به جز زیبایی گشوده شود فقط به درد سخنوران کم مایه میخورد . همین .
چه وقت ها و چه هنگام ها که به بیهودگی میرسد تا اثبات شود که مثلن یک رنگی بالاتر از بقیه است .
حرف های توی هوا چه درست باشد چه غلط مگر سبب این میشود که روح شما با ارزش تر شود ؟ .
فارسی . ترکی . آذری . لری . فرانسوی . اسپرانتو . لاتین . مازنی . کردی . بلوچی . ... این زبان ها هیچ چیز گرانی نسبت به یکدیگر ندارند . فقط بلدند که حرف باشند و وسیله ی تماس .
تمام کتابهای زبانشناسی مفت نمی ارزد وقتی دل کسی میشکند .
درود بر شما هموطن
من سخن شما رو با دیده احترام نگریستم و نظرم رو بیان میکنم .
آن کسانی که مارک های توهین آمیز میزنند و نقش پیاده نظام دشمن را بازی میکنند همان افرادی هستن که صبح تا شب تحریف میکنند و شعارهای پوچ سر میدهن . برای مثال شما به سایتهایشان رجوع کنید که می گویند فرزندان(( هلاکو وچنگیز و مغولان هستیم)) ! لذا این ایراد اتهام یا برچسب زدن ارسوی بنده نیست بلکه گفته ای هست که خود آن تجزیه طلب ها به زبان می آورند ! پس این یک رفع شبهه از سوی بنده .
و دومی آنکه هدف ما به عنوان یک ایرانی اتحاد هست . ما بیان میکنیم ای کسانی که نقش پیاده نظام را دانسته یا ندانسته بازی میکنید به جای تحریف و صغزی کبری ها چیدن ها به پیشینه ی خود بنگرید چون ما اجازه مغولیزه کردن خطه سرافراز آذربایجان را به عنوان یک ایرانی به عنوان وارثان باکری ها و حهان آراها به عنوان وارثان ستارخان ها و یعقوب لیث صفاری ها به هیچ تجزیه طلبی نخواهیم داد .
اما در باب واکاوی اصطلاحات ادبی زبان ملی از سوی شما ... عزیزم شما مختار هستید از من ایراد بگیرید و بدانید که برای من باعث خوشحالی هست که اینقدر به اصطلاخات و تمثیل های زبان ملی واقف هستید . اما متوجه باشید که جمله ای که بکار بردم مشمول به سابقه هست و مکررا تکرار شده .
سرآخر من نه حاکم شرع هستم و نه قاضی و نه علامه دهر ای هموطن .من خواندن این کتاب را از دیدگاه خودم مفید دانستم بلکه ضروری و واجب برای هموطنانم .
سلامت باشید .
4- بنده از کسانیکه ادعا می کنند آذربایجان سرزمین ترکها و زبانشان ترکی است سوال می کنم عزیزان کجای شکل و قواره و سیمای ظاهری و فکر درونی آذربایجانی که امروز در مناطق مختلف آذربایجان مانند تبریز، باکو، ارومیه، زنجان ، اردبیل و................................... زندگی می کنند شبیه مغول زرد پوست با گونه برجسته قد کوتاه و انگشت کوتاه و در مخلص کلام پاتو می باشد.
شاید عده ای از دوستان بپرسند پس امروز در کلیه شهرهای آذربایجان با زبان ترکی مردم صحبت می کنند پس شما این را چه می گوئید در جواب می گویم این سئوال بیسار سئوال خوبی است و پاسخش این است که زمان استیلای ترک و حکومتهای آنها در ایران و بخصوص در منطقه آذربایجان یکی دوسال نیست بلکه 1000 سال بصورت تریجی و مدوام از حکومت ایغوزها (غزها) ،آق قویونلوها، قره قویونلوها ، سلجوقیان، غزنویان، خوازمشاهیان، قراختائیان، اتابکان، مغولان، ایلخانان، تیمویان، و...............قزلباشان صفوی نه خودشان، و این آخرها قاجاریها همگی ترک بوده و در این مدت هزارساله در جابجای این کشور و بخصوص در آذربایجان اسیلای کامل داشته و حتی در این منطقه قبایلی از ترکان را از جای دیگر کوچانده و در این منطقه اسکان داده اند بنابرین این عوامل دست به دست هم داده و باعث از بین رفتن زبان مادری و اصیل این منطقه یعنی پهلوی آذربایجانی گردیده و جای آن را زبان ترکی گرفته است و مانند کشور مصر و سوریه که اولی زبان قبطی داشته و دومی سریانی سخن می گفته ولی استیلای بلند مدت عرب باعث ازبین رفتن زبان و نوشتار ملی آنها شده و عربی جای آن را گرفته است که در سالروز بزرگداشت فردوسی بزرگ هیکل یکی از روزنامه نگاران معرف مصر نیز حضور داشته و اذعان می نماید که اگر ما نیز در تاریخمان شخصیتی مثل فردوسی برزگ را داشتیم الان زبانمان عربی نبود و با زبان خودمان که قبطی بود صحبت می کردیم.
نقل قول شما از جانب بنده درست نیست و گفته ی شخص دیگری است و بنده هم نقل کرده بودم، مشخّص است به هوچی گری های دیگران و از همه بیشتر معاندینِ وحدت ملّی کشورمان، التفات نظر
خاص دارید و از هوشمندی و فراست میلیونها ایرانی ی بیدار و دانشمندان و مورّخین موشکافِ خِبره و طراز اوّل کشورمان علاوه بر نویسندگان و مورّخین مطرح و نامی سایر نقاط دنیا که به عظمت و شکوه
ایران معترف و شگفت زده هستند، غافل و بی خبر هستید، در ضمن وجود تخت جمشید به تنهائی سـند درخشان تاریخ 2500 ساله که نه؛ به گواه تاریخ، بیش از هفت هزار ساله تمدّن ایران کهن نیست،
قبول و یاردّ شما و امثال شما (پوربیزار ها) نسبت به نیمه کاره و یا تمام کاره بودن تخت جمشید ذرّه ای خدشه به ملجأ و هویتِ چراغ پْر فروز آسمانِ تمدّنِ بشری یعنی تاریخ ملّی ی ایران وارد نمی کند،
کسی که راه خلافش ســپرد تا بـزید .... مخـالفت کنــد او را حـواس و هفـت انـدام
عطـای او به دوام است زایـرانش را ..... گمان مبـر که جز او کس عطـا دهد به دوام
به هر تفضل ازو کشوری به نعمت و ناز .... به هر عنایت ازو عالمی به جامه و جام
2- اگر آذربایجان و آذربایجانیها ترک بودند دیگر چه لزومی برای تشکیل دولت صفوی بود و عثمانیها بدلیل ترک بودنداتفاقاً حکومت مورد دلخواه آنها می نمود و اگر صفویها ترک بودند چرا حکومتشان از بدو تشکیل با برادران ترک عثمانی خود جنگها بسیار متعدد و خونین راه انداخته بودند و برای حفظ سرزمین از هر تلاشی فروگذار نبودند و هموره مانند یک تیر یا خار در چشم عثمانیها جلوه گری می کردند.
3- همه ما می دانیم که مولانا جلال الدین بلخی شاعر ایرانی از گونیه بلخ بوده که رحل سفر بسته و در سرزمین روم قدیم و ترکیه امروز اقامت گزیده و این را نیز می دانیم مولانا را با لقب رومی هم در ادبیات دنیا می شناسند اگر آن سرزمین ترک بوده باشد می بایست می گفتند مولانا جلال الدین ترکی نه بلخی یا رومی.
در آخر باید اذعان کنم دلایل زیادی وجود دارد که ترکها نه در آذربایجان بلکه حتی در کشور ترکیه هم قدمت زیادی ندارند که بسیاری از این دلایل برای آدم های منصف که مسائل را با منطق پیگیری می کنند در این کتاب و کتاب مرحوم کسروی آورده شده است ولی متاسفانه خیلی از دوستان بی انصافی و کم لطفی می کنند بدون اینکه کتاب را بخوانند نظر می دهند و تعصب تجزیه طلبی شان که از احساس سرچشمه می گیرد بر خواندن منصفانه این کتاب و نظر دادن بعد از آن است بر منطق استوار می باشد غلبه می کند و دوستان سطحی قضاوت می کنند نمی دانند که این برنامه ترک خواندن آذربایجان و ترکی دانستن زبان ریشه ای آن از نقشه و برنامه های روسیه خبیث که به برنامه پطر کبیر امپراطور خبیث آن کشور برای ضمیمه کردن کشور ایران به سرزمین خود برای رسیدن به دریا های آزاد بوده که نخست با تشکیل احزاب مانند دموکراتهای آذربایجان و کردستان وابسته به خود برای عملی کردن آن نقشه قدیمی بوده که در اين ماجرا به هر روش و تحریفی نیز چنگ زده است مانند تولید افسانه دده قورقود و غیره و آین آخر ها تشکیل حزب توده به رهبری جعفر پیشه وری و کیانوری و همچنین ناصر پورپیرار (بنا کننده) که به هر طریقی حاضر می شوند برای منافع شخصی خود ار ملت و کشور مایه بگذارند و هزینه کنند.
ورود ترکان به ایران که با تهاجم ایغوزها (غزها) یکی از نه خاندان یا قبیله مغولها از سرزمینی همسایه شمالی چین به نام مغولستان و سرازیر شدن آنها به کوههای آناتولی ترکیه امروزی گردید و بعدها از قبیله ایغوز ها قبیله های متعدی منشعب گردید که شاخص ترین آنها سلجوقیان بودند که هم در روم و هم در ایران حکومت تشکیل دادند که به تدریج بعلت ضعف حکومتهای محلی در دو کشور روم و ایران وارد این سر زمینها شدند و رفته رفته در این کشورها جاگیر شده و حکومتهای برای خودشان تشکبل دادند قدمت این اقوام که خودشان را به تورک یا ترک یکی از قبایل مغولی می باشد نسبت می دادند در ایران بیشتر از 1000 سال و در روم بیشتر 1250 سال نیست همچنانکه می دانیم ساسانیان و اشکانیان با رومیها در دولت کنونی ترکیه برای کشور گشائی و تعیین حدود مرز و امنیت سرزمین ایران درگیریهای متعددی داشته که یکی از آنها جنک حران بود که بین شاپور اشکانی با کراسوس بود که در این جنگ بدلیل رشادتهای بی مانند سپاه ایران و ایجاد جنگ پارتیزانی به فرماندهی جوان مقتدر و وطن پرستی بنام سورنا با پیروزی قاطع برسپاه منظم رومیها به فرماندهی کراسوس و پسرش چیره گردید و آنها را در این جنگ تمام عیار خار و ذلیل نمود که به پادشاه ایران شاپور گفته بودند که سلوکیه (ایران) را خالی نموده و تحویل آنها دهند برای اینکه بفهیم که ترکان در این سرزمینها هیچ گاه پایگاهی نداشتند ضمن اینکه دوستان را به خواند این کتاب وزین آقایغلامرضا انصافپور و کتاب زبان باستان آذر بایجان احمد کسوری ارجاع می دهم به دلایل ذیل نیز که خودم در این چند سال با مطالعه فرو.ان تاریخ و باستان شناسی و ادبیان و فلسفه و ...................... نموده ام و در ورای آن استخراج نمودم دعوت می کنم.
1- همواره ایرانیان حتی ترکیه را در این 200 و300 سال گذشته روم می دانستند نه ترکیه به معاهده ارض روم نادشاه با عثمانیها مراجعه شود که این معاهده به توسط نادرشاه قدر قدرت و وطن دوست و ملی گرا در اوج قدرت خود که حتی می توانست کلیه خاک روم قدیم و عثمانی جدید را که در آن مقطع حکومتشان ظعیف شده بود و مدام از سپاه ایران به فرماندهی نادرشاه بزرگ شکست می خورد را ضمیه خاک ایران بکند این کار را نکرد بلکه به سرحدداد تاریخی ایران در آن منطقه قناعت نمود و معاهده را ارض روم گذاشت نه ارض ترکیه