رسته‌ها

تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان

تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 51 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 51 رای
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
201
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
simin
simin
1394/05/27

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان

تعداد دیدگاه‌ها:
79
دوست گرامی vakil ahmad
نژاد آریایی را اروپاییان قرن 18 و 19 بخطا گرفتند ، مردمشناسان به این نتیجه رسیده اند که شاید هیچگاه نژادی بنام آریایی نبوده است ،زیرا( آر ) معنی ویژه ایی داشته که شاید کشاورز بودن و شاید نجیبزادگی اجتماعی را مینموده است ، اما زبانهایی هستند که با هم ارتباط انکار ناپذیر دارند که زبانهای از هند تا اروپا را دربرمیگیرد که بر پایه ریشه های نژادی نبود است ، برای نمونه در قاره آمریکا مردمی با نژادهای گوناگون انگلیسی و یا اسپانیایی حرف میزنند اما این نمانگر نژادشان نیست،
حتی میگویند که شاید مردم بومی اروپا به زبانهایی غیر هندواروپایی حرف میزدند که بازمانده اش زبان باسک(هنوز زنده ) و یا اتروسکانی(ازمیانرفته) بوده است ،
دیگران بر این باورند که همهزبانهای مردم اروپا و آسیا به زبانی کهن و آغازین اوراسیایی بازمیگردد که زبانهای قفقازی همچون گرجی و یا چچن از بازمانده هایش اند ،
اما جالب اینست که افزون بر زبان مردمان باورهای معنوی و فرهنگی و روش زندگی همانندی را نشان میدهندکه شاید بتوان آنها را طبقهبندی نمود،
روش زندگی :
1-کشاورز همچون مردمان باستان آسیای غربی و جنوبی و بسیاری از مردمانی که به زبان هندو اروپایی سخن میگویند
2-شکارگر و دامدار همچون اقوام سامی نژاد و آلتایی
اشرفیان بناب در مصاحبه با BBC می افزاید : " محتوای ژنتیکی ما به مقدار بسیار بسیار محدود و کمی به اون منطقه‌[ منطقه مهاجرت آرئیان ] ‌‌بر می گرده؛ مارکرها و شاخصهای ژنتیکی خاصی که ما می تونیم در آسیای میانه [ جنوب سیبری ] پیدا بکنیم [ و ] ماورا قفقاز ، که بر اساس تئوریهای موجود منشا اولیه اقوام آریایی بوده، در فلات ایران بسیار بسیار کم پیدا میشن و این نشون می ده که تاثیر ژنتیکی بسیار کمی اگر هم گرفتیم از اقوام مهاجر مرکز آسیا میانه [ آریائیها ] گرفته شده و در ایران میشه پیداش کرد .
دکتر اشرفیان بناب در ادامه می گوید:
ما به این نتیجه رسیدیم که تمامی اقوام ایرانی ریشه مشترکی دارند که بخش عمده محتوای ژنتیکی اونها ، چیزی بیش از هفتاد درصد محتوای ژنتیکی تمام گروههای ایرانی که فعلا در مرزهای سیاسی ایران ساکن هستند و زندگی می کنند به یه ریشه ی مشترک حدودا ده هزار ساله بر می گرده که به دنبال انقلاب نئولیتیک یا پیدایش کشاورزی در حدود همین ده هزار سال پیشتر منطقه جنوب غربی کشور و ایران زندگی می کردند و به هر حال این جمعیت اولیه گسترش و رشد پیدا کرده و در تمام فلات ایران و بعد شاید در بیرون از مرزهای سیاسی فعلی ایران مستقر شدند و این جمعیت ریشه مشترک ژنتیکی تمام اقوام ساکن در فلات ایران است.
در اصل باید گفت نه تنها نیاکان ترکان ایران به بومیان 10 الی 11هزار سال پیش ساکن در ایران و یا به سومریان التصاقی زبان و یا "پرتو تورک "ها می رسد بلکه نژاد اغلب همکشوریهای فارس زبان امروزی هم سومری و " پرتو تورک" می باشد که در طول سالیان دراز و پس از حاکمیت پادشاهان هخامنشی و ساسانی بر ایران امروزی که مراکز حکومتی آنها بیشتر در استان فارس و مناطق همجوار و مرکز ایران امروزی بوده ،‌ زبان آنها اول به پارسی قدیم سپس به پهلوی و بعد از اسلام به دری ( فارسی کنونی ) تغییر پیدا کرده ولی نژادشان عوض نشده است
دیوان ترکی نظامی بطور مخفیانه وجود ندارد بلکه در ایران و جمهوری آذربایجان چاپ شده است.
تفکر حاکم بر تاریخ نویسی و کلا علوم انسانی در خاور میانه و ایران در آغاز قرن بیستم به خواسته برخی قدرت ها طوری بنا نهاده شده است که ویژگی غالب آن تمامیت طلبی و و عدم برباری در مقابل هر گونه تفاوت نظر می باشد.
دباره علم ژنتیک هم باید به نکته ای توجه کرد آن هم این است که یک پروژه تحقیقاتی که قسمتی از تحقیقات جهانی ژنتیک است به سرپرستی دکتر مازیار اشرفیان بناب سالها پیش در دانشگاه کمبریج شروع شده بود و ایشان نیز مقالاتی ارایه کرده بودند که نهایتا در دانشگاه پورتسموت به نتیجه رسید . دکتر اشرفیان در مصاحبه ای تلویزیونی با BBC گفته است که مطالعات انجام گرفته توسط وی روی نمونه های مواد وراثتی اقوام مختلف ایرانی حاکی از این است که دسته بندی های رایج اقوام ایرانی (همچون آذری، کرد، بلوچ و...) فاقد مبنای وراثتی بوده، میزان بسیار کمی از ژن آریایی در اقوام ایرانی امروزین و همچنین ساکنان شهر سوخته در چهار هزار سال پیش مشاهده شده و اختلاط ژنتیکی اقوام ایرانی با مهاجمان مغول و عرب کم بوده است. البته باید بگوییم که ایران به لحاظ جغرافیایی در مسیر یک چهار راه قرار گرفته و اقوام ساکن در نواحی مرزی آن به درجات بالایی با دیگر اقوام در طول زمان اختلاط ژنتیکی داشته اند. بدیهی است نمونه گیری از این اقوام به جهت میزان بالای تبادلات ژنی هیچ گونه دسته بندی خاصی را میان اقوام نشان نداده است. آنچه از مصاحبه دکتر اشرفیان بناب با تلویزیون BBC به دست می آید این است که بر داشتهای ذهنی چند دهه اخیر طرفداران تئوری نژاد آریایی وطنی که در طول 90 سال گذشته با آن خودشان را مشغول کرده بودند و افتخار می کردند که یک روزی هیتلر گفته است " آلمانیها و پارسها هر دو آریایی هستند " قلم قرمز کشیده می شود و از این به بعد آنها دیگر با تکیه بر این تئوری بی پایه نیز نخواهند توانست در توهم برتری نژادی خود سیر کنند و خودرا بر اروپائیانی که ترقی و توسعه را نه در تئوری توهم آمیز و نژادپرستانه آریایی بلکه در سایه تلاش و کوشش خود بدست آورده اند بچسبانند ، زیرا DNA اروپائیان و آنچه اقوام آریایی گفته می شود متفاوت از DNA فارسهای ایران می باشد که در طول سالیان دراز خودرا آریایی می پنداشتند و بر آن افتخار می کردند .
B.B.C فارسی 13 NOV 2011 (ت 22 آبان 1390 )
آنچه از مصاحبه دکتر اشرفیان بناب با تلویزیون BBC به دست می آید این است که بر داشتهای ذهنی چند دهه اخیر طرفداران تئوری نژاد آریایی وطنی که در طول 90 سال گذشته با آن خودشان را مشغول کرده بودند و افتخار می کردند که یک روزی هیتلر گفته است " آلمانیها و پارسها هر دو آریایی هستند " قلم قرمز کشیده می شود و از این به بعد آنها دیگر با تکیه بر این تئوری بی پایه نیز نخواهند توانست در توهم برتری نژادی خود سیر کنند و خودرا بر اروپائیانی که ترقی و توسعه را نه در تئوری توهم آمیز و نژادپرستانه آریایی بلکه در سایه تلاش و کوشش خود بدست آورده اند بچسبانند ، زیرا DNA اروپائیان و آنچه اقوام آریایی گفته می شود متفاوت از DNA فارسهای ایران می باشد که در طول سالیان دراز خودرا آریایی می پنداشتند و بر آن افتخار می کردند
آقای vakil ahmad گرامی
از شما بابت کامنتهای مفید و مستندتان تشکر میکنم. من هم مانند شما تصور میکنم تئوری آذری باستان پس از چندین دهه جولان در فضای فرهنگی کشورمان دوران زوال خود را میگذراند.این نظریه در بدو طرح در زمان رضاخان شدیدا « سیاست زده» بوده و میتوانست توجیه گر سیاست یکسانسازی فرهنگی-زبانی آن دوره باشد و از دیگر سو مستنداتی ارائه نموده بود و میتوانست تحلیلهایی اگرچه شبه علمی از تاریخ آذربایجان ارائه دهد.
ولی اکنون هر دو هدف و غرض آن ( چه سیاسی و چه تبیین علمی) با چالش جدی مواجه شده است. نخست اینکه ایده ی یکسانسازی فرهنگی برای بنای دولت-ملتهای مدرن در عصر پست مدرن شدیدا مورد انتقاد است و اگرچه هنوز در جهان سوم چه در میان روشنفکران محافظه کار و چه در میان حاکمان طرفدارانی دارد ولی دنیای ارتباطات کمر این نظریه را شکسته است و قابل ترمیم هم نیست. از طرفی دیگر امروزه مستندات جدید و پژوهشهای جدی دیگری در زمینه ی تاریخ فرهنگی آذربایجان و همچنین ایران ارائه شده است که تئوری آذری قادر به پاسخ گویی و تحلیل این داده ها و پرسشها نیست( نمونه هایی از این داده ها را شما در کامنتهایتان که درباره زندگی ترکها در آذربایجان پیشا سلجوقی است٬را آوردید) معمولا طرفداران تئوری آذری جوابی ساده تر از « انکار» و « مشکوک خواندن» یا در حالت سخیف آن «برچسب زنی سیاسی» به این داده ها ندارند.تئوری آذری در مدت عمر خود قادر به اصلاح و بازتولید خود نبوده است و داده های جدید عاقبت موجب ابطال این تئوری- ایدئولوژی خواهد شد.
نکات: ۱- البته حرفم سر این نیست که تئوری آذری بالکل « غلط» بوده است نخیر!در واقع این تئوری قسمتهایی از واقعیات را تشریح کرده و نه همه ی واقعیت را.
۲- اینکه آذری را تئوری ایدئولوژیک می نامیم برای برخی غیر قابل هضم است ولی اگر به مطرح کنندگان و نوشته های آنها نگاهی بیندازیم این موضوع کاملا روشن است.کسروی به عنوان بانی این نظریه بارها صراحتا نوشته است که باید کلیه ی زبانهای غیر فارسی از پهنه ی جغرافیایی ایران برچیده و نابود شوند.مثلا او مقاله« ما و همسایگان» ( نشریه پرچم هفتگی شماره ۶سال ۱۳۲۳)به صراحت میگوید « نه اینکه ترکی یا آسوری یا ارمنی یا عربی کردی و سایر گویشهای غیر فارسی بد باشند ولی از آنجا که مایه پراکندگی توده ها هستند باید از بین بروند! » در واقع او بر اساس تئوری دولت- ملت بر پایه زبان( که امروزه دیگر طرفداری ندارد) خواستار حذف زبانهای غیر فارسی بود. مانند اینکه کسی بگوید هدفش حذف و تضعیف فارسی در ایران است آیا کسی به نوشته های این شخص در باره ی زبان فارسی میتواند اعتماد کند؟
ما ایرانی اییم اما فارس نیستیم
اینکه زبان دری از زبان درباری آمده است افسانه ایی بیش نیست ،
برخی از زبانشناسان بر این باورند که دری در اصل ده- اری بوده است یعنی زبان آری همچون ارانی و ارونی که در قفقاز و استی ها رایج است زیرا که در میان برخی از زبانهای ایرانی شمال شرقی همچون پشتو برای همه چیز حرف تعریف د- را بکار میبرند
درباره اینکه زبان فارسی باستان را نمیتوان ریشه گویشهای ایرانی دانست یادآور میشوم که زبانشناسان امروزه تنها از زبانهای ایرانیک نام میبرند که از همان آغاز چندگانه بوده اند ، برای نمونه دری یا فارسی امروزی همانندیهای بسیاری با سغدی و یا تخاری و خوارزمی دارد که در شمال شرقی ایران ( در فرارود /ماوراءالنهر) رایج بوده است و حتی زبان پهلوی اشکانی بیشتر با این زبانها همخوانی دارد تا فارسی باستان ، البته ریشه همه آنها یکی است (proto-indoeuropran)ولی اینکه بگوییم همه گویشهای ایرانی از فارسی باستان برخاسته باشند درست نیست، فهلویات سعدی و یا بابا طاهر و بلوچی و پشتو و راجی که هنوز در بخشهای مرکزی ایران رایج است و نیز تاتی(شاید از بازماندگان زبان آذری) در میان خود فرقهای بسیاری دارندکه حتی کهنترین نوشته های بجا مانده از این گویشهای محلیرا نمیتوان مستقیم فرزند فارسی باستان شمرد ،من آرزو دارم تا روزی بطور رسمی بجای زبان فارسی بگویند زبان" دری یا زبان ایرانی "
چون در کامنتم از تورج اتابکی یاد کردم توضیحی درباره اورا بایسته میدانم ، من با باورهای سیاسی امروزی او کاری ندارم و همه آنها را تایید نمیکنم
سالها پیش او پژوهشگر زبان و فرهنگ تاریخی کشورهای آسیای میانه در دانشگاههای هلند بود و درباره زبانهای باستانی ایرانی و آسیای میانه نوشته هایی داشت،و تنها از ذیذ زبانشناسی و فرهنگی از او یاد کردم و بس .
تمامی ی گویش های رایج در کشور ما منشعب از زبان فارسی ی باستان است و زبان ایـرانی و فارسی هیچ منـافاتی با یکدیگر ندارند و هردو یکی است، جدا سازی و جدا پنداشتن آنها از روی کمال نا
بخردی و ناآگاهی است، علاوه بر آن اختلاف صد ها گویش و لهجه های متفاوت که در کشور ما رایج است، هرگز دلیل و نشان از اختلاف قومی و نژادی نیسـت، در هر شهر و روستائی انواع گویش ها و
لهجه ها وجود دارد و ممکن است دو روستا و دو شهر چسـبیده به هم با زبان محلّی ی یکدیگر آشنا نباشند و یا به سختی متوجّه بیان و منظور هم شوند، مثلاً گویش گیلگی و مازندرانی یا مازنی در دو
استان گیلان و مازندران که هردو به هم متّصل هستند باهم فرق می کنند و یا گویشهای لْری در چهار محال بختـیاری و لرستان با هم تفاوتهائی دارند و نیز سایر گویشها و حتّی گویش آذری در شهر ها
و روستاهای اطـراف آن و سایر شـهرها مثل زنجان و همـدان و شـیراز و سایر مناطق کشـور، به لحاظ لهجـه و کلمات اختلاف دارند، که البـته همه ی اغشـار ملّت شریف و بزرگوار ایران به زبان فارسی یا
ایرانی ی مشترک، آشنا و مسـلّط هستند و سایر گویش ها فقط منحصـر به محلّ زندگی ی آنـان است، سایر کشور های دنیا نیز چنین هسـتند مانند زبان انگلیسی در انگلسـتان و آمریکا، و سـایر نقاط
دنیا و همچنین سایر زبانهای زنده دنیا، مثل فرانسـوی یا آلمانی و یا اسـپانیائی و عربی و غیره، در هر منطقه ای ممکن است همـان زبان را با لهجـه ی دیگر و یا تصرّفـاتی در ریشه ی زبان و یا اختلاط با
زبانهای کشـور های همجوار بیـان نمایند، بنابراین هیچ یک از گویش ها و زبان خاصّی؛ مبـنای شناخت و تفکیک قومیت و نژاد نیست. بطور کلّی هیـچ زبان و گویشی مرز بین انسانها و انسانیت نیست و
تمام ملّت های دنیا به لحاظ حقوقِ انسانی با هر رنگ و شـکل ظاهری و اعتقاد و مذهبی در برابر استفاده از امکانات و منابع طبیعت خدا دادی ی عالم و البته در قلمرو خویش و متناسب با برخورداری از
فضائـل انسانی و اسـتعداد و کار و تلاش، یکسان هستند، ضمناً آقای تورج اتابکی عروسک دستگاههای تبلیغاتی ی تهاجم فرهنگی ی بیگانگان، یک فرد بی شخصیت و عیّاش و ناقابل به لحاظ علمی و
غیر قابل اعتـماد است و نباید کتابناک عزیز، اریکه و پایکاه تبلیغ این نوع افرادِ نفاق افکن و مخرّبِ آبرو و شرافت و حیثیّت انسانی شود.
...شادروان احمد کسروی نیز هیچ دشمنی با ترکی نداشته است بلکه دوستدار آن زبان هم بوده و حتی در کتاب "زبان پاک "اش، کوشیده تا دستور زبان فارسی را بروش ترکی نظم بدهد ، برای او و ما زبان دری(فارسی) تنها ابزاری برای ارتباط بهتر میان مردمان ایران بوده است و بهیچ وجه جنبه قومی ندارد ،و جالب اینکه بیشتر فرهنگ نویسان زبان فارسی تا به امروز خود آذری بوده اند، اما جعل تاریخ و یا شایعه های عامیانه ونظریه های مشکوک همچون اینکه "اشکانیان ترکزبان بوده اند و یا اینکه فارسی لهجه 668 عربی است و دیوان ترکی نظامی گنجوی که بطور مخفیانه وجود دارد اما هنوز منتشرش نکرده اند و..." در شان و برازنده هیچ انسان منصف و فرهیخته ایی نیست ،
در پایان اینکه هر آدمی فرزند خصال خویشتن است ، شما در زندگی روزمره با تک تک آدمها برخورد دارید و هر کدامشان را بر حسب ویژگیهای خوب و بد اخلاقی خود او میسنجید ، اینکه هرکسی از دید تاریخی چه ریشه ایی داشته است ناشناخته است اما از رفتار و گفتار او بیدرنگ میتوان به نهادش پی برد
دوست گرامی vakil ahmad
نخست اینکه با شما در این مورد که زبان دری(فارسی) در اصل زبان مردم خراسان و بویژه سامانیان بوده است موافقم و در فلات ایران گویشهای دیگری رایج بوده همچون راجی و دیلمی و طبری و خوزی و فهلوی و.. ، و جالب اینکه این ترکان غزنوی و سلجوقی بودند که راه سامانیان را ادامه دادند و سرمایه گزاری و کوشش هنگفتی در گسترش زبان دری در پهنه قلمرو خود کردند ، دلیلش آنست که بسیاری از دانشمندان ایرانی کتاب خود را بنام شاهان غزنوی و سلجوقی و اتابکان میکردند و در اصل برای آنها مینوشتند
افتخار به اصل و نصب خود بسیار ستودنی است بویژه اصلیت آذربایجانی که دانشمندان و فرهیختگان بسیاری داشته است، برای من آذری بودن فراسوی زبان است و ریشه ایی ژرفتر از این بحثهای زبانی دارد ، باید به علم باور داشت ، همانگونه که استاد ژنتیک:" مازیار اشرفیان بناب " که خود آذری است در پژوهشهایش دریافته که بیشتر مردمان ایران کمابیش دارای بافت ژنتیکی یکسانی اند که حتی از پیش از ورود آریاییان در ایران وجود داشته است، بیاد داشته باشیم که دانش ژنتیک بر پایه زبان و اسطوره و شعر نیست بلکه بر پایه سنجشهای شیمیایی و ریاضی است ، و در ضمن همواره ایرانشناسان برجسته ایی بوده و هستند شادروان زریاب خویی و یا امروزه همچون آقای تورج اتابکی که با دانشگاههای اروپا و جمهوری آذربایجان همکاری میکند و یا خانم ژاله آموزگار و بسیاری دیگر که خود این یافته علمی را از دید زبانشناسی و فرهنگی ایران باستان تایید میکنند ،
اگر کسی زبان ترکی و یا گیلکی و یا کردی و .. را دوست داشت بسیار خوب است و باید او را تشویق کرد ، اما باید از جعل تاریخ دوری کرد.
در جوابیه دوست گرامی باید بگویم که :
به زعم بسیاری از ادیبان ایرانی و خارجی نظامی بزرگترین شاعر کلاسیک ایرانی است اما چون اشعار او مملو از واژه ها و ترکیب و ضرب المثل های ترکی فارسی شده است در دوران مدرن هیچگاه نباید به اندازه سعدی یا دیگر شاعر مطرح می شد جالب ایتپن است که بدانید نظامی یک دیوان ترکی هم از خود به جای گذاشته است.در حال حاضر، از دیوان ترکی شعرهای حکیم نظامی گنجه یی یگانه نسخه، یعنی نسخه دستنویس کتابخانه "خدیویه" در دست است.تقریباً همه‌ی نظامی‌پژوهان آذربایجان و دلسوختگان ادبیات ترکی، وجود این مجموعه‌ی خطی در کتابخانه‌ی خدیویه‌ی مصر شامل اشعار ترکی نظامی خبر دادند و همگی اشاره‌هایی هم به آن کرده‌اند، تنها کسی که با دقتی موشکافانه تصویر نسخه‌ی خدیویه را مورد بررسی عالمانه و کارشناسانه قرار داد، آقای «صدیار وظیفه» متخلق به «ائل اوغلو» هستند که اولا از وجود دو دیوان، و نه یک دیوان، در این نسخه خبر دادند و آن را باعنوان نظامی، الیاس بن یوسف. دیوان، به کوشش ائل اوغلو (صدیار وظیفه)، تهران، اندیشه نو، 1382.
منتشر کرده اند.ایشان تا آنجا هم که از دستشان بر آمده، به بحث فنی و لغوی و زبانشناسی تطبیقی- تاریخی پرداخته‌اند. از مجموع آنچه که بیان داشته‌اند، این یقین حاصل می‌شود که ایشان با زحمت و همت خود، جهان نظامی‌پژوهی را مدیون خود خواهد ساخت.
درباره شمس تبریزی هم باید بگویم کسی نمی تواند به ضرس قاطع وبا دلیل محکم-که مو لای درزش نرود-ثابت کندکه زبانِ-به اصطلاح- مادری شمس ترکی نبوده است.چه شمس جایی بدان تصریح یا حتی اشاره نکرده است.و درعوض چندجا نشان می دهد که ترکی می دانسته است(نمونه را مقالات ،ص630 ). همچنین بطور ضمنی در مقالات شمس مباحثی مطرح شده است که گویای حقایقی در مورد ترک زبان بودن شمس تبریزی است. مثلا در جایی ذکر شده است که شمس سماع را در زبان خود کچولک می گفته است و این لغت طبق نظر لغت دانان و فرهنگ های لغت قدیمی و جدید لغتی ترکیاست که در معنای رقص به کار می رود.
به علاوه باید به عرض مبارک برسانم شاعرانی چون حسن اوغلو ، نصیر باکویی ، قاضی ضریر ،برهان الدین، نسیمی ، شیخ انوار، حقیقی و دیگران هم دوره نظامی خاقانی و شعرایی از این قبیل بودند که در محدوده آذربایجان کنونی و عراق عجم زیسته اند و حتی اشعار بسیار زیادی به فارسی هم دارند اما چون دیوان ترکی آنها دیگر قابل انکار نیست در ایران به هیچ عنوان شناخته نشده اند.
ضمنا توضیح اینکه زبان فارسی (دری) نیز که میراث سامانیان و زبان مناطق تاجیکستان و افغانستان بوده ( با همه حمایتی که پادشاهان به عنوان زبان دیوانی در حق آن روا داشته اند )تا قرن هفتم هجری به مناطق فارس زبان ایران راه نیافته بوده است چنانکه هیچ شاعر دری گویی تا این تاریخ در مناطق و شهر های استان فارس پدیدار نشده است و تا این زمان زبان پهلوی در منطقه تکلم می شده است. سعدی شیرازی نیز که اولین شاعر دری گوی منطقه به حساب می آید علاوه بر گلستان و بوستان دیوانی نیز به زبان مردم فارس و شیراز سروده است که فهلویات نام دارد. از حافظ شیرازی هم ابیاتی به زبان پهلوی هنوز باقی مانده است.
تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک