فانون
نویسنده:
دیوید کات
مترجم:
رضا براهنی
امتیاز دهید
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
آپلود شده توسط:
simin
1394/06/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فانون
Frantz fanon روانپزشک و جامعه شناس فرانسوی اهل آنتیل بود.
فانون هویتی فرانسوی داشت او ضمن تحصیل در پاریس با افراد ظاهرا فرانسوی که متعلق به جوامع مستعمره بودند آشنا شد و بخصوص با امه سزر همکاری بسیار نزدیکی داشت.
او بعد از تکمیل تحصیلات خود به الجزایر رفت و به عضویت در جبهه ی نجاتبخش ملی استقلال الجزایر در آمد.
فانون سردبیر روزنامه ی المجاهد ارگان رسمی جبهه ی نجاتبخش ملی استقلال الجزایر را بر عهده داشت و در بیمارستان های روانی نیز ضمن مداوای آنان به مطالعه ی حال آنها نیز مشغول بود
فانون در کتاب مغضوبین زمین به مطالعه ی رفتار شکنجه گرها و شکنجه دیده پرداخت. او یک روانشناس توانا بود و تمام حالات روانی ای که در شکنجه گرها و شکنجه دیده ها بود را به دقت مورد توجه و بررسی قرار داد.
او ضمن مطالعه ی این رفتار ها به این نتیجه رسید که چگونه رفتار و حالات روانی ای که در شکنجه گرها پیدا شده چگونه او را بطرف جنون سادیستی سوق میدهد.
او در مطالعات خود همچنین به این نتیجه دست یافت که شکنجه باعث انحلال شخصیت بعضی از افراد شکنجه دیده میشود و شکنجه در محو شخصیت بعضی تأثیر اساسی دارد.!!
کتاب مغضوبین زمین مورد توجه ژان پل سارتر فیلسوف مشهور اگزیستانسیالیست فرانسوی قرار گرفت بطور یکه او مقدمه ای بر آن نیز نوشته و مورد استقبال مردم و پیروان فانون قرار گرفت.
پس از مرگ فانون و چاپ دوم کتاب مغضوبین زمین ، بازماندگان او اجازه ی درج مقدمه ی سارتر را بخاطر امضای اعلامیه ی علیه اعراب به نفع اسراییل را ندادند. و از چاپ دوم به بعد مقدمه او را از کتاب حذف نمودند.
شهرت فانون در ایران بیشتر بخاطر کتاب ( دوزخیان زمین ) است که بارها با عناوین دیگری همچون ( مغضوبین زمین ) به چاپ رسیده است.
فانون غیر از این کتاب دیگر ی با عنوان ( جامعه شناسی یک انقلاب ) دارد که به بررسی انقلاب الجزایر پرداخته است.
- آه دوست عزیز! فرانسه و پاریس برای من کاش به اندازه ی تو زیبا بود! برادر دوقلوی تمدن فرانسوی را از یاد مبر! روبسپیر را به یاد داشته باش! فرانسه مرا به یاد تاریخ فلاکت سیاهان آفریقا می اندازد.در میان زرق و برق و شکوهش٬ رد خون یک میلیون الجزایری را میبینم که یگانه جرمشان تلاش برای آزادی و برابری و برادری بود.فرانسه مرا یاد فرانتس فانون می اندازد.
فانون شرح مىدهد چگونه ادبیات، تحت تأثیر مسایلى از قبیل نژاد و رنگ واقع شده است و مىگوید: «مگر جز این است که در ادبیات فرانسه همیشه سفیدپوستان سمبل حقیقت، عدالت و پاکدامنى بودهاند؟»
فانون خود را اینگونه توصیف میکند:
نام: دشنامشنیده.
نام کوچک: تحقیرشده.
وضعیت حقوقی: شورشی.
سن: سن صخره.
نژاد: زمینخورده.
مذهب: برادری.
گفتگوی فانون با مادر:
مادر: دریغ تو خواهی مُرد.
فانون: کُشته؟ من خویشتن را با دستهای خود کشتهام. آری مرگی پرثمر.
مادر: من در آرزوی فرزندی بودم که چشمان مادر را ببندد.
فانون: ولی من میخواهم چشمان فرزندم به خورشید دیگری باز شود.
مادر: فرزندم! مرگی بد در انتظار توست.
فانون: مادر! مرگیست پرشکوه.
مادر: کینۀ تو از حد گذشته.
فانون: عشقم از حد بگذشته.
مادر: به من رحم کن. عشق و محبتم به تو؛ پیوند قلبم با تو، گر نباشی، نابودم میکنه.
فانون: در این دنیا حتی یک آدم کشته شده یا تحقیرشدهای که من در وجود او کشته نشده باشم، وجود ندارد.