نصيحه الملوک
نویسنده:
محمد غزالی
مصحح:
جلال الدین همایی
امتیاز دهید
در میان آثار فارسی امام غزالی، پس از کیمیای سعادت، نصیحة الملوک بزرگترین و مهمترین کتاب اوست.
نصیحة الملوک کتابیست که به شکل پند و اندرز برای سلاطین، وزرا و امرا نوشته شده است. این کتاب تا حال دوبار به کوشش و تصحیح مرحوم جلال همایی به نشر رسیده است. بار نخست در سالهای 17-1315 و بار دوم در سال 1351 به چاپ رسید. متن نصیحة الملوک در حدود 287 صفحه است که از دو بخش تشکیل شده؛ بخش اول آن 79 صفحه بوده که کمتر از یک سوم کل متن است.
آقای همایی در مقدمه خود از بخش اول به عنوان مقدمه کتاب یاد کرده است ولی نصرالله پورجوادی در کتاب خود تحت عنوان «دو مجدد» می نویسد (ص 414): «ولی حقیقت این است که چیزی که بخش اول خوانده شده مقدمه نصیحة الملوک نیست بلکه اصل نصیحة الملوک است، چه آنچه بخش دوم نصیحة الملوک خوانده شده است اثر غزالی نیست، بلکه نوشته شخص دیگری است.» وی می افزاید «در مورد اصالت بخش اول می توان مطمئن بود، در مورد بخش دوم، به عکس، می توان با اطمینان گفت که از غزالی نیست.»
از جمله دلایلی که بخش دوم از آنِ غزالی نیست اینست که نویسنده دراین بخش اشعار فارسی فراوانی نقل کرده است در حالیکه غزالی معمولاً در آثار خود این کار را نمی کند. ذکر مطالب مربوط به پادشاهان قدیم ایران زمین مانند گشتاسب و شاپور و اردشیر، و ستایش از قوم ایرانی و پادشاهان قدیم آریانا با روحیه غزالی به کلی مغایرت دارد.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب «فرار از مدرسه» به دلیل تفاوتی که در سبک و نوع مطالب این بخش با سایر آثار غزالی دیده میشود ثابت کرده است که بخش دوم نصیحة الملوک که شامل ابواب هفتگانه است از غزالی نیست.
برگرفته از متن کتاب:
«مَلِکی را که مُلک از او برفته بود، پرسیدند که چرا دولت از تو روی برگردانید؟ گفت: غره شدن من به دولت و نیروی خویش، و غافل بودن من از مشورت کردن، و به پای کردن مردمان دون را به شغلهای بزرگ، و ضایع کردن حیلت به جای خویش، و چاره کار ناساختن اندر وقت حاجت بدو، و آهستگی و درنگ در وقت آنکه شتاب باید کردن، و روا ناکردن حاجات مردم.»
بیشتر
نصیحة الملوک کتابیست که به شکل پند و اندرز برای سلاطین، وزرا و امرا نوشته شده است. این کتاب تا حال دوبار به کوشش و تصحیح مرحوم جلال همایی به نشر رسیده است. بار نخست در سالهای 17-1315 و بار دوم در سال 1351 به چاپ رسید. متن نصیحة الملوک در حدود 287 صفحه است که از دو بخش تشکیل شده؛ بخش اول آن 79 صفحه بوده که کمتر از یک سوم کل متن است.
آقای همایی در مقدمه خود از بخش اول به عنوان مقدمه کتاب یاد کرده است ولی نصرالله پورجوادی در کتاب خود تحت عنوان «دو مجدد» می نویسد (ص 414): «ولی حقیقت این است که چیزی که بخش اول خوانده شده مقدمه نصیحة الملوک نیست بلکه اصل نصیحة الملوک است، چه آنچه بخش دوم نصیحة الملوک خوانده شده است اثر غزالی نیست، بلکه نوشته شخص دیگری است.» وی می افزاید «در مورد اصالت بخش اول می توان مطمئن بود، در مورد بخش دوم، به عکس، می توان با اطمینان گفت که از غزالی نیست.»
از جمله دلایلی که بخش دوم از آنِ غزالی نیست اینست که نویسنده دراین بخش اشعار فارسی فراوانی نقل کرده است در حالیکه غزالی معمولاً در آثار خود این کار را نمی کند. ذکر مطالب مربوط به پادشاهان قدیم ایران زمین مانند گشتاسب و شاپور و اردشیر، و ستایش از قوم ایرانی و پادشاهان قدیم آریانا با روحیه غزالی به کلی مغایرت دارد.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب «فرار از مدرسه» به دلیل تفاوتی که در سبک و نوع مطالب این بخش با سایر آثار غزالی دیده میشود ثابت کرده است که بخش دوم نصیحة الملوک که شامل ابواب هفتگانه است از غزالی نیست.
برگرفته از متن کتاب:
«مَلِکی را که مُلک از او برفته بود، پرسیدند که چرا دولت از تو روی برگردانید؟ گفت: غره شدن من به دولت و نیروی خویش، و غافل بودن من از مشورت کردن، و به پای کردن مردمان دون را به شغلهای بزرگ، و ضایع کردن حیلت به جای خویش، و چاره کار ناساختن اندر وقت حاجت بدو، و آهستگی و درنگ در وقت آنکه شتاب باید کردن، و روا ناکردن حاجات مردم.»
آپلود شده توسط:
hanieh
1393/06/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نصيحه الملوک
به نظر میرسد قبل از هرچیزذکر این نکته ضروری باشد که امام محمد غزالی متعلق به طبقه علما بودوگرایش به عرفان وتصوف داشت وحتی تجربه عرفانی نیزداشت. ازاین روبیش از هرچیز به دین و آخرت فکر می کرد. برهمین اساس به تفکیک اموردینی از دنیوی می پرداخت در مقایسه با خواجه نظام الملک که دین و دولت را دوروی یک سکه می داند وی نگرش کاملا متفاوتی دارد.این امر تاحدودی ناشی از پایگاه طبقاتی متفاوت آنها می باشد خواجه از طبقه سیاستمداران است وغزالی از طبقه علما ومتصوفه. بدیهی ست که یکی شدیداً واقعگرا باشد ودیگری دنیاگریز. نکته دیگر آنکه باتوجه به گرایش وی به عرفان وتصوف ،تشکیک وی درتوانایی عقل واندیشه دررسیدن به راه صواب توجیه می شود. ازاین رو بود که با فلاسفه خصومت داشت وضربه ای که غزالی به عقلانیت و فلسفه وارد کرد تا به امروز ان را تحت تأثیر قرارداده و دنیای تسنن آنرا از صحنه خارج نمود.
ازجمله اشتراکات اندیشه ای خواجه نظام الملک و غزالی تأکید برعدالت واندیشه سیاسی رایج معاصرغزالی یعنی حفظ نظم سیاسی والزام رعیت به اطاعت دراندیشه غزالی می باشد. وی نیز وظیفه اجتناب ناپذیررعیت را اطاعت ودرمقابل وظیفه پادشاه را عدل می داند
غزالی متفکر بزرگی است او سالها با اصحاب قدرت هم در دربار خلفای عباسی و هم دربار سلجوقیان رفت و آمد داشت و مورد احترام آنها بود اگر چه کمر اندیشه فلسفی در شرق اسلام را شکست ولی راه را برای زایش درونی مفاهیم نو در اسلام باز کرد.
چقدر جالب . . . . :D