راهگشایان حاکمیت تورک بر ایرانزمین
نویسنده:
امیرحسین خنجی
امتیاز دهید
.
در این کتاب دربارۀ پیدا آمدن سلطان محمود غزنوی و سپس سلطان شدن پسرش مسعود سخن گفته شده است ؛ تا رسیده بە آنجا که با پراکنده شدنِ جماعات تورکِ بیابانی در زمان این پدر و پسر ، تورکان اوغوز بر ایرانزمین تاختند و ایرانزمین از آن زمان به اشغال تورکان در آمد . و از آن زمان برای هزار سال تا پایان دوران قاجاریان حاکمیت بر ایران زمین در دست تورکان جاگیرشده در ایران بود .
بیشتر
در این کتاب دربارۀ پیدا آمدن سلطان محمود غزنوی و سپس سلطان شدن پسرش مسعود سخن گفته شده است ؛ تا رسیده بە آنجا که با پراکنده شدنِ جماعات تورکِ بیابانی در زمان این پدر و پسر ، تورکان اوغوز بر ایرانزمین تاختند و ایرانزمین از آن زمان به اشغال تورکان در آمد . و از آن زمان برای هزار سال تا پایان دوران قاجاریان حاکمیت بر ایران زمین در دست تورکان جاگیرشده در ایران بود .
آپلود شده توسط:
farhadpartica
1393/02/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی راهگشایان حاکمیت تورک بر ایرانزمین
سلطان محمود خواهر خود را به عقد سپهبد شهریاز از ملوک شیعه مذهب طبزستان درآورده بود.
به گفته استاد دبیر سیاقی : ذشمنان سلطان محمود نباید فردوسی را وسیله ی حمله بر او قرار دهند.
فردوسی در 33 جاز شاهنامه سلطان محمد را مدح گفته و ستوده است.
چو او شهریاری نیامد پدید جهان آفرین تا جهان آفرید
بعد از این حوادث ، فردوسی از طبرستان به خراسان بازگشت و آخرین سالهای نومیدی و ناکامی خود را به تجدید نظرهای نهایی در شاهنامه و بعضی افزایش ها بر ابیات آن گذرانید تا به سال 411 هجری در زادگاه خود " باژ" در گذشت و در باغی که ملک او بود مدفون گردید، همانجا که اکنون مزار اوست.
جناب بهداد ، لینکی که شما گذاشته بودید و حذف گردید، صرفا یک وبلاگ شخصی بوده که بنا بر قوانین سایت ، تبلیغ و معرفی وبلاگ محسوب می شود ، ضمن آن که مطالبی که در آن درج شده بدون ذکر منبع و مستند نبوده است.
( توضیح ناظر سایت )
[edit=گیلدخت]1393/02/10[/edit]
اما وقتی یک حکومت غیر ترک ( هزچند که پدر رضاخان از اهالی باکو بوده است) به سلطنت می رسد ، کتاب های ترکی را می سوزاند و زبانش را در تنگنای ادبیات شفاهی بودن قرار می دهد.
1- ناسیونالیسم در منطقه چندان سابقه ندارد و بیشتر از اروپاییان تقلید شده است . تمایلات پان ترکیستی زودتر از پان ایرانیسم و امثال آن معرفی شد و دلیل آ،ن نیز مشخص است : مردمان ترکیه به سبب مجاورت با اروپاییان زودتر از ایرانیان با مسلکهای ناسیونالیستی آشنا شدند وگرنه تا پیش از گروههای مانند ترکهای جوان در ترکیه که آتاتورک نیز در آن عضویت داشت ، رویکرد به حکومت داری در منطقه خاورمیانه یبشتر امری مذهبی بود تا مبتنی بر تفکرات ناسیونالیستی . ( از جمله رجوع شود به کتاب خاورمیانه اثر آقای برنارد لوئیس )
2- وقتی تاریخ پژوهان و باستان شناسان در قرن 19 به شباهت و همخانوادگی برخی زبانها پی بردند نتیجه گرفتند که قاعدتاً گویشوران این زبانها نیز باید خویشاوند باشند و از یک منشاء مشترک منشعب شده باشند ( که البته میدانیم زبان و فرهنگ جوامع بشری به دلایل مختلف از جمله مهاجرت و تسلط قومی دیگر و غیره قابل تغییر است مانند مصریان که پس از استیلای اعراب ، عرب زبان گشتند و بسیاری موارد دیگر ). از آنجا که قدیمیترین آثار مکتوب به زبانهای موسوم به هند و اروپایی چهار کتاب قدیمی هند ( ریگ ودا ، آتاروا ودا ، یاجور ودا و ساما ودا ) و گاتاهای زرتشت هستند ، اروپاییان زبانهای سنسکریت و اوستایی را سرسلسلگان این زبانها پنداشتند و با رجوع به این متون دریافتند که این مردمان خود را آریا مینامند و از اینجا این کلمه به عنوان مفهومی نژادی وارد متون غربی شد و ایشان نیز خود را آریایی خطاب کردند. این کلمه اختراع نشده است و صرفاً یک نام است وگرنه ژنی به نان ژن آریایی یا ترک و امثال آن نداریم. باید دانست اتفاقاً شمار جالب توجهی از نخستین ناسیونالیستهای ایرانی مانند آخوند زاده ، ترک بودند .
3- در این خصوص بیش از اندازه قلم فرسایی شده و ارتباط ترکی و سومری گزارشی ناصحیح است.
4- آنچه مطالعات ژنتیک تا امروزه به دست داده اند این است که عمده مردمان این سرزمین سکونتی تقریباً ده هزار ساله یا اندکی بیش از آن در منطقه دارند . رد پای ژنتیکی سایر اقوام از جمله ساکنان شبه جزیره عربستان و مردمان آلتای در جوامع ایرانی دیده می شود ( که البته مایه سرافکندگی یا افتخار کسی نیست و صرفاً سرنخی از وقایع تاریخی به دست می دهد ) . در خصوص مردمان آذربایجان و قفقاز نیز تحقیقاتی انجام شده است (که نگارنده چند تایی را که به خواست جمهوری آذربایجان توسط دانشگاهی در روسیه انجام شده بود در اینترنت مشاهده کرده است) تا جایی که از تحقیقات ژنتیک می دانیم از لحاظ ژنتیک مردمان هر منطقه به همسایگان خود شبیه ترند مثلاً آذریان و گرجیها و ارامنه ذخیره ژنتیک مشابهی دارند و همچنین مردمان باسک با همسایگان فرانسوی و اسپانیایی خود الگوهای ژنتیک مشابهتری دارند ( اگر چه با ایشان هم زبان نیستند ) .
5- گویا این جمله تحت تاثیر تاریخ پردازیهای فردی به نام پورپیرار نگاشته شده . این نظریات فاقد پشتوانه علمی و شواهد تاریخی است .
بزرگوار، ما رأی خداوند را در این خصوص به خوبی میدانیم، اما آنچه برایمان نامعلوم و مبهم است موضع و نظر صریح شخص تو دربارهی قتل و غارت ایرانیان مظلوم به ویژه به دست «اغوزهای» خونریز است!
منظورت از اشاره به «تهمت زننده و افترا گوینده و ...» چیست؟ یعنی میخواهی بگویی که کشتار ایرانیان و ویرانی ایران به دست اغوزان وحشی و بدوی تنها یک «تهمت و افترا» است؟!!!
به نظر اینجانب هیچ فتح و کشورگشایی بدون خونریزی و خشونت نیست. داستانهایی که در وصف فتوحات کوروش بدون خشونت و خونریزی و پذیرش از طرف اقوام مغلوب هم چیزی شبیه به افسانه است. قانون جنگ آن زمان هم همین بوده و هیچ فاتحی بی دلیل مردم رو نمی کشته به چند علت: اولا نیروی کار بودن ثانیا باید مالیات می دادن ثالثا باید زنده باشن تا بشه بهشون حکومت کرد و خیلی دلیل دیگه واسه زنده نگه داشتنشون....[/quote]
با عرض سلام
این کتاب در مورد کوروش نگاشته نشده است !!
به نظر اینجانب هیچ فتح و کشورگشایی بدون خونریزی و خشونت نیست. داستانهایی که در وصف فتوحات کوروش بدون خشونت و خونریزی و پذیرش از طرف اقوام مغلوب هم چیزی شبیه به افسانه است. قانون جنگ آن زمان هم همین بوده و هیچ فاتحی بی دلیل مردم رو نمی کشته به چند علت: اولا نیروی کار بودن ثانیا باید مالیات می دادن ثالثا باید زنده باشن تا بشه بهشون حکومت کرد و خیلی دلیل دیگه واسه زنده نگه داشتنشون....
کاربر فضولی: پس شما بزرگوار با حدس های خود مشغول باش ![/quote]
چشم بزرگوار!
اما ای کاش به جای امر کردن به دیگران و طفره رفتن از پاسخگویی - که نشانهی ضعف و درماندگی توست - دمی با خود میاندیشیدی که چرا و با چه توجیهی خون بر زمین ریختهی زنان و مردان و کودکان این سرزمین را فدای اغوزها و مغولان خونخوار و ویرانگر میکنی و برای تطهیر و تقدیس این جماعت، از هیچ کاری فروگذار نمیکنی.