رسته‌ها
تحلیل و تفصیل ولایت مطلقه فقیه
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 47 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 47 رای
متن حاضر جزوه ی مفصلی است که مرحوم مهندس بازرگان در سال 67 و پس از اینکه آیت الله خمینی رهبر جمهوری اسلامی ایران، حکم بر مطلق بودن ولایت فقیه بر همه ی امور داد، به رشته ی تحریر درآورد. در این جزوه مهندس بازرگان ابتدا با بررسی سیر رویدادهای سیاسی چند سال گذشته و دعوای جناح راست و چپ که منجر به صدور چنین حکمی از سوی ایت الله خمینی شد، مسئله ی ولایت فقیه را با رجوع به قرآن و سنت پیامبر و سیره ی معصومین و نیز نظر فقهای پیشین مورد کنکاش دقیق و موشکافانه ای قرار می دهد. این جزوه البته به عنوان سند نهضت آزادی ایران در همان سال منتشر شد و در حال حاضر در اسناد نهضت آزادی ایران نیز قابل دسترسی می باشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
102
آپلود شده توسط:
y-alef
y-alef
1392/12/24

کتاب‌های مرتبط

مطلع الانوار - جلد ۱۱
مطلع الانوار - جلد ۱۱
4 امتیاز
از 4 رای
رساله احکام برای نوجوانان
رساله احکام برای نوجوانان
3.3 امتیاز
از 15 رای
میراث ماندگار - جلد ۲
میراث ماندگار - جلد ۲
4.3 امتیاز
از 6 رای
دانشجویی به سبک انتظار
دانشجویی به سبک انتظار
3.8 امتیاز
از 6 رای
درآمدی بر اخلاق کاربردی
درآمدی بر اخلاق کاربردی
4.8 امتیاز
از 8 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تحلیل و تفصیل ولایت مطلقه فقیه

تعداد دیدگاه‌ها:
37
ضمنا شما سخن از عدم تفکیک و پیش داوری و . . . می زنید ولی از نوشته های شما به خوبی پیداست که خود را ناباور یا نا معتقد می دانید و ما را مسلمان و معتقد . ( که این البته سخن درستی است ) خوباگر کسی به درستی و از روی واقعیات عینی سخنی بگوید این چه اشکالی دارد . خداوند دارد یم فمراید عده ای اهل کتاب هستند ( که حتی خود مسلمانها نیز جزء آنها هستند ) این عده اهل کتاب اگر همگی خداپرست باشند و نه بنده پرست می توانند باهم متحد شوند ولی اگر برخی از آنها طرفدار روحانیون و علمای دینی خودشان باشند از دایره ی دین خارج می شوند ( و به عبارتی دیگر به دام مذهب می افتند ) خوب کجای این غلط است و یا اشکال دارد . تمام اشکالات شما متوجه مذهب است و نه دین و اتفاقا من در این خصوص با شما هیچ اختلافی ندارم . مذهب ،‌ مایه غم و اندوه و دین موجب شادی و نشاط است . ریشه دین در فطرت انسان و ریشه مذهب در باورهای غلط است . ریشه دین در خداپرستی و یکتاپرستی و ریشه مذهب در قدیس سازی و فردپرستی است و امام واقعی کسی است که تو را به سوی خداوند رهنمون باشد نه به سوی خودش . مولوی می گوید : کیست مولی ؟‌آنکه آزادت کند - بند رقیت ز پایت وا کند . . . .
اینطور نیست و ایشان با توجه به اینکه قرآن را نخوانده است (از نظرات اشتباه و مکررشان پیداست)، نمی تواند ناباور یا باورمند باشد. در بهترین حالت می توان وی را ناآگاه نامید نه ناباور.
علی(ع): حق به شخصیت ها شناخته نمی شود؛ خود حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی. (مجمع البیان، ج1، ص211).
پیامبر اکرم(ص): «حق را از هر کس که برایت آورد، کوچک باشد یا بزرگ، بپذیر، هر چند دشمنت باشد و باطل را-کوچک یا بزرگ- هر که گوید به خودش برگردان هرچند دوستت باشد»(کنز العمال، ح43152).امام صادق(علیه السلام) : مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإِیمَانِ مِنْ عُنُقِهِ: «کسى که تعصب به خرج دهد یا براى او تعصب داشته باشند ، پیوند ایمان را از گردن خویش برداشته است» حضرت علی : با من مانند سخن گفتن با جباران سخن نگویید و فکر نکنید پذیرفتن حق بر من سنگین است .. . .
حضرت علی (ع) پس از آنکه مردم را نصحیت می کرد آنها را به تامل و تفکر فرا خوانده و می گفت : پس اگر خیری دیدید مرا به آن یار باشید و اگر شری دیدید از آن به کنار باشید ( خطبه 176) حضرت علی در زمانی که واقعا نیاز به نیروی رزمی داشت و برای جنگ جمل عازم می شد خطاب به مردم کوفه نوشت : اما بعد ،‌من از جایگاه خود برون شدم . ستمکارم یا ستمدیده . نافرمانم یا مردم از فرمانم سرکشیده اند . من خدا را به یاد کسی می آورم که نام من به او رسد تا چون نزد من امد ،‌اگر نکوکار بودم یاری ام کند و اگر گناهکار بودم از من بخواهد تا به حق بازگردم ( نامه 57) امام به مردم اجازه می داد که اگر دریافتند راه امام اشتباه است آنرا واگذارند و چنین روشی فقط در یک جامعه بسیار آزاد امکان پذیر است که مردم می توانند پدیده ها را مشاهده کرده آزادانه در مورد آنها اندیشیده و تصمیم بگیرند حتی اگربه ضرر حکومت باشد . و امام علی در بحرانی ترین شرایط این اجازه را به مردم می دهد . آزادی یکی از اصول مهم حکومت حضرت علی (ع) بود که هیچ شرایطی آنرا تحت الشعاع قرار نمی داد ( توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی نوشته علی اکبر علیخانی صفحه 211 ) براستی هر امام و یا پیشوایی اینگونه باشد جا دارد در راه او حتی کشته شد
"این سخن از قران خودش نمونه ای است که چگونه پیروی مطلق از متن قران به تبعیض و ظلم و کوتاه بینی و پیشداوری خطرناک می انجامد ، چون نخست از دید اسلام قرانی مردم یا مسلمان اند و یا اهل کتاب ( یهودی مسیحی) و یا مشرک ( الله را نمیپذیرند / همچون من که تسلیم فرمان الله نمیشوند ) ، قران " حق" را تنها در الله پرستی می داند و بس بنابر این قران اگر مسلمان هر ظلم و آزار ناحقی بر دیگران کند را روا میشمارد ، ...و همین روش قرانی منش وهابی و داعش و طالبان بوده است . ببخشید اینرا میگویم ولی اگر بخواهیم جامعه ای عادلانه و بخردانه برای همه شهروندان بر پایه ارزش های انسان متمدن داشته باشیم باید از از این قران دوری کنیم ."1- اول باید بگویم از دید اسلام نیست و از دید خداست . مانند اینکه پدری به فرزندان خودش بگوید : بیایید به جای اینهمه دعوای بیهوده ، همه با هم متحد شوید و دوست باشید و دست از اینهمه جنگ بی نتیجه بردارید . کجای این بد است ؟ . متاسفانه شما اسلام را از روی روش برخی متعصبان قضاوت می کنی و نه از روی خود معتبرترین متن اسلام یعنی : قرآن2- در این ایه ، دقیقا یکی از مهمترین دغدغه های خود شما خداناباوران توضیح داده شده : تقلید و پیروی کورکورانه از متولیان دینی ! که اتفاقا همین موضوع باعث انتقاد شماست . یعنی اگر مذاهب با یکدیگر درگیری نداشتند و موجب خونریزی نمی شدند که شما با آن دشمن نبودید . خوب اگر دقت کنیم ریشه درگیری مذاهب پیروی و تقلید کورکورانه از پیشواست . یک نفر پیشوایش مسعود رجوی است یک نفر ابوبکر بغدادی . یک نفر قطب گنابادی یک نفر ملا عمر و یک نفر پوتین یا ترامپ ! ولی من در همینجا سخنانی از حضرت علی آوردم که به شدت نافی اینگونه فردپرستی ها و فرعون تراشی هاست
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (‌آل عمران 64 ) ای پیامبر بگو: ای اهل کتاب ( مسیحی و یهودی و . . . )، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم (‌و به آقایی نگیرند ) پس اگر از حق روی گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم. یا این آیه : اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ( توبه 31 ) علماء و راهبان خود را (از نادانی) به مقام اربابی و آقایی شناخته و خدا را نشناختند و نیز مسیح پسر مریم را به خدایی گرفتند در صورتی که مأمور نبودند جز آنکه خدای یکتایی را پرستش کنند که جز او خدایی نیست، که منزه و برتر از آن است که با او شریک قرار می‌دهند.
این سخن از قران خودش نمونه ای است که چگونه پیروی مطلق از متن قران به تبعیض و ظلم و کوتاه بینی و پیشداوری خطرناک می انجامد ، چون نخست از دید اسلام قرانی مردم یا مسلمان اند و یا اهل کتاب ( یهودی مسیحی) و یا مشرک ( الله را نمیپذیرند / همچون من که تسلیم فرمان الله نمیشوند ) ، قران " حق" را تنها در الله پرستی می داند و بس بنابر این قران اگر مسلمان هر ظلم و آزار ناحقی بر دیگران کند را روا میشمارد ، ...و همین روش قرانی منش وهابی و داعش و طالبان بوده است .
ببخشید اینرا میگویم ولی اگر بخواهیم جامعه ای عادلانه و بخردانه برای همه شهروندان بر پایه ارزش های انسان متمدن داشته باشیم باید از از این قران دوری کنیم .
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (‌آل عمران 64 ) ای پیامبر بگو: ای اهل کتاب ( مسیحی و یهودی و . . . )، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم (‌و به آقایی نگیرند ) پس اگر از حق روی گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم. یا این آیه : اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ( توبه 31 ) علماء و راهبان خود را (از نادانی) به مقام اربابی و آقایی شناخته و خدا را نشناختند و نیز مسیح پسر مریم را به خدایی گرفتند در صورتی که مأمور نبودند جز آنکه خدای یکتایی را پرستش کنند که جز او خدایی نیست، که منزه و برتر از آن است که با او شریک قرار می‌دهند.
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (‌آل عمران 64 ) ای پیامبر بگو: ای اهل کتاب ( مسیحی و یهودی و . . . )، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم (‌و به آقایی نگیرند ) پس اگر از حق روی گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم. یا این آیه : اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ( توبه 31 ) علماء و راهبان خود را (از نادانی) به مقام اربابی و آقایی شناخته و خدا را نشناختند و نیز مسیح پسر مریم را به خدایی گرفتند در صورتی که مأمور نبودند جز آنکه خدای یکتایی را پرستش کنند که جز او خدایی نیست، که منزه و برتر از آن است که با او شریک قرار می‌دهند.
قرآن یک متن تاریخیست ( چه آنرا کلام وحی بدانیم چه ندانیم ) و از نقطه نظر علمی ، بسیار بی انصافیست که یک متن تاریخی را ورای مناسبات و شرایط پیچیده فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و . . . زمان خودش قضاوت کنیم . من بارها به مخالفین اسلام گفته ام که از 6600 آیه قران تعداد اندکی مورد مناقشه است ( مانند آیات حجاب و قصاص و کنیز و قتال با کفار ) خوب . . باشد . . . این آیات را - فعلا - کنار می گذاریم و می آییم سراغ اکثر آیات و ذات و روح اصلی قرآن که می گوید : بند روحانیون نباشید . . .بند پول نباشید . . . در آیات خدا تفکر کنید . به پدر و مادر نیکی کنید کسی را نکشید زنا نکنید راستگو باشید و . . . . چرا هزاران آیه را رها کرده ایم و سرگرم چند مورد معدودی شده ایم که خدا می مداند بستر و شرایط خاص نزول آن چه بوده است ؟‌و آنگاه قصد کنیم کل اسلام و کل قرآن را به خاطر همین چند آیه زیر سئوال ببریم ؟ آیا فکر نمی کنید به جای برخورد چکشی و صفر و یکی و انقلابی ، باید نگاهی اصلاح گر به موضوع داشته باشیم ؟
و آنانکه ( آزادگان و شهیدان ) از پرستش طاغوت دوری جستند ، و به سوى خدا بازگشتند بر آنان مژده باد، پس بندگان مرا بشارت ده : آنان که سخن را با دقّت مى‌شنوند و بهترین آن را پیروى مى‌کنند، آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان.( سوره زمر آیه 17 )
1- اگر قرآن را از زاویه همین قرآن و با محوریت همین آیه ( و دهها آیه دیگر که توصیه به مدارا و تعقل و بحث و گفتگو دارد ) نگاه کنیم نه تنها باعث دردسر نمی شود که خود مایه نجات و پیروزیست . گناه قرآن چیست که یک عده احمق با نگاه تنگ نظرانه خود آنرا تفسیر کرده اند ؟ گناه قرآن چیست که عده ای با چوب حدیث و روایت ، آیات آنرا حراج کرده اند ؟ آیا همین قرآن نبود که بساط هزار و یک خرافه و بت پرستی و درگیری قومی را در میان قبایل عربستان برچید ؟ براستی گناه قران چیست که فردی مانند معایوه از آن بهره بردرای سیاسی می کند و آنرا نوک نیزه می زند ؟ و پشت آن پنهان می شود ؟2- آیا هزار سال سیاه قرون وسطی گناهش به گردن عیسی می باشد که خود پیامبر صلح و صفا بود ؟ یا جنایات نازی های زیر سر نیچه است که جان بر دفاع از اسب گرای گذاشت ؟ یا جنایات استالین و لنین تقصیر مارکس و انگلس است ؟3- مولوی در این خصوص می گوید : از خدا می‌خواه تا زین نکته‌ها / در نلغزی و رسی در منتها / زانکه از قرآن ، بسی گمره شدند / زان رسن ، قومی درون چه شدند / مر رسن را نیست جرمی ای عنود / چون ترا سودای سربالا نبود / مولوی ، قرآن را به ریسمانی تشبیه می کند که داخل چاهی قرار گرفته است ، عده ای ریسمان را گرفته با آن به ته چاه می روند ، عده ای هم از ته چاه بالا می آیند . . . یا به قول حکیم عمر خیام : آبادی میخانه ز ویرانی ماست / جمعیت کفر از پریشانی ماست / اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست . . .
گمان می کنم رباعی قرار داده شده از مرحوم اقبال باشد نه خیام
در جریان جنگ صفین ،‌ یک شب ، معاویه و عمروعاص به صورت ناشناس برای دیدار امام به خیمه او می آیند !‌ امام آنها را نصیحت می کند و بعد به کمیل می گوید آنها را به لشکر خودشان برگرداند ! مالک اشتر وقتی متوجه می شود با عصبانیت می گوید : اگر فهمیده بودم گردن آنها را می زدم ! . . . بیهوده نیست برخی - البته به غلط - حضرت علی را خدا می دانسته اند !‌!! براستی اگر نه خدا ، ایشان با چنین روح بزرگواری که داشته اند خداگونه بوده اند : نه بشر توانمش گفت ،‌نه خدا توانمش خواند - متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را . . . . و مگر نه اینکه فرشتگان در بارگاه الهی براحتی بر خلقت او - حضرت آدم - ایراد گرفته و با خدا چند و چون می کرده اند! این نشان از اوج فضای آزاد در بارگاه خدا دارد که اگر نه اینچنین بود ملایکه اعتراض نمی کردند و ابلیس نیز بدون معطلی سجده می کرد!‌ پس پیداست خداوند بسیاربزرگوار و آزادی خواه و مداراگر است . . . و این را من از علی (ع) که بنده او بود فهمیدم . . . .
تحلیل و تفصیل ولایت مطلقه فقیه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک