رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 102 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 102 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
29
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

گربه ای که عاشق من شد!
گربه ای که عاشق من شد!
4 امتیاز
از 3 رای
The Best of Robert Bloch
The Best of Robert Bloch
5 امتیاز
از 1 رای
دلهره
دلهره
4.6 امتیاز
از 11 رای
خر ما از کرگی دم نداشت
خر ما از کرگی دم نداشت
4.7 امتیاز
از 10 رای
خسته خانه: مجموعه داستان
خسته خانه: مجموعه داستان
3 امتیاز
از 1 رای
چاه نکن بهر کسی...
چاه نکن بهر کسی...
4.6 امتیاز
از 8 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
البته ابراهیم جان آنچه بر سر (ما) ی شما در اینجا آمد کمی شوخی +جالبی داستان شما بود و عذر خواهی بنده را بپذیرید.

لطف همه ی دوستان هست که اثر حقیر را قابل دونستن و در موردش قلم زدن و ذوقشون را در قالب اثر من نوشتند.
ممنونم از همه عزیزان و از حضور در جمعتون لذت میبرم.
لازم به ذکرست که:
در حال حاضر قصد ازدواج ندارم;-):D دوستان اصرار نکنند:D:D
او: دوستت دارم
من: منم دوستت دارم
او: میدونی که هیچ وقت نمیتونیم به هم برسیم
من: میدونم
او: بازم دوسم داری؟
من: آره همیشه دوستت دارم تو چی؟
او: اره
........
...........
.............
روز جدایی سخت ترین روز من و او خواهد بود
_ دلم رمیده لولی وشیست شور انگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز
هنوز پسرک بیت بعد رو شروع نکرده بود که دختر سر مگنوم 44 میلی متریشو تو دهن پسر فرو کردو گفت :
_ هی لعنتی ! خفه میشی یا خفت کنم؟! فِک میکنی الان 500 سال پیشه؟ فقط بگو جنس امشبو چیکار کنیم؟!
با الهام از داستانهای نویسنده توانا " سهیل شانه ساز"
و با عرض ارادت به ابراهیم فتوت عزیز
[quote='ft0parham']
خیلی لذت بخش بود و سبکتون به شدت من را یاده تارانتینو میندازه.[/quote]
کاملا باهاتون موافقم
انگار دیالوگهایی از یک فیلم تارانتینو ترجمه شده باشد به فارسی...
[quote='mohsen ghahari'].
طبق پیشنهاد سیاوش گرامی مبنی بر جایزه نفر اول !!! بنظر میاد ابراهیم عزیز باید سکه هاشو زودتر بخره ...چون یه مراسم در پیش داریم...[/quote]
:))عروس خانم کی تشریف دارن؟؟؟؟ ما هم دعوتیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟:D
[quote='sahareft']نقل قول از mohsen ghahari:.
طبق پیشنهاد سیاوش گرامی مبنی بر جایزه نفر اول !!! بنظر میاد ابراهیم عزیز باید سکه هاشو زودتر بخره ...چون یه مراسم در پیش داریم...
پس یعنی نفر اول دیگه نمی نویسه؟![/quote]
نه دیگه اول ازوداج میکنه، بعد باید سکه هارو برای طلاق بده و بعد دیگه تنها بشه و نویسندگیو ادامه بده...
جدای از بحث نقد، ما اصفهانیا خیلی باحالیم-تعریف از خود نباشه ها- نمونه ی بارز دوست عزیزم سهیل شانه ساز عزیز.
خیلی ممنون از همه بزرگواران که افتخار میدهند و در مورد اثر حقیر اظهار نظر میکنند و وقت میگذارند و می نویسند.
و اما نظرم راجع به پسر خوب اثر سهیل شانه ساز،همشهری بزرگوار
داستان بسیار جالب شروع میشود، با صدای داد دیگرانی که پسر اول داستان را قضاوت میکنند و این دقیقا در تقابل با عنوان است و تمام انتظارات خواننده را در همان خط اول بهم می ریزد. در نوشته دیگرم که برای خانم افتخار زاده نوشتم هم گفتم که چقدر پارادوکس را در این گونه خاص می پسندم. بقول محسن در سرآغاز همین اثر وزین زندگی مینیمالی داریم و با اضافه کردن نظر خودم این مینیمال دقیقا همچون کار پسر خوب سهیل عزیزم همان خط اولش پارادوکسی بزرگ است. نوزادی که برای آمدن به سرای کثیف دنیا زاری می کند و پدر و مادری که از فرط شادی گریه میکنند!
اثبات خوبی ما به دیگران همیشه گوارا نیست. این را بارها در زندگی چشیده ام و با پسرک داستان همراه بوده ام.
داستان در تضاد مطلق و فردیت مفرد به پایان می رسد و مسئولیت قضاوت خیر و شر از دیدگاه فرد و جامعه را به خواننده میسپارد. برهم ریختن انتظارات و به اوج رساندن بی نقص داستان شدیدا تداعی کننده خشونت پست مدرنیستیست که دایه دار صلح است درحالی که خشونت را در اوج تناقض تحویل بشریت میدهد.
خیلی لذت بخش بود و سبکتون به شدت من را یاده تارانتینو میندازه.
[quote='mohsen ghahari'].
طبق پیشنهاد سیاوش گرامی مبنی بر جایزه نفر اول !!! بنظر میاد ابراهیم عزیز باید سکه هاشو زودتر بخره ...چون یه مراسم در پیش داریم...[/quote]
پس یعنی نفر اول دیگه نمی نویسه؟!
.
طبق پیشنهاد سیاوش گرامی مبنی بر جایزه نفر اول !!! بنظر میاد ابراهیم عزیز باید سکه هاشو زودتر بخره ...چون یه مراسم در پیش داریم...:D
[quote='soheil100']البته ابراهیم جان آنچه بر سر (ما) ی شما در اینجا آمد کمی شوخی +جالبی داستان شما بود و عذر خواهی را بنده را بپذیرید.
[/quote]
موافقم
اما چاره ای نبود, سوژه برای همه ما نوبسندگان عاشق تنهایی و تنهایان عاشق نویسندگی جذاب بود :-)
سپاس جناب فتوت گرامی :)
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک