میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
نویسندگان کتابناکی
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1392/10/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال
مرد جوابی نداد!;-(
چرا یه نفر باید اسم بچه ها رو لیست کنه و نمره بده ؟! نظر میخواد بده ؟مثل همه نقد کنه ...بلد نیس ؟نمیتونه؟چیزی نگه....میخواد شوخی کنه ? www.facebook.com .
خیلی شیک نمره دادن چنتا مینیمال هم گذاشتن بگن ادبیات میدونن !!
اگه کسی از رک بودن من خوشش نیومد شرمنده...
...
_چقدر ور میزنی پسر ... مگه قرار نبود گوشیتو اِشغال نگه نداری. چشاتو خوب وا کن. طلافروشی که خلوت شد علامت میدم ... بشمار سه نقابتو بزن و بپر تو ... ببین ... بپا گند نزنی.
دوست گرامی پاسخ این سوال در مورد من یکی که بسیار ساده است:«چون یک ماه پیش امتحان ترم نداشتم:D»
- واقعا....چرا؟
- آخه اونجا خیلی ساکت و آروم و خلوته! تازه کسیم نیست که بهت بگه این کارو بکن اون کارو نکن!
-خدای من! دیرم شده! خوب دیگه من دیگه باید برم، خدافظ.
-چرا اینا همیشه با من این جوری رفتار می کنند؟!:-(
فردا که جسدم پیدا شود،همه می گویند : خودش را کشت!
ولی کسی نمی گوید چقدر سر درد داشت !
محسن جان الحق مینیمال جالب و نویی بود.اما با توجه به اونکه شنیدم قرص های وطنی عموما یه نوک سوزن دارو (در حد ppm)+انبوهی فیلر ،هستند و از طرفی با توجه به اونکه آلودگی هوا هم بد تر از هوای هاویه هستش ، در کمال احترام باید مینیمالتان را به شرح زیر اصلاح کرد:
سردرد شدیدی دارم.الان هفتصد و نهمین قرص را بلعیدم.
فردا که جسدم پیدا شود،همه می گویند : آخر بدون ماسک نفس کشید و خودش را کشت.
ولی کسی نمی گوید چقدر سر درد داشت !
خــب مشکل همیــنــست که مـثـبتــِ چــهل عــدد قـرص هم دیگــر نه سردرد را رفــع می کنــد، نــه ما را بـه بال هایمان می رســاند! مـزایای قــرص های ســاخت کــشورمان دیـگر...
+ خوشمان آمد! :)
+ حـوصله ـمان سر رفـت از بس آن دکمه قلب را فشــار دادیم! :دی
در آرزو و رویا می دید که او هم دوستش دارد....
و در آخر....یک شب دیگر بیدار نشد....
و برای همیشه با او در رویا ماند.....
واژه ها، واژه ها...کلی از آنها توی سرش تکان می خوردند...چرا آنقدر سر و صدا می کردند؟ چرا اجازه نمی دادند به حال خودش باشد؟ تلاش برای گوش کردن به همه آنها در یک آن باعث سردردش شده بود....اوه، آره! حالا می دانست آنها چی می گویند چرا که این چیزی بود که آنها هر روز می گفتند....و فقط یک راه برای خاموش کردنشان وجود داشت....فقط یک راه....
قبلا گفتم بازهم میگم برادر شدیدا یاد تارانتینو را بطور مکتوب واسم زنده میکنی