میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
نویسندگان کتابناکی
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1392/10/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال
ایا با من ازدواج میکنی؟
این حرف هنوز تو دهن پسر بود که دستی رو روی شونه هاش حس کرد.
تا برگشت طرف بهش گفت :نفهمیدم چی گفتی؟؟
اگه راست میگی یه بار دیگه تکرار کن ببینم.
پسر که دید هوا پسه دو تا پا داشت،دو تا دیگه قرض گرفت و فرار کرد.
پدر دختر هم با اون چشمان خون گرفته اش گوش دخترش رو همچین پیچوند تا دیگه هوس نکنه با پسری قرار بذاره.:D:D:D:D:D
علت اینکه مردان به زنان نیاز دارند این است که نمی دانند بدون یک زن چطور می شود زندگی کرد.
و علت اینکه زنان به مردان نیاز دارند این است که از جابجاکردن اشیاء سنگینی مثل یخچال و مبل و کمد خوششان نمی آید.
ابراهیم نبوی
:D:D:D:D:D
دختر گفت بله اما چند شرط دارد
مرد :چه شرطی؟
دختر:بدون اجازه من از خانه بیرون نروی .کار های خانه را انجام دهی و حقوقت را تمام و کمال در اختیارم بکزاری تا هر جور که صلاح می دانم خرج کنم.
مرد :من هم شرطی دارم
دختر:چه شرطی؟
مرد :این که این شرایط را به کسی نگویی که مردم نگویند چه شوهر احمقی کرده ای:)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):)):D:D:D:D:D:D:D:D:D:D
_ خواهرم ، طلاق در شرع انور کراهت داره. در امر کریه عجله جایز نیست...
نگاه خریدارانه اش را از چشمان نافذ زن برگرفت و در حالی که در اوراق پرونده سن او را می جُست با صدایی آرام تر ادامه داد:
_ البته شرع انور برای هر مشکلی چاره ای اندیشیده و همونجور که طلاق را نهی کرده ... مُتعه را سفارش فرموده ...
زن سرش را پایین انداخت و نگاه مستاصلش را به چشمان کودکی دوخت که در آغوش گرفته بود.
– به من پیشنهاد ازدواج میدهی؟!
مرد گفت:
– نه
– دلیلش؟!
– زن های هوس بازی که در رابطه با مردان پا پیش میگذارند به درد زندگی نمیخورند!
و دختر را در حال پریشانش تنها گذاشت و رفت!
زنی از مردی خواستگاری کرد و مرد در نهایت جدیت گفت : نه!
و زن همان طور ماند و ماندو ماند....
آیابا من ازدواج میکنی؟
دختر جواب داد: نه
مرد گفت:آخه چرا؟
دختر گفت: خنگه، چون من زنتم، فقط مدل آرایشم رو عوض کردم!
و این گونه بود که مرد آن شب در کوچه خوابید!
ایا با من ازدواج میکنی؟
دختر جواب داد:نه
پسرم همون جا خودکشی کرد!