رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
29
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

ّبوف ولگرد
ّبوف ولگرد
5 امتیاز
از 2 رای
بغض پنجره
بغض پنجره
3 امتیاز
از 1 رای
گفاره و  فصل ها
گفاره و فصل ها
4.3 امتیاز
از 10 رای
The Metamorphosis and Other Stories
The Metamorphosis and Other Stories
4.6 امتیاز
از 7 رای
The Complete Stories
The Complete Stories
0 امتیاز
از 0 رای
گنج بادآورد: مجموعه داستان
گنج بادآورد: مجموعه داستان
4.5 امتیاز
از 15 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
فکر میکردم که مرده ام! تا اینکه تو آمدی : مرده شور عزیز من !
م.قهاری
اینجا تعطیل نمیشه.
منتظر 21 بهمن باشیم با اتفاقات خوب.
همه رفتن؟
ما رو جا گذاشتند؟
نه ما خودمون نرفتیم آخه اینجا خونه ماست
کاش می شد آدمی داستانکشو مثل بنفشه ها با خود ببرد به هرکجا که خواست
ببین رفیق تا حالا دیدی دیوونه خونه تعطیل بشه؟
نه ندیدم.
خوب دیگه لال شو اینجا تعطیل بردار نیست .بذار کپه مرگمون رو بزاریم.
ﻣﻴﺜﻢ ﻋﻠﻴﭙﻮر
ﻣﺪاد را ﺗﺮاﺷﻴﺪ، ﻧﻮک ﻣﺪاد را ﻧﮕﺎﻩ کرد .همه ﭼﻴـﺰ همان ﺑـﻮد
که ﻣـﻲ ﺧﻮاﺳـﺖ .کاﻏـﺬ ﺳـﻔﻴﺪی روی ﻣﻴـﺰ ﮔﺬاﺷـﺖ و ﻣـﺪادش را
ﺷﻜﺎﻧﺪ.
از نمایشگاه داستانهای مینیمال
ﭘﺎﻳﺎن بحﺚ
اﺳﺘﻴﻮ ﻣﺎس
ﺗﺎم ﻣﺮد ی ﺟﻮان و ﺧﻮش ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﻮد، هرﭼﻨﺪ وﻗتی ﺑـﺎ ﺳـﺎم ﮐـﻪ
دو ﻣﺎﻩ ﺑﻮد هم ﺧﺎﻧﻪ اش ﺷﺪﻩ ﺑﻮد، ﺷﺮوع ﺑـﻪ ﺟـﺪل ﻣـ ﻲ ﮐـﺮد .
ﺣﺎل ﺧﻮﺷ ﻲ ﻧﺪاﺷﺖ :«نمی ﺷﻮد، نمی ﺷﻮد ﻳﮏ داﺳﺘ ﺎن ﮐﻮﺗﺎﻩ را ﻓﻘـﻂ
ﺑﺎ ۵۵ ﮐﻠﻤﻪ ﻧﻮﺷﺖ، اﺑﻠﻪ!»
ﺳﺎم او را ﺑﺎ ﺷﻠ ﻴﮏ ﮔﻠﻮﻟﻪ ا ی ﺳﺎﮐﺖ ﮐـﺮد . ﺑﻌـﺪ ﺑـﺎ ﻟﺒﺨﻨـﺪ ی
ﮔﻔﺖ:« ﻣﻲ ﺑﻴنی ﮐﻪ ﻣﻲ ﺷﻮد.»
از نمایشگاه داستانهای مینیمال
"...و پیرمرد قدم میزد"
- هه! ... تا میتونی ببار لعنتی! دیگه از این سفیدتر که نمیشه.

(عقربه ای برای ایستادن)
پرنده های شهر فقط دوبار در روز دور همند . وقتی که ساعت بزرگ یک ربع به سه را نشان میدهد و یکبار هم وقتی نه و ربع میشود .
یاسی .ش
.
جناب سایه تاریکی محترم
ترجمه گاهی واقعا غیر ممکن است شما که استادید نیک میدانید این مطلب را
کی می تواند رمان جیمز جویس که بیشتر منتقدان بهترین رمان جهان می دانند آنرا به نام اولیس که حتما شنیده اید را ترجمه کند؟
کی میتواند رمانهای فالکنر و ویرجینیا وولف را ترجمه کند؟
کی میتوان آلیس در سرزمین عجایب با آن اشعار پر ایهام و تشبیهات که بر گرفته از فرهنگ مردم انگلیس است را ترجمه کرد.
مترجم خیلی فداکار است و ترجمه کار هر کس نیست..
من برای همه مترجمین احترام خاص قائلم
artemis_ba1392 نوشت:
آمدم تشریف نداشتید (متعلق به زمان قدیم)
اومدم روشن نبودی (زمان فعلی در چت روم)
................
آینده:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اومدم خواب بودی......
( کامل همو میبینن حالتارو هم نشون میده اون دستگاه ناشناس دیگهه....:D )
آمدم تشریف نداشتید (متعلق به زمان قدیم)
اومدم روشن نبودی (زمان فعلی در چت روم)
................
آینده:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همینگوی: اگه رُمانِت بد باشه، ازش متنفرم چون از نوشته های بد متنفرم. اگر هم خوب باشه، حسودیم میشه که چرا من ننوشتمش و بیشتر ازش متنفر میشم. قضیه اینه که تو هیچوقت نباید دنبال نظرِ یه نویسنده دیگه در مورد نوشته ت باشی.
نیمه شب در پاریس - وودی آلن
پ.ن : صرفا جهت رمانه ،، در مورد مینی مال فتوایی صادر نشده :-)
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک