نکات:
- شرح هر غزل را در صفحه روبرو مطالعه خواهید کرد.
- در این شرح بیشتر بر معانی ظاهری هر بیت تکیه شده و از تفسیر عرفانی و یا شرح ایهام های بکار رفته پرهیز گردیده تا خواننده غزل به فراخور درونیات خویش برداشتی خاص خود داشته باشد.
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش *** بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
.
از بس که دست میگزم و آه میکشم *** آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
.
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که میسرود *** گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
.
کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو *** بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش
.
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد *** بگذر ز عهد سست و سخن های سخت خویش
.
وقت است کز فراق تو و سوز اندرون *** آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش
.
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام *** جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش
شاید، قبل از آن دوشی که حافظ یاد کرد،
به زندان کرده بودند چشم حافظ را ،کژ اندیشان !
در میخانهٔ الهی در لحظه ها باز وباز است و بر دل های مخلصان جاریست.
دلتان پر « می »باد
المنةلله که در میکده باز است/....../ زآن رو که مرا بر در او روی نیاز است
.
خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی /..../ وآن می که در آن جاست حقیقت نه مَجاز است
.
از وی همه مستی و غرور است و تکبر/..../ وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
.
رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییـــــــــــم/....../با دوست بگوییم که او محرم راز است
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد..............دوستی کِی آخر آمد دوستداران را چه شد
-
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست...........خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
-
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی..........حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
-
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست.................تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
-
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار.....................مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
-
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند....................کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
-
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست...........عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
-
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت......کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
-
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش....................از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
.
.
چندیست اشعار حافظ اتشی در درونم میزند.
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت............گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
-
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم..........یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
-
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس.............گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
-
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا.........سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
-
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی.......جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
-
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود.........از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
-
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود...........زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
-
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم..............یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
-
این راه را نهایت صورت کجا توان بست..........کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
-
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم..........جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
-
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ.........قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
.
. تقدیم به روح بلند حافظ
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/......./ با دوستان مروت با دشمنان مدارا
.
تفسیر به معنی پرده برداریه.
.
وقتی پرده از راز غنچه برداشته میشه شکوفا میشه.
.
با دشمنان مدارا کن. کاری که خدا با فرعون کرد. یعنی به موسی و هارون امر کرد زمانی که نزد فرعون رفتی با اونا با نرمش حرف بزن.
.
حالا اگر مرحله ی نرمش جواب نداد شدید العمل باش.............. اشداء علی الکفار ...
.
همونطور که مرحله ی بعدی رفتار با فرعون شدید بود.
.
اینطوری باید با دیگران رفتار کرد.مرحله به مرحله .
برداشت ی که از تفسیر آقای رنجبر داشتم... .
حافظ یک مرغ پروازیست، لذا هرچیزی می تونه نقطه ی پرواز اون باشه.
.
ماه رو می بینه یاد داس میافته بعد یاد کشته ی خودش میافته ..... عینک حافظ این شکلیه.....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دیوان حافظ با شرح کامل ابیات
.
از بس که دست میگزم و آه میکشم *** آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
.
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که میسرود *** گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
.
کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو *** بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش
.
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد *** بگذر ز عهد سست و سخن های سخت خویش
.
وقت است کز فراق تو و سوز اندرون *** آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش
.
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام *** جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش
.
روا مدار خدایـا که در حریم وصال/....../ رقیــب محرم و حرمان نصیب من باشد
به زندان کرده بودند چشم حافظ را ،کژ اندیشان !
در میخانهٔ الهی در لحظه ها باز وباز است و بر دل های مخلصان جاریست.
دلتان پر « می »باد
.
خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی /..../ وآن می که در آن جاست حقیقت نه مَجاز است
.
از وی همه مستی و غرور است و تکبر/..../ وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
.
رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییـــــــــــم/....../با دوست بگوییم که او محرم راز است
-
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست...........خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
-
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی..........حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
-
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست.................تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
-
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار.....................مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
-
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند....................کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
-
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست...........عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
-
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت......کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
-
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش....................از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
.
.
چندیست اشعار حافظ اتشی در درونم میزند.
-
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم..........یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
-
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس.............گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
-
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا.........سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
-
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی.......جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
-
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود.........از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
-
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود...........زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
-
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم..............یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
-
این راه را نهایت صورت کجا توان بست..........کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
-
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم..........جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
-
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ.........قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
.
.
تقدیم به روح بلند حافظ
.
تفسیر به معنی پرده برداریه.
.
وقتی پرده از راز غنچه برداشته میشه شکوفا میشه.
.
با دشمنان مدارا کن. کاری که خدا با فرعون کرد. یعنی به موسی و هارون امر کرد زمانی که نزد فرعون رفتی با اونا با نرمش حرف بزن.
.
حالا اگر مرحله ی نرمش جواب نداد شدید العمل باش.............. اشداء علی الکفار ...
.
همونطور که مرحله ی بعدی رفتار با فرعون شدید بود.
.
اینطوری باید با دیگران رفتار کرد.مرحله به مرحله .
.
حافظ یک مرغ پروازیست، لذا هرچیزی می تونه نقطه ی پرواز اون باشه.
.
ماه رو می بینه یاد داس میافته بعد یاد کشته ی خودش میافته ..... عینک حافظ این شکلیه.....
__________
با اینکه توی مسلک خودش یه سری چیزا کمش هم زیاده و برعکس؟
.
یه سوال دارم. اینجا باده یعنی چی؟