گسست
نویسنده:
سیاوش حبیبی
امتیاز دهید
گفتگو ، دیالوگ ، مکالمه شرط اول و اساسی و ساده و در عین حال مهم برای ایجاد رابطه است . . . و اگر همین شرط ساده و پیش پا افتاده درست انجام نشود در دراز مدت کار به جاهای خیلی باریک و حتی جنگ کشیده می شود . . . گسست دوری قهر همگی ناشی از یک دیالوگ غلط است که خود ریشه در جهل و ترس بشری دارد . . . مجموعه کوتاه حاضر حاوی 47 گفتگوی کوتاه در زمینه های مختلف است گفتگوهایی که چه بسا من و شما نیز در طول عمر خود بارها مرتکب آن شده باشیم . . . به امید وفاق و اتحاد و آشتی نه تنها در سطح ایران که در سطح کلیه اقوام و ملل جهان . . .
بیشتر
تگ:
گسست
آپلود شده توسط:
siawash110
1392/07/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گسست
کادو به دست
جعبه ایی به عمق دوستیمان
گلی سرخی بر آن
و یادداشتی با خط خوشت
که نوشته بودی
یادت همیشه در یادم خواهد ماند.
جوابت را به دلم سپردم و راهی اش کردم
مرحمتی کن
پناهش ده
حوالی چشمانت آرزوست:((:x
دستگیری م.ا.ن اطراف منزل مادر نلسون ماندلا .
نه تصویرت
اما خدا را شکر
مهرت هنوز آنتن میدهد .
دوگانگی در فکرها و یگانگی در قلبها
من رویایی دارم
پاک شدن مرزها در بهار مغزها
من رویایی دارم
بیدار شدن ملتم از کابوس هر جهل و خرافه
از خواب آشفته ی گذشته
از توهم پاکی و درستی
من رویایی دارم
تعبیرش فقط تویی . . .
آخرین حرفش این بود: «من بی گناهم!»
بو کردن هویج ها، زندگی یک آدم برفی!
گفت: «یافتمش!»...بعد ناپدید شد.
با گریه گفت:«کمک!»...پاسخش سکوت بود و بس.
اسلحه شلیک کرد...من افتادم...تاریکی...
زنده ماندم تا بخورم...زندگی مرا خورد!
یکشنبه شب: موسیقی، غذا، شراب....تنهایی.
خبر فوری: صلح جهانی. انقراض انسانها!
قحطی، جنگ، جشن، عشق ورزی، قحطی....تا ابد ادامه دارد!؟
بعد از بیست سال از کما بیرون آمد...ترکش کرده بود...خودش را کشت.
آخرین فکر یک ماهی: این آخری مگس نبود!
پرده کنار رفت، من خدا را دیدم...
تولد، مرگ، تولد، مرگ،...مرگ:انقراض!
عجب چشمایی، چه لبایی، چه هیکلی......چی تفنگ....
ماشین، در، صندلی، کلید، استارت....بمب!
توی آینه یه روح دیدم، برگشتم...من مردم!
300 تا دوست آنلاین داشت ولی هیچکس در کنارش نیود!
-موفق ها همیشه جزیی از پاسخ هستند.
-ناموفق ها همیشه جزئی از مشکل هستند.
-افراد موفق همیشه دارای برنامه هستند
-افراد ناموفق همیشه دارای بهانه هستند.
-افراد موفق می گویند اجازه دهید ان را برای شما انجام دهم.
-افراد ناموفق می گویند "آن شغل و کار من نیست".
-افراد موفق برای هر مشکلی پاسخ دارند
-افراد ناموفق یک مشکل و یا مساله برای پاسخ دارند.
-وقتی فرد موفق اشتباه می کند می گوید من اشتباه کردم
-وقتی فرد ناموفق اشتباه می کند می گوید خطای من نبود.
-یک فرد موفق تعهد می دهد
-یک فرد ناموفق وعده می دهد.
-موفق ها طرح هایی دارند*
-ناموفق ها رویاهایی دارند.
-موفق ها عضوی از یک گروه هستند.
-ناموفق ها جدا از گروه هستند
-موفق ها فواید را میبینند.
-ناموفق ها دردها را می بینند
-موفق ها امکانات را میبینند
-ناموفق ها مشکلات را میبینند.
-موفق ها باور دارند که می برند
-ناموفق ها معتقدند اگر آن ها ببرند کس دیگری باید از دست بدهد.
موفق ها چیزهای بالقوه را می بینند
-ناموفق ها گذشته را می بینند
-موفق ها انتخاب می کنند آن چه را که می گویند
-ناموفق ها می گویند آن چه را که انتخاب می کنند
-موفق ها استدلال های محکم، اما کلمات نرمی دارند.
-ناموفق ها استدلال های نرم ، اما کلمات سختی دارند.
تنها صدا، انعکاس صدایش بود و تنها دوستش سایه اش.
یک گلوله، ده دشمن....خودش را کشت.
تو+من....عجب اشتباه محاسباتی فجیعی!!
نویسنده ستون "آگهی های ترحیم" مرد...هیچ کس نفهمید.
جنگی برای صلح! هیچ کس زنده نماند!
سالها قبل:«فردا برمیگردم».
مزیت آلزایمر: هر روز دوستان جدید پیدا خواهی کرد!
این یکی هم با اینکه قدیمیه می نویسم برای کسانی که نخوندنش:
نمو رو پیدا کن، نمو رو کباب کن، نمو رو بخور! (مربوط به کارتن در جستجوی نمو!)
فریاد زد و گفت : چرا نمی فهمی ! نیمه پُری وجود نداره! این لیوان لعنتی همش خالیه !
مرغ دریایی اواز خواند, ولی کودک نشنید...
کودک فریاد زد: خدایا با من حرف بزن
رعد در اسمان پیچید , ولی کودک گوش نداد...
کودک نگاهی به اطرافش کرد وگفت:خدایا پس بگذار ببینمت
ستاره ای درخشید, ولی کودک توجهی نکرد...
کودک فریاد زد خدایااااااااا به من معجزه ای نشان بده
و یک زندگی متولد شد, اما کودک نفهمید...
کودک با ناامیدی گریست و گفت:
خدایا با من در ارتباط باش, بگذار بدانم اینجایی!
خداوند پایین امد و کودک را لمس کرد,
ولی کودک پروانه را کنار زد و رفت...