فراز مسند خورشید
نویسنده:
نسیم خاکسار
امتیاز دهید
«فراز مسند خورشید» بر بستر فضائی که سالها پیش ترورهای سیاسی خارج از ایران بوجود آورده بود، شکل میگیرد. سلیم، راوی داستان در خیابان به مردی برمیخورد که به گمانش اسدی، بازجو و شکنجهگر زمان شاه است. این را با مهدی، همبندی سابقش، که دوست و محرم اوست، در میان میگذارد. این حادثه، خاطرات زندان و شکنجه را در آنها زنده میکند. دوستانشان، شیده و شاهرخ هم در خاطره آنها شریک میشوند. این زن و شوهر هنرمند تئاتر هستند که به دلیل آزارها و پیگردها مجبور به ترک وطن شدهاند.
در سفر به گذشته آنها متوجه تناقضهائی در شخصیت اسدی میشوند که تا آن زمان نظرشان را نگرفته بود. جستجو برای یافتن اسدی با پدیدار شدن جواد سهرابی به حاشیه رانده میشود. سلیم به این مرد، که خود را دوستدار هنر نشان میدهد و میخواهد از طریق سلیم با شیده و شاهرخ طرح دوستی بریزید، مشکوک است.
خبر قتل فجیع افشین خرمی، هنرمند و شومن ساکن آلمان به نگرانیها و ترسها دامن میزند. در حالیکه تمام قرائن حاکی از یک ترور سیاسی است، این قتل که یادآور قتل فریدون فرخزاد است، همچنان مشکوک باقی میماند. شیده دوست افشین خرمی بوده و خود نیز در سالهای اول ورود به هلند در چند برنامه تلویزیونی ظاهر شده و سیاست سرکوب هنر و هنرمندان را در ایران افشا کرده بود.
سلیم نگران شیده است و میخواهد از کارهای جواد سهرابی سردربیاورد. در این جستجو او به جمشید برمیخورد. جمشید که همیشه خیال میکند تحت تعقیب است روزها در ایستگاه مرکزی راه آهن اوترخت میایستد و با دقت ورود و خروج رهگذران را نظاره میکند. او هم به جواد سهرابی ظنین است و بوی توطئهای برای قتل شیده مشامش را میآزارد. میخواهد به شیوه خودش راز این توطئه را برملا کند.
بیشتر
در سفر به گذشته آنها متوجه تناقضهائی در شخصیت اسدی میشوند که تا آن زمان نظرشان را نگرفته بود. جستجو برای یافتن اسدی با پدیدار شدن جواد سهرابی به حاشیه رانده میشود. سلیم به این مرد، که خود را دوستدار هنر نشان میدهد و میخواهد از طریق سلیم با شیده و شاهرخ طرح دوستی بریزید، مشکوک است.
خبر قتل فجیع افشین خرمی، هنرمند و شومن ساکن آلمان به نگرانیها و ترسها دامن میزند. در حالیکه تمام قرائن حاکی از یک ترور سیاسی است، این قتل که یادآور قتل فریدون فرخزاد است، همچنان مشکوک باقی میماند. شیده دوست افشین خرمی بوده و خود نیز در سالهای اول ورود به هلند در چند برنامه تلویزیونی ظاهر شده و سیاست سرکوب هنر و هنرمندان را در ایران افشا کرده بود.
سلیم نگران شیده است و میخواهد از کارهای جواد سهرابی سردربیاورد. در این جستجو او به جمشید برمیخورد. جمشید که همیشه خیال میکند تحت تعقیب است روزها در ایستگاه مرکزی راه آهن اوترخت میایستد و با دقت ورود و خروج رهگذران را نظاره میکند. او هم به جواد سهرابی ظنین است و بوی توطئهای برای قتل شیده مشامش را میآزارد. میخواهد به شیوه خودش راز این توطئه را برملا کند.
آپلود شده توسط:
Reza
1388/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فراز مسند خورشید