چکمه و چکامه - دفتر هفتم
نویسنده:
عباس بیک پور (قلندر)
امتیاز دهید
.
تقدیم به مادری که نگریست و خواهری که صورت نخراشید، پدری که خیمه نزد زیر پشت دوتا و برادری که ننشست وراهی شد برای ادامه ، همسری که کوه صبر شد و فرزندی که پدر سهمش نشد و،،، دوستی که جا ماند از قافله، غریب و تنها در کویر... و ،،، آن دو دانه تخم مرغ پیرزنی که معنای مادر بود...
بیشتر
تقدیم به مادری که نگریست و خواهری که صورت نخراشید، پدری که خیمه نزد زیر پشت دوتا و برادری که ننشست وراهی شد برای ادامه ، همسری که کوه صبر شد و فرزندی که پدر سهمش نشد و،،، دوستی که جا ماند از قافله، غریب و تنها در کویر... و ،،، آن دو دانه تخم مرغ پیرزنی که معنای مادر بود...
آپلود شده توسط:
sagaro
1392/07/08
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چکمه و چکامه - دفتر هفتم
صلح چه رنگیست خدا؟!....
روی احساس شاعر و شاهد
می فشارد بیخ بغضت را
بادهای چکمه و قاصد
سپاس فرهاد عزیز، این دفتر شعرتون بیشتر از نوشته های پیشین به دلم نشست و لذت بردم
فسانه را میزند پهلو
حماسه ی تو ای شکسته پر ، ای قو
.......................................................
بند پوتینم که محکم بود
پس چرا پای من گم شد
(فرهاد جان به نظرم در این مصرع بند پوتین به جای پوتینم قرار بگیره خوانش سلیس تری و نشست روان تری دارد: بند پوتین که محکم بود پس چرا پای من گم شد)
من بر خلاف شما فکر میکنم درین نوشته ها گله ی شاعر از بی انصافی هایی ست که در حق مردان شیردل سرزمینش انجام میگیره و هرچه بیشتر تلاش کرده برای نشان دادن جایگاه و مقام والای این بزرگ مردان:
ببار ای موسمِ باران
بشور ازکوچه ها نام شهیدان را
که شرمم آمده گویم
به تاکسی آدرس یاران
فرهاد جان باز هم بهتون تبریک میگم ، به امید نوشته های دیگری از شما دوست عزیزم
ای کاش جای ماشه آرشه بود
بادست خود می کشیدی و
روحم به آسمان پرمی کشید
8-)
ولی داغ است پیشانی_ به درگاهِ خدا،،بنده
:x:x
ببارای مردم خونین_ به سردیِ دل مردم
ببارای خسته ازتکرار پاییزی
به زخم برگ های سبزِ خونریزی
خواهش می کنم جناب قلندر
من فکر کردم بار لغات جناب قهاری زیاد بوده و باید کم میشده
هرچند یه سری لغات وقتی پاک میشن تازه سنگین تر هم میشن...
خواهشم از جناب قهاری اینه که در صورت امکان دیدگاهشون رو دوباره درج بفرمایند تا خدایی نکرده شبهه ای پیش نیاد :)
سپاس
ضمن سپاس از وقتی که گذاشتیدو ذکر این مطلب که به هرروی هرکس نظری داردخواهشمندم مصادیق توهین راذکرفرمایید. توجه شما را به سرنوشت امثال حاج داودکریمی وحمزه کرمی و محمدنوری زاد هم جلب میکنم واین نکته که احترام بازماندگان جبهه هم محفوظ است! درموردفروکردن سر جانبازان در توالت فرنگی هم تحقیق بفرماییدبزرگوار.
باسپاس
پشت سخن با هنرم خم کنم
ترس که پیوسته مرا سایه بود
کودک دل را همه جا دایه بود...
حق با شماست جناب قلندر
باید از بار لغت کم کرد همونطور که دیدگاه جناب قهاری را باید حذف کرد!
بدنم زیر سقوط تنِِ خمپاره ی سرد
قدمم زیرِِ عبورِِ همه مین های نبرد
سرِِ من آن سوتر
چشم ها زل زده ، باز
و دهان ،،،
آسیابی پرِِ دندانِِ شکست...
سپاس و تبریک جناب قلندر