برگ سبز یا گلچین اشعار فرید
امتیاز دهید
نویسنده:
اسماعیل روزبه
امتیاز دهید
با م‍ق‍دم‍ه: ج‍لال‌ال‍دی‍ن ه‍م‍ائ‍ی، ذب‍ی‍ح‌ال‍ل‍ه ص‍ف‍ا
اما چنانکه گفته آمد، سرپیچی از مثال ارباب ذوق و ادب راهم بی ادبی دانسته بر آن شدم که بمناسبت اختتام آخرین سال تحصیلی یادبودی بدانشجویان دانشکده ادبیات تقدیم کنم و سایر اصحاب فضل را تحفه ای، نام آنرا برگ سبز گذاشتم که دست کم فقر بضاعت هنری خود را اذعان کرده باشم. خدا کند که تند باد حوادث آنرا از شاخه بوستان ادب جدا نکند و از سر آن در گذرد چون هر چه باشد کتاب شعرست و شعر میوه ایست که شاعر آنرا از باغ دل میچیند تا در طبق اخلاص نهاده بصاحبان ذوق و هنر هدیه کند.
بخشی از شعر پایگاه سخن:
خرد چیست؟ آن گوهر نطق زای
که از لطف محض آفریدش، خدای!
بر آن شد که این گوهر تابناک
برون آورد از دل تیره خاک
پس آنکه مر او را بآدم دهد
بآدم نه گوهر که عالم دهد.
خداوند تا داد هستی بداد
چنین گوهری کس ندارد بیاد
که این گوهر از گوهر دیگرست
بر آنم که از جان گرامیترست
نه هر کس که جان دارد انسان بود
که جان داشتن شرط حیوان بود
خرد باید اینجا و عقل و شعور
نه اندام زیبا نه بازوی زور
خردمند برجان خود پادشاست
که فرمان دانش بجانش رواست...
بیشتر
اما چنانکه گفته آمد، سرپیچی از مثال ارباب ذوق و ادب راهم بی ادبی دانسته بر آن شدم که بمناسبت اختتام آخرین سال تحصیلی یادبودی بدانشجویان دانشکده ادبیات تقدیم کنم و سایر اصحاب فضل را تحفه ای، نام آنرا برگ سبز گذاشتم که دست کم فقر بضاعت هنری خود را اذعان کرده باشم. خدا کند که تند باد حوادث آنرا از شاخه بوستان ادب جدا نکند و از سر آن در گذرد چون هر چه باشد کتاب شعرست و شعر میوه ایست که شاعر آنرا از باغ دل میچیند تا در طبق اخلاص نهاده بصاحبان ذوق و هنر هدیه کند.
بخشی از شعر پایگاه سخن:
خرد چیست؟ آن گوهر نطق زای
که از لطف محض آفریدش، خدای!
بر آن شد که این گوهر تابناک
برون آورد از دل تیره خاک
پس آنکه مر او را بآدم دهد
بآدم نه گوهر که عالم دهد.
خداوند تا داد هستی بداد
چنین گوهری کس ندارد بیاد
که این گوهر از گوهر دیگرست
بر آنم که از جان گرامیترست
نه هر کس که جان دارد انسان بود
که جان داشتن شرط حیوان بود
خرد باید اینجا و عقل و شعور
نه اندام زیبا نه بازوی زور
خردمند برجان خود پادشاست
که فرمان دانش بجانش رواست...
آپلود شده توسط:
کته کتاب
1403/03/30
دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی برگ سبز یا گلچین اشعار فرید