مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
نویسنده:
محسن قهاری
امتیاز دهید
.
آیا صیغه موضوعی اخلاقی است؟ همآغوشی بدون اعتقاد دینی و با رضایت طرفین چطور؟ نقش اخلاق در روابط اجتماعی و جنسی چیست؟ آیا با هر دیدی و بدون گفتگو میشود قضاوت کرد؟ تقابل قضاوت و اخلاق در چیست؟ داستانی که خواهید خواند پر از تناقض است...
این نوشته خاکستری را با خجالت نوشتم . شرم از همه کسانی که میروند و پاکت میگیرند و من فقط بغض میکنم و مینویسم ....
همچنین این اثر بدون هیچ جانبداری از دو گروه مذهبی و غیر مذهبی نوشته شد. چرا که از دید هر گروه طرف مقابل متــــهم است. متهمی که دچـــار انحـــراف میشود: طرفی از دین! و سمت دیگر از اخلاق انسانی! و هر کدام نمیتوانند بدون دیدگاه مستقل از خود دفاع کنند.
... و این خواننده است که در هرمنوتیک دارای هر نقد و نظری میتواند باشد... چراکه این داستان بعد از انتشار دیگر از آن من نیست...
طرح جلد : محسن قهاری
اجرا : بهزاد دزفولی – سحر افتخار زاده
بیشتر
آیا صیغه موضوعی اخلاقی است؟ همآغوشی بدون اعتقاد دینی و با رضایت طرفین چطور؟ نقش اخلاق در روابط اجتماعی و جنسی چیست؟ آیا با هر دیدی و بدون گفتگو میشود قضاوت کرد؟ تقابل قضاوت و اخلاق در چیست؟ داستانی که خواهید خواند پر از تناقض است...
این نوشته خاکستری را با خجالت نوشتم . شرم از همه کسانی که میروند و پاکت میگیرند و من فقط بغض میکنم و مینویسم ....
همچنین این اثر بدون هیچ جانبداری از دو گروه مذهبی و غیر مذهبی نوشته شد. چرا که از دید هر گروه طرف مقابل متــــهم است. متهمی که دچـــار انحـــراف میشود: طرفی از دین! و سمت دیگر از اخلاق انسانی! و هر کدام نمیتوانند بدون دیدگاه مستقل از خود دفاع کنند.
... و این خواننده است که در هرمنوتیک دارای هر نقد و نظری میتواند باشد... چراکه این داستان بعد از انتشار دیگر از آن من نیست...
طرح جلد : محسن قهاری
اجرا : بهزاد دزفولی – سحر افتخار زاده
آپلود شده توسط:
mohsen ghahari
1392/06/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
ارتباط با استفاده ی ابزاری از زنان مطلعند و می بینند که شبانه روز تلویزیونهای بیگانه چگونه زنان را دست آویز مطامع و کسب درآمدها و پول شوئی قرار می دهند، روابط
نامشروع و تولد فرزندان ناخلف و بی بندوباریها در ارتباط با روابط مخفیانه و پی آمدهای شوم آن هرروزه مشاهده می شود، دین مبین اسلام برای جلوگیری از این گونه وقایع تلخ
و رسوائی و آبرو ریزی های فضاحت بار، صیغه را چاره اندیشی کرده که دوستان می توانند با مطالعه ی فلسفه ی آن اگاهی ی بیشتری پیدا کنند، حال بسیاری بدون وقوف بر
صیغه خرده می گیرند که البته بی انصافی است، صیغه از دوجنبه بسیار با اهمیت است اول ارضاء خواست و نیاز جنسی از راه رضایت بخش و بدون ارتکاب گناه بارعایت حقوق
طرفین مرتبط و دوم حل معضل اجتماعی در برخورد با فحشا و لاابالیگری و تجاوز به حریم خصوصی مردم است، داستان مونولوگ صیغه کاملا جعلی است زیرا از مفهموم اصلی
ی صیغه بدور است و بدینگونه نویسنده سعی در قلب معنی و صیغه را تلویحا گونه ی دیگری از فحشا تعریف نموده که کاملا مغرضانه و اشتباه محض و غیر قابل باوراست، اگر
شرایط صیغه آنطور که در شرع بیان شده رعایت شود، جامعه به لحاظ تامین نیازمندیهای عمومی بخصوص جوانان که شرایط ازدواج برایشان مهیا نیست و به سمت تباهی و
آلودگی و ابتلا به انواع بیماریهای مهلک مقاربتی کشیده می شوند رو به سلامت خواهد رفت، وانگهی ارتباط دونفر زن و مرد وقتی مشروع باشد و حصول رضایت طرفین در
کارباشد، امنیت خاطر بوجود می آورد و بدون ترس و لرز زندگی می کنند و چه بسا علاقه مندی و عواطفی که بین آنان بوجود می آید به اشتراک زندگی دائم می انجامد
بنابراین صیغه نه تنها نظم ساختار عمومی جامعه را برهم نمی ریزد بلکه راه درمان مسالمت آمیز برای مشکلات همیشگی امور جنسی و ایجاد روابط مشروع بین مردم است.
اقای نویسنده من یک سوال برام پیش اومد........[/quote]
درود خواننده گرامی
سوالات متعددی پرسیدید که سعی میکنم پاسخ شما را بدرستی و راستی بدهم.فرمودید:
حقیقتا سعی خودم را کردم.اگر نتوانستم این کاستی از من بوده.اما شما بفرمایید در کجای اثر جانبداری از هر کدام از شخصیتهای داستان انجام شده؟
این نظر شماست.خوشحالم نظرتان را فرمودید.نظر شما برای بنده محترم است.ولی واقعا بنده این طور فکر نمیکنم.امیدوارم به نظر من هم احترام بگذارید.در ضمن فکر نمیکنید اینگونه صریح و بدون دلیل قضاوت کردن و حکم دادن از خواننده گرامی چون شما چندان پسندیده نباشد! ای کاش با دلیل میگفتید.
این نهایت لطف شماست اگر میفرمایید و تشخیص دادید که بنده نهایت سعیم را کرده ام پس قصد و عمدی در کار نبوده.
حقیقتا پاسخ این سوال از عهده بنده خارج است.والبته آنقدر این سوال کلی است که تردید دارم کسی بتواند در مورد همه جواب این سوال را بدهد.اما به صورت شخصی بنده میدانم از کجا آمده ام و به کجا میروم که فکر میکنم ضرورتی به بیان آن در مورد خودم ندارم.
از خوانندگان عزیز تقاضا میکنم اگر مایل بودند پاسخ این دوست گرامی را بدهند.
اما از همه اینها گذشته جسارتا سری به کتابخانه شما زدم. خوشحالم شما هم به عنوان یک خواننده با دیدگاه متفاوت منت گذاشته داستان بنده را خواندید.و البته اینکه اثر من به قسمت مورد تنفر کتابهای شما پیوست تاسف خوردم.واقعا تامین نظر همه طیف خوانندگان کار بسیار سختی است.
باز هم از بیان نظراتتان سپاسگزارم.
اگر مایل بودید نظر من رو هم کنار این همه موافق بدونید بهم اطلاع بدید...
...[/quote]
فکر نمیکنم هیچ نویسنده ای بنویسد به هدف مطلع شدن نظر دیگران درباره اثرش!!!
نویسنده مینویسد چون دردی دارد و اگر به اشتراک میگذارد منت به سر دردمندان دیگر گذاشته جور سکوت شان را کشیده است.
و البته که نویسنده به دنبال "نقد" هست.
............
کاش روزی برسد که بی ترس بتوان پرسید.......و بی ترس دانست
شما چکار به مقصد دیگران دارید؟؟؟؟؟؟
به تعداد آدمهای دنیا راه هست برای رسیدن به خدا.........یا ملکوت......یا نیکی مطلق....یا هر اسمی روش می خواهید بزارید
همه را نهی کردن و فقط راه خود را تنها راه نجات دانستن اقلا بدون هیچگونه مطالعه افکار دیگران منطقی نیست
هرکسی می تواند بگوید این راه من است و می روم...خب راه خودش است...خوش باشد!!!!
اما ادعای اینکه همه فقط باید راه من را بروند ادعایی بس بزرگ است که تنها با شناخت تمامی راههای ممکن و بی راهه ها مقدر می شود
اعتقاد هر کسی برای خودش محترم است.....ما به کجا قرار نیست برویم دوست عزیز!!!!!
چون هر کسی راه خودش را می رود...........
پاینده باشید
اقای نویسنده من یک سوال برام پیش اومد شما واقها فکر میکنید کتاب رو بی طرفانه نوشتید؟
اصلا عنوان این کتاب همونطور که دوستان اشاره کردن نشون میده که هدف زیر سوال بردن حکم شرعی خداوند هست...!
من کتاب رو خوندم به نظرم شما تلاشتون رو برای بی طرفانه نوشتن انجام دادید اما محقق نشده...
اگر مایل بودید نظر من رو هم کنار این همه موافق بدونید بهم اطلاع بدید...
یک سوال دیگه: ما داریم به کجا میریم؟ دقیقا قراره ما به کجا برسیم...
میشه هرکی مایل بود این لطف رو به من بکنه و بگه که فقط مقصدش کجاست؟ این واقعا برای من سوال شده...
و ازهمه خوانندگان گرانقدری که مرا از مهر خود دریغ نمیکنند.
همیشه دیدن نظرات شما به من این امید را میدهد که پس از یک سال ، داستان بلند ناتمامم را به پایان برسانم.
به امید آینده.
در سرزمین من، سهم زنها از رودخانه ها،تنها پل هایی است که پشت سر آدمها خراب شده اند ...
اینجا تنها نام یک بیمارستان مریم است،اما تخت های زایشگاه پر از مریم های درد کشیده ای است که هیچ یک،مسیح را آبستن نیستند ...
من میان زن هایی بزرگ شده ام که شوهر برایشان حکم برائت از گناه را دارد ...!!
نمی دانم چرا شعار از لیاقتم، صداقتم، نجابتم و... می دهی!!!
تو که می دانم اگر بدانی بکارتم به تاراج رفته،انگ هرزه بودن می زنی و می روی ...!!!
اما بگرد، پیدا خواهی کرد ...این روزها صداقت، لیاقت و نجابتی که تو می خواهی زیاد می دوزند ...!!!
امروز پول تن فروشیم را به زن همسایه هدیه کردم،تا آبرو کند ... برای نامزدی دخترش ...!!!
و در خود گریستم ...برای معصومیت دختری که بی خبر دلش را به دست مردی سپرده که دیشب،تن سردم را هوسبازانه به تاراج برد ...و بی شرمانه می خندید از این پیروزی ...!!!
روی حرفم، دردم با شماست ...اگر زنی را نمی خواهید دیگر، یا برایش قصد تهیه زاپاس را دارید ...به او مردانه بگویید، داستان از چه قرار است ...
آستانه ی درد او بلند است ... یا می ماند ... یا می رود ...!!!هر دو درد دارد ...!!!
اینجا زمین است؛ حوا بودن تاوان سنگینی دارد...
[جناب قهاری عزیز هر بار این داستان رو می خونم دردی عمیق رو احساس میکنم سپاس بیکران من تقدیم شما
اما در آخر میگویم : وقت باید که کِش بیاید . زیاد شود . گذاشته شود . برای نوشتن باید که هدر رود . وقت تنها در قبال نوشتن است که باید ذغال بشود . طلا گونگی اش برای کارهای دیگر است .
[/quote]
یاسی عزیز
سپاس که وقت با ارزشت را برای پالپ فیکشنم گذاشتی.اگر چه خیلی حرفها گفته شده اما این درد تمامی ندارد....