مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
این روزها، همه فروشنده شده اند دیگر خبری از تورم نیست من شعرهایم را می فروشم دخترک هفت ساله، گل هایش را می فروشد آن مرد چهل ساله، کلیه اش را و زیباتر از همه آن زن سی ساله، اندامش را اینجا، همه چیز آرام است راحت بخوابید..
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
آدرس بدم تشریف بیارید یه چای دور هم بزنیم!! قلم کاغذ دستت باشه بگم... سر همون خیابونی که دخترای شهرم واسه یه شب جای خواب، منتظر یه ماشین شاسی بلندن!! همون ماشینی که حاجی با دور زدن مکه خریده واسه پسرش!!!! اون خیابونو مستقیم بیا ولی چشماتو
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
سلام جناب قهاری عزیز
هر بار که به سایت کتابناک سر می زنم سراغ این داستان می آیم و حتما نظرات دوستان رو هم می خوانم و هر بار داستان شما رو تحسین می کنم هرچند این داستان روح مرا می خراشد اندوه من از رنجی است که زنان جامعه من متحمل می شوند و
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
در سرزمین من، هیچ کوچه ای به هیچ نام زنی نیست و هیچ خیابانی ...بن بست ها اما، فقط زن ها را می شناسند انگار ...
در سرزمین من، سهم زنها از رودخانه ها،تنها پل هایی است که پشت سر آدمها خراب شده اند ...
اینجا تنها نام یک بیمارستان مریم است،اما
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
بله این زنها هسند که باید تغییرات اساسی در دیدگاهها و و رفتارهای فردی و اجتماعی خودشون بدهند امید دارم که این تغییرات مثبت باشه و این معنی نباشه که هرگونه تغییری رو در راستای روابط آزاد بپذیره از نظر من این زنها هستند که نباید اجازه بدهند م
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
دوست عزیز چرا فکر می کنین همه باید از زاویه فکری شما به این مسئله نگاه کنن؟ شما مردا از این قضیه دفاع
می کنین چون قانون این حق رو به شما می ده
اگر یک زن رو به جرم روابط نامشروع بگیرن حکم سنگسار داره اما مردا چی ؟ 70 ضربه شلاق و تمام
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
تا اونجایی که من می دونم وقتی صیغه عقد جاری میشه به سبب این کلمات یکسری محرمیت های دیگه هم بوجود میاد
مثلا مادر زن و پدر شوهر ...
حالا این سید که هروز با یکی محرم میشه به این مسایل هم فکر کرده؟
چه مرد خداشناس و خیرخواهیه اون حاج آقایی ک
دا
این کتاب قابل تامله من هم از خوندنش لذت بردم هم رنج کشیدم خیلی وحشتناکه رنجهایی که تحمل کردن و چقدر خوب این جزییات رو ذکر کردن شهادت برادرش خیلی تاثر برانگیز بود اما خوندن کتاب رو به کسانی پیشنهاد می کنم که تحمل این همه رنج نویسنده رو دارن:
آرام
یه جورایی شبیه همخونه است به نظرم همه شخصیت های داستان در جهت خواسته های آرام حرکت داده شدن خیلی هم جالب نبود اما واسه سرگرم شدن بد نیست
مثل هیچکس
کتاب پر احساسیه :x:x:x:x:x:x:x:x8-)