رسته‌ها
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 99 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 99 رای
.
آیا صیغه موضوعی اخلاقی است؟ همآغوشی بدون اعتقاد دینی و با رضایت طرفین چطور؟ نقش اخلاق در روابط اجتماعی و جنسی چیست؟ آیا با هر دیدی و بدون گفتگو میشود قضاوت کرد؟ تقابل قضاوت و اخلاق در چیست؟ داستانی که خواهید خواند پر از تناقض است...
این نوشته خاکستری را با خجالت نوشتم . شرم از همه کسانی که میروند و پاکت میگیرند و من فقط بغض میکنم و مینویسم ....
همچنین این اثر بدون هیچ جانبداری از دو گروه مذهبی و غیر مذهبی نوشته شد. چرا که از دید هر گروه طرف مقابل متــــهم است. متهمی که دچـــار انحـــراف میشود: طرفی از دین! و سمت دیگر از اخلاق انسانی! و هر کدام نمیتوانند بدون دیدگاه مستقل از خود دفاع کنند.
... و این خواننده است که در هرمنوتیک دارای هر نقد و نظری میتواند باشد... چراکه این داستان بعد از انتشار دیگر از آن من نیست...

طرح جلد : محسن قهاری
اجرا : بهزاد دزفولی – سحر افتخار زاده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
22
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mohsen ghahari
mohsen ghahari
1392/06/01

کتاب‌های مرتبط

کلیم سامگین - جلد 1
کلیم سامگین - جلد 1
4.6 امتیاز
از 21 رای
تفریحات شب
تفریحات شب
4.6 امتیاز
از 58 رای
پری رویان ناکام
پری رویان ناکام
4.5 امتیاز
از 18 رای
سرزمین جمیله
سرزمین جمیله
4 امتیاز
از 18 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!

تعداد دیدگاه‌ها:
318
[quote='mohammadparsa']نقل قول از mohsen ghahari:ن ................اگه از روی هوی و هوس باشه چه مشکلی پیش میاد؟ اگه شخصی از نظر جنسی پرکار باشه و دیدگاهش از دنیا این باشه که تا می تونه با بقیه رابطه داشته باشه چه ضرری واسه شما داره؟[/quote]............
نه محمد عزیز...کسی که پر کاری جنسی دارد و یا از روی هوس این کار را میکند کارگر جنسی نیست. ..کار گران جنسی برای امرار معاش رابطه جنسی دارند. و واقعا باید حمایت شوند... من درباره کارگران جنسی گفتم و البته که با افرادی که تو درباره شان گفتی هم مشکلی ندارم...
[quote='mohsen ghahari']نقل قول از soheil100:این اولین باره داستانی از دوستان عزیز کتابناکی شد داستان برتر هفته .و البته باید هم همینطور میشد.ای ول به محسن قهاری عزیز.سپاس سهیل عزیز البته گاهی دوستان به رئالیسم من که برگرفته از جامعه کنونی خودمان است ایراد گرفته اند. جامعه ای که پارک دانشجویش !! را ، پارک وی را، والبته حالا به دلیل گستردگی فقر و در نتیجه ... را میشناسم.شاید هم اکنون صحبت از همآغوشی با هر اسم و دیدگاهی ! در جامعه و در خانواده تابو باشد اما باید با احتیاط و احترام به این خطوط قرمز وارد شد. دز این داستان کاملا از اروتیک نوشتن به صورت مستقیم اجتناب کردم. اما اشاره های غیر مستقیم ِ زیادی داشتم...که فکر میکنم درست بوده.( تا خواننده چه بخواهد و چه بخواند! )اما همچنانکه در مقدمه نیز آوردم من از تمام sex worker های کشورم خجالت میکشم چون نمیتوانم کمکی بریشان داشته باشم...نه قانونی و نه بیمه و یا پشتیبانی بهداشتی...کسانی که نه از روی هوس بلکه از روی نیاز تن فروشی میکنند..........[/quote] آقا محسن نداشتیم ها... اومدی ابرو رو برداری زدی چشم رو کور کردی! مثلاً اگه از روی هوی و هوس باشه چه مشکلی پیش میاد؟ اگه شخصی از نظر جنسی پرکار باشه و دیدگاهش از دنیا این باشه که تا می تونه با بقیه رابطه داشته باشه چه ضرری واسه شما داره؟
[quote='soheil100']این اولین باره داستانی از دوستان عزیز کتابناکی شد داستان برتر هفته .و البته باید هم همینطور میشد.ای ول به محسن قهاری عزیز.[/quote]
سپاس سهیل عزیز
البته گاهی دوستان به رئالیسم من که برگرفته از جامعه کنونی خودمان است ایراد گرفته اند. جامعه ای که پارک دانشجویش !! را ، پارک وی را، والبته حالا به دلیل گستردگی فقر و در نتیجه ... را میشناسم.
شاید هم اکنون صحبت از همآغوشی با هر اسم و دیدگاهی ! در جامعه و در خانواده تابو باشد اما باید با احتیاط و احترام به این خطوط قرمز وارد شد. دز این داستان کاملا از اروتیک نوشتن به صورت مستقیم اجتناب کردم. اما اشاره های غیر مستقیم ِ زیادی داشتم...که فکر میکنم درست بوده.( تا خواننده چه بخواهد و چه بخواند! )
اما همچنانکه در مقدمه نیز آوردم من از تمام sex worker های کشورم خجالت میکشم چون نمیتوانم کمکی بریشان داشته باشم...نه قانونی و نه بیمه و یا پشتیبانی بهداشتی...کسانی که نه از روی هوس بلکه از روی نیاز تن فروشی میکنند...
.......
نه آقای پارسا........این رو آقا محسن اصلا نباید بنویسه..........
من پیشنهاد میدم یه داستان دیگه با همین مضامین بنویسن......واقعا سبک داستان نوشتن ایشان جامعه شناسانه است
اما داستان به سبک "ایینه عبرت" و "زندگی شیرین می شود" خواهشا ننویسن:D
این اولین باره داستانی از دوستان عزیز کتابناکی شد داستان برتر هفته .و البته باید هم همینطور میشد.ای ول به محسن قهاری عزیز.8-)
اما:
دوستان عزیزی که به این زیبایی بحث و نقد می کنید.مسلما هیچ چیز مثل هنر نمی تونه در انتقال تفکر موثر باشه.عمیق ترین مسائل و دغده های فلسفی ، جامعه شناختی و...را میشه در فرم داستان ، فیلم ، شعر و......به بقیه انتقال داد.پیشنهاد می کنم شما ها هم دست به کار بشید و مشغول نوشتن همین دغدغه هایی که لمسش میکنید ولی کسی نیست باهاش در میون بگذارید و شما را درک کنه.اونها را آپ کنید تا بقیه هم از اونها استفاده کنند.متاسفانه من نه سوادشو دارم نه استعدادشو و الا اول از همه خودم دست به کار میشدم.پس شما ها جور منو هم بکشید.
واقعا آقای قهاری ممنونم از این کتاب که چنین فضایی رو پدید آورد برای گفتمان...و آقای پارسا انقدر از حرف شما خوشم اومد...واقعا اگر دو نفر در زندگی باهم بازهم به این نتیجه برسند که بدرد هم نمی خورند و با کس دیگری یکی از طرفین رابطه برقرار کند یا علاقمند شود خب چه بهتر دوستانه از هم جدا شوند...این موضوع آن زن و شوهر هست نه جامعه....وای نمی دانم چرا باز یاد داستان یازده دقیقه کوییلو افتادم....جایی که دختر تن فروش داستان از مشتری های مردی میگفت که متاهل بودند و مثلا ماهی یکبار یا دو ماهی یکبار به سراغ او می آمدند تا کمبودهایی را که در خانواده داشتند جبران کنند و بسیار هم متشخص بودند غالبا...نمی دانم چرا دهی زندگی عاطفه رو با ماریا در آن داستان مقایسه میکنم و تفاوتهایشان...در جامعه آزادی مثل سوئد حتی تن فروش هم حرمت دارد....کسی نمی تواند همان تن فروش را هم اجبار کند......
آقای پارسا که آن کتاب را خوانده اند...از دوستان دیگر تقاضا مندم تهیه کنند و بخوانند...و نیز کتاب "روسپیان سودا زده من" از گابریل گارسیا مارکز.....شاید عاطفه داستان کمی هم به تن فروش داستان مارکز شبیه باشد...البته کمی...تازه کار...معصوم.....اینجا معصوم نه به تن که به روح عاطفه اطلاق می شود...عاطفه با خدایش راز و نیاز دارد...عاطفه دلش زندگی می خواهد...عاطفه به اجبار تن به تن فروشی می دهد (می نویسم تن فروشی چرا که خود جسم +روح+روان است و هرگز این زنان روح و روانشان را واگزار نکرده اند تنها تن خود را در ازای پول واگذار کرده اند)...شاید واژه تن فروش زیباتر از خودفروش...روسپی...ج..ن....د...ه.....و غیره باشد
[quote='artemis_ba1392']و چیزی از همه جالب تر.....در واقع ما همه عاطفه داستان را مقصر جلوه داده ایم...اما یک قسمت داستان از یاد رفته است...عاطفه درد زیاد کشیده...جایی نگران اینست که گیر لمپن ها بیفتد (پس بلاهایی سرش آورده اند).....او معتقد به اصولی هست در جایی که می گوید : " خدایا یعنی میشه بدست این سید آل پیامبر منم زندگی ام عوض بشه".....اون راضی نیست به وضع موجود....یعنی به هر دلیلی که ما نمی دانیم مجبور است به این زندگی...و آرزویش یک شوهر (سایه سر) و داشتن بچه و یک خانه کوچک است........میدانید یاد داستانی که چند سال پیش در حوالی مشهد اتفاق افتاد افتادم ...که مردی برای پاکسازی جامعه زنان خیابانی را می برد و به قتل می رساند و بعدها روزنامه نگاری به خانه یکی از آن مقتولین رفت و دید پدری کور دارد و برادر کوچکش از گرسنگی دارد کاغذ پاره می جور و پدر کورش می گفت دختر ما نان آورمان بوده و در کارگاهی کار می کرده یک هفته ای هست گم شده و جز آب نداریم.......خدایی کدامین زن هست که از سر رضایت و کیف هر روز جانش را کف دستش بگذارد و بوی عرق و کثافت هر نامردی را تحمل کند و هر نوع رفتار ناشایستی را به جان بخرد؟؟؟؟.....اگر زیادی ایده آلیستی نگویم ولی حقیقت اینست که اینها محکوم نیستند قربانی اند...و بهتر است این معضل زیباتر از این موشکافی شود.....واقعا کاش سیدی انقدر مرد بود که زندگی عاطفه نامی را نجات میداد[/quote] من پیشنهاد می کنم آقا محسن جلد دوم این کتاب رو هم به سبک happy ever after بنویسه :D
به شکل باور نکردنی حرفهای آرتمیس بر روح و روانم نشست.... اگر آن کسی که در مشهد روسپیان را میکشت و به خیالش جامعه اش را پاک میکرد یک کتاب! فقط یک کتاب ، حتی قرآن خودش را میخواند این کار متحجرانه را انجام نمیداد.
جامعه ما نیاز به گفتگو دارد.....
سید و راوی اول داستان در جامعه کوچک دونفریشان به این گفتگو و تحمل رسیدند....احترام به عقاید یکدیگر...هر چند در ذهنشان جور دیگر بیندیشند...
دوستانم ،با تمام وجود به خوانندگانی به این اندازه مطلع ، با فرهنگ و آزاد اندیش می بالم...
4- باز هم می گم... شما به جامعه کار نداشته باش... البته ببخشیدا این مثل این می مونه که من تو کار خودم مونده باشم حالا برم واسه جامعه تعیین تکلیف کنم... شما فکر خودت باش نیاز نیست دایه ی مهربان تر از مادر باشی.
5- من حتی به عقیده ی شیطان پرست ها هم احترام می ذارم و اونها رو در انتخاب روش فکر و زندگی آزاد می زارم چون اعتقاد اونهاهیچ دخلی به من نداره.
6- در اخر هم اضافه کردید که هر کاری می کنید یه روزی بهتون بر می گرده که این برگرفته از فلسفه ی بوداست که قانونی باسم (کارما) دارند که مبنی بر اینه که هر حرفی یا کاری می کنید یه روزی به خودتون بر می گرده که البته این نظریه در عام فیزیک رد شده و جز یک اعتقاد فکری نیست.
با تشکر
[quote='sara_2013']دوست عزیز چرا فکر می کنین همه باید از زاویه فکری شما به این مسئله نگاه کنن؟ شما مردا از این قضیه دفاع می کنین چون قانون این حق رو به شما می ده اگر یک زن رو به جرم روابط نامشروع بگیرن حکم سنگسار داره اما مردا چی ؟ 70 ضربه شلاق و تماماگه زنی به شوهرش خیانت کنه میشه بدکاره اما مردی که خیانت می کنه حتما یه مشکلی در زندگی زناشوییش بوده که به طرف زن دیگری متمایل شده؟ مردا همه این حق رو به خودشون می دناگر شما به این روابط آزاد اعتقاد دارید خوش به حال شما اگر این مسایل برای شما حل شده است براتون خوشحالم اما دوست عزیز من نه قصد دارم تارک دنیا باشم و نه عابد و زاهدم شما می تونی مثل سید از این حق قانونی و شرعی و ... خودت استفاده کنی و راضی باشی و خوشحال اما به عنوان یک خانم عقیده دارم درسته که ازدواج و روابط آزاد یه مسئله شخصیه اما تاثیرش تو کل جامعه نمودار میشه خوشبحال شما که اینقدر مدرن فکر می کنین من به عقیده شما احترام می ذارم شما هم به عقیده هر کس که مثل شما فکر نمی کنه احترام بذارین لطفا.اما در آخر مطمئن باشیم هر کاری که می کنیم نتیجه اش یه روزی به خودمون بر میگرده خوب اگر هر روشی تو زندگی داریم و وجدانمون راضیه جای هیچ نگرانی نیست به شرطی که وجدان راحتی داشته باشیم [/quote]
1- زاویه ی فکری من؟ زاویه ی فکری شما چیه؟ دخالت تو امور دیگران؟ زاویه ی فکری من یک زاویه منطقی که باید همگانی بشه چون بر طبق توافق جمعه... من می گم به من ربطی نداره که دو نفر چطور می خوان زندگی شون رو شروع کنن ولی شما می گید که همه خاله خانباجی بشیم و تو کار این و اون سرک بکشیم دوست عزیز.. خب این خیلی زشته.
2- من کاری به قانون ندارم... وجدان من می گه که چیزی رو که برای خودم نمی پسندم برای بقیه هم نپسندم... من دوس ندارم کس دیگه تو رابطه ی من دخالتی کنه... شما هم دوست ندارید... اگه قانون هم اینو تصویب بکنه خب این بر اساس توافق همه هست که نشون میده هر کسی مختاره که زندگی خودش رو داشته باشه و اونو خودش اداره کنه نه کس دیگه ای.
3- شما می گید: اگر یک زن رو به جرم روابط نامشروع بگیرن حکم سنگسار داره اما مردا چی ؟ 70 ضربه شلاق و تمام! خب من نمی دونم این چه ربطی به بحث فوق داره دقیقا ولی جوابتون رو می دم:
اولاً : حکم سنگسار خیلی وقته از قانون مجازات های اسلامی حذف شده... اقلاً یه کم مطالعه کنید خواهر گل من.
دوماً : بر طبق قانون کیفر اسلامی اگر زنی مجرد در حین همخوابگی با مردی غریبه دیده شود در صورت اجبار زن، مرد مشمول حکم اعدام خواهد بود - اگر با موافقت زن باشد پس از گذراندن حکم کیفری مشخص (هتک آبرو در ملا عام) متکلف به عقد شده و پیش از موید دو سال اجازه ی ترک یکدیگر را نخواهد داشت - در صورت متاهل بودن زن، مجازات اعدام برای وی لحاظ می گردد و در صورت متاهل بودن مرد نیز بهمین صورت.
ما نمی فهمیم اون مجازات رو از کجا آوردین.. اگه عوض شده یک کتاب به ما معرفی کنید بریم بخونیم بلکه از بی سوادی در بیایم :D
3- اگه زنی به شوهرش خیانت بکنه خب اون دیگه دید جامعه اس و من خودم رو بخاطر اون مسئول نمی دونم چون در دید من هیچ ربطی به من نداره.. ولی اگه نظر شخصی من رو می خواین من می گم اون زن هیچ تقصیری نداره و اوندو می تونن از هم جدا بشن و هر کی بره براه خودش... در رابطه ی میون دو نفر هیچ اجباری نیست حتی پس از ازدواج... اگه یکی از این دو به دیگری خیانت کرد خب می تونن متمدنانه از هم جدا بشن و هر کدون جفت جدیدی رو برای خودشون پیدا کنن... در ضمن این مسئله بین تموم انسان ها هست نه تنها مذهبی ها یا غیر مذهبی ها.
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک