رسته‌ها

انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون

انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 176 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 176 رای
در کتاب تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، اوضاع و احوال سیاسی‌ اجتماعی اقتصادی ابرقدرتهای بزرگ اروپا در قرن هیجدهم یعنی روسیه، انگلیس، پروس و اتریش را عنوان کرده و زمانی که به فرانسه می‌رسد چگونگی به وقوع پیوستن انقلاب کبیر فرانسه از ابتدا تا انتها را بیان می‌نماید. بزرگ‌ ترین اتفاق تاریخ که موجب پیشرفت قرن و جداییش از جهان گشته را بسیاری انقلاب کبیر فرانسه می‌دانند، انقلابی که توسط ناپلئون بناپارت سردار کوتاه قد، ولی بلندهمت فرانسوی به وقوع پیوست. کتاب تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، تاریخ پیچیده و تودرتوی قرن هیجدهم اروپا را بصورت شیرین و روان بیان کرده، به گونه‌ای که به گفته بسیاری از بزرگان ادبیات ایران زمین نهادن این کتاب در زمان مطالعه‌ اش کاری است بس دشوار، ارزشی دوچندان یافته.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
769
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ramin12345
ramin12345
1392/05/29
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون

تعداد دیدگاه‌ها:
31
ضمنا جنگ تریاک ( و بسیاری دیگر از جنگهای مشابه ) به تحریک و پافشاری تجار و بخش خصوصی راه افتاد و نقش و نیت حکومت یا ملت یا تئوریسین ها نظام فکری غرب در آن بسیار کمرنگ است و این در حالست که انقلابها و جنگهای استعماری که توسط بلوک شرق براه افتاده با نیت کاملا اگاه سیاستمداران آنها بوده و پشتوانه محکم ایدئولوگ های آنها که صدور انقلاب را وظیفه آرمانی خود می دانند ! غرب بیشتر در پی کسب منافع مادی و اقتصادی است ولی شرق به دنبال حاکم کردن نوع جهان بینی خود است . . . شد به صورت نرم ، نشد به صورت خشن !‌!‌!‌
هر مملکتی در این جهان آبادست
آبادیش از پرتو عدل و دادست
کمتر شود از حادثه ویران و خراب
هر مملکتی که بیشتر آزادست
( فرخی یزدی ، شاعری که به دست عوامل رضا شاه ، شهید شد و قبر او هم نامشخص ماند )
غرب بهشت فاضله نیست ولی من نمی فهمم چرا مردم دنیا برای رفتن به کره شمالی و روسیه سر و دست نمی شکنند ؟ ضمنا در لندن انواع و اقسام پایگاهها و مساجد و موسسات از هر فرقه و مذهب و حزبی که فکر کنید با کمال آزادی در حال فعالیت است ( شیعه - سنی - کافر - بهایی و . . .حتی فرقه اسماعیلیه پایگاه دارد ! ) و این در حالیست که چین به صورت خیلی موزیانه در حال تخریب مساجد مسلمانان و فرستادن آنها به اردوگاه کار اجباریست ! ابعاد وحشت و ترور و شکنجه در بلوک شرق ، اصلا قابل مقایسه با بلوک غرب نیست . نکته دیگر اینکه : چپی ها مانند مذهبیون فقط به تاریخ غرب اشاره می کنند و بسیار به ندرت می توانند از زمان حال موضوعی را برای انگ زدن پیدا کنند ( البته به جز مواردی مانند کشته شدن اتفاقی جرج فلوید سازنده فیلمهای پورنوگرافی ! ) بله ، پلیس ظلم کرد ولی مردم اجازه داشتند در تمام شهرها تظاهرات کنند و کسی انگ دشمن میهن و فتنه گر به انها نزد و پلیس هم دستگیر شد . . .
ctr2006 اگر شما دل‌تان اینجور می‌خواهد که وحشیگری و چپاولگری بریتانیا در جهان ربطی به مناسبات داخلی‌اش نداشته باشد، مساله‌ای نیست. به جایی برنمی‌خورد. تاریخ جهان همیشه بازیچه‌ی دست جزم‌اندیشان بوده است. اما سیاست‌های بریتانیای واقعی براساس ضرورت‌های دیگری تنظیم شده‌اند که با خواست دل شما زمین تا آسمان فرق دارد. در سال 1882 سسیل رودز (cecil rhodes) نطق مهمی در کاخ وست‌مینستر (مجلس) ایراد کرد که جمع‌بندی سیاست‌های 50 ساله بریتانیا بود و راه آینده را نشان می‌داد. رودز در جایی از نطقش می‌گوید «برای رهایی 40 میلیون شهروند بریتانیا از یک جنگ خونین داخلی، ما دولت‌مردان استعماری باید سرزمین‌های تازه‌ای را به دست آوریم تا بتوانیم رضایت جمعیت انبوه‌مان را فراهم کنیم، و برای کالاهای آنان بازارهای تازه فراهم آوریم» (کتاب شکاف جهانی، ص 301) رودز با مثال‌های فراوان نشان می‌دهد که تضادهای درون جامعه انگلستان چقدر حاد هستند، و نشان می‌دهد که چگونه انگلستان طی 50 سال با تجاوز به دیگر ملل، تضادهای داخلی خود را به‌شکل دمکراتیک!!! آرام کرد. روشن‌تر از این نمی‌توان گفت که «دمکراسی‌های مطرح جهان» چگونه فضایی به‌نسبت متعادل و دمکراتیک در کشور خود به‌وجود می‌آورند: با به‌گند کشیدن جهان. با سرکوبی حرکت‌های مترقی در جهان. با رواج ارتجاع و عقب‌ماندگی در جهان. این الگوی بریتانیا، پس از جنگ جهانی دوم دقیقاً توسط آمریکا دنبال شد. ده‌ها نقل قول دیگر از پالمرستون، چرچیل، کیسینجر و دیگر سیاستمدارن طراز اول انگلیس و آمریکا می‌توان آورد که همین مساله را نشان می‌دهند. واقعاً دموکرات و آزاد خواندن این «دموکراسی‌ها» نشانه‌ی چیست؟
بگذریم ... خوب شد گفتید که متن این کتاب درباره چیست. لطفاً یک بخش یا یک پاراگراف از این کتاب ذکر کنید که گفته باشد «تاریخ انقلاب فرانسه نشان می‌دهد که چه انقلاب نکبت‌باری بود» یک پاراگراف از این کتاب هم کفایت می‌کند. به‌هر حال این کتاب جزء پژوهش‌های معتبر است. اصلاً این کتاب را خوانده‌اید؟ درباره انقلاب فرانسه چه کتاب مهمی خوانده‌اید؟ یک پاراگراف از هر پژوهش تاریخی معتبری که خوانده‌اید بیاورید که این حکم را تایید کند. البته پژوهش معتبر، طبق قواعد آکادمیک همان دموکراسی‌های مطرح جهان، پژوهش معتبر تعریف خودش را دارد.
اعدام یک پادشاه در بریتانیا با انقلاب متفاوت است بریتانیا بعد از فاجعه جمهوریت و جنگ داخلی و کشتارهای گسترده سلطنت را احیا کرد و از شر جمهوریت و دوران وحشت راحت شد.
هیچگاه در ابعادی مانند جمهوری فرانسه در مشروطیت بریتانیا میادین گیوتین برپا نشد
متن کتاب در مورد انقلاب فرانسه است و تاریخ این انقلاب نشان میدهد چه انقلاب نکبت باری بود و به ضرر فرانسه تمام شد و هزاران انسان کشته شدند.
سیاست های خارجه کشورها و اقدامات درست یا غلط دموکراسی های مطرح جهان موضوع دیگری و به مطالب مطرح شده ربطی ندارد. نمی شود وجود جنگ تریاک در چین را به بد بودن دموکراسی و آزادی در بریتانیا ربط داد یا ستایش دموکراسی و آزادی را دلیلی بر حمایت از استعمار دانست. اما می شود. کشتار دهه شصت و گولاگ و وقایع کره شمالی را به عدم دموکراسی و آزادی در آن کشورها ربط داد. نمی شود خون هایی که در انقلاب فرانسه ریخت را با قربانیان استعمار پاک کرد و آنان را نادیده گرفت.
شاه انگلیس در پی انقلاب معدوم شد . بازگشت سلطنت بازگشت به پیش از انقلاب نبود ، شاه به حاشیه صحنه سیاسی رانده شد و پارلمان و دولت اداره جامعه را به دست گرفتند . با این حال این نظام گرچه از پیش بازتر و برای رشد استعدادها مساعدتر بود اما در حد خود مانع بود . گام رو به پیش بعدی را مهاجران در مستعمرات بریتانیایی برداشتند و نخستین دولت دمکراتیک بزرگتر از دولت ـ شهر را در آمریکای شمالی پدید آوردند و با حمایت از جمهوری فرانسه ، آن را به اروپا سرایت دادند . در ادامه ، انقلاب روسیه و چین و ایران هم هر یک به گونه ای در روند دگرگونی در ساختار اقتصادی ـ اجتماعی و کثرت و تراکم جمعیت و ... پوست انداختند و نظام سیاسی دوره برزگری ـ چوپانی را نابود کردند ، هر چند از بقایای آن در رنجند .
آنچه اکنون هستند ( حتی یک انسان : آنچه اکنون هست ) از انچه بوده است مهمتر است ، زیرا تاریخ ، سرشار از تناقض است و راست و دروغ و شرایط بسیار خاص و ویژه ای که ممکن است ما از درک آن ناتوان باشیم . . . ولی اکنون را می شود رفت و دقیقا دید و تا حدودی قضاوت کرد. . . . گو اینکه اگر یک ملتی ( هم ملت و هم حاکمان ) مسیر کاملا غلطی را در طول تاریخ طی کرده باشند محال است - اکنون - به نقطه کاملا مطلوبی رسیده باشند ! خلاصه تر بگویم : در محیط آزاد می توان وحشتناک ترین اشتباهات و گناهان را اصلاح کرد و در محیط استبداد بهترین انسانها و پدیده ها نیزبه گند کشیده می شود و تمام کلام در همین نکته ساده است : آگاهی ( تدریجی ) + آزادی (‌تدریجی ) = پیشرفت و رفاه و سعادت
کلا سه انقلاب مسخره و احمقانه در تاریخ معاصر وجود داشته اولی انقلاب فرانسه دومی انقلاب روسیه و سومی فتنه 57 ایران
فرانسه که باعث حسادت سایر کشورهای اروپایی بود و به دلیل موقیت جغرافایی و پیشرفت در علوم باعث حسد آنان بود هیچگاه بعد از انقلاب نکبت بارش قدرت اول اروپا نشد و تا قبل از جنگ های جهانی مدام در آتش جنگ داخلی می سوخت از کمون احمقانه گرفته تا دیوانگی های ناپلئون
همه اینها به این دلیل بود که ملت فرانسه میراث خویش را تحقیر کرد و داشته هایش را نادیده گرفت
در حین تحول شعار آزادی ناگهان با شعار برابری تعویض شد و تندرو ها با مشروطه شدن فرانسه مخالفت کردن همین موضوع باعث بروز دوران وحشت شد
عده ای که خودشون رو عقل کل و فیلسوف می دانستند باعث این بلایا شدن و طنز تلخ اینجاست که خود در چاهی که کنده بودن به گیوتین سپرده شدند
اما آن سوی آب ها ما بریتانیای کبیر رو داریم کشوری آرام که دوران وحشت فرانسه رو تجربه نکرد و با سیاست بدون جنون مسیر دموکراسی و آزادی با حفظ سنت ها در آن محیا شد و از فرانسه در پیشرفت پیشی گرفت.
انگلیسی ها در قرن 16 سر شاه طغیان گر و خودکامه خود را از تن جدا و راه رشد خود را باز کردند .
دوست عزیز 13440410 برای بعضی تاریخ چیزی‌ست که در اوهام‌شان می‌گذرد، به‌طرق مختلف ثابت کرده‌اند که چنین است. علاوه بر مساله‌ای که شما گفتید، حکومت کرامول و تضادهایی که به احیای سلطنت انجامید شباهت‌های عینی فراوانی با تضادهای فرانسه و احیای سلطنت درآنجا دارد. حال چطور کارهای ناپلئون دیوانگی است و کارهای شاهان و رهبران انگلیس عین عقلانیت و «دموکراسی» فقط خدا می‌داند.
اما ماجرا وقتی حیرت‌انگیزتر می‌شود که یک نفر می‌آید و کشوری که دو «جنگ تریاک» راه انداخته است را کشوری «آرام»، «بدون جنون» و سینه‌چاک آزادی و دموکراسی می‌خواند. طرفه آنکه جنگ دوم تریاک (1856) با همراهی و همکاری فرانسوی‌های «مجنون» بود!!!! آدم از اینهمه آرامش دچار جنون می‌شود!! تازه جنگ تریاک فقط یکی است بین هزاران. خیلی جالب است که کسی چنین عالمانه کشوری چنین جنگ‌افروز و حامی مرتجعان جهان را «آرام» و «آزاد» می‌خواند. دلیلش چیست؟ دلیلش این است که در خود انگلستان به‌نسبت سایر کشورها آزادی و دموکراسی بیشتر بوده است. خود انگلستان مهم است نه بلایی که انگلستان بر سر جهان آورده. یعنی وضعیت داخلی انگلستان هیچ ربطی به اعمال وحشیانه بین‌المللی انگلستان ندارد. یعنی بین «دموکراسی» و «آزادی» درونی با کشتار بیرونی هیچ رابطه‌ای نیست... چنین است عقلانیت عاقلان....
انقلاب فوران اصلاحات است ؛ تغییراتی که می توانست آرام و با کمترین آسیب جانی و زیان مادی به ثمر رسد ، وقتی با مانع رو به می شود ، انباشته می شود و اگر راه مفری نیابد ، سد را می شکند . با این حال فوران اصلاحات ( کهنه تازه کردن های ناگزیر ) لزوماً خونین نیست ؛ زمانی با خستن و کشتن عجین می شود که حافظان وضع موجود می کوشند با آزار و کشتار و ایجاد خفقان و ترس ، جلوی تغییر را بگیرند . مقایسه روسیه تزاری و ژاپن دوره میجی ، از جمله مقایسه نظرات فوکوتساوا یوکیشی با آرای هرتسن و بلینسکی ... به درک و ارزیابی این نگرش کمک می کند .
« اما آن سوی آب ها ما بریتانیای کبیر رو داریم کشوری آرام که دوران وحشت فرانسه رو تجربه نکرد و با سیاست بدون جنون مسیر دموکراسی و آزادی با حفظ سنت ها در آن محیا شد و از فرانسه در پیشرفت پیشی گرفت.»
این نظر اصلا درست نیست. اگر کشورگشایی‌ها و کلونیالیسم جهانی از بریتانیای کبیر گرفته می‌شد و قادر به استعمار و داغان کردن کشورهای جهان سومی نبود، می‌رفت به پایین صف و شاید می‌شد همتای کشورهای اروپایی ضعیف مثل یونان و ایتالیا و پرتغال.
کبیر بودن انقلاب فرانسه را از روی طرح جلد کتاب ( گیوتین و صحنه اعدام ) می توان پی برد !‌ ! !‌ انقلابی که تک تک فرزندان خود را خورد !‌ ! ! و نمونه ی احمقانه ای شد برای انقلاب روسیه توسط بلشویک ها !
با سلام و احترام خدمت همه دوستان. می خواستم ببینم کسی از همراهان مجموعه کامل هفت جلدی تاریخ جهان ماله رو داره. خیلی متشکر می شم اگه بتونین در این مورد کمکم کنید.:x
نویسنده اعتقادات ملی گرایانه اش را در کتاب دخالت داده. تا جایی که بوربون ها را از بسیاری از خطاهایشان منزه دانسته. کتاب تاریخ قرن ١٨ اروپاست (نه انطور که از عنوان کتاب استنباط می شود فقط فرانسه) و متاسفانه تحلیل علمی پشت تفاسیرش وجود ندارد. اگر کسی به دنبال تحلیل جدی (و نا مغرضانه) از انقلاب فرانسه است باید به کتاب های دیگر (مانند کتاب دوتوکویل) مراجعه کند.
انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک