انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون
امتیاز دهید
در کتاب تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، اوضاع و احوال سیاسی اجتماعی اقتصادی ابرقدرتهای بزرگ اروپا در قرن هیجدهم یعنی روسیه، انگلیس، پروس و اتریش را عنوان کرده و زمانی که به فرانسه میرسد چگونگی به وقوع پیوستن انقلاب کبیر فرانسه از ابتدا تا انتها را بیان مینماید. بزرگ ترین اتفاق تاریخ که موجب پیشرفت قرن و جداییش از جهان گشته را بسیاری انقلاب کبیر فرانسه میدانند، انقلابی که توسط ناپلئون بناپارت سردار کوتاه قد، ولی بلندهمت فرانسوی به وقوع پیوست. کتاب تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، تاریخ پیچیده و تودرتوی قرن هیجدهم اروپا را بصورت شیرین و روان بیان کرده، به گونهای که به گفته بسیاری از بزرگان ادبیات ایران زمین نهادن این کتاب در زمان مطالعه اش کاری است بس دشوار، ارزشی دوچندان یافته.
بیشتر
آپلود شده توسط:
ramin12345
1392/05/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون
آبادیش از پرتو عدل و دادست
کمتر شود از حادثه ویران و خراب
هر مملکتی که بیشتر آزادست
( فرخی یزدی ، شاعری که به دست عوامل رضا شاه ، شهید شد و قبر او هم نامشخص ماند )
بگذریم ... خوب شد گفتید که متن این کتاب درباره چیست. لطفاً یک بخش یا یک پاراگراف از این کتاب ذکر کنید که گفته باشد «تاریخ انقلاب فرانسه نشان میدهد که چه انقلاب نکبتباری بود» یک پاراگراف از این کتاب هم کفایت میکند. بههر حال این کتاب جزء پژوهشهای معتبر است. اصلاً این کتاب را خواندهاید؟ درباره انقلاب فرانسه چه کتاب مهمی خواندهاید؟ یک پاراگراف از هر پژوهش تاریخی معتبری که خواندهاید بیاورید که این حکم را تایید کند. البته پژوهش معتبر، طبق قواعد آکادمیک همان دموکراسیهای مطرح جهان، پژوهش معتبر تعریف خودش را دارد.
هیچگاه در ابعادی مانند جمهوری فرانسه در مشروطیت بریتانیا میادین گیوتین برپا نشد
متن کتاب در مورد انقلاب فرانسه است و تاریخ این انقلاب نشان میدهد چه انقلاب نکبت باری بود و به ضرر فرانسه تمام شد و هزاران انسان کشته شدند.
سیاست های خارجه کشورها و اقدامات درست یا غلط دموکراسی های مطرح جهان موضوع دیگری و به مطالب مطرح شده ربطی ندارد. نمی شود وجود جنگ تریاک در چین را به بد بودن دموکراسی و آزادی در بریتانیا ربط داد یا ستایش دموکراسی و آزادی را دلیلی بر حمایت از استعمار دانست. اما می شود. کشتار دهه شصت و گولاگ و وقایع کره شمالی را به عدم دموکراسی و آزادی در آن کشورها ربط داد. نمی شود خون هایی که در انقلاب فرانسه ریخت را با قربانیان استعمار پاک کرد و آنان را نادیده گرفت.
فرانسه که باعث حسادت سایر کشورهای اروپایی بود و به دلیل موقیت جغرافایی و پیشرفت در علوم باعث حسد آنان بود هیچگاه بعد از انقلاب نکبت بارش قدرت اول اروپا نشد و تا قبل از جنگ های جهانی مدام در آتش جنگ داخلی می سوخت از کمون احمقانه گرفته تا دیوانگی های ناپلئون
همه اینها به این دلیل بود که ملت فرانسه میراث خویش را تحقیر کرد و داشته هایش را نادیده گرفت
در حین تحول شعار آزادی ناگهان با شعار برابری تعویض شد و تندرو ها با مشروطه شدن فرانسه مخالفت کردن همین موضوع باعث بروز دوران وحشت شد
عده ای که خودشون رو عقل کل و فیلسوف می دانستند باعث این بلایا شدن و طنز تلخ اینجاست که خود در چاهی که کنده بودن به گیوتین سپرده شدند
اما آن سوی آب ها ما بریتانیای کبیر رو داریم کشوری آرام که دوران وحشت فرانسه رو تجربه نکرد و با سیاست بدون جنون مسیر دموکراسی و آزادی با حفظ سنت ها در آن محیا شد و از فرانسه در پیشرفت پیشی گرفت.
اما ماجرا وقتی حیرتانگیزتر میشود که یک نفر میآید و کشوری که دو «جنگ تریاک» راه انداخته است را کشوری «آرام»، «بدون جنون» و سینهچاک آزادی و دموکراسی میخواند. طرفه آنکه جنگ دوم تریاک (1856) با همراهی و همکاری فرانسویهای «مجنون» بود!!!! آدم از اینهمه آرامش دچار جنون میشود!! تازه جنگ تریاک فقط یکی است بین هزاران. خیلی جالب است که کسی چنین عالمانه کشوری چنین جنگافروز و حامی مرتجعان جهان را «آرام» و «آزاد» میخواند. دلیلش چیست؟ دلیلش این است که در خود انگلستان بهنسبت سایر کشورها آزادی و دموکراسی بیشتر بوده است. خود انگلستان مهم است نه بلایی که انگلستان بر سر جهان آورده. یعنی وضعیت داخلی انگلستان هیچ ربطی به اعمال وحشیانه بینالمللی انگلستان ندارد. یعنی بین «دموکراسی» و «آزادی» درونی با کشتار بیرونی هیچ رابطهای نیست... چنین است عقلانیت عاقلان....
این نظر اصلا درست نیست. اگر کشورگشاییها و کلونیالیسم جهانی از بریتانیای کبیر گرفته میشد و قادر به استعمار و داغان کردن کشورهای جهان سومی نبود، میرفت به پایین صف و شاید میشد همتای کشورهای اروپایی ضعیف مثل یونان و ایتالیا و پرتغال.