رسته‌ها
فلانی ها
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 57 رای
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 57 رای
مجموعه داستانی از نویسندگان کتابناکی

روزی که جرقه انتشار این مجموعه زده شد اولین و بزرگترین هدف ، همراهی و همدلی جمعی بود که از پرتو آن داستانهایی در ژانرهای مختلف منتشر شود تا داستان نویسی معاصر را معرفی کند. از این رو با آزادی کامل در ارائه اثر و بدون سانسور کلامی و با محدودیت تعداد کلمات، فراخوانی برای انتشار مجموعه داستانهای کوتاه به داستان نویسهای سایت کتابناک داده شد که با بازخورد بسیار مثبت نویسندگان سایت مواجه شدیم که از یاریشـــان کتابی که پیش روی داریـد شکل گرفت به نام : " فلانیها ". این مجموعه تلاشی است از داستان نویسهای گم نامی که میکوشند از" فلانی " بودن به نام شناخته شوند. هرچند در بین آنان کسانی هستند که فروتنانه بار ادبی مجموعه را به دوش میکشند و افتخاری بر تارک این کتابند. توضیح اینکه پس از دریافت هر داستان و پس از بازخوانی و اصلاح اشتباهات تایپی و یا بعضا به صورت مختصر تغییر ) و نه ویراستاری به صورت نادر(، هیچ دستی به ایرادات داستان نویسی و ویراستاری آثار زده نشد! و علتش خام نگهداشتن داستانها برای عرضه – چه درست و چه غلط – بود. این بدان دلیل بود که اولا مجوز از نویسندگان محترم برای ویراستاری نداشتیم. ثانیا انتقال موارد به مولف و ارتباط با ایشان مستلزم وقت و انرژی بسیار زیادی میگردید که این امکان نیز در انتشار اولین کتاب وجود نداشت. لذا کتاب به همین صورت که میبینید در اختیار خواننده گرامی قرار گرفت.
محسن قهاری
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
125
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Mahsaa
Mahsaa
1392/04/23

کتاب‌های مرتبط

Hot Water Music
Hot Water Music
5 امتیاز
از 2 رای
درخونگاه
درخونگاه
4 امتیاز
از 5 رای
داستان یک صبح بهاری
داستان یک صبح بهاری
3.8 امتیاز
از 15 رای
The Turtles of Tasman
The Turtles of Tasman
5 امتیاز
از 3 رای
Death on the Cape and Other Stories
Death on the Cape and Other Stories
4.8 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فلانی ها

تعداد دیدگاه‌ها:
210
داستان ها بد نیستن (اون چندتایی که من خوندم) اما پیشنهاد هایی میکنم برای بهتر شدنشون:
الف) نکته ی مهم اینکه نویسنده نباید به خواننده اجازه بده که برداشت های گوناگونی از داستانش بشود و این کار معمولا توسط دادن سرنخ صورت میگیره هرچند راه های تخصصی تری هم داره. (من شخصا در این داستان ها اسیر چنین چیزی شدم: چند برداشت متفاوت). در اصول داستان نویسی انتقادی پست مدرن قوانینی وضع شده که میگه "اگر نکته ای در داستان وجود داشته باشه که نویسنده نمیخواسته ما آنگونه برداشت کنیم، خواه ناخواه باید آنرا در نظر گرفت چرا که چشم پوشی از آن برخلاف نوشته ی نویسنده هست!" اگر نوشته ای خوانده شه و نقاد آشنا به اصول نقد بتونه دو برداشت مختلف از اون بکنه داستان ضعف دارد.
ب) درسته که عنصر اصلی شعر و داستان احساسات و جهان بینی نویسنده هست اما اطلاع داشتن از چگونگی نوشتن داستان هم بسیار مهمه و تاثیرگذار، همونطور که یادگیری شطرنج به صورت درست و نظری به مراتب با یادگیری آن توسط تجربه ی شخصی تفاوت دارد. یادگیری داستان نویسی کاربردی هم از دو راه حاصل میشه: 1. داشتن فکر خلاق و مطالعه ی بسیار زیاد آثار دیگران در سبک های متفاوت و زمینه های متفاوت (رویکرد تجربی) 2. بررسی انتقادی و آکادمیک ساختار داستان علاوه بر تحلیل نظری هر یک (رویکرد فنی) که روش دوم بسیار مستحکم تر هست. (در اولی ایرادات بسیار جدی وجود داره و فقط به نویسندگان آشنا با روش دوم توصیه میشه)
ج) بعضی هستن که قبل از نوشتن سبک اون رو تعیین میکنن: سمبولیسم، رئالیسم، سوررئالیسم، مولتی ژانر یا ... (که درستش هم برای نویسندگان مبتدی همین هست). به این دوستان پیشنهاد میشه که سبک رو مطابق با مضمون نوشته انتخاب کنن (مثلا برای مضمون عاشقانه سبک سمبولیسم به ندرت جواب میده). نویسندگان پیشرفته هرچند در این مورد ساختارشکنی میکنن که در برخی موارد به ایجاد یک اثر ادبی قوی منجر میشه! (این ساختارشکنی هرچند در شعر بیشتر نمود داره مثل اخوان که کلی غزل عاشقانه در وزن حماسی گفته!!! و خیلی هم قوی و بی نقص تلقی میشن.)
امیدوارم کمکی کرده باشم. سربلند باشین. ;-)
به نظر من اینکه نوشتن را مختص انسانهای خاصی بدانیم که باید حائز شرایطی باشند کاملا اشتباه است هرکس که سواد خواندن و نوشتن دارد می تواند به نوشتن روی بیاورد و داستان بنویسد.خاطرات و دفترچه یادداشت های روزانه داشته باشد.از مشاهداتش نوشته و با دیگران به اشتراک بگذارد.
نقد تند و تیز حتی نویسندگان بزرگ را هم به واکنش وامیدارد تا جایی که برنارد شاو می گوید "انکه می تواند انجام میدهد و انکه نمی تواند انتقاد می کند". نقد باید سازنده و در مورد تازه‌کارها با چاشنی تشویق همراه باشد، تا اگر استعدادی درمیان این دوستان هست در نطفه خفه نشود و آهسته به این باور برسد که می تواند خوب بنویسند.
[quote='sahareft']نثر فنی است متعلق به قرون پنجم و ششم
و اینکه عرض کردم استفاده از این سبک توجیه زمانی داره و اون توجیه زمانی خودش دلیل معنایی داره
من برای سنگین شدن کارم به فرم پناه نبردم
اشتباه نشه
[/quote]
نه بانو سحر بنده منظورم این بود که داستانتون واقعا درکش سخته و سنگین " ادبیات سنگینی داره " همونطور که گفتم درکامنت قبلی گفتم واقعا درکش کمی سنگین و نشون از قلم عالی شما هست:-)
نثر فنی است متعلق به قرون پنجم و ششم
و اینکه عرض کردم استفاده از این سبک توجیه زمانی داره و اون توجیه زمانی خودش دلیل معنایی داره
من برای سنگین شدن کارم به فرم پناه نبردم
اشتباه نشه
:)
[quote='sahareft']نقل قول از tankamanee:یک سوال اگر بانو سحر این "و" که به وفور به کار بریدن، قرار میشد که این "و" دیگه استفاده نکنید جاش چه حروفی یا اصلا کلمه میاوردین که اینطور به هم ربط بدین جملات.؟شاید شما بگین این یک نوع سبک هست ، قبول سبک هست ولی لحظه ای این سبک بزاریم به کلی کنار؟
سلام محسن گرامی
راجع به "واو" عرض میکنم که به خاطر نوع بیان استمراری راوی اول بسیار به کار رفته و یا "و پس" به معنی سپس است
راجع به اینکه این سبک را اصلا لحظه ای کنار بگذاریم!!
خب اگر بنا به کنار گذاشتنش بود اصلا در این داستان استفاده نمی شد
استفاده از این سبک توجیه معنایی و زمانی دارد
ممنونم از نظرتون امیدوارم تونسته باشم پاسخ سوالتون رو بدم
[/quote]
سلام درود بر شما بانو سحر محترم:-)
مرسی که جواب دادین ..همون منظورم این بود که "و"استفاده نمیکریدن در داستانتون چه واژه به کار می بردین که شما هم جواب بنده دادین سپاس از شما بانو سحر محترم:-)
من خودم هم وقتی به سبک اشاره کردم وکامنت کامل نوشتم؛پیش خودم گفتم اگر قرار باشه این نوع وسبک نوشتن نبود پس قرار بود از چه سبکی استفاده میکردین ودیگه داستانتون به این سنگینی نمیشد.:-)
"دیگه دیدم نظرم دادم ؛کار هم از کار گذشته بود":D
راستی این نوع سبک معروف به چه سبکی هست ؟:-)
حالا این اولین سوالم بود ؛بزاریدقدم به قدم بریم جلو بانو سحر محترم!:D;-)
[quote='tankamanee']یک سوال اگر بانو سحر این "و" که به وفور به کار بریدن، قرار میشد که این "و" دیگه استفاده نکنید جاش چه حروفی یا اصلا کلمه .
...............
............ به یاد حلقه های موهای شما افتادم که دور گردنتان هلال می شد."[/quote]
محسن عزیز
دلیل اینکه خانم سحر با دو زبان نوشتند فقط رعایت زمان بوده ....استفاده درست و بجا از حدیث نفس به خوبی در این داستان دیده میشود.... من فردا برای این کار ارزشمند نقد کاملی خواهم نوشت....
[quote='tankamanee']یک سوال اگر بانو سحر این "و" که به وفور به کار بریدن، قرار میشد که این "و" دیگه استفاده نکنید جاش چه حروفی یا اصلا کلمه میاوردین که اینطور به هم ربط بدین جملات.؟شاید شما بگین این یک نوع سبک هست ، قبول سبک هست ولی لحظه ای این سبک بزاریم به کلی کنار؟
[/quote]
سلام محسن گرامی
راجع به "واو" عرض میکنم که به خاطر نوع بیان استمراری راوی اول بسیار به کار رفته و یا "و پس" به معنی سپس است
راجع به اینکه این سبک را اصلا لحظه ای کنار بگذاریم!!
خب اگر بنا به کنار گذاشتنش بود اصلا در این داستان استفاده نمی شد
استفاده از این سبک توجیه معنایی و زمانی دارد
ممنونم از نظرتون امیدوارم تونسته باشم پاسخ سوالتون رو بدم
:)
دوستان نویسنده عزیز
همچنانکه در نوشته های گذشته من خوانده اید تمام سعی ام بر این بوده که با نقد منصفانه و خواندن دقیق آثار ،برای دوستان و علاقمندان پیشرفت تکنیکی بوجود آورم. لذا از فردا برای شروع نقد ها را مینویسم و به نوبت در تمام طول کتاب حرکت خواهیم کرد. در این دوره تلاشم درباره سبکها و نوع روایت خواهد بود.امید اینکه سطح داستان نویسی دوستان " کتاب اولی " را هم افزایش دهیم.
با سپاس
یک سوال اگر بانو سحر این "و" که به وفور به کار بریدن، قرار میشد که این "و" دیگه استفاده نکنید جاش چه حروفی یا اصلا کلمه میاوردین که اینطور به هم ربط بدین جملات.؟شاید شما بگین این یک نوع سبک هست ، قبول سبک هست ولی لحظه ای این سبک بزاریم به کلی کنار؟:-)
"اینجای داستانتون به من خیلی چسبید"شاید هیچ موقع هم فراموش نکنم:
"خسته شده ام از این که همیشه خودم را از چشم شما ببینم و سر تا پایم بی
معنی جلوه کند.
هر چند می دانم که اینها فقط تقصیر شما نیست. می دانم ریشه هایم از
کجا آب می خورد. رخوت مورفینی ای که بادهای شرق با خود می آورند
و در روح نیاکان من نشت کرده تنها میراث من است و نیز این دشنه، که
وقتی بعد از سالها از گنجه بیرون آوردمش، با اولین نگاه به قوس تیغه سیاه
سوده آن به یاد حلقه های موهای شما افتادم که دور گردنتان هلال می شد."
سپاس از مدیر ارشد گرامی "مهسا بانو" به خاطر حمایتهای بی دریغشان از کتاب فلانیها و خود فلانیها دارند و دغدغه اینو داشتن که بتونند خدمتی به اعضا وکاربران داشته باشند حتی اگر اون خدمت کوجک باشه ولی خب خدمت کمی نبوده ونیست...:x
سپاس از محسن عزیز که هم نام خودم هست به خاطر زحماتی که برای گردآوری این دست نوشته ها کشید وایده عالی که داشت واقعا جای تحسین دارهو سپاس از بانو سحر محترم به خاطر این حمایتهای که از جناب قهاری داشتند و طرح جلد زیبای که برای کتاب طرح کردن:x:-)
به همه فلانیها باهمه کم وکاستی که در داستانشون دارند تبریک میگم و امیدوارم سرنوشت فلمتان مانند سرنوشت قلم هدایت،چخوف،کافکا،داستایوفسکی،شکسپیر و بزرگان دیگر و نویسندگان برجسته رمان نویسی رقم زده بشه:x
نوبت هم باشه نوبت نقد و بررسی آثار هست "نقدی که شاید باعث شکوفایی یک فلانی بشه با تو جه به نقدهای که به داستانش وارد میشه"
همونطور که در ترتیب نویسندگان حروف الفبا آغاز شده ما هم از همون ترتیب استفاده میکنیم پس اول بانو سحر افتخار زاده :D
شانس اوردم من که اخرم، همیشه این رسم بوده اولش همیشه نقد میکنند آن به هم به صورت جدی و پرچالش تا یکی ودوتای دیگه ای آخری که دیگه خیلی نای نمیمونه برای کسی که بخواهد داستانهای اخری بخونه ونقد بکنه:D:))
بانو سحر من داستان شما خوندم باورتون میشه که وقتی میخوندم شکلم شبیه آوتار خود شما شده بود!:D
این نشون میده که واقعا دست به قلم شما خیلی عالیه که البته در داستان قبلی خود نثر قدیم داشتین زیبا بود یا نشون میده که درک وفهم من خیلی بالاست و این داستان شما برای بنده بی مفهوم هست" که همون اولی درسته شما قلمتون بسیار سنگین هست و بایدبه نظر رحمی هم به خواننده بکنید در هنگام نوشتن که خواننده قرار داستان شما را درک بکنه و از خوندنش واقعا لذت ببر "اون هم انواع کاربر با سلایق متفاوت و سن های بالا وپایین و هر کدوم دارای ذوقی هستند:)
فلانی ها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک