مهر و مهتاب
نویسنده:
تکین حمزه لو
امتیاز دهید
به تسبیح ظریفی که در دستانم معطل مانده بود خیره شدم لبانم به گفتن هیچ ذکری باز نمی شد . آهسته سرم را بالا گرفتم و به درو دیوار کثیف نماز خانه زل زدم . به غیر از من کسی انجا نبود . انبوه مهر ها با عجله رویهم ریخته شده بود و رحل های قران هم بسته و منتظر بودند . خوب به اطراف نگاه کردم انگار همه چیز اینجا منتظر بودن ...
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مهر و مهتاب
این کتابه رو دوستم بهم معرفیش کرده بود :baaa:
مرسی شادی جان:inlove:
خواهرم چندسال پیش این رمانو خونده و از همون موقع همیشه میگه اگه گیرش اوردی بخونش چون خیلی قشنگه!:-)
ممنون!
یادش به خیر :inlove::inlove::inlove::inlove:
بعد از خوندن نظر میدم
مرسی
این کتاب رو خیلی سال پیش خووندم
قشنگ بود داستانش
مرسیsamire جون:inlove:8-)